سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : میلاد مومنی

عنوان : مرحبا بر نویسنده
به گفته های رومن رولان و ژید و شاو و راسل و....درباره انقلاب بلشویکی که تعمق می کنیم در می یابیم که بیشترین تاکید این نویسندگان بزرگ و تحسین عمده ایشان از انقلاب اکتبر در شرایطی صورت می گرفت که چپ هنوز در لاک حزی جدا از کارگران فرونرفته بود و با مردم و کارگران روراست و صادق بود. من فکر می کنم محمد قراگوزلو نیز که یک چپ سنتی ست با این روش خود می خواهد همان روش های صادقانه و فراموش شده کلاسیک های سوسیالیستها را احیا کند. مرحبا به این روش و منشی که بر محور صداقت حرکت می کند. قابل توجه کسانی که خود را از هر گونه نقد مبرا می دانند و به محض نقد شدن موضع خصمانه می گیرند. گلایه قراگوزلو نیز قابل درک و فهم است.
سوال من این است که آیا در شرایطی که در کشورهای متروپل سوسیالیسم شانس پیروزی چندانی ندارد نباید از دولت های کینزین به عنوان زمینه ساز ایجاد سوسیالیم واقعی حمایت کرد؟ می دانم که جواب دادن به این سوالات در یک کامنت دشوار است اگر چنانچه نویسنده محبت کنند و این مباحث را در همین تریبون ادامه دهند و به این پرسشها هم پاسخ گویند من و دوستانم سپاسگزار خواهیم شد.
٣۴۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نادر میبدی

عنوان : قدر شناسی
اینکه دوستان و همکاران و شاگردان جناب آقای قراگوزلو ایشان را چنین می ستایند جای مباهات و افتخار دارد. این یادداشتهای کوتاه گرچه ارتباطی با مقاله ندارد اما درج آنا باعث همبستگی و پیوستگی می شود. بدین امید که جناب دکتر این نوشته های شورانگیز را بخوانند یا یکی از دوستان ایشان را در جریان بگذارند تا کمی از کدورتی که در خاطرشان نشسته کاسته شود.
اما من یک پرسش دارم
می خواستم بدانم که جناب قراگوزلو دولت اوباما را نولیبرال می دانند؟ چرا؟
آیا ایشان هیچ فرقی میان دولت حزب لیبر گوردون براون - بلر با دیوید کامرون قائل نیستد؟
می دانم که جناب دکتر تفاوت چندانی میان سیاست دولت های پرتغال و یونان از یکسو و دولت های انگلستان و فرانسه و آلمان نمی بینند ؛ حال سوال من این است که منظور ایشان از دنگ شیائوپیسم همان نولیبرالیسم چینی ست؟
نظر ایشان در مورد دولت روسیه و ملا سرمایه داری دولتی چیست؟
می خواستم از نظر جناب دکتر در مورد کوبا و بولیوی و ونزوئلا و نیکاراگوئه و برزیل نیز با خبر شوم که .... طولانی شد
با معذرت خواهی بسیار
٣۴۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهری شین

عنوان : من با تو تنها نیستم
کم ترین غبار بر خاطر نازنین تو تل خاکی ست بر هستی مامحمد عزیز
از طریق دوستی شنیدم که پس از پرپر شدن گل وجود خواهرت افسانه حالا آن هم دراین مدت کوتاه به سوگ همسرش نشسته یی با دو فرزند خردسال. گریستم
اشک رازی
عشق رازی است
لبخند رازی ست
اشک آنشب لبخند عشقم بود
تلفنت را از دوستی گرفتم تلفن جدیدت را ابتدا برایت اس ام اس می فرستم و بعد زنگ می زنم. بچه ها می خواهند فردا شب در دفتر مجله ای که حالا نه فقط دیگر منتشر نمی شود بلکه بی حضور تو سرد است جمع شوند درکنار تو و من را مامور کرده اند که ترا پیدا کنم
راستی می دانی از زمانی که مقالات تو در این سایت منتشر می شود ما همه " اخبار روز" ی شده ایم. تصویری که شایان در دفتر مجله کنار پرده ی مخملی آبی و آن درخت جنوبی ازتو گرفت به زمانی تعلق دارد که تو گرم مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی در مورد حافظ بودی. یادت هست؟نمی دانم این تصویر از کجا به دسیت ایشان رسیده شایان می گفت خودش داشته و یک نفر دیگر. حالا من آن کاناپه دو نفره را با حسرت نگاه می کنم که بوی عزیزی را می دهد. می آمد مجله نهائی شده را می دید مث برق ورق می زد اشکالاتش را سریع می گفت و ابتدا تاکید می کرد شاملو و بعد فروغ.و بعد می گفت مهری! پرپر بزنی چائیت چی شد؟ دارچین باشه. و بعد با خنده می گفت این که هفت جوشه خوشگل جان. حالا کسی دل و دماغ ندارد.راستی کتاب شعر من با عنوان " آه ! ناباورانه نگاه کن " آماده انتشاره. ببینی سورپریز می شی. به تو تقدیم شده و ......به خاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک.کم ترین غبار بر خاطر نازنین تو ؛ تل خاکی ست بر هستی ما. بمان و با بمان. در وطنت که ترا دوست دارد و مردمی که تو دوستشان داری و ما کهبه یادتسب را و روز را دوره می کنیم
شک ندارم روزهای خوب خواهند آمد و سال بد ؛ سال باد برای همیشه فراموش خواهد شد و ما اشک پوری را از گونه های تو ........
٣۴۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سعیده الف

عنوان : آزرده مباد خاطر نازنینت
من در کامنت قبلی فقط به محمد جانم یک پیشنهاد ارائه دادم و ازین که او با ما سر سنگین و گوش گران دارد گله کردم و به یادش آوردم که ما همیشه و در هر حال اورا دوست داشته و داریم و سربلندی او آرزوی ما و همه دوستدارانش است. به او صمیمانه گفتم که در شرایط کنونی مخالفت با جنبش سبز صلاح نیست و من می بینم که دوستداران محمد جان به این دلیل ازو رنجیده خاطرند . من در جایگاهی نیستم که برای محمدم تعیین تکلیف کم و صرفا به سبب سمپاتی هایی که مرور زمان از آن نکاسته و بر دامنه اش افزوده یک نکته ساده را به او یاد آوی کردم و خواهش کردم که تماس های مرا بی چواب نگذارد . همین و بس. من هر جا که باشم خود را دوستدار و دوست و در همه حال شاگرد و کوچیک محمد جان می دانم در کجای دنیا یک دوستدار و شاگرد نمی تواند از روی مهر و وفاداری به عزیزترین دوست و شخص نزدیک خود چند کلمه بگوید؟اف بر من که خواسته باشم خاطر عزیز محمد جان را رنجانده باشم . من کجا اورا سرد مزاج خواندم ؟ کجا نوشتم که او " پ...فطرت " است؟حتی در خیال نیز این کلمات بر ذهن من جاری نشده است.می دانم در این روزها بر محمد عزیز من ناملایماتی زیادی رفته است و او سوگوار عزیزانش است. شاید به همین سبب نیز او زود رنج شده است. او بهتر از هر کس دیگری از فرط علاقه من و .... به خود آگاه است. در نتیجه فقط می خواستم ازین طریق اگر سوتفاهمی پیش آمده باشد عذر بخواهم. من با تمام فراز و نشیب های گذشته سیاسی محمد جان آشنا هستم و او خود برای من این حوادث تلخ را به تفصیل گفته است. من بیش از هر کس دیگری از رنج های او مطلعمبا او همراه بوده ام و کوشیده ام با وجود برخی سعایت ها در این مدت که فاصله ها روزگار سیاهی را دامن زده است بار دیگر به او نشان دهم که دوستانش تا چه حد خاطر اورا عزیز می دارند.شعری از رفیق و یار غارش ( احمد شاملو ) وام می گیرم و تقدیمش می کنم و از آنجا که احتمال می دهم که به دلیل گرفتاریهای اخیر خود او به این تارنما مراعه نکند و این پیام را نخواند از دوستانی که با محمد عزیز ارتباط تلفنی دارند خواهش می کنم این یادداشت کوتاه را برایش بخوانند و مر مرهون خود کنند
وه!
چه شب های سحر سوخته من
خسته در بستر بی خوابی خویش
در بی پاسخ هر خاطره را
کز تو نشان داشته است
کوفته ام
٣۴۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نادر بابائی

عنوان : نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
یکی از دلائل سقوط چپ به نظر من افتادن در چاه سکتاریسم و انواع خودبزرگ بینی های فرقه ای بوده است و البته مواردی مانند عبور و بی توجهی به نقد دموکراتیک در این سقوط تاثیر داشته است.انتقاد از خود و نقد گذشته به عنوان حرکتی برای انتقال تجربیات و رسیدن به آینده اگرچه همواره یک اولویت بوده است اما چپ که خود را بی نیاز از نقد و مانند قدیسان عین حقیقت دانسته است هیچ گاه به این آموزه سوسیالیستی توجه نکرده است. من به سهم خود و به دو دلیل معتبر و مهم از محمد قراگوزلو متشکرم و خود و خیلی از دوستانم را مدیون نوشته های این عزیز می دانم
اول" نقد تئوریک و مستند و مستدل گذشته ی چپ بدون افراط و تفریط و در نهایت احترام و دقت علمی و نظری
دوم" انتقاد از خود که درین مقاله شرافتمندانه شکل آن به وضوح پیداست
آیا می توانیم امیدوار باشیم که دوستان دیگر نیز این روش صادقانه را پیشه خود کنند و با کارگران و زحمتکشان صادق باشند؟
در پایان ما هر خدمتی که از دستمان ساخته باشد برای جناب قراگوزلو انجام خواهیم داد.
٣۴۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : شایان الماسی

عنوان : دریغا اگر محمد قراگوزلوی عزیز آزرده خاطر شوند
من نیز مانند چهار دوست گرانمایه ای که کامنت گذاشتنه اند مراتب پیوستگی خاطر و تشکر و امتنان خود را از جناب قراگوزلوی عزیز اعلام می کنم.
ظرفیت آموزسی و پتانسیل تئوریک مقالات آقای قراگوزلو آنچنان غنی و قویست که من و سایر دوستانم تا کنون از آنها بسیار آموخته ایم و تا آنجا که به دستمان رسیده آنها را پرینت گرفته و تکثیر نیز کرده ایم و به دوستان دیگرمان نیز داده ایم. صداقت و شهامت این عزیز واقعا ستودنی ست علاوه بر این ها او برای روشنگری امثال ما وقت می گذارد و منافعی جز درد سر عایدش نمی شود. بیهوده نیست که نخبه کشی در تاریخ ما سر دراز دارد. در صورت اماکن خواهش من این است که ایشان به این مقالات ادامه دهند و به نق و نوق افراد بی ربط گوش ندهند.
در ضمن همسر من نیز مایل بود که کامنت بگذارد اما ترجیح دادیم به همین نوشته کوتاه کفایت کنیم.
شایان الماسی/ صدیقه حضرتی
٣۴۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : محبوبه رستگاری

عنوان : صداقت از یاد رفته
در گذشته واژه یا عبارتی وجود داشت به نام " انتقاد از خود " که وقتی با کلمه " صداقت" توامان بکار می رفت و عملی میشد آنگاه چهره های درخشانی مانند مسعود احمدزاده و حمید مومنی ها را به یادگار می گذاشت . این رفتار سالهاست که در چپ دیده نمی شود و همه به گونه ای رفتار و وانمود می کنند که پنداری در شکم مادرشان خود خود لنین بوده اند. وظیفه خود می دانم که از شهامت و صداقت و انتقاد از خود کم نظیر جناب قراگوزلو تقدیر کنم . درود به ایشان که بجز درس های تئوریک خوب می دانند که اخلاق را چگونه آموزش دهند.
نکته دیگر این است که من و خیلی از ما که به اجبار در خارج کشور هستیم به کتاب های چاپ ایران دسترسی نداریم و اگرهم کتاب جناب قراگوزلو منتشر شود مانند سایر آثارشان از خواندن آن محروم خواهیم ماند. به همین سبب نیز از موضع یک شاگرد که همیشه از مقالات جناب قراگوزلو بسیار آموخته ام می خواهم یعنی خواهش می کنم که به انتشار نتی مقالات شان ادامه دهند. با سپاس بیکران
٣۴۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : رویا روز بهانی

عنوان : سوال از جناب قراگوزلو و تشکر از جناب تابان
به گمان من تمام گلایه های جناب قراگوزلو صحیح است و تمام یا اکثر قریب به اتفاق کامنت هایی که ذیل مقالات ایشان نشسته بدون پرداختن به اصل مقاله وارد مسائل حاشبه ای و بی ربط شده است.من حتی یک مورد هم ندیدم که فردی بیاید به نقد مباحث ایشان بپردازد. در عین حال نکته شگفت انگیز در این مقاله پرداختن جنا قراگوزلو به بعضی مسائل ابتدای انقلاب است. شهامت ایشان که آن هنگام جوان بودن ستودنی ست. به هر حال هر کسی نمی تواند بعد از ۳۲ سال کار سیاسی به قول استاد احمد شاملو همیشه بر قدرت باشد. اگر این نویسنده اندکی به فکر منافع خود بود حالا از نظر مادی دست کم خانه و کاشانه ای داشت
سوال من از جناب قراگوزلو این است
اگر وافعا سوسیال دموکراسی مرده است چرا در کشورهای اسکاندیناوی مردم هنوز از رفاه نسبی بهره مندند؟
چرا در آمریکا آقای اوباما به اسم دولت دموکرات و احیای بیمه های اجتماعی سخت ترین شکست تاریخ سی سال اخیر را به جمهمری خواهان تحمیل می کند؟
آیا اگر یک دولت سوسیال دموکرات در ایران شانس قدرت گیری داشته باشد جناب قراگوزلو از آن حمایت می کند یا نه؟

در پایان از جناب آقای تابان عزیز می خواهم بر کامنت ها با اشراف و نظارت مدیریت کنند تا ما بتوانیم به دور از جنجال مقالات ارزشمند جناب قراگوزلو را در این سایت بخوانیم
رویا روزبهانی از فرانسه
٣۴۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : صداقت و شور و شوق و ذوق و افتخار و پشتکار قابل تقدیر
جناب قرگوزلو، متشکر از صداقت و شور و شوق و ذوق و افتخار و پشتکار و ماحصل قابل تقدیر زندگی مالی و سیاسی شما و درمیان گذاشتن تجربیات سیاسی زندگی خود با خوانندگانتان!

بنظر میآید، برعکس دوران عنفوان جوانی و شباب، که بسیار سیاسی، انقلابی و ماجراجو و عمل گرا بودی، اکنون تحقیق و تعلیم و تنقید و نوشتن را بر فعالیت و کارهای سیاسی و مبارزاتی ممکن دیگر ترجیح داده ای! چه شد که یکباره از کار و عمل سیاسی، مانند تشکل، تحزب، مبارزه سیاسی، .... ، نا امید گشتی و بقول خودت «......... و لاجرم کنار کشیدم برای همیشه.........»

« در مقابل برخی مقاومت های دولت موقت و شخص ابراهیم یزدی شکایت نزد آیت الله خمینی بردم که "چه نشسته-اید می خواهند ساواک را احیا کنند" (من شخصاً در ده روز نخست اردی-بهشت ۵۸ دو بار با آیت الله ملاقات کردم یک بار تنها و به دلیل پیش گفته و بار دیگر به همراه سرهنگ عزیزالله امیررحیمی – دوست نزدیک و وکیل اعضای نهضت آزادی پس از کودتای ۲۸ مرداد این ملاقات پس از دست-گیری مجتبا طالقانی از سوی تیم محمد غرضی صورت گرفت...). بی نتیجه بود. یک ملاقات با یدالله سحابی به جایی نرسید و لاجرم کنار کشیدم برای همیشه. ۱۲ خرداد ۵۸ بود. یک ملاقات کوتاه با آیت الله طالقانی که هرگز نامش و ماجرایش در هیچ یک از نوشته های من نیامده است. مانند نام آیت الله منتظری. که در این مقدمه برای اولین بار نامش از این قلم می-تراود. داستان ها برای ما نوشته و مثنوی ها سروده اند که مپرس؟ »

درهر حال ‫برایت آرزوی پیروزی و سلامتی و خوشبختی دارم! زنده باشی!
٣۴۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : (...)

عنوان : توضیح
دکتر قراگزلوی گرامی
نوشته اید: «... قیل و قالی که مثلاً در پاسخ (یا هجو) مقالات این قلم به تولید انبوه رسیده است...».
اگر مقاله یی را که من در ارتباط با اولویت مبارزه با دیکتاتوری موجود و حاکم، نسبت به مبارزه با نئولیبرالیسم ـ که متأسفانه در نوشته های شما به مقابله با جنبش واقعاً موجود تبدیل می شود ـ نوشته بودم و هیچ نامی هم از شما در آن نبرده بودم، «هجو» خود تلقی کرده اید، صمیمانه و صادقانه از شما پوزش می خواهم.
من در بسیاری موارد، موافق نقطه نظر های شما نیستم، اما در کلیّت (و نه در اجزاء) در صف بزرگتری که مبارزه برای احقاق حقوق زحمتکشان است، چه شما قبول داشته باشید، و چه شما قبول نداشته باشید، خود را در کنار شما می بینم.

موضع شما در برابر تجاوزگری های اسراییل، و در برابر امپریالیسم (که هیچ ربطی به «استکبار» خمینی مادون سرمایه داری ندارد) یکی از نقاط درخشان زندگی و کار شماست، و هیچ ضرورتی ندارد که بابت آن، خود را ملزم به پاسخ گویی به مدافعان «شرمگین» اسراییل و امپریالیسم (که خود را در پوشش مبارزه با چیزی به نام «ارتجاع اسلامی و بنیادگرایی»، پنهان می کنند) بدانید، یا در برابر متلک پرانی های آن ها ذره یی احساس ناراحتی کنید.
برایتان آرزوی موفقیت و (اگر اجازه بدهید) آرزوی کمتر گریبان مظلوم (یعنی جنبش ) را، به جای گریبان ظالم (یعنی مثلث خامنه ای و سپاه و احمدی نژاد) گرفتن دارم.
با خالصانه ترین، و به نظر خودم بی شائبه ترین، احترام ها
(...)
٣۴۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست