سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرخ نگهدار، ناتوان در درک سرشت پدیده ها
یا بازگشت به اصل خویش؟
- پویا آزادی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بهروز

عنوان : آیا اخبار روز سانسور می کند؟
آیا اخبار روز کامنت ها سانسور می کند؟
٣۱۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : بهتر نیست که ما مواضع خود را با چپ فلسطینی مقایسه کنیم؟
در باره ی فلسطین و مردم آن قبل از همه مردم فلسطین و فعالان آن مسئولیت اساسی دارند که برای رسیدن به حقوق تضییع شده خود را ههای مبارزاتی را انتخاب و سایر ملل رانیز برای جلب حمایت بسیج نمایند که الحق تا بحال موفق بوده اند مگر عکس این موضوع را کسی برای این حقیر توضیح دهد.

- در اوایل انقلاب در بحث های درونی سازمان راه حل های صلح آمیز با پشتوانه ی «کمپ دیوید» در افق سیاسی فلسطین واسرائیل دیده میشد.
- تا قبل از توافقنامه ی اسلو اغلب گروههای فلسطینی حامی سازمان آزادی بخش را ه حل های صلح آمیز را پذیرفتند.
-هنوز بغیر از حماس بقیه جریانها ی فلسطینی در سخت ترین شرائط به امکان دو کشور اسرائیل و فلسطین باور دارند و در تحرکات اسرائیل و حماس شرکت نمی کنند.

- سئوال این ست که آیا ما باید برای فلسطین تصمیم بگیریم یا مردم فلسطین و رهبران سیاسی آن ؟
- سازمان آزادی بخش تا به امروز حماس را بخاطر اینکه مردم فلسطین آنها را انتخاب کردند تحمل کرده و تمام دنیا می بینند که چگونه حماس و اسرائیل در حال تشنج آفرینی هستند. چرا چپ اسرائیل و فلسطین به خاطر مواضع افراطی رژیم اشغالگر اسرائیل و دولت قشری حماس به مواضع «افراطی» یا «رادیکال» یا «انقلابی » دست نمی زند؟

بهتر نیست که ما مواضع خود را با چپ فلسطینی مقایسه کنیم؟
حتی در باره ی مواضع فرخ نگهدار و سایر نیروهای ایرانی از جمله احمدی نژاد باید دید کدام با مواضع نیروهای ملی و دمکرات و چپ فلسطین
تناسب دارد.
٣۱۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : فلسطین ناموس قشر بسیار کوچکی از ایرانیان شده است که خود را بزور اسلحه و قلم به ما تحمیل می کنند و هیچ ارزشی برای نظرات ما قائل نیستند. ما آنها را به حال خود رها کرده و براه خودمان ادامه خواهیم داد.
من اصلا به فرخ نگهدار کار ندارم ولی با او کاملا موافقم که جامعه ایران باید توسعه یابد و مدرن شود. اگر او سوسیال دمکرات است که چه بهتر چون من با او بیشتر نزدیک تا با افراطیون سکولار و غیر سکولار از هر نوعش. در مورد فلسطین هم پس از وقایع پارسال در «روز قدس» رژیم فکر هیچ جای تردیدی برای احدی باقی مانده باشد که ملت ایران چه موضعی در برابر غزه و لبنان و ایران دارد. نویسنده این موضع ایرانیان را در این مقاله خود کاملا نادیده گرفته است، چرا؟

منهم مثل بسیاری دیگر از هموطنانم برای فلسطینیان آرزوی صلح دارم ولی حاضر نیستم کاسه ی داغتر از آش برای غیرهموطنم باشم. همیشه هم در نظر می گیرم چه کسی برای من تب میکند تا برایش بمیرم. آیا فلسطینیان و لبنانی ها و انگلیسی ها و امریکایی ها هرگز برای ما ایرانیان تب کرده اند که ما برایشان بمیریم؟ مگر خون ایرانیان از خون فلسطینیان کمرنگ تر است که هیچ کشتی صلحی بسوی آنها روان نمی شود؟

هیچ کشوری به هیچ قیمتی در دنیای امروز نمی تواند منافع ملی خود را به زباله دان بریزد و کشور و ملت خود را برای بیگانه به نابودی بکشد. این رژیم با زیر پا له کردن منافع ملی ما ایران را دارد به جنگ می کشاند و دخالت های بیجایش در فلسطین و لبنان یکی از مهمترین دلائل این جنگ خواهد بود. چرا بر علیه این نظام و بر علیه حمله نظامی به کشورمان هیچ کشتی صلحی از هیچ جایی در جهان بسوی ایران روانه نمی شود؟ چرا ۷۲ تنی که اعلامیه را امضاء کردند به ترکها پیشنهاد ندادند که یک کشتی صلح هم بسوی ایران دربند ما روانه کنند تا خود برای صدور اعلامیه و جمع اوری امضاء در پشتیبانی از آن بپردازند؟ اگر روانه کردن کشتی صلح بسوی فلسطین برای فلسطین خوب و موثر است، به چه دلیل آن ۷۲ تن تدارک چنین کشتی صلحی را برای ایران ندیدند و آستین بالا نزدند؟ چرا ترکها یک کشتی صلح بسوی چچنیا، چین و کشمیر روانه نکردند، چرا فقط انساندوستی برای فلسطینیان خوبست و برای بقیه نه؟ این سیاست یک بام دو هوا تاریخ مصرفش به پایان رسیده است.

روانه کردن آن کشتی صلح بیشتر دلائل سیاسی داشت تا دلائل انساندوستانه. اگر ترکها می خواستند انساندوستی خود را به دنیا و بخصوص به ایرانیان نشان دهند هیچوقت اینهمه رفتار زشت و ناپسند نسبت به ایرانیان پناهنده در ترکیه روا نمی داشتند. اینها که در کشورشان خودشان بودند، چرا بداد اینها نرسیده و نمی رسند، آیا اینها کم ارزش تر از فلسطینیان بوده و هستند؟ تبعیض قائل شدن در انساندوستی و صلح دوستی باید شک را در انسان ناظر برانگیزد.

وظیفه من اول نسبت بخود و هموطنان خودم است. هر وقت نویسنده این مقاله و همفکرانش منافع شخصی و منافع خانواده خود را فدای فلسطین کردند و خانواده هایشان از آنها بابت اینکار تشکر کردند آنوقت بیایند و بما بگویند که می ارزد که ملت ایران هم منافع ملی خود را فدای فلسطینیان یا هر بیگانه دیگر باید بکند. نویسنده مقاله و همفکرانش بما باید بگویند که در همه ی این سالها که فلسطین را بر ایران ارجح دانسته اند بجز مقاله نویسی و شعار دادن درباره فلسطین چه از خودگذشتگی های از خود نشان داده اند و بعد اینچنین با قلم خود به سرکوب کسانی مشغول شوند که مخالف فکری آنها هستند؟ مثلا آیا تاکنون یک تیم ۲۰ نفره از میانشان در فلسطین به عملیات خیریه مشغول بوده است یا نه؟ آیا اعتراضی به غارت اموال ایران دارند که در این سالها رژیم بدون اجازه ما به غزه و لبنان روانه کرده یا نه؟ آیا اعتراضی دارند که چرا این پولها بجای روانه شدن بسوی غزه و لبنان در فقر زدایی در بلوچستان بکار نرفته یا نه؟

مردم حق دارند اول حرف هر دو طرف قضیه را بشنوند، موشکافی هایشان را بکنند و بعد تصمیم بگیرند که کدام طرف قضیه معقول تر و منطقی تر است و جانب او را بگیرند، از این دمکرات تر راه دیگری هم مگر می شناسیم؟ افکار عمومی در ایران کاملا مخالف سیاست های خارجی رژیم در لبنان و فلسطین است، نویسنده این مقاله و همفکرانش عمدا این واقعیت را چون خوشایندشان نیست کاملا نادیده می گیرند و آنرا ۱۰۰ در ۱۰۰ بی ارزش تلقی می کنند. سطح دمکرات بودن اینها را با سطح دمکرات بودن فرخ نگهدار که مقایسه می کنیم، معلوم است که فرخ دمکرات تر و منطقی ترست حتی اگر با او در دیگر مسائل مخالف باشیم. اقلا او شجاعت اینرا دارد که بگوید من تغییر کرده ام و متحول شده ام. اقلا او مخالف خود را دشمن فرض نمی کند و با او می توان بحث کرد. کسانیکه مخالف خود را دشمن فرض می کنند و قهر و خشونت را با دگراندیش پیشه خود می کنند سالم نیستند. همانطور کسانیکه این توقع بیجا را دارند که مردم حق تغییر موضع و تغییر و تحول در زندگی نباید داشته باشند هم سالم نیستند. فرخ نگهدار مثل هر انسان دیگری حق دارد با افزایش سن و تجربیات زندگی خود متحول بشود و تغییر و تحولات در خود را بیان کند. مردم در سال ۵۷ انقلاب کردند چون فکر می کردند که کار درستی دارند می کنند، بعد از مدتی متوجه اشتباه خود شدند و تغییر مسیر دادند، آیا باید مردم را تنبیه کرد که چرا تغییر و تحول در شما پیدا شد و چنین حقی را نداشتید؟ یا باید قبول کرد که مردم سالم مثل تک تک انسانهای سالم مرتب در تفکر خود بازنگری می کنند و رسیدن به تکامل تنها اینگونه امکان پذیر است. توقعات بیجا از فرخ و مردم نباید داشته باشیم، آزادی برای همه هست و نه برای معدودی.

در این مقاله نویسنده چسبیده است به حکومت اسرائئل و مردم غزه و عمدا ملت اسرائئل و حکومت غزه را نادیده گرفته است. ملت اسرائئل در سایه حکومت خود از امنیت، رفاه و آزادی هایی برخوردارند که هر حکومت مسئول وظیفه دارد آنها را برای ملت خود فراهم کند. حکومت اسرائیل هر چقدر هم بقول شما خبیث باشد این امنیت، رفاه و آزادی را در کشورش برای مردم فراهم کرده است. اینرا مقایسه کنید با حماس که آنچه با مردم خود می کند را اسرائئل با مردم غزه نکرده است و اگر هم بکند می شود گفت از دشمن بیشتر از این انتظار نمی رود. نویسنده مقاله حتی یک کلمه درباره آنچه حماس با فلسطینیان می کند بر زبان نمی آورد، چرا؟ هر چقدر اسرائیل مسئول بدبختی های فلسطینیان باشد باز هم بپای بدبختی هایی نیست که حماس بر سر مردم غزه درآورده است. نویسنده این مقاله حتی یک کلمه هم در انتقاد از رژیم اشغالگر در ایران نمی کند که با حمایت مالی و معنوی خود از حماس دارد مستقیما بر علیه مردم غزه با حماس همکاری می کند. نویسنده باید جواب دهد که آیا با حمایت های رژیم اشغالگر در ایران از حماس و حزب الله در لبنان موافق است یا مخالف. اگر موافق است که هیچ، فرقی او با رژیم ندارد و اگر مخالف است چرا حتی یک کلمه در این باره ننوشته است. حماس و حزب الله دو گروه تروریستی هستند که با چپاول ثروت های ایران سرپا ایستاده اند و این ما را به این معرکه خطرناک کشانده است. ما نمی خواهیم یک ریال از ثروتمان را به حماس و حزب الله بدهیم و خواستار قطع رابطه رژیم با این دو گروه تروریستی هستیم. اگر رژیم به این خواسته ی ما تن در دهد خطر حمله ی نظامی به ایران کاهش خواهد یافت. موضع نویسنده این مقاله در این موارد چیست؟

برای معدودی فلسطین برایشان یک امر ناموسی شده است. این نویسنده و همفکرانش بدانند که فلسطین ناموس قشر بسیار کوچکی از ایرانیان است که خود را بزور اسلحه و قلم به ما تحمیل می کنند و هیچ ارزشی برای نظرات ما قائل نیستند. ما آنها را به حال خود رها کرده و براه خودمان ادامه خواهیم داد.
٣۱۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : ardeshir-۲۰ shomali

عنوان : یا بازگشت به اصل خویش؟
ا سلام آقای پویان آزادی

نوشتهتن را به دقت خواندم و ممنونم از این نوشته و صد البته هم با شما موافقم که نگاه آقای نگهدار نگاه درستی‌ به اتفاق مورد نظر نیست و اعتراضش به برخورد دیگران به موضوع هم اعتراضی نپسنیده است ،اما

اتفاقا یک جمله که از انیشتن نوشتی‌ به نظر من همه بحثت را کم اعتبار می‌کند .من هم چون شما با بسیاری از دوستان در مورد برخورد آقای نگهدار صحبت

کردم و با این جمله که من با نظر آقای نگهدار موافق نیستم . اتفاقا تقریبا همه دلایلی را که من در رده نظر آقای نگهدار به موضوع مورد بحث داشتم همان دلیلی‌ بود که شما هم مطرح کردید .ولی‌ نه گفتم که حماقت حد ندارد .این جمله ۲ مشکل دارد در اینجا

۱- حرفهای احمق انه را آدم احمق میزند کسی‌ که هم با آدم احمق بحث و گفتگو می‌کند هم احمق است.

۲-اشکال دیگر آن است که دیگران اگر چه کسانی‌ که احتمالا شما با آن نظر هم شاید موافق باشید از طرف دیگران به حماقت متهم به به شوند خود سانسوری کنند و این فضا آفت آزادی بیان است

شاد باشید
٣۱۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : گفتاری با پویا آزادی
نویسنده گرامی پویا آزادی

شما به درستی آقای فرخ نگهدار را به ناتوانی در درک سرشت پدیده ها می دانید. بنظر من بسیار درست تشخیص داده اید. ایشان برای اولین بار نیست که ناتوانی خود را از شناخت پدیده های اجتماعی به نمایش می گذارد. چند نمونه را در تکمیل نوشته شما ذکر می کنم:

۱- عدم نشخیص استبداد مذهبی خمینی و فاشیسم مذهبی اسلامی در ایران
۲- طرح برنامه سیاسی برای شکوفا کردن جمهوری اسلامی ایران ( تبدیل سوسیال فاشیسم مذهبی به سیستم سوسیالیسم روسی )
۳- عدم شناخت از تاریخ وابستگی حزب توده ایران و طرح برنامه انحلال سازمان چریک های فدائی خلق ایران ( بعدها سازمان فدائیان اکثریت ) در حزب توده ایران ( بخوان شعبه ک. گ. ب )
۴- عدم شناخت به گرایشات متنوع چریک های فدائی خلق و منتسب کردن منشعبین به گروه های افراطی و ضد انقلابی و حتی مشکوک و وابسته به سازمان جاسوسی انگلستان که امروز خود ایشان در این سر زمین زندگی می کنند و در رسانه های همین کشور به نشر عقاید غیر واقعی خود مشغول اند
۵- پیرو آیت اله خمینی و از شاگردان عبد و عبید شادروان منتظری
۶- عدم شناخت از دیکتاتور اعظم علی خامنه ای و مبری کردن این قاتل از جنایاتی که مرتکب شده است
۷- ....

حال چه انتظاری از ایشان می توان داشت . بگذارید عقایدشان را بیان کنند . در جنبش دمکراتیک کنونی کمتر کسی است که ایشان را نشناسد. مهره سوخته ای است که تلاش می کند با نزدیک شدن به مهره های اصلاح طلب که روز گاری در جنایات حکومت استبداد خمینی شرکت داشته اند برای خود در آتیه جائی پیدا کند.

دکتر پ. پیمان
٣۱۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست