سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

وقتی آقای علوی تبار
به بهانه بازنگری، تاریخ را وارونه می خواند!
- احمد آزاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضاسالاری‫ رضاسالاری‫

عنوان : سکولاریسم، حقوق بشر و فرق بشر هنجار و یا عرفی با بشر نابهنجار
سکولاریسم، حقوق بشر و فرق بشر هنجار و یا عرفی با بشر نابهنجار

‫۱. بشر هنجار وقتی رهبر مملکتی میشود، از خود و منافع خود و بستگان خود میگذرد تا سرمشق و قهرمان عدالت خواهی و آزادی خواهی و سربلندی مردمش شود.

‫۲. بشر هنجار وقتی رهبر مملکتی میشود، غرور ملی می آفریند، آزادمنشی، عدل و اخلاق و رفتار درست خود را بر کودکان، دانش آموزان و دانشجویان، معلمان، نخبگان، دانشگاهیان، دانشمندان، صنعتکاران، هنرمندان، کشاورزان، کسبه، پیشه وران، کارگران و زحمت کشان و خلاصه تمامی مردم از لایه ها و طبقات مختلف، پوشش مساوی میدهد. مقام و حقوق و اخلاق و ارزش مردم را در چهاچوب دموکراسی نوین و منشور حقوق بشر ارتقاع داده و بالا میبرد و بتدریج از قدرت خود و دولت میکاهد. نام این شخص ‫همواره در تاریخ به عنوان قهرمان و مدل و راهبری دانا و عادل ثبت میشود.

‫۳. بشر هنجار وقتی رهبر میشود، سکولاریسم و دموکراسی محض بشر را تشویق و توصیه و پیاده میکند.

‫۴. بشر هنجار وقتی رهبر میشود، خدمتگذار ملتش میشود تا نظام آزاد و عادل مستقر شود. هر نوع قانون اساسی شرطی و ایدئولوژیکی و غیر سکولار را باطل و تعطیل اعلام میکند. از هرنوع «روشنفکری دینی» و یا اصلاح دین و یا اصلاح طلبی دینی و ایدئولوژیکی دوری و پرهیز میکند. حکومت و دولت را به رفراندم گذاشته و نوع حکومت مورد نظر مردم را از طریق انتخابات کاملاً شفاف، سالم و واقعی و با تأیید نمایندگان واقعی مردم تعیین میکند.

‫۵. بشر هنجار برای قدرت و رهبر شدن تلاش نمیکند، بلکه رهبری شان را موقتاً برای خدمت بیشتر به مردم به دست میگیرد تا قوانین اساسی، حقوقی و مدنی ملت، نهادین و تعیین و مشخص شود تا ملت قدرت واقعی را در دست داشته باشد و بخصوص قدرت ‫تغییر و عزل رهبران و دولتمردان و روسا و مسئولان شان را در هر زمان و مکانی داشته باشند.

‫۶. رهبران جمهوری اسلامی با ایجاد حکومت ایمانی و وارد کردن دین به عرصه حکومت و سیاست، خود تقدس و ارزش دین را پایمال کردند و اکنون بدون کوچکترین پایگاه مردمی بحکم زور و ظلم دولت میرانند، ولی غافل از پایان حکومت دینی ج.ا. ولایی و سقوط عنقریب استبداد دینی خود میباشند.

‫۷. اصلاح طلبی دینی، روشنفکری دینی، نواندیشی دینی و بسیاری نحله های دیگر تغییرات شاخ و برگی قوانین و احکام دینی، هیچکدام دیگر کمکی به استقرار این نوع رژیم و یا هر نظام دیگر غیر سکولار و یا دینی نخواهد کرد.

‫۸. روشنفکران دینی ایران بهتر است همچون سایر بشر هنجار بجرگه سایر هموطنان سکولار، که هیچ نوع دخالت و تصرفی از جانب دین و دیندار را در دولت قانونی نمیکند و آنرا بر نمی تابد، و بالعکس، هیچ نوع دخالت و تصرفی از جانب دولت و حکومت را هم در دین و دیندار اجازه نمیدهد، بپیوندند و دست از این اصلاحات دینی حکومتی بردارند.

‫سکولار به غلط در ایران معانی لائیک و بی دین و ناباور و دین ستیز گرفته است. سکولار یعنی دین از سیاست جدا و سیاست از دین جدا. یعنی بی تفاوتی و بی دخالتی هریک به آن دیگری! همین و بس!

‫۹. بزرگترین خدمت و اصلاح دینی دینداران به اصطلاح روشنفکر، اصلاح و انتقاد از خود میباشد. تا زمانیکه از خود انتقاد نکنند، و از جدائی کامل دین از سیاست تبلیغ و تشویق و طرفداری نکنند، مردم دیندار سکولار به آنان اعتماد نخواهند کرد!

۱۰. معیار درستی اندیشه، گفتار و پندار و کار و رفتار بشر امروز، اندیشه سکولار در سایه قوانین حقوق بشر و دموکراسی مدرن است، که در آنها هیچگونه تبعیضی چه در نژاد، چه در دین، تاریخ، سابقه، اقلیم، اقتصاد، و بسیاری محسنات حقوقی مترقی دیگر، دیده نمی شود!! تنها قانونی که برای کلیه افراد بشر کره زمین عمومیت دارد و هیچگونه تبعیضی به آن راه ندارد، همان منشور حقوق بشر است!

٣۲۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : فرق انسان سالم با انسان ناسالم و متعصب
فرق انسان سالم با انسان ناسالم و متعصب

‫‫۱. بر انسان سالم قوانین مترقی پویا حاکم است و بر انسان ناسالم احکام و مغلطه های سنتی

‫‫۲. انسان سالم وقتی رهبر شد، تمام وجود و زندگی اش را وقف رشد و سربلندی خرد جمعی و غرور ملت و مملکتشش میکند (آتاتورک فرضاً)‫ و وقتی انسان ناسالم رهبر میشود، یا مردمش را تحقیر و یا اموالشان را بزور تصاحب میکند (رضا پهلوی ۱) و یا با چماق تعصب دینی بر سرمردمش میکوبد (خمینی، خامنه ای فرضاً)‫.

‫‫۳. انسان ساالم وقتی فیلسوف شد، اول از خودش انتقاد میکند و لی وقتی انسان ناسالم و دینخو فیلسوف شد فقط از دینش دفاع میکند و تمام گناهان، خطاها و اشتباهات خود را به پای دیگران میگذارد.

‫‫۴. تا فیلسوفشان انتقاد از خود نکند، دیگر مریدان دینخو و رهبرخوی شان دست به اینکار نخواهند زد، چون هنوز نمیدانند که خود علیرغم، برچسب نواندیش دینی به خود، قسمتی از مشکل و مسئله هستند، نه راه حل و ساز و کار مسئله!!!!

‫‫مواضع و ‫صحبت های سروش را در سی و یک سال پیش با مصاحبه های اخیر او، که همه در سایت یو تیوب موجودند، مقایسه کنید و ببینید ‫تحت تأثیر دو عامل دینخویی (فیلسوف مومن متدین) و رهبر خویی (خو کرده به و مطیع گشته امامش خمینی) چگونه از سر گناه و تقصیر خود مصلحت گونه تقیه میکند و طفره میرود و بار گناه و اشتباه را گردن دیگران میاندازد! استدلال میکند که حکومت ایمانی زورچپان رژیم ولایی ایران موجب شده که روز بروز بر جمعیت بیدینان ایران افزوده شود! من میافزایم که اتفاقاً موضع ناصادق و نادرست خود ایشان هم بسیار به این گریز و تنفر کمک کرده، که من شخصاً از این بابت سپاسگزار ایشانم!
٣۲۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : بهمن پارسا

عنوان : پرهیز اصلاح طلبان حکومتی از نقد گذشته خودشان
اصلاح طلبان حکومتی با در اختیار داشتن امکاناتی که طی سی سال شراکت در حکومت اسلامی نصیبشان شده قادرند حرکت های بزرگ اجتماعی را در راستای اهداف و سیاست های خودشان سازمان دهند.این اما الزاما به معنای درست بودن آن حرکت ها نیست.ولی در خلا بزرگی که با سرکوب دگر اندیشان و غیر مذهبی ها در جامعه ایجاد شده یا آنها و یا طرف اصلی شان- در حال حاضر احمدی نژاد و دارو دسته سرمایه داران امنیتی - قادر به چنین سازماندهی هستند. هر کدام هم طبعا مایل است گناه نا بسامانیهای اجتماعی را به گردن دیگری و یا نیرویی که توسط هر دو جناح بیرحمانه سرکوب شده و در حال حاضر حضور بسیار محدودی دارد بیندازد. بر دارو دسته نوسرمایه داران امنیتی حرجی نیست. ولی این ها که سال ها رگ و پی حکومت دینی را چفت کرده اند امر برشان مشتبه شده و هراز گاهی خیال می کنند فقط با دانشجویان بیست و چند ساله شان صحبت می کنند.و راست و ناراست را به هم می بافند.جنایت بزرگی که تحت عنوان انقلاب فرهنگی سازمان دادند را به راحتی به چپ های استالینیست و انجمن های اسلامی که مسالمت جو نبودند نسبت می دهند. صدها دانشجوی آزادی خواه را پس از بستن دانشگا ها به تخت شکنجه بستند و نیمه جان تیرباران کردند یا جنازه شان را در بیابان رها کردندو قهقهه مستانه زدند و حالا به جای پرداختن به ابعاد این جنایت بزرگ به نا مسالمت جو بودن خودشان اکتفا می کنند.شرم احساس خوبی است.
٣۲۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : شاید نه وارون بلکه نه منصفانه
در جبهه پیشگام غیر مذهبی ها بودند با گرایشهای سوسیالیستی (غالباً افراطی) و برخی ها که آزادی و چادر و چار قد نمی خواستند. هواداران مجاهدین خلق که حتی در مدارس شهرهای بزرگ فعال بودند عدالت اسلامی می خواستند به روش قسط اسلامی. درهای آزادی احزاب و روزنامه ها که بسته شد، راه حل خاصی نبود. توده ای ها و گروه رهبران فدایی به روش ارشاد و حمایت رفسنجانی ها رفتند و مجاهدین خلق از لیبرالهای مذهبی و بنی صدر حمایت کردند. راه حل خاصی نبود که به طور منطقی چنگی به دل زند. راه ها به افراط و تفریط می رفت. فن خوب تحمیق مذهبی گذشته بدل نداشت.
٣۲۴۷۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : اینها اینکاره نبودند و نیستند
آقای احمد آزاد اینها بخشی از این سیستم بوده اند و خواهند بود و اینکاره نبوده اند و نخواهند بود. این توهم شما ست که از این پهلوان پنبه ها و پاسدارها ، ولتر و خبرنگار ساخته اید و حالا که در ظاهر نیز نمی توانند ماهیت خود را پنهان سازند ، عصبانی می شوید. ممکن است توضیح بدهید که چرا به قتل بیش از ۴۴ نفر از آزادیخواهان و کمونیستهایی که در این انقلاب فرهنگی بدست این بچه ملاها کشته شدند در هیچ جای مقاله اشاره ای نکرده اید. آقای علوی تبار در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یکی از سازمانهای بنیاد گذار سپاه پاسداران،گله های حزب اللهی و از سازماندهندگان ایلغار حزب الله به دانشگاهها بوده اند. اینها از ترس انقلاب مردم و برای نجات این رژیم و بخاطر بیرون انداخته شدن از قدرت ولتر شده اند. اگر نه اینها همان چاقوکشان حزب الهی هستند که فقط قمه ها یشان را زیر پیراهنشان پنهان کرده اند. بیخود نیست که هر وقت آستینی به بالا می زنند ، خالکوبیهایشان پیدا می شود. اینها نوادگان شعبان بی مخها می باشند. اینها را شما ها رنگ کردید و بجای ولتر و خبرنگار و قهرمان حقوق بشر خواستید به مردم بیندازید. ما از همان اول گفتیم که اینها اینکار ه نیستند.
٣۲۴۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : تاسف
من ضمن احترامی که به آقای علوی تباردارم یک اظهارنظرایشان رایادآوری میکنم.
ایشان کلاسی راباعنوان توسعه درموسسه برنامه ریزی سازمان برنامه ارائه میدهند.
دریک جلسه به حوادث مربوط به انقلاب فرهنگی اشاره داشتند.وتحلیل گروههای سیاسی تحت عنوان خط یک ،خط دو ،خط سه ...گروههای چپ وسایرگروهها.درپایان درجواب به سوال یک دانشجومبنی براینکه خودایشان درکدام خطی بودند.ایشان گفتند. "ما هفت خط بودیم".این حرف سالها ست که روح مرا می آزارد.بهترین ،صادقترین ،بااستعدادترین فرزندان این سرزمین درانقلاب فرهنگی قربانی شدندتاکسانی مدرک دکترای سهمیه ازدانشگاههای متعلق به تک تک ایرانیان بگیرند.واین را به حساب زرنگیشان بگذارند.صداقت شرط لازم برای یک فعال اجتماعی است که دغدغه میهن ومردم رادارد.یادعزیزانی که درانقلاب فرهنگی سرنوشت شان دگرگون شدوبسیاری جان دراین ایلغارفرهنگی نهادندهمیشه عزیزخواهدبود.
٣۲۴۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست