سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این بار تو همراه شو عزیز! - ندا شهبازی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : گریلاها ( به فارسی نسناس )
سرکار ندا خانم،
گفتگو به درازا کشید و خیال داشتم که کامنت زیر را در ستون تازه اخبار روز بیاورم که مطابق اعلامیه زیر :
" به افکار عمومی
روز ۱۱ فروردین پایگاه نظامی واقع در مابین آسکول و سیاناو وابسته به شهرستان مریوان در پاسخ به اعدام وحشیانه رفیق حسین خضری در زندان ارومیه و ایجاد فشار بر خلق کرد مورد هدف یک تیم از گریلاهایمان قرار گرفت. نیروهای موجود در این پایگاه بخشی از نیروهای مستقرشده در منطقه جهت تدارک یک اپراسیون نظامی علیه گریلاهای ما بودند. این نیروها روزانه مواضع گریلاهایمان را زیر آتشبار توپخانه گرفته و نیروهای اطلاعات و مزدوران محلی (جاش) بطور مداوم در این پایگاه در تردد بودند.
در جریان این عملیات ۹ تن از نیروهای رژیم کشته و تعداد زیادی زخمی شدند پایگاه کاملا منهدم گشته و ۴ قبضه اسلحه به دست نیروهای گریلا افتاده است.
در این عملیات هیج زیانی متوجه گریلاهایمان نگشته است.
فرماندهی قرارگاه مرکزی نیروهای شرق کردستان HRK "
نه نفر سرباز ایرانی بدست گریلاهای ( به فارسی نسناس ) " کرد" کشته شده اند.
ولی رشته گفتگو گسسته میشد .

من سالهای کودکی و نوجوانیم را در نواحی کرد نشین - نمیگویم " کردستان " چون معانی مختلف دارد - گذرانده ام . در آن سالها - و تا کنون - هر چند یک بار " تق و پوقی " میشد و " کردها " به کوه میزدند و سپس نوبت دفن عزیزانی میشد - که شامل دوستان و بستگان هم میشد - تا آنکه باز خانی و یا رئیسی به میل خود و یا تحریک دیگران این نمایش را تکرارکند و میکند.
من کردهای بینوای شهر و قصبه و دهاتی را بیاد میاورم که همچون دیگر اهالی ایران خواستار مایحتاج زندگی و زندگی راحتی بودند که عمری را به فراغت بگذارنند ولی رهبران خردمند! آنها بجای تهیه وسائل تربیت و تحصیل آنها دنبال برده داری و استفاده از آنها بوده اند. این جریان تازگی ندارد. حافظ گفت " مزن دم ز حکمت که در وقت مرگ - ارسطو دهد جان چو بیچاره کرد " یعنی حتی در آن زمان هم " کرد " مظهر جهل و نادانی بود.این خانها و اربابها و رهبران کرد در طی این سالها چه قدمی در راه بهبود این اوضاع برداشته اند ؟ " بیچاره کرد " ممکن است که نداند ولی این رهبران میدانند که سر نوشت اقوام و ملت های خاورمیانه به دست تهران و آنکارا و بغداد و دمشق و واشنگتون و لندن و چند جای دیگر است و با به کوه زدن چند " نسناس " ، ترکیه و ایران و عراق و سوریه به هیچ وجه قسمت عمده ای از خاک کشور را از دست نخواهند داد.
" کردستان " هیچ گاه - جز شاید دوران ماد - متحد نبوده است. چرا باید خون اینهمه کرد در راه هوس های غیر عملی تلف گردد؟
جناب محمد صدیق کبودوند، مرد شریف و مبارز راه حقوق بشر و یکی از قربانیان ست که متاسفانه " انقدر کشته فزون است که کفن نتوان کرد". این وظیفه قلم بدستانی چون شماست که نام این قربانیان را با انتشار مرتب مقالات ، چون بسیار گمنام دیگر در اذهان زنده نگهدارید. گله گی به جایی نمیرسد. زمانی که من در اخبار روز میخوانم که ۹ هموطن من ، گو اینکه به زور یا میل و یا فلاکت ، سرباز جمهوری اسلامی شده ولی هنوز هموطن عزیز من اند بوسیله گریلاهای "خارجی " کشته شده اند فریاد گله گی شوا به جایی نمیرسد.
٣۶۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : شببو

