سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"بدبینی توانایی" یا ناتوانی بدبینی؟! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرش

عنوان : در مصالحه برد-برد ملت ایران برنده است اما جنایتکاران بازنده
وارطان عزیز
هر حکومتی بالاخره یه عده رانت خوار و نان خوار داره. حالا در ایران که اقتصاد آن دولتی و یا در دست نهادهای وابسته به حکومت است شامل خیلی ها می شود. نباید خواسته ما که تغییر ساختارها و روابط موجود برای بهروزی همه ایرانیان است و به نفع آن ها هم هست، طوری بیان شود که آن ها را در موقعیت مرگ یا زندگی قرار دهد. به همین سادگی. محاکمه جنایتکاران در دادگاه های صالحه داستان خود را دارد.
٣۱۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

آرش گرامی

یکبار دیگر تاکید می کنم که اگر فرصتی برای کذار مسالمب آمیز بدست آمد باید از آن استفاده کرد و همانطور که گفتم حتی میپذیرم که باید تا حدودی منطقی فرصت سازی هم کرد. ولی آین "برد-برد" شما, که آنرا قبلا نیز در چند جای دیگری خوانده ام مرا به یاد ضربالمثل با مزه "من و راکفلر با هم میلیونریم" می اندازد. در این سناریو شما, ما همه با هم برنده ایم. ولی آرش عزیز, رفیق خوبم بیاید واقعبین باشیم. این "برد-برد" فقط جلب سیاحان است. این چگونه بردی برای رهبر و بیت او خواهد بود هنگامی که او قدرت مطلق سیاسی خود را کاملا از دست بدهد, قدر مطلق اقتصادی خود را کاملا از دست بدهد, ثروت باد آورده را کاملا از دست بدهد, امید ولیعهدی فرزندش را از دست بدهد, موقعیت خود در بین روحانیت را از دست بدهد, موقعیت روحانیت در جامعه ایران را به باد بدهد (اگر این یکی برایش هنوز ارزشی داشته باشد), …؟ او در پاپان این فرایند "برد-برد" اگر جان خود را حفظ کند خیلی شانس آورده است چرا که در این بیست سال ولایت او و بیتش چاقوهای بسیاری برای آنها تیز شده است. اگر هم جان سالم بدر ببرند همچون پینوشه همواره سایه محاکمه و مجازات بر سر آنها خو اهد بود. در زندگی از مرگ بد تر هم وجود دارد. برای اجتناب از این "برد-برد" آنها بیست سال است که جنایت میکند و پیش از او امام راحلشان. یکسال و نیم است که خون مردمی را که در ابتدا فقط حقوق شهروندی میخواستند در شیشه کرده اند, خونهای بیگناهی را ریخته اند, شلاق و شکنجه و تجاوز و کهریزها را آفریدند... حتی اصلاحطلبان را که سودایی جز تقدس و نزدیکی به او برای ایزوله کردن اقتدار گرایان را نداشتند تحمل نکردند. یقین داشته باشید آنها واقعبین تر از آنند که به این "برد-برد" دل ببندند و شاید اگر کمی کیفور باشند به چنین برداشتی حسابی بخندند.

آرش جان عمیقا معتقدم که اگر خیرام به کسی نمیرسد, شر ام هم به کسی نرسد. امیدوارم که شما هم چنین بیندیشید. من شاید نتوانم در اینجا شما را قانع کنم ولی باور دارم که واقعیات همواره خود را به ما تحمیل خواهند کرد. تنها نگرانیم این است که در آن لحظه معود شما و همفکرانتان بر این نسخه بهزاد همانگونه که او تاکید دارد پافشاری کنید که چنین خطایی لاجرم شما را در مقابل مردم قرار خواهد داد. اگر ما چرخه ای را باید بشکنیم آن چرخه استراتژی های نا کار آمد و چرخه تحلیل خطاهای گذشته است. یا اینکه در توهمی از "برد-برد" حقوق مردم را ارزان فروشید. ّبه هر حال امیدوارم که آن افتضاحی که پس از عاشورا بپا شد آن از حول حلیم در دیگ افتادن اصلاحطلبان با نیمچه اشاره رهبر ( قبله عالم با دهان مبارک به بنده گفتند پدرسوخته!), همانی که بهزاد گرامی آنرا "چانه زنی در بالا و تزلزل در پایین" نام نهاده است که ناله خودی ها را هم در آورد و بخشا باعث رکود جنبش شد, دوباره تکرار نشود .
٣۱۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : باید دید ضعف ها کجاست که این «اکثریت» به پا خواسته تا کنون نتوانسته به خواسته های خود برسد؟
وارطان گرامی

تناسب هم عددی است و هم کیفی. در یک طرف اکثریت مردمی پیشرو قد علم کرده است که بدیهی ترین و ابتدایی ترین حقوق شهروندی خود را به مدنی ترین روش ها مطالبه می کنند. در طرف دیگر، رژیم اقلیتی است به غایت عقب مانده و بی رحم. باید دید ضعف ها کجاست که این «اکثریت» تا کنون نتوانسته است به خواسته های خود برسد؟

اینجاست که باید مهارت های استراتژیک به میان آید. اینجاست که «برنامه» و تشکیلات لازم است که بتوات با «کمترین هزینه» به پیروزی رسید. پیش تر استراتژی لازم است. استراتژی بدون خشونت افراد بیشتری را به میدان مقابله مدنی می آورد.

رژیم داره روز به روز ضعیف تر میشه و این روند به سمت فروپاشی اقتصادی اجتماعی سیاسی... است. خب میشه دست رو دست گذاشت و به امید فروپاشی نشست. ریسک هرج و مرج و درگیری های خونین داخلی و تجزیه را پذیرفت. همین وضعیت کینه ورزی گروه های اپوزیسیون به همدیگر در محیط آزاد غرب خود نمونه ای است که عمق کینه های انباشه شده را در آن می توان دید که در یک شرایط هرج و مرج به غایت خطرناک است.

میشه برنامه داشت. با نافرمانی ها مدنی و اعتصابات رژیم را فلج کرد (و اگر لازم شد در یک زمان بهینه ضربه نهایی را با فتح خیایان ها به رژیم تضعیف شده وارد کرد) و او را وادار به مصالحه برد-برد کرد. آن چه الویت منه مصالحه برد-برد است هم به دلیل هزینه کمتر قبل از پیروزی و هم به دلیل مقاومت کمتر وابستگان رژیم در برابر «تغییرات» ساختاری بعد از پیروزی به سمت دمکراسی پایدار!

داریم در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم. عصر اطلاعات و تجربه های گرانقدر دیگر کشورها را هم داریم. در این دنیای سرعت و رقابت این ملت ایران است که باید به عرصه ساختن و پیشرفت و در نتیجه بهروزی فرد فرد شهروندانش بیایید نه یک طبقه یا یک گروه یا حزب و یا قوم...
٣۱۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

آرش گرامی

به نظر می رسد شما ارزیابی واقعبینانه از میدان عمل خود و میزان انتخابی که شما در این میدان می توانید داشته باشید ندارید . شما مجددا از آن تغییری صحبت می کنید که می خواهید و من از تغییری که ادامه منطقی اعتراضات کنونی قادر به دست یابی به آن خواهید بود. به عبارت دیگر شما به زبان ایده آلها و من به زبان دست یافتنی ها صحبت میکنیم. آستراتژی باید زمینی باشد و منطبق بر میدان عمل که به صورت عینی وجود دارد و یا حد اکثر میدان عملی واقعی که در ادامه منطقی فرایندهای موجود به وجود خواهد آمد.

شما تناسب قوا را در تناسب عددی میبینید در حالی چنین نیست. در یک سوی این تناسب حاکمیتی تا دندان مسلح است که از هیچ جنایتی برای تداوم حاکمیت خود ابا ندارد و در سوی دیگر مردم به ستوه آمده. در چنین شرایطی تناسب عددی معنا ندارد. تناسب قوا در چنین شرایطی تنها به این معنا است که یک مردم برای مطالبات خود حاضر به پرداخت چه هزینه ای خواهند بود و دو حاکمیت تا چه میزان بر تداوم حاکمیت خود پا فشاری خواهد کرد. آگر شما به نیروهایی که در دو طرف این معادله صف آرایی کرده اند توجه کنید در یک سو جنبش کثرت گرای, همه رهبر, همه رسانه, هر کس از ظن خود یار قلندر گشته سبز قرار دارد (من برای ساده شدن این معادله هنوز مجاهدین و سلطنت طلبان و گروههای کوچکتر دیگر که خود را جزو جنبش سبز نمی دانند و سودای دگر در سر دارند وارد این معادله نمیکنم) و در آنسوی معادله حاکمیت چند مرکزی و چند جناحی که حاکمیت مطلق را حق مسلم جناح خود می پندارد قرار دارد. این وضعیت بی ثبات آبستن حوادث است و اگر استراتژی شما تنها میز مزاکره و تحمیل نرم را در معادلات خود به حساب آورده باشد در چنین شرایطی که انفجار احتمال قوی تر و تحمیل نرم احتمال به مراتب ضعیفتر است لاجرم گیج سر و کور مال به دنبال حوادث خواهد بود آگر خود در مقابل حوادث نایستد.
٣۱۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : پاسخ به سه کامنت به وارطان عزیز
وارطان گرامی ببخشید من کامنت شما را خطاب به خودم ندیده بودم.

۱".بین آنچه که ما میخواهیم و آنچه که دست یافتنی است و یا به عبارت دیگر آنچه وضعیت به ما تحمیل می کند فاصله بسیار است. صحبت بهزاد گرامی اینست که این فاصله را می توان با فرصت سازی, سیاست ورزی و پا فشاری طی کرد و من این را واقعبینانه نمی بینم و به باور من شواهد در تایید این نظر من است. همچنین ّبه باور من ادامه وضعیت فعلی انفجار را به ما تحمیل خواهد کرد پیش از آنکه ما بتوانیم با محاصره مدنی, انتخابات را به رژیم تحمیل کنیم."

به گمان من آن چه ما می گیریم متغییری است از آن چه قدرت داریم (مقدار توازن قوا)، نه آن چه می خواهیم. بنابراین باید برای برقراری توازن قوا کوشید. اگر استراتژی تغییر مسالمت آمیز را بر گزیده ایم باید با یک برنامه استراتژیک در این چارچوب این توازن قوا را ایجاد کرد. من فکر می کنم انفجار یعنی فروپاشی که به نغع هیچکس نیست. استراتژی انتخابات آزاد و داشتن برنامه ممکنه ریسک فروپاشی را هم کمتر کنه.

۲". من به پیش فرض شما که یک انقلاب لزوما باعت تکرار چرخه شوم دیکتاتوری میشود باور ندارم. تجربیاتی هم در این مورد هست و در اینجا فقط شما را به نمونه نیکاراگوِئه رجوع می دهم."

با تعریفی که من از «تفییر» دارم، هم تغییر ساختارها و هم افراد و سازمان ها را در بر میگیره. شاید تفاوت در اینه که شما انقلاب را با خیزش (خونین و سریع) ملازم می دانید و من «تغییر» به دمکراسی را که یک فرآیند است در طول زمان دست یافتنی می بینم. . بهر حال هر استراتژی مستلزم تحلیل ریسکه که می تونید این نوشته را در همین سایت برای اطلاع بیشتر مطالعه کنید:

سه استراتژی برای برقراری دمکراسی پایدار
و تحلیل ریسک هر استراتژی

http://www.akhbar-rooz.com/idea_form.jsp?essayId=۳۲۸۶۳

۳".آنچه که شما در مورد تناسب قوا می گویید با اتکا به تاکتیکها دست یافتنی است. استراتژی اصلی ترین نقشه راه است و باید واقعبینانه طرح شود وگرنه خود به مانعی بر سر راه تغییر تبدیل خواهد شد."

به گمان من بین استراتژی و برنامه استراتژیک و نقشه راه برای مبارزه و پیروزی فرق گذاشت. باید با یک طرح استراتژیک بیشترین نیروها را به میدان مقاومت مدنی آورد. لطفا به این نوشته مراجعه کنید:

ابهام کجاست؟
نگاهی به هدف و استراتژی جنبش سبز

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۱۱۷۵۳
٣۱۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

آرش گرامی

کوتاه و مختصر: به باور من استراتژی بزرگ "تغییر" است و "مسالمت" تنها یک انتخاب است. همچنین خشونت به طور عمده یک تحمیل است. هیچ نیروی سیاسی جدی خشونت را داوطلبانه انتخاب نمی کند.

بقیه نکات را در نظر قبلی پاسخ دادم.
٣۱۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : با اجازه آقای کریمی به وارطان
"سوال اینجاست که درادامه چنین سرکوبی شما به تدقیق استراتژی خود خواهید پرداخت یا همانطور که گفته اید بر این استراتژی پا فشاری خواهید کرد؟"

استراتژی بزرگ تغییر مسالمت آمیزه. در صورت سرکوب بیشتر، از آنجا که استراتژی انتخابات آزاد فراگیره، نیروهای زیادتری را برای مقاومت هماهنگ و بسیج کرده. با تحلیل شرایط جنبش باید استراتژی های مرحله ای را برای سناریوهای ممکن در «برنامه» استراتژیک خود پیش بینی کرده باشد.

بهر حال ممکنه تسخیر خیایان ها باشد که ضربه آخر را به رژیم بزند. این با استراتژی انتخابات آزاد منافاتی نداره. چون تحقق انتخابات آزاد (و سرنگونی هم) بدون موازنه قوا وجود خارجی نخواهد داشت.. این جا نیز استراتژی فراگیر بیشترین نیرو را می تونه به خیابان ها بفرسته در حالی که برنامه برای مذاکره داره: انتخابات آزاد!

مساله ما و چالش ما برقراری موازنه قواست!

به گمان من باید به قضیه محتوایی نگریست تا شکلی!
٣۱۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

آرش گرامی

۱.بین آنچه که ما میخواهیم و آنچه که دست یافتنی است و یا به عبارت دیگر آنچه وضعیت به ما تحمیل می کند فاصله بسیار است. صحبت بهزاد گرامی اینست که این فاصله را می توان با فرصت سازی, سیاست ورزی و پا فشاری طی کرد و من این را واقعبینانه نمی بینم و به باور من شواهد در تایید این نظر من است. همچنین ّبه باور من ادامه وضعیت فعلی انفجار را به ما تحمیل خواهد کرد پیش از آنکه ما بتوانیم با محاصره مدنی, انتخابات را به رژیم تحمیل کنیم.
۲. من به پیش فرض شما که یک انقلاب لزوما باعت تکرار چرخه شوم دیکتاتوری میشود باور ندارم. تجربیاتی هم در این مورد هست و در اینجا فقط شما را به نمونه نیکاراگوِئه رجوع می دهم.
۳.آنچه که شما در مورد تناسب قوا می گویید با اتکا به تاکتیکها دست یافتنی است. استراتژی اصلی ترین نقشه راه است و باید واقعبینانه طرح شود وگرنه خود به مانعی بر سر راه تغییر تبدیل خواهد شد.


موفق باشید
٣۱۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : وارطان

بهزاد عزیز

سپاس از پاسخ شما. مقالات قبلی شما را عمدتا خوانده ام و همچنین مصاحبه شما را. با این وجود به باور من استدلال شما از آنجا که توجیه گرانه است ضعیف است. شاید دلیل آوردن آن نقل قول در ابتدای پاسختان به آقای وٍثیق (و شما صحبت مشابه ای هم در بخش پاپانی همایش اتحاد جمهوریخواهان داشتید) با این مضمون که به هر حال استراتژی داشتن بهتر از نداشتن است و این گفته تان که گذار از جمهوری اسلامی با استراتژی های دیگر نیز ممکن است در کنار هم بخشا بیانگر پذیرفتن تناقضاتی است که در طرح استراتژی شما وجود دارد. یکی از اشکالات اصلی این استراتژی آن است که در صورت حرکت جنبش اعتراضی به سوی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از طریق یک خیز انقلابی که به گواه شواهد موجود محتملترین مسیری است که این جنبش طی خواهد کرد (اگر به خاموشی نگراید)طرح شما کاملا ناکارآمد خواهد بود. شما خوب میدانید که خیز انقلابی دینامیسم خود را دارد و عرصه مناسبی برای سیاست ورزی نیست. در چنین شرایطی شما لاجرم به دنبال حوادث روان خواهید بود اگر خود را در مقابل این خیز قرار ندهید. البته بطور کلی من هیچ مخالفتی با گذار مسالمت آمیز از طریق انتخابات آزاد ندارم و چه بسا آنرا بسیار بهتر از خیز لاجرم خشونت آمیز میدانم همچنین میتوانم تا حدودی معین و منطقی با گفتمان فرصت سازی و سیاست ورزی شما همراه شوم ولی متاسفانه باید بگویم که با هر سرکوبی که جمهوری اسلامی انجام میدهد طرح استراتژی شما نامربوطتر به اوضاع کنونی ایران میشود و بیشتر بیانگر علایق شخصی شما. اگر به خاطر داشته باشید در آغاز طرح طرح گفتمان محاصره مدنی قرار بود جمهوری اسلامی در مقابل اکثریت مردم گزینه منطقی پذیرش اراده اکثریت را بر گزیند ولی در ۲۹ خرداد رژیم راه تقابل را برگزید و همه شواهد نشان میدهد که در ادامه این راه مصمم است. سوال اینجاست که درادامه چنین سرکوبی شما به تدقیق استراتژی خود خواهید پرداخت یا همانطور که گفته اید بر این استراتژی پا فشاری خواهید کرد؟

