سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

۳۲ سال پس از آزادی هزار زندانی سیاسی - یداله بلدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Hadi Shahab

عنوان : از شما ممنون میشوم اگر شما اسم این دادستان را اینجا درج کنید.
آقای یداله بلدی،

شما نوشتهه اید:
"... دادستان دادگاه انقلاب رشت در آن زمان خود یکی از آزاد شدگان آبان ۵۷ بود که سالها بعد بر اثر اختلاف با مقامات رژیم خودکشی کرد..."
از شما ممنون میشوم اگر شما اسم این دادستان را اینجا درج کنید.

با تشکر

هادی شهاب
٣۲۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : یاور

عنوان : روایت ملا حسنی از اعدام فرزندش
"پسر بزرگم رشید با رژیم شاه سخت مبارزه می‌کرد . در دانشگاه تهران تحصیل می‌نمود، یکی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا می آمد، در برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم نماز جمعه بزرگ‌آباد، تلاش می‌کرد و در فعالیت‌های جنبی آن از قبیل: بیل زنی در باغات، شخم زدن، کمک کردن به فقرا و مستمندان می‌کوشید

او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، به طوری که مسئولیت شاخه آذربایجان غربی بر عهده او بود. خیلی با او صحبت کردم تا در راهش تجدید نظر کند، ولی نکرد. در همان زمان انشعابی در میان اعضای این گروه پدید آمد و به دو گروه اقلیت و اکثریت منشعب شدند و اقلیت‌ها به جمع گروهک‌های سیاسی محارب پیوستند و جنگ مسلحانه بر ضد حکومت اسلامی آغاز کردند. الان بایدم نیست رشید جز کدام یک از اینها شد، وی به هر حال من احساس خظر کردم. تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم.
نخست چند بار تذکر و تهدید انجام گرفت ولی فایده‌ نکرد.

آن وقت نماینده مجلس و در تهران بودم. یک روز رشید به تهران آمده بود. جایش را شناسایی کردیم. در کمیته انقلاب تهران با آیت‌الله مهدوی‌کنی تماس گرفتم و گفتم یک موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یکی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها کردم. او از بچه‌های کمیته ارومیه بود و الان به تجارت مشغول است. گفتم اگر مقاومت یا فرار کرد بزنید نگذارید فرار کند و اگر هم تسلیم شد، دستگیری کنید و به کمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر کردند. رشید چند روزی در کمیته تهران بود. بعد برای بازجویی و محاکمه به تبریز انتقال دادند. او چون محل فعالیت‌هایش، استان آذربایجان بود در این شهر محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا گردید. در مرحله اول، رشید را به دادستان وقت، حضرت حجت الاسلام سید حسین موسوی تبریزی تحویل داده بودند، او نیز وی را به یکی از دامادهایش که او هم قاضی بود، سپرد و حکم اعدام رشید را او صادر کرده بود. حتی بعد از اعدام جنازه‌اش را هم به ما تحویل ندادند.

وقتی خبر اعدام رشید را شنیدم، چون به وظیفه خود عمل کرده‌ بودم هیچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب به هیچ شخصی ولو پسرم باشد، شوخی ندارم و با هیچ احدی در این مورد عقد اخوتی هم نبسته‌ام. هنوز هم اگر یکی از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبری، خدای ناکرده، فعالیت کند، همان کاری را خواهم کرد که با رشید کردم. حقیقت این است که رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی را مرتکب نشده بود، یا کسی را نکشته بود تنها جرمش این بود که گرایش شدید کمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام کسی نمی‌شود. حداکثر این این است که باید به حبس ابد محکوم می‌گردید.

مروری بر خاطرات حجت الاسلام حسنی امام جمعه ارومیه / مرکز اسناد انقلاب اسلامی"
٣۲۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : یاور

عنوان : یک توضیح
با تشکر از آقای بلدی یک مورد احتیاج به توضیح است و آن اینکه احتمالا ملا حسنی از محل اقامت پسرش رشید حسنی که از اعضا یا هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق بود مطلع بود و از دستگیری او توسطه کمیته انقلاب اسلامی با خبر شد که این دستگیری منجر به اعدام او شد. ملا حسنی امام جمعه ارومیه یک ملای مرتجع و جانی می باشد اما حکم اعدام پسرش را خودش صادر نکرد و بعدها در مصاحبه ای از اعدام فرزندش ابراز نارضایتی کرده بود.
٣۲۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست