سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : دادند دو گوش و یک زبانت
جناب سالاری،
فکر کنم که "نتیجه اخلاقی" این گفتگو اینست که بیش از آنچه که نوشت باید خواند.
٣۷۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : تا دست بر اتحاد برهم نزنیم، بهار آزادی به هم هدیه ندهیم
‫جناب پیروز، طیف تعریف روشنفکر همچون جهان علم و دانشش بسیار گسترده است. در طول تاریخ طیف تعریفش از باسواد و معلم و عالم و حکیم و استاد و محقق و فیلسوف گرفته تا جامعه شناس و مارکسیست و سوسیالیست و بیولوژیست و متخصصین علوم انسانی را پوشش داده. به این سایت ویکیپیدیا اگر مراجعه بفرمائید روند تکامل تاریخیش را خود شخصاً لمس و حس خواهید کرد:


http://en.wikipedia.org/wiki/Intelectual

بنابر این تعریف پویا و دینامیک و با این طیف گسترده ‫از تعریف روشنفکری، موج ‫مقام و ‫منزلت روشنفکری ممکن است به خیلی از انسانها برخورد کند و برای مدتی به آنان سواری دهد، ولی همه ماندگار تاریخی و برجسته ابدی نمیشوند. مثلاً شریعتی با اینکه ‫با خیال و قصد و تصور عدالت گستری و مبارزه با ظلم و ستم شاهی، در چهارچوب تفکرات اسلامی خود حکومت سلطنتی شاه را به چالش کربلا اندیشی خود فراخواند، و اگرچه در طول چند دهه در زمره روشنفکران سوسیال مذهبی جامعه دینی ایران ‫بزرگ و برجسته قلمداد شد و در پیروزی حکومت اسلامی بسیار اثرگذار بود، ولی دوران صدارت بر تخت و کرسی روشنفکریش خیلی زود با شکست ایده و حکومت اسلامی و ولایی ایران به ته خط رسید ‫به ته خط رسید و پایانش برجسته تر شد. در بعد جهانی و بسیار وسیعتر، همین بلا تا حدی سر وجهه جهانی مارکس ‫و لنین و استالین پس از شکست حکومت مارکسیست−لنینیست−استالینیستی اتحاد شوروی آمد. مطمئنناً، برفرض محال، اگر همین ایده دموکراسی غربی هم روزی شکست بخورد و ثابت شود دیگر ناکارامد است، دیگر اسمی از روشنفکرانش هم بعنوان روشنفکر جهانی و ابدی باقی نخواهد ماند!

در طول بیش از یک هزاره خیام هنوز یکی از ماندگارترین و الهام بخش ترین و اثرگذارترین روشنفکران جهان بوده و هست! فکر نمیکنید که اکنون شاید ‫روشنفکرانی چون فتحلی آخوندزاده، با بیش از یک قرن، و صادق هدایت، نزدیک به یک قرن است که این تداوم برجسته کرسی روشنفکری را نسبتاً خوب حفظ کرده اند؟

وجدان کاری، طرفداری دائم از مظلوم و ضعیف، سوسیالیزم، ایستادگی اپوزسیونی ‫منطقی، عدم تغییر در برابر جوها و بادها و ‫نوسانات سیاسی، ‫پایداری و شهامت در ‫در شرکت و رهبری ‫اعتراضات و اعتصابها و ‫و نشر اندیشه های اصولی و محکم و استوار ‫فلسفه، جهان بینی پویا و ‫عینی و ‫تکاملی، تا آخر عمر، یکی از فاکتورهای مهم برجستگی ‫و ماندگاری روشنفکر ‫امروز است!

‫‫سرکار خانم دلنواز، با گفتن: « با تعریفی که یکی از کامنتگزاران از روشنفکر داده و در آن جلال آل احمد و رجوی را هم روشنفکر خوانده است جدا به شعور من توهین شد. » ‫در واقع به شخص شما هیچ توهینی نشد. شما درواقع به ‫قضاوت و یا شایددرک و شعور بخشی از مردم نسل قبل خود بخاطر جذب به چنین روشنفکران گذشته ای که در تناقض کامل با معیار ها و تعاریف امروزی شما از روشن فکری است، خرده گرفتید! این مشکل بشر و همه ماست و شاید عامل همه کینه های سیاسی و تاریخی بشر! ناتوانی از درست دیدن و قضاوت گذشته! دیدن گذشته از دریچه و پنجره و منظر حال! بی مسئولیتی ما بشر نوعی، و کلاً خطاهای تاریخی و سرنوشت ساز بشر در این زمینه بینهایت است!

