از : واقعبین
عنوان : شاهراه دموکراسی از میدان موسوی و کروبی و تونل تاریک امام راحل نمی گذرد!
ممکن است با اصرار شما باران و امثال باران بخاطر احترام به شما و احترام به بقیه مردم طرفدار جنبش سبز، سکوت کنند و چیزی نگویند و از گذشته و حال سراپا مذاب شده تدابیر اسلامی موسوی و کروبی در خط امام راحلشان دیگر انتقادی نکنند، ولی مردم بخاطر ایندو به خیابان نخواهند آمد و جان خودرا به خطر نخواهند انداخت!
مردم میدانند شاهراه دموکراسی انها از میدان موسوی و کروبی نمی گذرد! نه کارنامه شان، نه سیاست و نه راه امروزشان، نه حرف هایشان، هیچکدام از اینها هیچگونه عشق و فداکاری و ایثار مردم را به این دو نفر جلب نمیکند!
پس، بدان چون کسی چندان عشقی و مهری به ایندو رهبر وارث و خود−خوانده ندارند. پس، بدان همین ترمز دلیل عدم هرنوع پیشرفتی انقلابی، برخلاف بقیه کشورهای رهایی طلب خاورمیانه نظیر مصر و تونس و ... شده است! هیچ گونه پیشرفتی حاصل نمیشود و شاید ابداً نخواهد شد!
اگر ایندو واقعاً خواستار رهایی ملتشان بودند، تاکنون ظرف دو سال گذشته از این ادعای پوچ و فرمایشی وراثتی رهبری جنبش خودرا کنار کشیده بودند و همچون بزرگ مرد تاریخ انقلابات افریقا، نلسون مندلا، جانشیان خود را از بین بهترین مردم بیطرف ایران، با کارنامه ای کاملاً پاک از طریق روش کاملاً دمکراتیک و غیراسلامی، انتخاب کرده و انقلاب را بر عهده عموم مردم قرار میدادند. پس، بدان مردم از انان پشتیبانی نمیکنند، چون ایندو اصلاً مزاحم و ترمز انقلابشان هستند!
٣۵٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹
|
از : م نکوکار
عنوان : هشدار
آیا کسی نمانده است که اعتراض کند؟
این نامه و واکنش های یاران در من یک سوال بر می انگیزد و به یک نگرانی دامن میزند.
سوال اینکه، آیا دستگیری و ناپدید شدن این عزیزان تا چه اندازه نتیجه عملکردی است که آنان در۳۲ سال گذشته و حتی ماههای پس از خرداد ۸۸ در قبل جنایات رژیم در پیش گرفته اند؟ یادمان نرود که این عزیزان در حتی در قبل اعدام های جنایتکارانه و دسته جمعی جوانان این خاک و بوم سکوت اختیار کردند.
نگرانی از اینکه اعمال جنایتکارانه رژیم و فرهنگ جانی پرور این چنان زخم عمیقی بر پیکر تفکر جامعه وارد کرده است که گاها به نظر میرسد که حتی روشنفکران مابه راهی میروند که آقایان موسوی و کروبی را به خاطر ان سرزنش میکنند یعنی سکوت در مقابل بی عدالتی و از ان بدتر اینکه بعضا بوی نوعی خوشحالی پنهان از نوشته هایشان به مشام میرسد.
فراموش نکنیم موازین حقوق بشر برای همه انسانها صادق است بدون استثنایی برای خودی و غیر خودی.
٣۵٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹
|
از : م ط
عنوان : الف باران کمی یواش تر، از نفس می افتید
دادستان تهران هم در مورد اعدام های سال ۶۷ آدرس رئیس دولت آن دوران را می دهد. چرا؟ تخریب سخنگوی مردم به هر قیمت.
شما گستاخی را از حد گذرانده اید. البته کسانی که با کمال ناباوری این گستاخی را منعکس کرده اند نیز باید جوابگو باشند.
چگونه می توانید مدعی مخالفت با این نظام و دیکتاتوری باشید، در حالی که شمشیر بر موسوی و کروبی می کشید؟ بر کسانی که مردم با پذیرش همه مخاطرات در داخل ایران خواهان آزادی آنان می شوند.
یک کارمند کیهان شریعتمداری هم می تواند با نام مستعار مدعی خونخواهی قربانیان اقتدارگرایان دردهه شصت شود و همزمان به تخریب رهبران محبوب مردم بپردازد.
امیدوارم گردانندگان سایت نظر بنده را سانسور نکنند تا از شما پاسخی دریافت کنیم
٣۵٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹
|
از : الف باران
عنوان : زمان، زمان حذف نظام دیکتاتوری است نه یک کلمه کم و نه امایی بیش !
به روزه "طفلان مسلم" بی شباهت نبود ! روزگارانی پدران شما برای راندن همین ماشین آدم کشی حکومت چنان از یکدیگر سبقت میگرفتند که فریاد هزاران هزار فرزندان یتیم و مادران و پدران داغدیده را در خود کوچکترین تاثر و تاسفی نداشت ! اگر دیکتاتوری و آدم کشی جنایت است در تمام عصرها و زمانها جنایت است ! حکومت جمهوری اسلامی از همان روز تاسیس همان بوده و هست و پدران شما نیز در بر پایی این ماشین وحشت و کشتار نقشی بزرگ داشته اند.حال که چماق غول قدرت بغیر از همسایه بر خانواده شما کوبیده میشود زشت است و وامحمدا !؟ هنوز هم جنبش مردم ایران از زخم کاری سیاست سازش کارانه و اصلاحات طلبانه پدران شما رنج میبرد.برای تمام مردم ایران مسلم است که که حکومت در زمان انتخابات به پرتگاه سقوط رسیده بود و خود رهبر قبل از فرار و تعیین مقصد، پولهای خود را خارج کرده بود ! آن قدرت بزرگ، آن مشت درشت مردم، آن اتحاد بزرگ چه شد ؟ آری پدران شما با ساطور انحصار طلبی آن بدنه را چاک چاک نمودند ! حمایت از "قانون اساسی بدون تنازل" هیچ قانونی بجز اراده رهبر ولایت فقیه را نمی پذیرد ! این حق طبیعی مردم بوده و هست که قانونی دیکتاتوری را نپذیرند ! درست است که وظیفه آزادیخواهان حمایت از آزادی تمام زندانیان سیاسی و از جمله پدران شماست ولی آیا شما نیز همین احساس را برای دیگر زندانیان سیاسی "غیر خودی" دارید ؟ شما نمیتوانید مخالف مشی پدران خود باشید ! تضاد آنها بر سر مصادره قدرت و تشکیل حکومت کودتا بود یعنی اگر بجای آقای احمدینژاد آقای موسوی انتخاب میشد مردم به دوران طلایی امام رسیده بودند ! پس حذف نظام مطرح نبوده و نیست و اکثریت مردم ایران از این نظام آدم کش و روانی متنفرند ولی پدران شما به غول بیرون آمده از چراغ جادویی ولایت فقیه تا زمانیکه که چماق آن متوجه پدران شما نشده بود موافق بودند.حال زمان، زمان حذف نظام دیکتاتوری است ، آنچه را که مردم در خیابانها فریاد میزنند نه یک کلمه کم و نه امایی بیش !
٣۵٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۹
|
از : میهن خونین
عنوان : بهرام که گور میگرفتی همه عمر
انسان در نهاد خود زشت خو و درنده نیست بخصوص در دوران اوجگیری فکرش. اما دین، خرافات، جهل همواره موتوری است که ترمز های یشدت قوی را در پیش پایش میگذارد. انسان واقعی و فارغ از دین و مذهب، خرافات و جهل با درنده خویی بیگانه هست و آن را به هیچ انسان دیگری روا نمیدارد. سوال من از این دو خانم این هست که در سالهای ۶۰ گروه گروه دختران و پسران کم سن و سال، جوانان نمونه جامعه، پدران و مادران سالمند را در راه اسلام عزیز و خواست خدا و بدستور امام راحل هر ساعت اعدام میکردند، اصلا به این مسئله اهمیتی میدادند و یا چون آنها را محارب با خدا و مرتد میدانستند ریختن خونشان را واجب میدانستند؟ آیا آن زمان وزمان های بعدی در حکومت جهل و جنون اسلامی که این دو خانم و پدر و مادرشان شدیدا به آن پایبندند، هیچ فکر میکردند که "بهرام که گور میگرفتی همه عمر - دیدی گور بهرام گرفت"؟ براستی چرا زمانی که اینان سخت اندیشانه هنوز در فکر بازگشت به دوران وحشت و کشتار و جنون هستند از انسان های واقعی انتظار دارند با آنها همدردی کرده و از آنها حمایت؟ حمایت کنند که چه دوباره بساط اعدام و شکنحه برپا شود؟ مگر انسان های آگاه مازوخیسم دارند؟ برای یک انسان واقعی بسیار سخت هست که رنج و زجر را بر دیگران ببیند و کاری نکند ولی این دو خانم باید قبول کنند که این راهی است که والدین آنها، امام راحل شان، دین و مذهب و پیامبر و خدایشان بر ما تحمیل کرده اند و بس.
٣۵٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۹
|