آرزوی موفقیت برای شما
و
٣۱۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : لب مطلب آقای شیدان
دوستان حالا بیایید این سنت نیم قرنه روشنفکری ایرانی در وقت تلف کردن بازی با کلمات در نوشته های طولانی را کنار بذاریم و به اصل مطلب مورد بحث در نوشته آقای شیدان، همان بند مربوط اثباتی، بپردازیم:

"پروژه ی سیاسی- اجتماعی ما، برای مرحله ی تاریخی کنونی ایران، جمهوری دموکراتیکِ لائیک یا جمهوری ای مبتنی بر دموکراسی و جدایی دولت و دین (لائیسیته) است. در این راه، مبارزه برای لغو قانون اساسی جمهوری اسلامی، ایجاد جنبش های موسس، چون جنبش برای تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید، می توانند از یکسو، به چالش میان برنامه ها و طرح ها دامن زند و از سوی دیگر، به رشدِ آگاهی در بین اقشار و طبقات مختلف نسبت به ضرورت تغییرات اساسی و مضمون نظام جایگزین کمک رساند."

ایشان هم اگر بخواد با زبان هدف و استراتژی سخن بگه میشه:

(هدف: سوسیالیسم)
هدف مرحله ای: استقرار جمهوری دموکراتیک
استراتژی مرحله ای: ایجاد جنبش برای تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی

خب ایشان هم برای برگزاری انتخابات اعضای مجلس موسسان باید به «موازنه قوا» بیندیشد و برای این کار باید «برنامه» (استراتژیک) و نقشه راه ارائه بده!

کلید واژه ها اینجا:

هدف ---) استراتژی---) برنامه استراتژیک ---) موازنه قوا---) انتخابات آزاد

تنها فرقی که هست اینه که عده ای معتقدند باید اول رژیم سرنگون بشه بعد انتخابات برگزار بشه. عده ای میگن باید برگزاری انتخابات را به رژیم تمحیل کرد. خود من جزو گروه دوم هستم. چون:

۱) ما که نمی خواهیم این چرخه شوم یک عده حکومت کنند و با یک عده جنگ را ادامه بدهیم. طالبان یا حزب بعث داشته باشیم. حزب الله و اصولگرا هم ایرانی هستند. آن ها هم باید در سرنوشت کشور خود در یک سیستم دمکراتیک مثل بقیه شریک باشند.
۲) از این منظر رسیدن هم رسیدن به نقطه توازن قوا کم هزینه تر و دست یافتنی تره و هم در آینده ساختن وطن مقاومت وابستگان به رژیم را در برابر «تغییر» کم تر میکنه. چون در آن ها حس مشارکت و مالکیت ایحاد می کنی.

وقتی موازنه قوا برقرار شد و رژیم پذیرقت که به اراده مردم تن در بده، معیارهای و استاندارهای جهانی انتخاباتات آزاد مشخصه. انتخابات می تونه زیر نظر سازمان ملل، اتحادیه اروپا، سازمان کنفرانس اسلامی، ... باشه. مهم رسیدن به هدفه. باید سیاست ورزی کرد.
٣۱۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست