از : الف باران
عنوان : باید ندا شکوفهٔ دهد ، باید ندا شکوفهٔ شود ...
روی تخت زایشگاه امام صادق (ع) مادری روستایی ، دلخراش گونه ای میگریست ! علت آن بود که نوزاد تازه بدنیا آمده دختر بود و شوهرش بهمین خاطر او را کتک زده و رفته بود ! حال مادر و نوزاد تازه متولد شده نه جایی برای رفتن داشتند و نه اجازهای برای ماندن روی تخت بیمارستان ! آرزو داشتم که نه دختری چون آن مادر روی تخت بیمارستان نشسته و گریان داشتم و نه پسری چون شوهرش!پس درد ما کجاست ؟.... خود نیز از آسمان نیفتاده ام،اشگهای غلطان چشمای کبود شده مادرم را هنوز فراموش نکردهام ! مادرم میخواست که پس از مرگش حتی او را نزدیک پدرم دفن نکنند! ...چه کسی جامعه ما را نفرین کرده است و چگونه میتوان از این طلسم منحوس رهایی یافت ؟... باید بهاری ساخت تا شکوفهٔهای امید و آزادی را در سراسر ایران زمین شکوفا کند... باید به هر هزینه و تلاش بر دیو سرد زمستان زمان ، فائق آمد... باید ندا شکوفهٔ دهد ، باید ندا شکوفهٔ شود ...
٣۶۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۰
|