چون، نگاه تاریخی و واقعی به گذشته فقط در زمان و مکان وشرایط خود گذشته میسر است. ‫تنها وقتی به حال و آینده ای بی نقص میرسیم که گذشته را آنطور که بوده ببینیم و قضاوت کنیم.

تا دست بر اتحاد برهم نزنیم، بهار آزادی به هم هدیه ندهیم
٣۷۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : روشنفکر ؟
سرکار خانم سهروردی،
ممنون از کامنت شما. گرچه نمیخواستم خود را در گیر این بحث کنم ولی باید میخ افسار را زودتر میکوبیدم. من فکر میکنم که به فرض محال و در صورت امکان ، روشنفکر و نوع آن را گذشت زمان تعیین میکند و شما هم زیرکانه کلمه " نویسنده و تئوریسین " را بکار بردید. گر چه این به موضوع مقاله ربطی ندارد و بنده از جناب قرا گوزلو عذر میخواهم ولی حرف حرف میآورد.
ویکیپدیای فارسی روشنفکر را چنین بیان میکند :
" بطور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با [روشنفکری میتوان] آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعه‌است که با دغدغه‌های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می‌کنند.[۱](به تعبیر محمد باقر بامشاد ). و بسیار شرایط دیگر.
و اگر به ویکیپدیای انگلیسی مراجعه شود مشکل سه تا شده و آنرا بدون تعریف به دوران باستانی ، قرون وسطایی و امروزی تقسیم میکند.

بهرحال در ویکیپدیای فارسی " روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویان بورژوازی عمل می‌کردند و سعی در توجیه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. در قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیالیست قوت گرفتند و برعکس روشنفکران نسل پیش بر علیه بورژوازی تبلیغ می‌کردند. ضدامپریالیسم در قرن بیستم نیز تأثیرات خود را بر روشنفکران به صورت ملموس تداوم بخشید."

خوب تا حالا روشنفکران بورژوا و سوسیالیست و ضد امپریالیسم هم داریم.
و کمی پایین تر " اولین گروه از روشنفکران ایرانی مانند میرزا ملکم خان و طالبوف بیشتر طرفدار حکومت بودند"
و کمی پایین تر " از جمله این انجمنها می‌توان به فراموشخانه، لژ بیداری ایران، انجمن آدمیت و انجمن ترقی اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیه‌ها و انتشار روزنامه‌ها افکار خود را منتشر می‌کردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش روحانیون از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب قانون تاکید می‌کردند."

و کمی پایین تر " روشنفکری دینی " و " . از شاخص‌ترین چهره‌های این جریان می‌توان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد." و " از مهم‌ترین چهره‌های آن می‌توان از مصطفی ملکیان، احمد فردید، سید حسین نصر، عبدالکریم سروش و رضا داوری یاد کرد." ( توجه , سرکار خانم دلنواز ).

جالب آنکه ویکیپدیای فارسی تصویر این " روشنگر " برهنه مرد را هم در صفحه روشنفکری آورده است مثل اینکه زن ملبس نمیتواند روشنفکر باشد و دیوژن خمره نشین منار نشین شده است.

جناب سالاری در تعریف روشنفکر ، آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد.
٣۷۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مهابادی

عنوان : تفاوت بین روشنفکر و ایدئولوگیست چیست؟ کدامیک از ایندو روح و ذهن پرسشگر و نقاد دارد و دینخو و پایبند مقدسات نیست.
روشنفکر اگر عوامگرا باشد روشنفکر نیست بلکه پوپولیست است. روشنفکر اگر بر نظام باشد حتی در مواردی که سیاست های نظام درست باشند باز هم روشنفکر نیست بلکه ادعای روشنفکری را دارد. روشنفکر بنظر من کسی است که دربند هیچ ایدئولوژی ای نباشد تا اجازه شک و تردید و بازنگری داشته باشد. بدون چنین آزاد اندیشی ای فکرش روشن نخواهد شد. تفاوت بین ایدئولوگیست ها و روشنفکران در همینست که ایدئولوگیست ها اجازه دارند هر مقوله ای را با رجوع به چارچوب ایدئولوژی ای که به آن معتقدند (ایمان دارند و بنابراین مومن اند) تعبیر و تفسیر کنند و اجازه ندارند خارج از آن چارچوب پا بگذارند. این خصوصیت ایدئولوگیست ها باعث بت سازی و بت پرستی و محافظه کاری و واپسگرایی آنها می شود، خصوصیاتی که یک روشنفکر از آنها دوری می جوید. ایدئولوگها دیگران را به خودی و ناخودی و دوست و دشمن تقسیم می کنند و نسبت به ناخودی بیرحم و قهارند. همه چیز را سیاه و سفید و با عینک ایدئولوژی خود می بینند و نشان می دهند. خودی هایشان جرئت ندارند که به ایدئولوژی خود شک و آنرا نقد کنند چون خودی هایشان آنها را تکفیر می کنند و خائن می نامندشان و از کلوب خود بیرونشان می کنند و با اتهام زنی ها و زبان نیش دار بی آبرویشان می کنند و می رنجاندشان. بنابراین ایدئولوگیست ها دینخو هستند حال چه سکولار باشند و چه معتقد به دین و مذهب خاصی باشند. در هر دو صورت پایبند مقدسات خود هستند و هر دو بهشت موعود خود را دارند و مردم را به آن وعده می دهند. مکتبشان مرید و مرادی است، تکیه گاه و ابزار هر دو هم عوام هستند.

چند سئوالی دارم از آن کسانیکه معتقدند که روشنفکر باید بر علیه نظام و دولت و بوروکراتهای آن باشد و این آخرینها را روشنفکر نمی دانند چون کارمندان نظام هستند. آیا اگر همین نظام فعلی در ایران بر فرض محال فردا اعلام کند که تن به انتخابات آزاد و یک قانون اساسی جدید بر مبنای کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر خواهد داد، آیا از آنانی که شما روشنفکر می دانید باید با آن مخالفت کنند چون نظام گفته است؟ بنظر شما در چنین موقعیتی واکنش آقای قراگوزلو چه خواهد بود و چه باید باشد؟

تا آنجا که به جنبش سبز مربوط می شود باید بگویم که خرد جمعی یک جامعه را نباید دست کم گرفت و آنرا بی ارزش شمرد. وظیفه روشنفکر آگاه کردن جامعه و بیدار کردن روح و ذهن پرسشگری او و تقویت آنست تا مردم با چشم و گوش بازتر به خرد طبیعی خود رجوع کنند و با در نظر گرفتن واقعیات جامعه خود و شرایط حاکم بر آن تصمیم بگیرند. جوامع با این آزمونها و خطاهاست که پیشروی می کند و در مراحل بعدی دچار خطاهای کمتری می شود. خرد جمعی ملت ایران در شرائط سختی که بر آن حاکم بوده و هست تصمیم گرفت که از منفذی که بوجود امده بود در مرحله اول یک نه بزرگ دیگر به خامنه ای بگوید و با رای دادن به موسوی و کروبی از دست احمدی نژاد که در چهار سال اولش مردم را به ستوه آورده بود خود را خلاص کند و بعد با کمی باز شدن فضای باز سیاسی به مطالبات دیگر خود بپردازد. آقای قراگوزلو چون یک ایدئولوگیست است با جنبش سبز مردم مخالفت کرد چون همسو با ایدئولوزی او نبود و موفقیت موسوی جامعه را بیشتر بسوی جامعه ای سوق می داد که مخالف ایمان (ایدئولوژی) قراگوزلوست. در اینجا سئوالی از خوانندگان دارم. آیا آقای قراگوزلو تا حالا کلمه ای علیه سیاست های احمدی نژاد و خامنه ای نوشته است یا نه؟ اگر نه، چرا؟ آیا این رابطه ای با امریکا و اسرائیل ستیزی و فلسطین محوری دارد یا نه؟

این نظر منست و ادعای روشنفکر بودن هم ندارم. ادعا هم نمی کنم به اندازه شماها کتاب خوانده ام و با قراگوزلو و محیط آشنایی دارم یا زمانی شاگرش بودم.

با عرض معذرت که دراز شد چون فاقد استعدادهای شما در ابراز نظرات خود بطور خلاصه و مفید هستم.

تفاوت بین روشنفکر و ایدئولوگیست چیست؟ کدامیک از ایندو روح و ذهن پرسشگر و نقاد دارد و دینخو و پایبند مقدسات نیست.
٣۷۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : سیروس پیمانکار

عنوان : محیط و قراگوزلو
دوستان سلام
من به اندیشه چپ از گذشته علاقمند بوده و بدون گرایش به گروهها و احزاب سیاسی سالهاست که سر در لاک خود دارم و در کنجی نشسته و دوران سالخوردگی ام را با کتاب و تلویزیون طی میکنم. انسان واقع بینی هستم و به دلیل همین سن بالا تقریبا تمام یا اکثر افراد صاحبنظر چپ ایران و دنیا را تا حدودی خوانده و می شناسم.
با این مقدمه می خواهم به یک سو برداشت اشاره کنم. ببینید برخورد مرتضی محیط با اندیشه ی محمد قراگوزلو چند بار تکرار شده و کماکان به صورت متلک ادامه دارد. این برخورد از " دیوانه " خواندن محمد قراگوزلو و نشانی غلط محل سکونت ایشان ( آلمان ) شروع شد و به صحبت های تند و هیستریک انجامید. من آقای محیط را دوست دارم و ترجمه هایش را ستایش می کنم اما این نوع برخورد غیر سیاسی را نمی پسندم. ایشان با قراگوزلو بر سر مرحله انقلاب تفاوت نطر دارد. ایشان هوادار سرسخت جنبش سبز است و قراگوزلو مخالف سرسخت جنبش سبز. همه این تفاوت ها و اختلافات در نهایت سیاسی هستندو نباید منجر به این شود که آدم با تجربه ای همچون محیط مخالف فکری خود را " دیوانه " بخواند.این نوع بر خوردها متاسفانه در کنار حمایت مطلق از سبزها اعتبار نظری محیط را چالش کرده و جایگاه او را به تزلزل انداخته است. آقای محیط از کروبی طرفدار بازار آزاد دفاع میکند اما به قراگوزلوی سوسیالیست و طرفدار طبقه کارگر اتهام " دشمن " میزند. آنهم نه یکبار. ایشان حتی فراتر از اینها یک بار قراگوزلو را به دلیل انتقاد از سبزها " خائن " خواند. آیا ملاک خدمت و خیانت سبز و موسوی است؟البته معذرت خواهی محیط باید به این اتهام زنیها پایان می داد . ولی گمان می کنم سکوت قراگوزلو و بی اعتنا ماندن ایشان به محیط او را جری کرد. حالا هم که ایشان از قذافی دفاع میکند. مبارک است. من واقعا دوست دارم که محیط را در جای واقعی خود ببینم. در کنار جنبش کارگری و طبقه کارگر. مثل قراگوزلو. شرافتا من سمپاتی خاصی به قراگوزلو ندارم و تا کنون هم او را ندیده ام و ملاک قضاوتن تنها مقالات و نوشتهای درست و نظری ایشان است. واقعا قراگوزلو در نقد سرمایه داری استاد است و نکات ظریفی را آموزش می دهد.به امید پیروزی سوسیالیسم.
٣۷۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : اعظم سهروردی

عنوان : به دوست گرامی پیروز
من البته مانند احمد شاملو هر کسی را بر قدرت باشد روشنفکر نمی دانم. همه ما میدانیم که اپوزیسیون کنونی در لیبی بخش عمده ای از اطرافیان سابق و مرتجع معمر قذافی را جمع کرده است و در هر صورت بر قدرت است. من بدترین کتابی که درین مورد خواندم همانا " در خدمت و خیانت روشنفکران " آل احمد بود. البته که من علی شریعتی و بازرگان را هم روشنفکر نمی دانم. به نظر من شاملو روشنفکر بود. هدایت و ساعدی هم
یک. روشنفکر باید از زمانه خود پیشتر باشد
دو. روشنفکر باید در جبهه مردم ستمدیده بایستد
سه. روشنفکر همیشه همان کلامی را که مردم می گویند تکرار نمی کند. مثلا در انتخابات ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی اکثریت به جمهوری اسلامی رای دادند اما تنها احمد شاملو و مصطفی رحیمی و جمعی دیگر اندک ؛ مخالفت کردند. به این ترتیب روشنفکر سخن گوی مردم نیست.
حالا ازین موضع به گمانم هم می توان به جناب قراگوزلو حق داد و هم به خانم مینا خردمند و دوستشان در مورد جنبش سبز و مخالفت نویسنده و تئوریسین ما ( محمد قراگوزلو ) با موسوی جواب داد. خانم های عزیز! با عرض پوزش نویسنده و روشنفکر وظیفه ندارد بلند گوی جامعه باشد. ممکن است مردم بر اثر ناآگاهی مثل سال ۵۸ از یک دیکتاتور دیگر حمایت کنند درین صورت روشنفکر وظیفه ندارد هر آنچه را که مردم میگویند تکرار کند. مردم به تعبیر شما جناب مهندس موسوی را خواستند. باشد. اما نظر جناب قراگوزلو به عنوان انسانی آگاه به مسائل روز جهان این نبود. شما چرا می خواهید ایشان را چون مثل جنبش سبز فکر نمی کنند انسانی " جدا افتاده " جا بزنید؟ اتفاقا و تا آنجا که من و همکارانم می دانیم به جز ملی مذهبی ها و شریعتی چی ها و موسوی گراها و ازین قبیل ؛ نوشته های محمد قراگوزلو طرفدار ان زیادی دارد
٣۷۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : طاهره بیدگل

عنوان : افراط تا به کی؟
من و دوست عزیزم مینا حرف و پیام خود را گفتیم و علاوه بر آن باید چند نکته را اضافه کنیم:
یک: بله آقای دکتر محیط در یک اشتباه لپی جناب دکتر قراگزلو را ساکن آلمان دانستند و چون از دست ایشان و آن مقاله ای که علیه جنبش سبز نوشته و گفته بودند " روز قدس آمد ....و جنبش سبز مالید.. " عصبانی بودند اتهاماتی را زدند و بعد که ما به جناب دکتر محیط واقعیت قضیه را گفتیم و اطلاعاتی در مورد کار و محل زندگی آقای دکتر قراگوزلو دادیم , ایشان در ابتدای چند برنامه بعدی خودشان از آقای قراگوزلو رسما عذرخواهی کردند.
جناب صبوری!
آیا شما این قدر شهامت دارید که اگر اشتباه کردید عذر خواهی کنید؟ لطفا با نقد سطحی چپ چریکی که خود و برادرانتان در آن مشارکت داشته اید طفره نروید. شما و کلا جنبش فدائی هنوز به یک نقد عمیق در باره جزوه های سطحی پویان و احمد زاده و جزنی دست نزده است و هر که بخواهد وارد این حریم ممنوعه شود شما و دوستانتان او را هو خواهید کرد. مثلا در همین سایت اخبار روز که ظاهرا خیلی دموکرات است و مواضع سیاسی طیف اکثریت را نمایندگی می کند به مناسبت جنبش سیاهکل حماسه سروده شد.
دو. آقای قراگوزلو را ما خوب می شناسیم و در شرافت فردی و سلامت رفتارهای شخصی و اجتماعی او شک نداریم. ما خوب می دانیم که ایشان هرگز شرف را سرانه نداده است تا جل خر بخرد(احمد شاملو ) و می دانیم که با وجود موقعیت های خوب شغلی و غیره از نظر اقتصادی هم در شرایط نه چندان مناسبی زندگی می کند. حال آنکه کسانی که از ایشان خیلی فروتر بودند یا در دانشگاههای آمریکا و اروپا تدریس می کنند یا در مراکز نظریه پردازی فلان کشور. اما به نظر ما این خصلت چندان مهم نیست. احمدی نژاد هم کاپشن می پوشد و روی زمین می خوابد. آقای خمینی هم روی گلیم می نشست. مهم مواضع سیاسی غلط چناب قراگوزلو است. مهم این است که ایشان در حساس ترین برهه مبارزات ضد دیکتاتوری کشور ما در کنار دیکتاتور ها ایستاد. سو تفاهم نشود. آقای قراگوزلو از احمدی نژاد حمایت نکرد اما حمله بیرحمانه به موسوی و کروبی و خاتمی مگر عادل همین فرایند نیست؟
سه. ما به شخص آقای قراگوزلو همیشه ارادت داشته و داریم. او را دوست داریم . اما معتقدیم که دوران آرمانگرائی گذشته است. باید در شرایط کنونی به راهکارهای عملی اندیشید. در کشورهائی مانند فرانسه نیز چپ شانس قدرت گیری ندارد چه رسد به ایران. چاره چیست) ما قبلا هم گفتیم. وحدت.
چهار. به انقلاب مردم مصر نگاه کنید. چند مقاله علیه عمر موسی و برادیی منتشر شده است. اما در ایران هنوز هیچ چیز نه به دار بود نه به بار جناب قراگوزلو تفنگ قلم تند و رادیکال خود را با حداکثر آتش به روی مهندس موسوی باز کرد. و خواست اکثریت مردم را نادیده گرفت. مگر نه این که شما طرفدار دموکراسی به مفهوم حاکمیت اکثریت هستید؟ پس چرا در برابرخاتمی و موسوی و کروبی موضع گرفتید؟
پنج. اما یک گلایه دیگر از جناب قراگوزلوی عزیز داریم که باید بگوئیم. آیا شما مقاله جنبش زنان در گیومه را خوانده اید؟ ایشان به بهانه مخالفت با کمپین یک میلیون امضا و کوبیدن خانم شیرین عبادی کل جنبش فمینیستی را به سخره گرفتند و آیت الله صانعی را که همواره از حقوق زنان دفاع کرده اند به طعنه کوبیدند.
با تمام این اوصاف ما هنوز هم برای محمد قراگوزلو احترام خاصی قائل هستیم و فکر می کنیم او می تواند به جنبش سبز کومک کند مشروط بر اینکه واقع بین باشد. در غیر این صورت .....
٣۷۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : ایست ، ایست !
سرکار خانم دلنواز،
با اجازه ، فکر میکنم شما هم به حاشیه رفته اید. سوال این بود که تعریف روشنفکر چیست. بنده چون تعریفی برای روشنفکر ندارم - امیدوارم شما داشته باشید - فکر کردم اگر گروه کثیری از مردم "فهمیده " دنبال کسی تا پای جان راه بیفتند لابد آن آدم باید روشن فکر باشد و با دمده شدن این افراد فکر کردم که روشنفکر هم لابد باید چیزی مثل مد روز باشد . بنده به هیچ وجه قصد توهین به جناب قرا گزلو و اینکه ایشان روشنفکرند یا نه را ندارم و به جهل خود در باره روشنفکر اقرار کردم. من به سوال جناب سالاری پاسخ دادم و کاری با مقاله و جناب قرا گزلو ندارم.
٣۶۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : خود کرده را تدبیر نیست
دوست عزیز جناب زمردی
روزتان خوش
متأسفم که یادآوری سرنوشت فجیع چپ غیر کارگری ما از جمله جریانی که خود من هم به صادقترین (نه صحیحترین) بخش آن تعلق خاطر فردی و خانوادگی داشته ام و در نوشته کوتاهم آنها راهم مورد انتقاد قرار داده ام آنقدر دردناک است که شما را چنان برافروخته که با یادآوری خاطره جانباختگان انوشیروان لطفی عزیز و گرامی عزیزم غبرائی و تابان می خواهید مرا شرمسار و بالتبع مرعوب کنید. در هنگام نوشتن این متن تصویر بزرگ مردانی چون حمید اشرف و احمد زاده و پویان در جلو چشمانم بود به خودم گفتم همه حیف شدید. حاصل تلاش هزاران کمونیست جان بر کف ما این واقعیت اسفبار است یعنی آنچه برایتان نوشتم .
خوشحالم که شما آنچنان در رویا زندگی می کنید که برای این وضعیت اسفبار توجیهات عاطفی خودتان را دارید.اما من طوری بار آمده ام که با توجیه و خود فریبی و زیستن با اسطوره ها بیگانه ام.مشکل چپ ما از همان ابتدا نداشتن سمت و سوی کارگری بود چپ ما حاضر به هر مخاطره ای بود مگر نقب زدن به درون طبقه ای که می باید در آنجا استنشاق می کرد. این باعث شد که خرده بورژوائی بماند و در نهایت به بورژوائی استحاله بیابد. امروز بخشی از رهبران آنروزی چپ استحاله به بورژوائی یافته از طرح بانک جهانی برای خصوصی سازی حمایت فعال می کنند. یکی از همان رهبران چپ غیر کارگری پس از شرکت در گردهمائی سلطنت طلب ها به هیجان آمده می نویسد که این جمع وی را یاد صمیمیت خانه های تیمی انداخت(معادل کردن پرویز ثابتی آدمکش با گلی از جنس لادن آل آقا و گلی آبکناری) . رهبر دیگری که در ورای شصت سالگی خودش را همچنان کارشناس جنبش دانشجوئی می داند در سایتش در ۱۰ سال گذشته استفاده از لغاطی همچون مارکس، طبقه، کمونیسم و ماتریالسم را ممنوع اعلام کرده است(حتی به انصاف و گشاده دستی روزنامه رستاخیز شاه هم نیست).
دوست من اگر نبینم که خانه از پای بست ویران است همان اشتباه را مکرر ادامه خواهیم داد.چپ ما با چنین سابقه طولانی قادر نیست یک کارگاه ۱۰۰ نفری را به اعتصاب دعوت کند. قادر نیست یک حرکت مستقل داشته باشد باید خودش را به هر جریان بورزوائی وصل کندبورژوازی هم پس از استفاده آنها را قلع وقمع می کنند.چپ ما باید راه رفتن مستقل را بیاموزد بجای رخنه در سپاه پاسدارن یا دفتر بنی صدر یا آویزان شدن به خمینی و موسوی باید یاد بگیرد که محل رشد و نمو طبیعی آن درون طبقه کارگر است اگر قرار است در جنبشی شرکت کند باید نه دنباله رو که اثر گذار باشد( گاه سکوت به از صد گفته نا بجاست).
جریان بورژوائی می خواهد ما را با فشار عاطفی درگیر در مبارزه ای ناخواسته و زود هنگام کند چرا که تاریخ نشان داده ما صادقترین و فداکار ترین رزمنده هاییم و آنها ناجوانمردترین و ریا کارترین رهبران. بگذارید بجای یورش با قدم های سنجیده و استوار چپ کارگری مقتدر و توانمندی را در وطنمان برای نبرد نهائی علیه نظام سرمایه داری بسازیم.
دوست عزیز جناب زمردی بسیاری از مطالب را نمی توانم واضحتر بنویسم بالاخره باید در حد وسع و امکانات نوشت تنها گوشزد می کنم که آنچه برایتان بسیار مشمئز کننده بود داستان فردی است که امروزه بنام کمونیست فعالانه و به هر بهانه ای اهانتی به دو عزیز متفکر رفیق زرافشان و قره گوزلو میکند و اخیرأ در خیال قره گوزلو را ساکن المان کرده است.
سرکار خانم خردمند بورزوازی ملی افسانه ای خاتمه یافته است بورژوازی در هر شکلی وابسته و ضد ملی است . کمونیست ها در هیچ مبارزه ای به رهبری بورژوازی شرکت نخواهند کرد لطف کنید اگر به شهید نیاز مبرم دارید قدری برای تهییج اقا زاده های نازنین شیک طیقات مرفه وقت بگذارید . یادمان نرفته که بهنگام تقسیم غنایم همیشه سر صادقترین ها بیکلاه مانده. کمونیست ها با تشخیص خودشان و در زمان مناسب در مبارزه برای نان و آزادی شرکت می کنند. دعوای رفسنجانی خامنه ای از مسایل مورد علاقه کمونیست ها نیست. بالای پشت بام هم الله اکبر نخواهیم گفت شعار رهاییبخش!!! یا حسین میر حسین هم نخواهیم داد. هوز یادمان نرفته که بر ما نبخشد فتح و شادی خدا نه شه نه قهرمان. هرگاه شعارتان نان و آزادی و حکومت شورائی شد اطلاع دهید هزاران کمونیست بی دریغ در کنارتان خواهند بود.
٣۶۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ناهید دلنواز

عنوان : ایست! سخنی با دوستان.....
۱. یک بار دیگر تمام این نوزده کامنت را بخوانید و خودتان قضاوت کنید کدامیک درباره بحث جدی اقتصادی سیاسی مطرح شده در مقاله می باشد. تحقیقا هیچ کدام. دوستان و رفقا همه حاشیه رفته اند و کمترین دخالتی در اصل بحث که همان نولیبرالیسم باشد نکرده اند.
۲. می خواستم به عنوان یک دوستدار و دوست قدیمی از محمد قراگوزلو خواهش کنم که خودشان به تک تک کامنت ها جواب بدهند تا بلکه این مناقشه بخوابد و یک سویه شود اما دیدم ایشان مقاله ای جدی در باره کثیف ترین صورت ایدهئولوژی سرمایه داری معاصر نوشته اند و با تلاش بسیار آن ذا به بخش شش رساندهاند. دوستان اگر میخواهند به سختی کار نویسنده پی ببرند فقط خوب است که نیمی از همین مقاله را بر دارند و رونویسی کنند.
۳. با تعریفی که یکی از کامنتگزاران از روشنفکر داده و در آن جلال آل احمد و رجوی را هم روشنفکر خوانده است جدا به شعور من توهین شد. من هم مثل احمد جان شاملو می خواهم بپرسم کجای این آقایان روشن بوده است. قیاس میان آقای قراگوزلو با آل احمد و رجوی واقعا باعث شرمندگی ست. آل احمد از چپ نیم بند حزب توده به دامان سید قطب و بنیادگرائی اسلامی و احمد فردید سقوط کرد و رجوی به دام صدام افتاد و حالا هم در دامن جنایتکارانی نومحافظه کار آمریکائی افتاده و جان ۳۰۰۰ انسان بی پناه را بازیچه لابی سیاسی و خدخواهی خود کرده است. این مثلا آدم های سیاسی کار به معنای بازاری آن چه وجه شباهتی با روشنفکری مثل ساعدی دارند؟ روشنفکر بقول شاملوباید همیشه بر قدرت باشد نه با قدرت. حتی به نظرم وقتی که آقای دولت آبادی به میر حسین موسوی تکیه می دهد دیگر اطلاق نان روشنفکر بر او بیمورد است.
۴. نظر آقای صبوری در مورد چپ تا حدود زیادی درست است. آقای جمشید اسدی مائوئیست سربداران حالا شده تفسیر گر تی وی امپریالیسم آمریکا. آقای نگهدار در ولایت فقیه آقایان مهاجرانی و کدیور ذوب شده است.تریبون آقای کشتگر سایت گویانیوز وابسته به آمریکاست. آقای محیط غرق در موسوی تمام منتقدان جنبش سبز را خائن میخواند.آقای تقوادی انقلاب کارگری را با انقلاب انسانی عوض کرده و دوستانش مرتب از آزادی سکس و بر داشتن روسری فریاد می کشند. انگار زمان شاه که همه اینها فراهم بود مردم خوشبخت بودند. حزب توده در سایت پیک نت فقط برای موسوی تبلیغ می کند. این مصیبت گربان بخشی از چپ را گرفته است. همین آقای نگهدار صریحا از سیاست حذف یارانه ها دفاع کرد تا آن جا که اعتراض آقای تابان ( مدیر سایت اخبار روز ) را به دنبال داشت و....
۵. من متاسفانه فقط یک خواننده علقمند مقالات محمد قراگوزلو هستم و از اقتصاد سیاسی چیز زیادی نمیدانم وگرنه منهم مثل دوستان به حاشیه نمیرفتم.
٣۶۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست