از : رضا سالاری
عنوان : رهبری چون هنر اول یک جوهر و ژن اولیه خودش را میطلبد!
جناب نقره کار بدرستی نوشتید که
« ماجرا اما برای رهبران سیاسی و یا سیاستمداران جوامعی شبیه به جامعه ما فرق می کند, رهبران و سیاستمداران حکومتی هر کاری که دل سنگواره شان بخواهد انجام می دهند, حتی جنایت علیه بشریت, و چون جنایت پاره ای از تفکر و منش آن هاست ابراز تاسف و پشیمانی و پوزشی در کار نیست.»
ما هیچ کارمان در این مملکت بلبشو روی اصول و قاعده نیست! برای هیچکاری برنامه، تعریف و مسئولیت و حدود و محدودات و تکلیف و وظیفه و قرداد محکم و مشخص برای افراد و کارها نداریم! سوء استفاده، تکروی، انحراف از مواضع، خلاف جریان رفتن! تمایل به زرنگی و خیانت و بی مسئولیتی خودخواهانه از سراپای وجودمان میریزد! گویی سراسر فرهنگ و ماهیت و هویت ما مصلحت است و تقیه و توبه و دیگر هیچ! هیچ دولتی، ولو کاملاً دموکراتیک، بدون مخالف و بدون جبهه ای از یک اپوزیسیون نیروهای مخالف وجود ندارد. پس فشار مخالفین با طرحهای مختلف دولتها همیشه وجود داشته و دارند. همین فشار هم بر رژیم پهلوی بطور طبیعی وجود داشت، منتها آن رژیم بعلت نداشتن روحیه و توان مدیریت سیاسی لازم معمولاً زود از هم میپاشید و زود افسرده و ناتوان میشد، در حالیکه جمهوری اسلامی، بعلت کسب تجربه فراوان، و پشتوانه دینی−خرافی چهارده قرنی، صدبرابر جان سختتر از حتا رژیم صدامی عراقی شده و در برابر فشار مردم به این سادگی ها همچون گذشتگان ازپا در نمیآید! رژیم جمهوری اسلامی از تفرقه نیروهای مخالف نهایت سوء استفاده را میبرد!
شما همین بیوگرافی و تاریخچه خانواده پهلوی را نگاه کنید! هم شاه و هم فرزند ولیعهدش هردو فاقد ژنی توانا برای هرگونه مدیریت و رهبری و ریاست هستند. علیرغم برخی صفات مثبت متجددانه، این هردو ثابت کردند حتی توان و اعصاب رهبری و مدیریت خانواده های خود را ندارند، چه رسد به مدیریت یک جامعه و کشور! اعضای خانوده ایکه که مدعی مدیریت یک جامعه است که نباید دچار ضعف و افسردگی و قهر و خودکشی شود! رضاپهلوی حتی نتوانست رهبری و حمایت از خواهر و برادر پریشان حال خود را بعهده بگیرد و سربلند از این چالش بیرون اید!
آنوقت توی این بلبشوی سیاسی و هرکی هرکی خاص این مملکت استبدادزده خرافی، آقای نگهدار پشیمانی از نقد خود بر اصلاحات ارضی شاه را بهانه طرفداری از طرح یارانه احمدی نژاد قرار میدهد، بدون اینکه به این جزئیات ماهوی و ریشه ای، که اساساً این دو رژیم اینچنین با هم قابل مقایسه نیستند، توجه داشته باشد! مهمترین مشکل ایشان نداشتن صبر اجتماعی، انعطافی و انقلابی است! او بسیار بی پروسس فکر و عمل میکند و نتایجی خیالی بدون واقعیت های ماهوی و تاریخی فقط اکنونی، یکشبه و خلق الساعه میخواهد! نگهدار شاید قدری بزرگتر بود اگر اینچنین واکنشی و منفردانه عمل نمیکرد. او باید بپذیرد که همچون پهلویها و سید علی روضه خون و احمدی نژاد نوچه امام زمان، برای اینکار ساخته نشده و آن جوهر و ژن و جوشش و کوشش و صبر و حلم و شجاعت لازم برای اینکار را ندارد!
٣٣٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹
|