از : ئاواره
عنوان : بهتر از این؟
دستتان درد نکند آقای فرشی!
جان کلام را نوشتهاید.
جمله ذیل بسیار عالی بود:
این بخشی از فرهنگ بکارگیری زور است که ریشه در خانواده ها و فرهنگ سرزمین ایران دارد که کردها هم بخشی از آن بوده اند. با این فکر و فرهنگ باید به مقابله برخیزیم نه با کردها!
٣۱۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : توهم II
جناب فرشی،
مار گزیده از طناب سیاه و سفید میترسد ( متهوهم است ). پس از اقدامات کشور های دمکرات و پای بند اصول حقوق بشر! که منجر به تکه پاره شدن بسیاری از سرزمین ها منجمله خاور میانه و ایران گردید و اکنون نیز نیروهای صلح دوست ! آنها مرزهای مشرق و مغرب و جنوب و قسمتی از شمال را اشغال کرده اند، توهم آنست که این حقایق را نادیده بگیریم.
اما در باره مساله کرد ، تا آنجا که من میدانم کردها هیچوقت دولت مستقلی که تمام آنها را در بر گیرد نداشته اند. قدیمی ترین دولت های آنها ظاهرا دولت "ماد" بود که چیز زیادی هم در باره ان نمیدانیم. پس از اسلام هم دو سه دولت کرد در نواحی مختلف مانند ایران و ارمنستان و عراق تشکیل شد که همه محلی بودند. ایوبی ها هم سلسله ای با ریشه کرد بود که در مصر و حجاز و سوریه و شمال عراق و یمن و شمال آفریقا با پایتخت در قاهره تشکیل شد و بزرگترین افتخار آنها صلاح الدین بود که حتی او هم جز بر قسمتی از " کردستان" حکومت نکرد. در دوران عثمانی ها هم که کردستان بین ایران و عثمانی تقسیم شده بود. اکثر منابع هم کردها را ایرانی میدانند ( شش ماخذ در ویکیپدیا ).
از زمان صفویه تا کنون هم کرد ها آلت دست عثمانی و ایران و ترکیه و عراق و انگلیس و روسیه و امریکا بوده اند و خون آنها در راه منافع دیگران ریخته شده است. اخیرا هم که امریکا برای تسلط بر خاورمیانه کردستان عراق را اشغال کرد و کردها بعد از فریب خوردن از کیسنیجر , در خیابان ها برای این اشغال به رقص پرداختند. تا چه موقع سیاست امریکا بچرخد و کردها مانند طالبان دوست دیروز و دشمن امروز گردند معلوم نیست . و اگر نیروهای امریکا در ناحیه نبود معلوم نیست کردستان عراق به چند "کشور" تقسیم شده بود . در اوضاع کنونی هم تا آنجا که چشم کار میکند ترکیه و ایران و سوریه و عراق محال است اجازه تشکیل کردستان مستقل را بدهند. بنا براین به جای کوبیدن بر این طبل های توخالی و تحریک افراد ساده دل و نشان دادن سراب توهم و امید های واهی و ریختن خون های بیشتر بهترست دوستان راه حل های عملی را پیش پای کردها بگذارند.
٣۱۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : از آریا آجرلو
عنوان : هیچکس خونش ازدیگری رنگین تر نیست
اما همین آقای زیباکلام در آخرین مصاحبه ی خود با یک خانم (کرد) سوسن محمدخانی، به کلی بنده را ناامید کرد.....
خانم سوسن محمدخانی بکلی از واقعیات زندان های ایران و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بیگانه اند، ایشان می گویندکه فلان فعال تهرانی اگر بازداشت شود، حکمش نهایتا یک تا سه سال است ولی همان اندازه اگر فعال کردی بازداشت شود حکمش سنگین و گاه اعدام است. جالب که آقای زیباکلام هم پاسخی در خور نداده اند. خانم سوسن محمد خانی عزیز تا به کی می باید عاشورایی بود؟ تا به کی می باید مظلوم نمایی کرد و مظلوم سازی؟ این فرهنگ عاشورایی تامغز استخوان هایمان نفوذ کرده است که هروقت می خواهیم از چیزی دفاع کنیم یک راست سر از صحرای کربلا در می اوریم.
بنده که در زندان های جمهوری اسلامی بوده ام می دانم با همه ی کسانی که به نحوی با جمهوری اسلامی مبارزه می کنند برخوری به غایت وحشیانه صورت می گیرد. مگر فراموشمان شده است، فجایعی که در طول دهه شصت و هفتاد صورت گرفت؟ کشتار سال هشت و هفت را چه کسی می تواند فراموش کند؟ آیا آنان که بدون کوچکترین دادرسی فله ای اعدام شده اند همه شان کرد بودند؟ آیا اعضای سازمان مجاهدین( صرف نظر از مخالفت بنده با تمامیت این سازمان ) اعدام شده و
می شوند کرد هستند؟ آیا خبر دارید که در آخرین پرونده ی مربوط به دانشجویان پایتخت نشین بیش از صد و هفتاد و سه سال زندان بین هیجده نفر تقسیم شد؟ آیا فراموش کرده اید که چند هفته قبل از اعدام سه زندانی کرد سه جوان پایتخت نشین نیز اعدام شده اند؟ آیا خبر دارید که فعالان بلوچ و اعضای گروهک تروریستی مالکی هم اعدام می شوند؟ آیا بنده می توانم فراموش کنم که سه تن از اعضای حزب مشروطه ی ایران در زندان ها در خطر اعدام هستند؟ یا دوست من امید شریفی دانا ابتدا به اعدام و سپس به زندان ابد محکوم شده اند؟ خانم سوسن محمدخانی، این جمهوری اسلامی حتی به همکاران خود نیز رحم نمی کند، شرح حال اعضای سپاهی که دلی در گرو ملت دارند را در گوشه ی زندان ها بخوانید. بنده می توانم به طور اخص اشاره به پرونده ی ناصر خیرالهی حسین آبادی بکنم که دو سال پیش بعد از بیست سال عضویت در وزارت اطلاعات اعدام شد. پرونده ی دانشجویان شیرازی و اصفهانی به جای خود. اینها تنها نمونه های اندکی از هزاران فاجعه ای است که بر سر این مردم آمده. برای جمهوری اسلامی کرد و لر و فارس فرقی ندارد. همه را با یک چوب می راند و این رویکرد شما اهانت است به همه ی رشادت های مردمان ایران که تا پای جان برای فرد فرد این جامعه و برای ذره ذره خاک ایران و حتی برای کردستان نیز جان خود را از دست داده اند.
خانم محمدی، شما به راحتی وقایع سال گذشته را ناآرامی های پایتخت معرفی می کند و در حالی آن را چنان ساده با مسائل دیگر گره می زنید و به آسانی از کنارش می گذرید که بنده را به شگفتی وا می دارید. مسائلی که سال گذشته در ایران و نه تنها در پایتخت اتفاق افتاد، مسئله ی ایران و ایرانیان بود.کرد و لر و بلوچ و ترک و هر آن کس که جزوی از هفتاد و پنج میلیون ایرانی را تشکیل می دهد. ندا و سهراب و پنج میلیون ایرانی که در خیابان های پایتخت کشته های بسیاری دادندو یک سال لرزه بر اندام حکومت غیر ایرانی انداختند، برای پایتخت و قوم فارس نبود. برای همه بود برای همه ی ایران، فریادشان آزادی ایران بود نه قوم فارس، و نه پایتخت. تفاوت اصلی نگاه مبارزان پایتخت نشین و مبارزان دیگر شهر ها با شما و امثال شما این است که شما خود را درگیر مسائل خال صورت کرده اید و ما و هزاران مبارز ایرانی دیگر منجمله مبارزان کرد خود را برای مداوای کل پیکر بیمار و رنجور میهن آماده کرده ایم و تلاش می کنیم.
هیچکس خونش ازدیگری رنگین تر نیست، همانقدر که شکنجه ی یک تهرانی برای من دردآور است، شکنجه ی یک افریقایی هم دردآور است و به همان میزان هم یک هموطن کرد، اما مسئله ی مهم برای من نه نجات قوم فارس از زیر شکنجه و نه نجات فلسطینی ها و جدا کردن تهران از ایران یا خواست خودمختاری برای شیراز است. بلکه تلاش های ما برای نجات دادن هفتاد و پنج میلیون ایرانی است که در جای جای این خاک زندگی ای تحت ستم را تجربه می کنند.
.....برای استفاده از حق حاکمیت بر سرنوشت یک ملت، ابتدا باید ملتی آفریدو عجیب نیست که در طول سال های گذشته این احزاب قومی از تمام توان خود برای ساختن و بعد تبلیغ واژه ی ملت های ایران استفاده کرده اند و می کنند ، و هر روی کرد دیگری را به شدت مورد هجمه قرار می دهند. باید ملتی داشت ، باید ملت کردی باشد که بعد دایه ی تایین سرنوشت را هم داشت.
هیچ کس در تاریخ ایران، کردستان را یا آذربایجان را، جز نیرو های خارجی مانند امپراتوری عثمانی و روسیه ی تزاری مورد تهاجم و اشغال قرار نداده است. تاریخ این ملت این را به روشنی بیان می دارد که همواره کردستان و آذربایجان جزوی از ملت ایران بوده اند که با کمال تاسف و نابخردی شاهان یا ضعف حکومت مرکزی بخش هایی از آن را از خاک ایران جدا کرده اند.
هیچ جنگی در هیچ کجای تاریخ به تصویر در نیامده است که بگوید: بله فلان شاه ایرانی یا فلان شاه فارس به کردستان یا آذربایجان لشگر کشید و آنجا را مورد اشغال در آورد. پس اوضاع ایران بکلی فرق می کند با کشوری به مانند یوگوسلاوی که تشکیلش از به هم پیوستن چند حکومت و ملت جدا گانه در یک تاریخ مشخص است، که حالا کزوو ی آن هم بعد از تحمل مصائب بسیار از آن جدا شد. مسئله ی ایران بکلی با مسئله ی الجزایر تحت اشغال قوای فرانسه فرق می کند، آنها چون مشخص است در چه تاریخی یک ملت بیگانه سرزمین آنها را که یک ملت بکل بیگانه بوده اند را تحت تصرف و اشغال قرار داده اند حق این را دارند که بین فرانسه یا حاکمیت خود یکی را انتخاب کند.....
یک سوال همواره در نظر دوستان فدرال گرا بی پاسخ مانده است، با کردهایی که در سراسر خاک ایران زندگی می کنند چه باید کرد؟ یا با آذری زبان هایی که دیگر شریان اقتصادی را در جای جای این کشور حتی در شیرازی که تاریخش نشان از پارسی سخنگویی هماره ی مردمانش داشته است، دردستان خود دارند، چه باید کرد؟ یا در مورد رضاییه یا ارومیه ی مورد مناقشه ی کردها و ترک ها چه باید کرد؟ راه حل تنها ایجاد حکومت های محلی بر اساس نه زبان وقوم بلکه بر اساس شهر و حقوق شهروندی است و بس. ....
http://www.irancpi.net/nevshtar/matn_۷۶_۰.html
٣۱۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : نیاز
عنوان : دلسوزی برای خود
جناب فرشی شما به عمد در هر نوشته ای حساب مردم کرد را از گروههای سیاسی جدا میکنید. انگار این سازمانهای سیاسی همینجوری از زیر بته در آمده اند و هیچ ربطی به مردم کرد ندارند. من نمیدانم شمای کرد چقدر غیر سیاسی بوده اید و کاری به کار آن گروههای سیاسی نداشته اید. تمام فامیل، دوستان و آشنایان کردی که من میشناسم به یکی از همین گروههای سیاسی مورد نظر شما وابستگی اگر نگوییم تشکیلاتی حداقل وابستگی فکری داشته اند و شاید دهها نفر کرد در تهران و کردستان و مازندران (تبعیدی زمان رضا شاه) میشناسم که اتفاقا بند نافشان به همان احزاب و گروهها اعم از حزب دموکرات کردستان و کومله یا سازمان فداییان بند بوده و یا هنوز هم هست. پس این نوعی خود فراکنی است که خود را پاک و منزه بدانیم و همه کاسه کوزه ها را یا سر گروههای سیاسی بخصوص غیر کرد بشکنیم و یا رژیم های وقت، تو گویی هیچکدام ربطی به ما نداشته. تازه در رژیم شاه و رضا شاه هم شخصیتهای برجسته کردی در راس بوده و هم در گروههای سیاسی مورد نظر شما . من یکی خودم بعد از انقلاب در عنفوان نوجوانی از فعالین سازمان فدایی و بعد اکثریت بودم و میدانم که این جو گیری و مد روز بودن و موج گیر شدن یعنی چه. هرچه جامعه بسته تر و شرایط اجتماعی عقب افتاده تر باشد خطر به دام ایدولوژیها و گروههای افراطی بیشتر و بیشتر میشود. مد روز هم را هم نباید دسته کم گرفت. دهه های پیشین هواداری از چه گورا و چریک بازی و پیشمرگ بودن و دست به اسلحه بردن بقول معروف کول بوده و کردستان هم تافته جدا بافته از دیگران نبوده و نیست. ستمی که ما از آن دم میزنیم محدود به کرد و ترک و بلوچ نیست بلکه به مرکز نشین و خارج از مرکز نشین قرار داشتن است. فکر نکنم بدبخت تر از و تحت ستم تر از کویر نشینان ما هیچ قومی وجود داشته باشد، که حتی اقلیم و شرایط بر بدبختی شان افزوده است. و اتفاقا اینها جزو قوم فارس هم هستند. حتی در حوالی کویر ما هنوز غار نشین داریم! حال صورت مسئله را ساده کردن به اینکه رژیمهای وقت بد بوده اند و کردها قربانی باور کنید چیزی را حل نمیکند. تجربه من با کردها و فرهنگ غالب آنها این است که عجیب خود را در نقش قربانی میبینند. بهرحال کردها تنها قومی که تحت ستم هستند نیستند. آیا با وجود تمام تبعیضات و سختی هایی که کردها مانند سایر ایرانیان دور ازمرکز و شهرهای بزرگ کشیده اند، تبعید شدن ها کشته شدن ها اما کم لطفی است که نقاط ضعف خود را همیشه به همین سادگی سر دیگران بیندازیم.
برای مثال هم بگویم که من شخصا از سابقه سیاسی خود مفتخر نیستم که شرمنده ام اما گناه آن را صرفا سر گروههای سیاسی و رهبران آن نمیاندازم. بلکه حتی با سن کم من این خود بودم که بر اساس تربیت خانوادگی و شرایط اجتماعی دنباله رو این گروه شدم و خود را به سهم خودم مسئول و قابل سرزنش میدانم. پس کردها هم در دنباله روی از گروههای کرد کاملا بی تقصیر نیستند.
۱
بسیاری از سخنان شما در رد ادعاهای جهانبگلو صادق است و بسیار خوب هم هست که گفتید. هرچند که خود سعی میکنید تمام کردها را یکدست و یک کاسه مدافع عدم خشونت معرفی کنید که درست نیست و تنها همان گروه پژاک اثبات خلاف آن است. در ضمن تا جایی که من میدانم در زمان انقلاب درکردستان هم بانکها را آتش میزدند. اما اصرار روشنفکری صرفا برای رد این ادعا ها و موضع دفاعی تنها کافی نیست. من فقط برایتان مثال همان آلمانی های را میزنم که هنوز هم بعد از شست هفتاد سال که از جنگ دوم جهانی و ساختن یکی از مهمترین دموکراسی های دنیا میگذرد، هنوز هم بعنوان توریست ساده که به کشور دیگری میروند به آنها بعنوان نژاد پرست و فاشیست ظنین هستند. حتی با وجود اینکه آلمانی های امروزی اکثرا بعد از جنگ بدنیا امده اند و تنها وارث گذشته خود هستند. طبق روش شما باید برای هر یک از پیش داوری هایی که برایشان وجود دارند بر سر خود بکوبند و برای خود دل بسوزانند و از بی رحمی قضاوت کنندگان عزا بگیرند و عاشورا برپا کنند و بی رحمی و خطاهایی که منجر به آن گذشته شده به رخ بکشند. اما بجای اینکار استراتژی دیگری را بکار میبرند و سعی میکنند به جای روش دفاعی با برجسته کردن کارکردهای مثبت خود، حال خود را برجسته کنند و پیشداوری ها را محدود کنند. میکوشند با گذشته خود صادقانه برخورد کنند و ضعف های آن را بحای لاپوشانی و کمرنگ کردن روشن کنند. روی به آینده دارند و ساختن و امید نه زنجموره و دلسوزی برای خود و درجا زدن.... در ضمن شما هرجقدر هم سعی کنید چهره مثبت و ضد خشونتی از کردستان نشان دهید همان گروه پژاک کافی است که بخشی از تلاش شما را نابود کند. چنانکه چند گروه نژاد پرست در آلمان هم همین نقش را بازی میکنند و این واقعیتی است که نمیتوان صددر صد با آن جنگید.
٣۱۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : توهم
جناب فرشی،
از کدام " توهم " صحبت میفرمائید؟ از توهم در باره رئیس جمهوری که چرندیات در وطنش کافی نیست و در هفت سال گذشته هر سال به سازمان ملل میرود که دنیا را علیه ما بشوراند؟ از توهم اشغال شمال توسط همسایه شمالی و جنوب توسط همسایه جنوبی؟ از توهم حمله صدام حسین؟ از توهم تکه پاره کردن خاور میانه پس از سقوط امپراتوری عثمانی و ایجاد ده ها شیخ نشین و امیر نشین و سلطان نشین و ملک نشین ؟ از توهم توهین های هم وطنان در تبریز به دو فوتبالیست محبوب آذری ؟ از توهم صدای بلند اقلیت(؟) تجزیه طلب که با فریادی از فدرالیست ها روبرو نمیشود؟ اینها اگر توهم است نباید حد اقل موجب سوء ظن گردد ؟
٣۱٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨۹
|