جایگاه چپ در جنبش کجاست؟
-
امین حصوری
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : روزبه
عنوان : درایت سیاسی
"دیشب فکر می کردم خط مشی نیروهای چپ در مقابل این سیلاب انحصار طلبی و سلطه طلبی خرده بورژوازی چه باید باشد؟ فکر می کردم چقدر لازم است انسان حریف را از نزدیک لمس کند. واضح است که اسارت در دست حریف یا جنگ رویاروی با آن، یکی از بهترین زمینه های مساعد این لمس است. در جنگ نکتهء مهم این است که انسان می تواند قبل از این که ضربهء مستقیمی از حریف دریافت کرده و قبل از این که به جنگ رویاروی با او کشیده شده باشد، یک ارزیابی هر چه بیشتر واقع بینانه ای نسبت به کلیه خصوصیات، هدف ها، امکانات و ویژگی های کار او داشته باشد. تجربیات مستقیم من و مشاهدهء بسیاری از چیزهایی که فقط موقعی که درمیان آنها و در میان مراکز قدرت پلیسی- نظامی و قضائی آن ها باشی امکان پذیر است، نشان می دهد که در مجموع، نیروهای چپ دید همه جانبه ای از مشخصات، از خط سیر و هدف های این نیروی از بند گسیخته ندارد. چپ در محاسبه اش به نظر می رسد به قدرت افسون کننده، سحر کننده و بسیج کننده اتوپیای مذهب حاکم پی نبرده است. شعارهای اتوپیک مطرح شده اینک هزاران هزار نیروی جوان مشتاق و فعال و از جان گذشته را در اختیار برگزیدگان و نمایندگان خرده بورژوازی مرفه و سنتی قرار داده است.
این نیروی عظیم چنان آنها را مغرور و بی محابا ساخته است که واقعاً خود را قادر به هر کاری می دانند. و در درجهء اول این کار، مشروع ترین عمل را له کردن مخالفین می دانند که تصور می کنند که سد راه هدف ها و ایده آل های آنها شده اند. این سد تنها چپ نیست بلکه از نظر آنها حتی بخش هایی از خود دولت کنونی نیز از آن جمله به شمار می روند. آنها همچون سیلاب گل آلود و پر از لای و لجنی در بیراهه تنگ و عمیقی به راه افتاده اند و با قدرت و خروش خود هر چیز را از جای می کنند و خواهند کند. اما مسلما نه چندان دیر، این سیلاب در پهن دشت زمان محو و نابود خواهد شد. شکی نیست لحظه ای فرا خواهد رسید که نه تنها پیروان دو آتشه و مومن آنها که در عین حال عناصر صدیق خلقی نیز در میان آنان کم نیست، پی به بیهودگی و پوچی و خیالی بودن این هدف ها خواهند برد و مأیوس و نا امید آنها را ترک خواهند گفت، بلکه اختلاف منافع و تراکم عظیم اشتباهات مرگبار چنان صفوف همان رهبران و همان سردمداران را از هم خواهد گسیخت که تنها با نابودی و تلاشی رژیم شاه یا قدرت فاشیسم هیتلری قابل مقایسه خواهد بود و جالب این جاست که بهایی که آنها برای این سلطه طلبی و این خام اندیشی بلهوسانه طبقاتی خود پرداخت خواهند کرد، تنها یک شکست سیاسی نیست بلکه همانطور که ذهن هشیار و بسیار حساس آقا پیشاپیش درک کرده یک شکست سهمگین ایدئولوژیک نیز همراه آن خواهد بود.
آقا می گوید، شکست ما را نباید به حساب شکست اسلام بگذارید. اما وقتی آنها اولین خشت بنای حکومت خود را در تمام زمینه ها می خواهند با قوانین و ایدئولوژی اسلامی پی ریزی کنند، وقتی آنها با بلند کردن این پرچم و استفاده از احساسات مذهبی مردم است که اینطور سهل و آسان بر رقبای سیاسی خود فائق آمده اند، وقتی خلق را پشت سر آیات و شعارهای قرآنی و اسلامی بسیج می کنند، مگر می شود پس از شکست این شعارها و این هدف ها، مردم آن را به پای چیز دیگری بنویسند؟ باری در این باره، بحث من بسیار مفصل و طولانی است. اما در شرایط روحی کنونی و در موقعیت مسلط داخل زندان، قادر نیستم به شرح و بسط بیشتر بپردازم.
با این حساب واضح است تکلیف چپ این نیست که با تمام قد و با تمام نیرو و امکان، خود را به میان این سیلاب وحشتناک بیندازد و بخواهد از همان ابتدا جلوی آن را بگیرد. به نظر من این خطای فاحش و خرد کننده ای برای چپ خواهد بود. ما باید از مقابل این سیل عقب نشینی کنیم. مجال بدهیم در پهن دشت زمان، در پهن دشت اشتباهات عظیم خود پراکنده و نابود گردد. زمان به نفع ماست. هر چند که هم اکنون در بدترین موقعیت مغلوب و دست بستگی بسر می بریم. هر چند که همه چیز را بر ما تحمیل می کنند، اما زمان به نفع ما عمل می کند اگر ما ضرورت ها و نیازهای زمان را به درستی درک نماییم. گفتم باید از مقابل این سیل عقب نشست! این عقب نشینی مسلما یک عقب نشینی منفعل نیست، عقب نشینی ای نیست که بدون تأثیر، آن هم تأثیری فعال و البته سنجیده بر حوادث و رویدادها [باشد]. خیر، شاید بهتر باشد لفظ حرکت سنجیدهء سانت به سانت را بکار می بردم و حرکت سانت به سانت در مقابل جهش در فضای خالی، جهش در فضایی که زیر آن جز دره ای عمیق و پرتگاهی مدهش نیست.
ما باید در چنین شرایطی، فواصل گام هایمان آنقدر محدود ولی در عین حال قدمگاه بعدیمان آنقدر مطمئن باشد که به هیچ وجه فرصت و موقعیت کله پا بر زمین زدنمان را به حریف ندهیم. به نظر می رسد این معنا از طرف برخی نیروهای چپ و دموکرات های نسبتا واقعی دارد نادیده گرفته می شود. آنها بدون ارزیابی قدرت حریف، چپ روی می کنند. به جای کار آرام و عمیق تشکیلاتی و توده ای، بیشتر تمایل به اتکاء به نمونه های بارز تبلیغاتی دارند. البته اهمیت و تأثیر عظیم نمونه های تبلیغاتی افشا گرانه را به هیچ وجه نمی توان منکر شد. اما این خطر وجود دارد که به جای پرداختن به کار افشاگرانه ای که اولا مستقیما با منافع اقتصادی و آرمان های دموکراتیک اکثریت عظیم مردم و توده های زحمتکش ارتباط داشته باشد و ثانیا مستقیما در ارتباط با درجه و میزان نفوذ توده ای (ظرفیت و پایه توده ای) سازمان های چپ قرار داشته باشد، بیشتر به آن نمونه هایی از کار افشاگرانه پرداخته شود که ارتباط درجهء اولی با مسائل مستقیم سیاسی و اقتصادی اکثریت مردم نداشته و طبیعتا تنها در خدمت اقناع و ارضاء تمایلات ماجراجویانه و ولونتاریستی روشنفکران و جوانان چپ قرار می گیرد. واضح است که به موازات گسترش میزان نفوذ توده ای سازمان های چپ، مسلما افشاگری های سیاسی و اقتصادی آنان نیز جنبهء اصیل تر و اساسی تری پیدا خواهد کرد و پوستهء محدودیت روشنفکرانه اش را درهم خواهد شکست. همان طور که متقابلا انگشت گذاردن روی دردهای اصلی تودهء وسیع مردم و طبقات زحمتکش، افشاگری حول آنها و طرح شعارهای منفی یا اثباتی پیرامون آنها خود زمینهء مناسبی در اختیار چپ قرار خواهد داد تا پایگاه توده ای خود را به نحو چشم گیری گسترش بخشند. نمونه بسیار بارز چنین حرکتی همانا در مورد کارگران بیکار بود.
اصیل ترین نیروهای چپ، همان روزهای بلافاصله بعد از انقلاب به اهمیت این موضوع برای طبقه کارگر پی بردند و از دو جهت یکی حمایت تبلیغاتی از خواست های آنها و افشاگری درباره علل این بیکاری و دیگر از طریق سازمانی، شرکت مستقیم در مجامع شان و بعد نفوذ تشکیلات، وارد عمل شدند. اشتباهات طبیعی حریف نیز که با عجله و جهالت مارک ضد انقلابی و مزد بگیر اجنبی و غیره بر آنها وارد نمود خود وسیله دیگری شد که کارگران را به سمت نیروهایی که به حقیقت حامی او بوده و مسائل و مشکلات دردناک زندگی او را می فهمیدند سوق دهد. نتیجه این اتحاد و این ازدواج، نمایش عظیم روز اول ماه مه بود. مارش پرشکوهی که از ابتدای خانه کارگر آغاز شد و در واقع صلای غرور آمیزی بود که اولین گام همبستگی روشنفکران انقلابی چپ و آگاه ترین بخش های طبقه کارگر [را] در فضایی پر از تهدید ارتجاع اعلام می نمود.
انتخاب نمونه فوق به هیچ وجه بدین معنا نیست که پرداختن به افشاگری و کار تبلیغی پیرامون آن دسته از مسائلی که جنبهء حیاتی سیاسی دارند و یا مطالبات دموکراتیک را برای زحمتکشان تشکیل می دهند دارای اثر کم و یا غیر مفیدِ آگاهی دهنده و تشکل دهنده است. خیر، ایستادگی چپ برروی موضوع تحریم رفراندوم و افشاگری ماهیت غیر دموکراتیک آن، افشاگری دربارهء فشار محافل مرتجع برای محدود کردن آزادی های به دست آمده در اثر انقلاب، از حمله به کتابفروشی ها و مجامع توده ای دموکراتیک گرفته تا ایجاد قانون جدید مطبوعات یا به عبارت صحیح تر قانون اختناق مطبوعات و بالاخره افشاگری درباره مسئلهء بسیار حساس مجلس موسسان و جر زدن هیأت [؟] حاکمه ــ هر دو بخش خرده بورژوازی و بورژوازی آن، دست در دست هم – در مورد قول و قرار های قبل و یا همین طور پشتیبانی یکپارچهء چپ – البته حزب توده را از چپ باید منها کرد – از خواست خودمختاری خلق ها و حمایت از آنان در برابر سرکوب خرده بورژوازی و بورژوازی حاکم؛ تمامی این قبیل فعالیت ها و افشاگری های سیاسی دارای نهایت اهمیت و ضرورت بوده و درست به همان اندازه که واکنش توده ای مساعد برای پاسخ به آن دیر و طولانی صورت خواهد گرفت ــ به لحاظ موقعیت ایدئولوژیک و طبقاتی رهبری انقلاب و متقابلا ترکیب طبقاتی جامعه و معادلهء نیروها در لحظه کنونی ــ به همان ترتیب نیز هنگام بروز، از یک محتوای انقلابی و سرنگون سازنده برخوردار خواهد بود. به عبارت دیگر طبقات حاکم ایران، با پیش گرفتن این قبیل شیوه های ارتجاعی و ضد دمکراتیک و نقض حقوق اساسی و دمکراتیک مردم، از جمله مسئله بسیار بسیار مهم خودمختاری خلق ها، خود با دست خود پایه و نطفهء یک انقلاب دیگر را در ایران به وجود می آورند. مضمون انحصارطلبانهء قانون اساسی جدید که همه چیز را در ید قدرت خرده بورژوازی راست و بخش هایی از بورژوازی قرار می دهد و روحانیت شیعه را تا به عرش اعلا ارتقاء می دهد در واقع خود شیپور آماده باشی است برای یک انقلاب دیگر؛ زیرا اگر این درست است که مضمون این قانون حقیقتاً مناسبات نیروها را به طور صحیح منعکس نمود و آن را با شیوه های من درآوردی مجلس خبرگان و با تحمیق مردم، با سوء استفاده از باور و ایمان مذهبی آنان به سود خرده بورژوازی راست شیعه و بخش محدودی از بورژوازی تغییر سمت می دهد و اگر این درست است که چنین قانون یک جانبه ای باید به عنوان بنیاد قانونی برای تنظیم مناسبات مابین کلیه طبقات و نیروها در جامعه به کار انداخته شود، آنگاه واضح خواهد بود که خلق های خواهان خودمختاری، زحمتکشان و در رأس آنها طبقه کارگر، که به هیچ وجه خواست ها و تمایلات آنان در این قانون منعکس نشده، به مجرد اینکه بخواهند این خواست ها را با تشکل و اراده ای استوار محقق سازند، با چارچوب بسیار تنگ قانونی برخورد خواهند کرد که هیچ چاره ای جز شکستن آن و انداختن طرحی نو برای قانون جدیدی که بتواند این خواست را جوابگو گردد در مقابل خود نمی بینند. واضح است که این یعنی انقلاب! شاید این تعریف از انقلاب قدری غریب و یا بیش از اندازه قانونی به نظر برسد. اما با این وصف، تعریفی در عین حال رسا به مفهوم دقیق نیز هست. زیرا اگر قانون اساسی هر مملکت و هر مردمی را انعکاس تعادل منافع و خواست های متضاد طبقات و نیروهای آن جامعه بدانیم، منافع و خواست هایی که از طرف هریک از این طبقات با آگاهی و تشکل و پیگیری معینی دنبال می شود، آنگاه در مورد آن قانون اساسی ای که خواست ها و منافع فهمیده شده و مطالبه شدهء بخش های وسیعی از مردم، مثل خواست خود مختاری اقلیت های ملی و همچنین بسیاری از خواست های کاملاً درک شدهء طبقات زحمتکش را نادیده می گیرد و یا درباره آن سکوت می کند و یا حتی بعضا در موضع مخالف آن قرار می گیرد – رجوع کنید به آیین نامه دادگاه های فوق العاده و محکومیت هایی که برای اعتصابگران کارخانه ها قائل شد!! – چه می توان گفت؟ جز این که این قانون گورزادی است که تنها برای مردن متولد می شود؟
باری صحبت از ضرورت درک حساسیت بیش از حد شرایط توسط چپ بود و این که باید با درک این حساسیت، با درک این که در کوتاه مدت چه نیروهایی با پشتوانهء جهالت و عقب ماندگی و وسعت نفوذ مذهب در مردم، می توانند بی محابا اسب هایشان را در میدان حکومت بتازانند و صحنه را حتی با خشونت و فشاری که بعدها مورد قبول خیلی ها قرار خواهد گرفت از هر گونه رقیب خالی سازند بسیار سنجیده و با احتیاط عمل کنند و از هر گونه چپ روی روشنفکرانه و تکیهء یک پایه برروی احساسات و غلیان نیروهای جوان و روشنفکری چپ خودداری کنند؛ و در عوض تا آنجا که می توانند خود را برای یک راه پیمایی طولانی در عمق اقیانوس آماده نمایند. این ساده ترین درسی است که از یک برخورد رویاروی با حریف و دیدن نیرو و امکانات او می توان به دست آورد؛ نیرو و امکاناتی که البته به دلیل عدم سازمان یافتگی یا تشکل، از هر ۱۰۰ موردش ۸۰ مورد آن هرز می رود. با این همه، همان ۲۰ موردش انرژی کوتاه مدت عظیمی را در اختیار او قرار داده است." -محمد تقی شهرام
دفترهای زندان
یادداشت ها و تأملات در زندان های جمهوری اسلامی
دفتر دوم
٣۵٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : بحران رهبری
این جنبش با رهبری فعلی که خواستار مشروطه اسلامی است ره بجائی نخواهد برد. در دوران اعمال بزرگترین خصوصی سازی نئولیبرالی در تاریخ ایران این رهبری نمی فهمد که اهم خواسته های جنبش باید خواسته های زحمتکشان باشد تأکید بر خواسته های لیبرالی فقط جوانان طبقه متوسط مرفه مدرن را بحرکت در میاورد. با اعتراض در شهرک غرب و مشابه رژیم را حتی نمی توان غلغلک داد. تهرا ن جنوبی با ۸۰ در صد جمعیت تهران در این جنبش کاملأ غائب و بی اعتناست است. شعار جنبش را نان وبرابری و آزادی کنید آنوقت خواهید دید احتیاجی به امثال این مقاله ها نخواهد بود.
٣۵٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹
|
از : جهان
عنوان : نمونه بیاورید
شما لطفن نمونه هائی را از ادبیات از موضع بالا یا تحقیر آمیز ذکر کنید تا مخاطب بفهمد که منظور شما از ادبیات بد در نقد چیست؟
٣۵۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|