عنوان : مات و مبهوتم از اینهمه جدلهای بیخود و مضر
ایرانگرائی دیگر چه صیغه ایست؟منکه ایرانی هستم نفهمیدم. مگر مردم امریکا و انگلیس مخالفان هموطن خودشان را با صفت امریکا گرائی و انگلیس گرائی تحقیر می کنند که ما هم کپی کنیم؟ هر انسان سالمی همه مردم دنیا و بخصوص کشور و مردم خودش را دوست دارد. این طبیعی است. پس ایرانگرا نامیدن یک ایرانی یا امریکاگرا نامیدن یک امریکایی را به فحش تبدیل نکنیم. چرا خودمان بیخودی برای خودمان این مسائل را پیش می آوریم و بعد می گوییم تقصیر انگلیساس، تقصیر امریکاییاس. نه شلیر باید ایرانگرا را بعنوان تحقیر مورد استفاده قرار دهد و نه دیگران باید ایرانگرا را کمتر و بیشتر از هندگرا و ترکیه گرا تحقیر فرض کنند. کبودوند یک ایرانی کردست مثل پیروز. کبودوند هم مثل هزاران ایرانی دربند است که برای آزادی حقوق بشر همه مبارزه کرده و می کند. مبارزان حقوق بشر هیچگونه تبعیضی را قبول ندارند و این اولین درسی است باید اول در آن قبول شوند تا سازمانهای حقوق بشری آنها را بعنوان یک عضو بپذیرند. ترا بخدا بجای جنگ و جدل بین خودمان که دشمن مشترک ما را خوشحال می کند انرژی مان را صرف آزادی کل ایران کنیم تا کل شهروندان ایرانی از دست این رژیم مخوف راحت شوند و ما هم برگردیم به کشورمان. بخدا بیشتر ما از زندگی در غربت خسته شده ایم.
٣۶۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : جاش!

عنوان : پیروز جان
پیروز جان، در هر جامعه ای همه جور طرز فکری پیدا میشود. اینرا باید همه ما قبول کنیم. همانطور که طرز فکر من و شما قابل احترامست عقاید آقای رمضانی هم اگر همراه با ارعاب و خشونت لفظی نباشد اشکال ندارد. شما قشنگ می نویسید و من نظرات شما و حافظه تاریخ را همیشه می خوانم. همینطور ادامه دهید. پیروز باشید.
٣۶۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : آزادی دمکراسی

عنوان : متاسفم
ظاهرآ اخبار روز با سانسورهایی که در کامنتهای ارسالی انجام میفرمایند، راه را برای حمله ی دوستان پان ایرانیست خود باز گذاشته تا هر چه دل تنگشان میخواهد بنویسند و از صدها کامنتی که در تائید گفته های این مقاله آمده، یکی را انتخاب و بقیه را سانسور میکنند، تا جا برای حمله ی دوستان ضد دموکراسی پان ایرانیست باز باشد.
یادم میاد تو ایران وقتی یکی با یکی دعواش میشد و یکی که ضعیف تر و ترسوتر بود با دوستاش میومد و دوستای این بابا به بهانه ی جدا کردن، طرف و نگه میداشتن تا دوستشون بتونه یه چند تا مشت و لگد حواله ی دشمنش کنه، حالا اخبار روز با سانسور کامنتهای من و ده ها مثل من که شخصآ از فرستادن دیدگاههایشان به این سایت خبر دارم، سعی در پیاده کردن چنین سیاستی دارد. بهر حال برای این سایت متاسفم، چون فکر میکردم سایت آزادیست.
اگر هم کامنت مرا نگذاشتید، خودتون بخونید و کلاه خودتون رو قاضی کنید.
متشکرم
٣۶۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : بجهت روشن شدن «مواضع»
خانم شلیر که خودرا «کرد» روژههلاتی!؟ مینامددر کامنتی بتاریخ ۱۳ تیر ۱۳۸۹ در همین سایت مینویسد « آقای هجری عزیز من به عنوان یک کرد از ( روژههلاتی کردستان) هیچ وقت به حزب دمکرات کردستان ایران سمپاتی نداشتم و از نظر فکری خود را با حزب دمکرات کردستان ایران دور میدانستم من در عرض این یکی ۲ هفته ۲ نوشته از شما در همین سایت خواندم این ۲ نوشتهی شما تمام تفکر من را نسبت به شما دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران و حزب شما ۱۸۰ درجه تغیر داد ….. و در همانجا ادامه میدهد. ..من کوچکترین اعتقادی به ایران گرائی ندارم و همبستگی به اصطلاح ملی ایران را بیشتر یک شوخی میدانم تا یک موضع سیاسی جدی چون ایران هیچ وقت یک هویت یک دست ملی سیاسی ، زبانی و ، و نبوده و نخواهد بود اگر آقای هجری به حق به جنبش سبز و رهبران آن میتازد درست در جهت تفکر سیاسی من کرد معتقد به آزادی کردستان قرار دارد و برای همین برای آقای هجری و حزب آن عجالتأ هورا میکشم چون مانند یک حزب کردستانی دارد موضع میگیرد..»
آیا مبارزحقوق بشری مثل آقای کبودوند که بخاطر نظریات انساندوستانه خویش اسیر زندان رژیم جمهوری اسلامی است، احتیاجی بچنین «طرفداری» دارد که مشکل با یک کرد ایران دارد ولی به عنوان یک «کرد» هیچ مشکلی با کرد ترکیه و عراق و سوریه (ارمنستان یادش رفته) ندارد!!
٣۶۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : " peerooz نامی "
جناب رمضانی،
" بیگانه نیستی تو و بیگانه نیستم " . بنده قبلا حضور جنابعالی رسیده ام و کمال بی لطفیست که بزرگانی چون شما " اکرادی " چون مرا را بیاد نمی آورند. منظور از عرایض بنده خدمت خواهرعزیز سرکار خانم ندا آن بود که " کاسه جایی رود که باز أرد قدح " که انشاالله آنقدر به " فرهنگ ایران " آشنایی دارید که منظور را درک بفرمائید. بنده لزومی نمیبینم که کرد بودن خود را در بارگاه رسمی شما به ثبوت برسانم و با یا بی تائید شما به کرد بودن خود افتخار میکنم.
دیگر آنکه من به عنوان یک ایرانی افتخار میکنم که " ما " کردها " به نام " ماد ها " اولین پایه گذارایران بودیم و هم زبان با زنده یاد استاد شهریار " ترک " عرض میکنم که " هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد" و مطمئنم که رهبران کنونی کردستان عراق که فارسی را بهتر از من صحبت میکنند در شرایط مطلوب ترجیح میدهند که ایرانی باشند تا عراقی و یا ترک کوهی.
جناب رمضانی ، ما هنوز شاهنامه را با لذت میخوانیم و ما و فرزندان ما نام شاهنامه ای داریم و نوروز و چهار شنبه سوری و سیزده بدر را جشن میگیریم .

زیاد هم به خامنه ای و رضاشاه و پسر او نتازید. رهبران " بی تدبیر " کرد آب گیر نمیآورند وگرنه شناگر خوبی اند. وقایع اخیر سلیمانیه به خوبی نقاب از چهره این رهبران فرو میکشد.
جناب رمضانی ، دست " رهبران " کرد همچون دست صدام حسین ها و کیسنجرها و پهلوی ها و خمینی ها و خامنه ای ها به خون جوانان رشیدی آلوده است که در پی منافع خود، آنها را به قتلگاه فرستاده اند.
اگر روزی فرا رسد که مردم به اختیار خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند و آلت دست منافع و تحریکات دیگران نشوند ، " اکراد " تصمیم خواهند گرفت که جزو کدام " ملت " باشند. در آن بهشت موعود دیگر مرزی نخواهد بود و گرگ میش از یک سرچشمه آب میخورند و گوسفندها قربانی گرگها نمیشوند.
جناب رمضانی ما محصور در جنگلی پر از گرگیم و بهتر که ریشه خود را بیابیم که ما " ترکهای کوهی" را در حلبچه با گاز های شیمیایی معدوم نکنند و در پی مقاصد امپراتوری خود ما را به هر طرف ندوانند.
٣۶۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : اردلان

عنوان : به پیروز
جناب پیروز، با تشکر از کامنت شما. دوست عزیز، یکی از مشکلات امثال من و شما اینست که حق ابراز وجود نداریم چون رمضانی ها سر و کله شان زود پیدا میشود تا مجابمان کنند. ایکاش مقاله ای هم درباره اختلافاتی که بین ما کردها وجود دارد هم نوشته میشد. ننوشتن دلیل فقدان آنها نیست. کردهایی که خود را ایرانی می دانند مرتکب هیچ جرمی نشده اند که از ابراز وجود خود در این سایت بترسند. ایرانی بودن، خود را ایرانی معرفی کردن و ایران را دوست داشتن جرم نیستتند. من همیشه خود را ایرانی دانسته و معرفی کرده ام و ایران و ایرانی را دوست دارم. اگر این کسی را ناراحت می کند مشکل من نیست.
٣۶۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : شلیر ر رمضانی

عنوان : جوابی کوتاه
خانم ندا شهبازی نوشتهای کوتاه در مورد کاندیداتوری محمد صدیق کبودوند در این سایت گذاشتند و سوأل کردند که چرا مردمان دیگر این سرزمین ( ایران ) از این کاندیداتوری ایشان به غیر از کردها دفاع نمیکند ولی انتظار دارند ملت کرد در جنبش سبز ایران همراه شود تا اینجا این نوشته کاملأ ساده و معمولی و بیان واقعیاتی بود که هم اکنون در بخشهای ایران مثل کردستان ، آذربایجان و بلوچستان نسبت به جنبش سرتاسری ایرانگرائی وجود دارد و بلعکس ولی آنچه که جای تعجب است روشنفکران ایران گرا حتی نتوانستند تحمل این نوشتهی کوتاه و بحق را نیز بکنند گیرم محمد صدیق کبودوند کرد نباشد یک افریقائی از سرزمین زامبیا باشد که برای تأمین حقوق بشر متحمل مشکلاتی منجمله زندان یا شکنجه میشود این مهم و ظیفهی کل بشریت است که از مدافعان حقوق بشر دفاع کنند و تنها وظیفهی دفاع آن بر عهدهی مردم زامبیا نیست ولی چرا رگ گردن ایران گرا ها کلفت میشود در مخالفت با این شخص حتی در دفاع از بنیاد های حقوق بشری و سازماندهندگان آن و مدافعان آن به رغم اینکه محمد صدیق کبودوند پسوند کرد بودن و هویت کردستانی دارد . شما را چه خوش آید چه نه آید در ایران ملتی زندگی میکند که اسم آن ملت کرد است و این ملت در برحهای از زمان حاکم بر سرنوشت خود خواهد شد .
در کامنت peerooz نامی ایشان بیان میدارد ملت کرد همیشه به دنبال سران بی تدبیر خود بوداند به همین دلیل ایشان ترجیح میدهند کرد ایرانی باقی بمانند تا با طوایف بارزانی و طلبانی شناخته شوند عجبا اولأ که از کجا معلوم شما کرد باشید دومأ کرد بودن شما چیزی از تفکر عقب مانده و پانی شما کم نمیکند مگر خامنهای نیز ترک نیست رهبر ایران ولی به مشکل آذربایجان خامنهای کجا مرحبا در ثانی شما بیان میدارید نمیخواهد کرد باشید و مطیع رهبران بی تدبیر کردستانی باز هم مشکلی نیست شما به عنوان یک ایرانی همیشه مطعع رهبرانی چون رضا شاه کسی که ۱۴۰۰۰ ملک ثبتی مردم ایران را با زور تصاحب کرد یا فرزند گریان ایشان که گنبد طلا برای امام رضا درست میکردند یا رهبر باتدبیر ایرانی خمینی باشید و عکس آن را در ماه ببینید .
جناب پیروز باور بفرمائید همین حکومت طوایفی بارزانی و طلبانی با حکومت چمهوری اسلامی ایران فاصلهی نوری دارند از لحاظ رعایت حقوق بشر و سکولاریزم و مدرنیزم حد اقل در حکومت بارزانی و طالبانی با زور چادر بر سر زنان نمیکنند ولی در ایران چرا
شما جناب پیروووز با کمال میل کرد ایرانی باشید مشکلی نیست ولی من به عنوان یک کرد هیچ مشکلی با کرد ترکیه و عراق و سوریه ندارم ولی با شما مشکل دارم
٣۶۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : شگفت زده

عنوان : کج و معوج کردن مطالب......
با تایید نکات سه نظردهنده قبلی فقط یک مطلب برای گفتن به خانم شهبازی دارم. ندا خانم گرامی، شما با کج و معوج کردن سوژه کاندیداتوری یک همشهری نتیجه گیری هایی کرده اید که دهان آدم از تعجب باز می ماند! ایکاش از همه ایرانیان می خواستید که بر علیه این رژیم همراه شوند؛ رژیمی که منشأ همه ی بدبختی های همه ی ما بوده است.
٣۶۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : سراب
سرکار ندا خانم،
گله شما اینست - گر چه قصد شما گله نیست - که چرا ترک و فارس و بلوچ و عرب و ترکمن و گیلگ و غیره از نامزد شدن یک " قهرمان کرد " پشتیبانی نکرده اند. آیا " ملت قهرمان " کردستان از نامزدی جناب امیر عباس انتظام و خانم بهاره هدایتی و منصور اصالو پشتیبانی کرده است؟ ( رفرانس شماره ۴ شما ). پس این چه گله ایست عزیز من در جایی که زمانه ایست که هرکس به خود گرفتار است.
و اما خداوند خواجه حافظ شیرازی را بیامرزد که سمرقند و بخارا به خال هندوی ترک شیرازی میبخشد و شما یک پارچگی مملکت را به چه میبخشد؟

فرمودید " اما فرض کنیم ترس از تجزیه ایران بجا باشد." !!!
" پس شمایی که در عجبید، چرا جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران از تهران و چند شهر بزرگ دیگر فراتر نمی رود؟ عزیزانی که بارها فریاد زده اید: همراه شو عزیز، ولی پاسخ دلخواه را دریافت نکرده اید. شک نکنید که ریشه این همراهی نکردن، در بی اعتمادیست که در تار و پود خلقهای ایران ریشه دوانده. بی اعتمادی نه تنها به حکومت، بلکه حتی به گروههای اپوزوسیون و روشنفکران.".

خانم عزیز ، من در ایجا با " خلق های " دیگر ایران کاری ندارم ولی تا آنجا که من به یاد میاورم " کردستان " هیچگاه با تهران و بقیه ایران هم آهنگ نبوده است. در زمان مشروطیت سالارالدوله " با لشگری از ایل کلهر و سنجابی و لر توانست ......با حدود سی هزار قشون به سوی تهران بیاید که در نزدیکی ساوه .... شکست خورد" . " ویکیپدیای فارسی " . توجه میفرمائید ؛ با لشکری از کلهر و سنجابی و لر. بله این بی اعتمادی در تارو پود " خلق های " ایران ریشه دوانده است. حتی یارمحمد خان کرمانشاهی ، افتخار مبارز مشروطه ماهم بالاخره به سالارالدوله پیوست و جان در این راه نهاد. در زمان مصدق هم که هنگ کرمانشاه به پشتیبانی شاه و علیه مصدق تا نزدیک قزوین پیشرفت.
کردهای ایران ، که منهم یکی از آنان باشم ، همیشه به تحریک سران بی تدبیر پی سراب دویده اند. من تا زمانی که دنیا بهشت نشود بسیار ترجیح میدهم که کرد ایرانی بمانم تا آنکه خود را در مخمصه سران بیشمار طوایف کرد مثلا طرف بارزانی و یا طالبانی را بگیرم و یا با کردهای سوریه ( بفرض شاید تقریبا محال ) یکی بشوم که نه زبان آنها را میفهمم نه فرهنگ عربی ترکیشان را. ما کردهای ایرانی باید پس از اینهمه سر به سنگ خوردن در یابیم که وجه مشترک ما با بسیاری از " کورد" های " دیگر" در آنست که همگی طوایفی کوهستانی بنام " کردیم " ولی فرهنگ قسمت عمده ای از ما چنان با فرهنگ " ایران " جوش خورده است که با وجود اختلاف زبان و مذهب - اقلا در شرایط امروزی - جدایی پذیر نیست. به اندازه کافی خون در راه این سراب داده ایم. در این دنیای پر آشوب امروز ، بهتر است ساحل امن را بگیریم تا آنکه مانند زمان نیکسون و کیسینجر و صدام حسین و غیره بازیچه دست این و آن شویم.
٣۶۵۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست