از : الف باران
عنوان : با درود به تمامی داغداران گلزار مقاومت مردمی ایران...
هیچکس نمیتواند احساس پدر و مادر فرزند از دست داده أی را حس کند.در روزگار همیشه مصیبت بار جمهوری جهنمی اسلامی ، آسان نیست هر روز سراسیمه بدنبال کار و امرار معاش بیرون دویدن،امکانات برای خانواده فراهم کردن و فرزندان بزرگ کردن ! مادر هر روز از نفس و حرارت فرزند نیرو میگیرد و پدر قد و قامت آنها را بدل طراوت میدهد ! یادم رفته بود که بگویم پدر از فرزند سفر برگشته خفتهاش, شب تا به صبح او را نگاه میکرد و مادر چه پروانه وار و مضطرب دورادور او پروانه وار پر میزد ! حال چه میشود که بدانند ،فرزند ،حاصل عمر ، اسرار امتداد زندگی ، نه از سفری طولانی ، بلکه از خانه بیرون رفتن ،به خیابان رفتن ،به دبیرستان و یا دانشگاه .. برود و دیگر باز نگردد... پرستوهای گمشده کجایند ؟ پشت دیوارهای بلند ؟ لالههای سرخ سوخته شده در خیابانها ؟ آنجا کجاست که مرا دیگر انتظاری نیست ؟ این میهن من است ؟ آری، قزل حصار ، اوین ، گوهر دشت ، و ماسولههای فراوان ، کهریزکهای گمشده ، یا بهشت به گل خون خفتگان ؟ آری اینجا ،کشور من است , ایران...!
٣۵۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹
|