گفتمان سکولار ـ دموکراتیک چرا و چگونه شکل گرفت؟
-
دکتر مهرداد مشایخی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : رضا سالاری
عنوان : عدم کفایت تئوری
تئوری و طبقه بندی های شما حتی قادر به توضیح مصاحبه های مقایسه شده زیر نمی باشد؟
مشت نمونه خروار
مواضع و صحبت های سروش را در سی و یک سال پیش با مصاحبه های اخیر او، که همه در سایت یو تیوب موجودند، مقایسه کنید و ببینید تحت تأثیر دو عامل دینخویی (فیلسوف مومن متدین) و رهبر خویی (خو کرده به و مطیع گشته امامش خمینی) چگونه از سر گناه و تقصیر خود مصلحت گونه تقیه میکند و طفره میرود و بار گناه و اشتباه را گردن دیگران میاندازد! استدلال میکند که حکومت ایمانی زورچپان رژیم ولایی ایران موجب شده که روز بروز بر جمعیت بیدینان ایران افزوده شود! من میافزایم که اتفاقاً موضع ناصادق و نادرست خود ایشان هم بسیار به این تنفر کمک کرده، که من شخصاً از این بابت سپاسگزار ایشانم!
٣۲۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : آرمان پایدار
عنوان : این چه دسته بندی بی ربطی است
آقای مشایخی در تقسم بندی گرایشهای نیروهای سیاسی در آغاز انقلاب دسته اول را چنین توصیف و مشخص کرده اند،: اقتدارگرا و ضد دموکراتیک، که دربرگیرنده نیروهای سیاسی اسلامگرا (از جمله مجاهدین خلق) و مارکسیستی انقلابی بود. آقای جامعه شناس آیا واقعا سازمان مجاهدین آن زمان و نیروهای مارکیستی را که خواهان تشکیل شوراهای مردم و فراز آمدن قدرت سیاسی از این شوراها بودند را با جریانات اسلامگرایی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جمعیت موتلفه و تمامیت خواهانی که زیر عبای خمینی جمع شده بودند،می شود در یک طبق قرار داد و در یک گروه دسته بندی کرد؟
٣۲۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضاسالاری رضاسالاری
عنوان : استبداد تولید دینخویی و رهبرخویی
جناب مشایخی محترم،
ریشه شکست انقلاب ۵۷ در دو عامل خلاصه میشود و الا همواره سه جناح راست یا بقول شما اقتدار گرا، میانه رو و چپ در هر گروه و سازمان و تشکیلات و حزبی از قدیم وجود داشته و دارد و خواهد داشت و فقط ویژه پیدایش و اقتدار رژیم جمهوری اسلامی نیست! این دو عامل برپایه دو خصلت ویژه فرهنگی−تایخی ایرانیان بنا شده که عبارت است از دینخویی و رهبرخویی.
دینخویی ضد غرب از آموزه های فقه و شرع و رهبر خویی از آموزه های چپ و شرق! خصلت دینخویی و رهبرخویی، ماهیت، شخصیت و ارزش حقوقی و شهروندی فرد را در برار اجتماع دینخو براحتی نادیده گرفته و از بین میبرد و چون هیولایی غول پیکر زیر پا له و لورده میکند. تولید دینخویی و رهبرخویی چیزی جز استبداد نیست!
تمام گروههای مذهبی، از جمله مردم مذهبی، خمینی و مریدان او و سایر آخوندها و مکلاهای آخوند مسلک، بخاطر ماهیت سنتی، ضد غربی و ضد لیبرالی، ضد دموکراسی به مفهوم غربی، ضد آزادی های فردی، به تعبیر آنها فحشا!!!، سخت در اقیانوس دینخویی که خصلت رهبرخویی هم دران به شدت مستتر است، غرق یا غوطه ور بودند. تمام تصمیمات رهبری، شورای انقلاب، ستاد انقلاب فرهنگی، بستن دانشگاه ها و تعطیل علم و دانش و کشتار و ذبح استاد و دانشجو و نخبگان و دگراندیشان و معترضین همه و همه جز ریشه در دینخویی و تعصب فرهنگی غالب، توجیه و ریشه بنیادی دیگری نداشت و ندارد و نخواهد داشت!
تمام گروههای چپ انقلاب ازجمله مجاهدین، بخاطر ماهیت ضد لیبرالی، ضد خرده و کلان بورژوایی، ضد دموکراسی، به مفهوم غربی آن، درست است که قبل از پیوستن به اپوزیسیون چپ و تشکیلات سازمانی خود، از چاله دینخویی دینی تا حدی گسسته و بریده بودند، ولی در استراتژی مارکسیست−لنینیستی خود در چاه خطرناکتر رهبرخویی سقوط کرده بودند، که نمایشی از انحطاط و گریز مطلق آنان از ارزشهای مدرن دموکراسی جوامع سرمایه داری که برای فرد و شهروند جامعه قائل بود.
٣۲۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|