سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نقدی بر‌ «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» - ایرج مصداقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نیاز

عنوان : تنها حقیقت
دوستان،خواهشان در مورد دگراندیش خود دمو کرات باشید. وجود یک رسانه چپ دموکرات مانند اخبار روز به همان انازه مهم و لازم وضروری است که یک رسانه راست دموکرات مانند کیهان لندن.
و اما در مورد جایزه هوشنگ اسدی: در آلمان نویسنده سرشناس "گونتر گراس" بعد از آنکه جایزه نوبل ادبیات را برد،"خودش"، آری "خودش" اعتراف کرد که در جوانی عضو اس اس بوده است که یک سازمان فاشیستی در زمان هیتلر بود. بسیاری از روشنفکران حتی از دوستان خود او شگفت زده شدند و برخی گفتند که او باید جایزه را پس بدهد. امااکثرا معتقد بودند که باید جایزه را نگه دارد چون اولا این شکر را در دوران جوانی و خامی خورده بود که اکثر آلمانی ها جو زده نازی ها شده بودند، در ثانی جایزه برای ارزش ادبی کارهای او داده شده بود.
هیچکدام از این موارد در مورد اسدی صدق نمیکند، ولی من یکی کمتر با جایزه او کار دارم تا روشن شدن حقیقت. اسدی باید به اتهامات مصداقی پاسخ دهد نه که به روی خودش نیاورد و یا کلی گوی کند و از زیر جواب در برود.
اینکه کسی نمیتواند از او در خارج از کشور شکایت کند و او به پاسخگویی وادار کند درست. اما مسعولیت اخلاقی پاسخگوی به این اتهامات باقی خواهد ماند.
شاید کتاب او آنقدر خوب نوشته شده که ارزش جایزه داشته. هرچند که ناگفته پیداست که جایزه دهندگان او هرگز قادر به بررسی و در آوردن تناقضاتیکه در کتاب است نبوده و نیستند و این جایزه اساسا برای دفاع از حقوق بشر به ایشان داده شده است. مثلا اینها چطور میتوانند بفهمند که آیا ادعای تقاضای شخص ناشناسی در رهبری حزب توده برای نفوذ اسدی در ساواک واقعیت دارد یا نه؟

من از نظراتی که اسدی در تاک شوها میدهد خوشم میاید، حاضرم پای همه را امضا کنم. تلاشی که امروز علیه رژیم آپارتاید اسلامی میکند قابل تقدیر است. اما این همه چه ربطی به تناقضاتی که مصداقی در کتابش پیدا کرده دارد؟

اسدی میگوید جواب مصداقی را نمیخواهد بدهد که جلوی خشونت گرفته شود. مگر مصداقی بجز قلمش سلاحی به سمت اسدی گرفته یا چه نوع خشونتی به خرج داده که اسدی میخواهد جلوی آن را بگیرد. نوع برخورد اسدی نشان از خواست او برای روشن شدن حقیقت ندارد.
آقای اسدی اگر به دستور حزب توده در ساواک نفوذ کرده، دقیقا چه همکاری با آن کرده است؟ سوالاتی که در همین مقاله خلاصه شده چرا جواب نمیدهد؟
٣۷۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : درود بر این افشاگری
متن مستند و بسیار دقیقی بود.
با این کتاب، چه دروغهایی را می خواستند بجای واقعیت قالب کنند.
پیروز و پاینده باشید
٣۷۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : خوئی

عنوان : انتظار من از حزب توده
برای حزب توده فقط یکراه مانده تا هوشنگ اسدی را بی اعتبار کند و آن شکایت رسمی هم از اسدی و هم از اهداء کنندگان جایزه است. این تنها راهیست که جلوی پای حزب توده باقی مانده و مهم هم نیست که در نتیجه آن اسدی سود بیشتری از فروش کتابش ببرد. مهم آنست که تکلیف دروغگو با مردم روشن شود و راستگو مورد ظلم قرار نگیرد. کیهان آنلاین لندن معلوم الحال بحث درباره این مقاله را بطور مشکوکی به بخش نظرات خود هم کشانده است. این یعنی آستین بالا زدن روزنامه نگاران این رسانه که متاسفانه خواننده زیاد دارد. من از حزب توده انتظار دارم که به آگاهی عموم برساند که آیا قصد یک شکایت رسمی دارد یا نه؟
٣۷۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مزرعه حیوانات !!?
جناب هوشنگ اسدی در خودنویس نوشته است : " گمان من این است که اگر کتاب بقول شما صاحب «اعتبار» شده ، اگر این افتخار را نصیب من کرده که دکتر یرواند آبراهام آبراهامیان آن را باشاهکاری چون ۱۹۴۸ جرج اورول مقایسه کند، اگر در رقابت بابیست نویسنده دیگر - از جمله ماریو وارگاس یوسا برنده نوبل ادبیات و یکی از غول‌های ادبی جهان معاصر- توانسته نام ایران را بر تارک «کتاب حقوق بشر سال» بنشاند؛ همه وهمه ناشی از روح انسانی حاکم بر کتاب است.". گر چه سنگ بزرگ علامت نزدن است ولی خدا کند که ایشان درست بگویند و افتخاری برای ما باشند و کتاب ایشان نه تنها هم سنگ بلکه سنگین تر از مزرعه حیوانات بشود.

اما با سابقه جایزه نوبل ته دلم آب نمیخورد و جوجه را آخر پاییز میشمارند. یکی دو هفته در بهار رییس جمهوری اوباما ، جایزه صلح نوبل به ایشان داده شد و در اوائل پاییزهنوز از جوجه ها خبری نیست.

ما که نه سر پیازیم نه ته پیاز ولی به عنوان تماشاچی فکر میکنم تهدید ایشان در شکایت بردن به دادگاه بد فکری نباشد و تا مدتی ما را سر گرم و نسخه های بیشتری فروخته خواهد شد. مگر کلینتون و بلر و بوش با این فروش ها میلیونر نشدند ؟

http://www.khodnevis.org/persian/D۸A۸D۹۸۴D۸A۷DAAFD۸B۳D۸AAD۸A۷D۹۸۶/۱۲۵۰۳-پاسخ-هوشنگ-اسدی-«پرهیز-از-چرخه-نفرت-وخشونت».html
٣۷۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : تهرانی ..

عنوان : این جایزه ها ارزش واقعی ندارد
جناب ایرج مصداقی گرامی این جایزه ها بیشتر برای پیشبرد خط خاص سیاسی در کشورهای جهان سوم است و ارزش واقعی ندارد. غرب برای تسلط به جهان دهها انستیتو و انجمن و بنیاد دارد که تحت عناوین خاص حقوق بشری و انسانی کار می کنند ولی اغلب در خدمت دستگاههای امنیتی و سرمایه داری جهانی می باشند. رادیوهای فارسی زبان مانند بی بی سی و زمانه و غیره هم برای دفاع از حقوق مردم ایران و حقوق بشر بر پا نشده اند. استعمار برای تاثیر گذاری و پیشبرد مقاصد خود جوایز زیادی هم به افراد خاصی می دهد تا با بزرگ نمودن آنها بعدا بتواند از آنها استفاده نماید.. منهم بعنوان یک زندانی سیاسی زمان خمینی از زحمات شما قدردانی می نمایم. شاد و پیروز باشید
٣۷۴۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : کیان

عنوان : دشمن اصلی و شکنجه گر را فراموش مکن
۱- در سایت اینترنتی "راه توده" خاطرات علی خدایی مختصری به اسدی اشاره میکند و مینویسد: زمانی که اسدی بازداشت شد و بعدا میخواست آزاد شود ساواک شرط همکاری را برای آزادی او مطرح میکند و اسدی هم همینطوری یک قولی میدهد اما همکاری نمی کند. بعد از انقلاب که اسامی ساواکی ها و اسدی بیرون میاد رحمان هاتفی و مهدی پرتوی برای کمک به اسدی اعلام میکنند که اسدی توده ای بودی است و نه همکار ساواک.

۲- من نه انگلیسی بلدم و نه با این توصیفی که ایرج مصداقی از کتاب کرده دیگر حوصله خواندن آنرا دارم اما باید پرسید که آیا "نامه هایی به شکنجه گرم" شرح تاریخ انقلاب است یا هدفی دیگر دارد؟

۳ - آیا شرح زندگی زندانی ای نیست که خود به بزرگترین شکنجه گر تاریخ و سرکوب کننده مردمش تبدیل شده ؟

۴- برای شرح زندگی خامنه ای که در زندان اشک میریزد و گونه همسلولی چپگرایش را می بوسد و نوید آینده ای در صلح و صفا میدهد و تبدیل شدنش به یک هیولا باید که از تخیلات هم بهره برد.
٣۷٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : م.اردبیلی

عنوان : آیا حزب توده متعهد خواهد شد که علنا در دفاع از این موضع خود به مقامات مربوطه بین المللی رجوع کند یا نه؟ جواب حزب توده به این سئوال و نتیجه ای که از اقدامات عملی خود در اینمورد بدست می آورد معلوم خواهد کرد که حق با آقای مصداقی و حزب توده است یا با هوشنگ اس
آقای مصداقی نقدی بر کتاب هوشنگ اسدی می نویسند. چند نظردهنده از ایشان می خواهند که اقداماتی جدی در این رابطه انجام دهند. بعد آقای مصداقی در همین ستون نظرات، عمدا با بی توجهی کامل به نظرات خوانندگانش به نقد بیشتر هوشنگ اسدی می پردازند. این بی توجهی و بی پاسخ گذاشتن به درخواست خوانندگانشان بغیر از بی احترامی ایشان نسبت به آنها چگونه باید تعبیر شود؟

بنظر من این نقد آقای مصداقی برای خالی نبودن عریضه و برای اعضاء و هواداران این حزب نوشته شده است تا بعنوان دفاعیه ای از خود در میان توده ها مورد استفاده قرار گیرد بخصوص جوانانی که پختگی لازم را هنوز پیدا نکرده اند که از اقای مصداقی و الاخص حزب توده بخواهند که این نقد و بهتر بگوییم شکایت خود را از هوشنگ اسدی علنا با مراجع و مراکز مربوطه در میان بگذارند تا در صورت درست بودن ادعاهای حزب توده این جایزه از هوشنگ اسدی پس گرفته شود و از حزب توده برائت شود. در اینصورت هم هوشنگ اسدی مفتضح خواهد شد و دیگرانی که در آینده بخواهند پا در جای او بگذارند از اینکار صرفنظر خواهند کرد و همانطور حزب توده مفتخر و دارای اعتبار خواهد شد. حال سئوال اینست که چرا آقای مصداقی و حزب توده ترجیح می دهند که بجای اینکار فقط به این بسنده کنند که یکی دو نقد در این سایت و مجله ارش منتشر کنند و اینجوری سر و ته قضیه را بهم بیاورند؟

این نظرم را نوشتم چون فهمیدم که آقای مصداقی قبل از آنکه مابقی نقد خود را در این ستون بگذارند حتما نظرات خوانندگانشان را خوانده اند و این نظر مرا هم بی شک خواهد خواند. حال اگر نسبت به نظر منهم همان بی اعتنائی ای را نشان دهند که بدیگران نظردهندگان نشان دهند هیچ برایم مهم نیست. نکته مهم ولی آنست که آیا حزب توده متعهد خواهد شد که علنا در دفاع از این موضع خود به مقامات مربوطه بین المللی رجوع کند یا نه؟ جواب حزب توده به این سئوال و نتیجه ای که از اقدامات عملی خود در اینمورد بدست می آورد معلوم خواهد کرد که حق با آقای مصداقی و حزب توده است یا با هوشنگ اسدی.
٣۷٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : «مکتب» وابستگی بینشی - مالی و تجهزاتی را باید بررسی نمود. آنوقت «توجیه» اینچنانی را میشود فهمید
اثبات درستی و یا نادرستی «اظهارات» آقای اسدی بیانگر یک اصل است که اگر پایه و اساس هر سازمان سیاسی و «پیشرو» بر مبنای «اطلاعات» رسانی بدشمن مردم و سخنگوی خواستهای استعماری اجنبی در مملکت خود باشد، که حزب توده نمونه بارز آنست، انتظار چیز دیگری از فعالیتهای اعضای «مرکزی» آن داشتن، ابلهانه است. نویسنده مقاله کاشکی کتاب فعالیت هفتاد ساله حزب را ورق میزد و «نقد» میکرد. کارنامه «اسدی ها» را نتوان جدا از آن مجموعه بررسی کرد.من بااطلاع از جانبازیهای اعضای ساده و وطن پرست «توده ای» هستم و ارج میگذارم. 
٣۷٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ایرج مصداقی

عنوان : توضیحی در ارتباط با نقد کتاب هوشنگ اسدی
در مقاله‌ام راجع به اسدی نوشته‌ام:

اسدی در صفحه‌ی ۵۱ کتاب از جوان بلند قد هیجده‌ساله‌ای یاد می‌کند که در حال حمل یک کیسه مواد منفجره در یکی از شهرهای اطراف تهران دستگیر می‌شود. او قصد داشته مجسمه‌ی شاه در میدان اصلی شهر را منفجر کند. یادی از نام شهر نمی‌‌کند تا بررسی درستی یا نادرستی آن ناممکن شود. او در ادامه می‌‌نویسد: «وی‌ بازجویی‌هایش تمام شده بود و برای بازجویی بیشتر به تهران منتقل شده بود. او باور کرده بود که به دار آویخته خواهد شد. وقتی خامنه‌ای را شناخت به او خیلی احترام گذاشت».
در زمان شاه، متهمین سیاسی را دار نمی‌زدند که او در اثر تلقینات‌ بازجو‌ها متقاعد شود می‌خواهند دارش بزنند! از زندانیان سیاسی سابق بایستی پرسید آیا جوانی هیجده ساله به این اتهام دستگیر شده بود یا نه؟ ...

«اسم او علی حسینی بود و سال‌ها بعد در تبعید عکسی از او را با اصلاح‌طلب‌ها در جریان انتخابات پارلمانی مجلس ششم دیدم. دادگاه انقلاب اسلامی او را به خاطر مخالفت با حکومت احضار کرده بود. پسر هیجده‌ ساله‌ی بلند قدی که من در سال ۱۹۷۵ ملاقات کرده بودم در سال ۲۰۰۲ تبدیل به یک مرد طاس شده بود که دردمندانه در مورد خاطرات زندان و آزادی‌اش در جریان انقلاب صحبت می‌کرد. او بلافاصله به جنگ ایران و عراق رفت و چند سالی در زندان عراق محبوس بود. حالا او در مورد «اصلاحات» و «انقلاب نرم» صحبت می‌کرد. اما سال‌ها پیش در آن شب زمستانی او برای هر سوالی که من مطرح می‌کردم فقط یک پاسخ داشت. انقلاب یعنی بنگ بنگ! او یک تپانچه‌ی خیالی در دست داشت. ما می‌خندیدیم و خامنه‌ای از همه‌ی ما بلندتر می‌خندید» (صفحه‌های ۵۱-۵۲)

علی حسینی جوان هیجده‌ساله‌ای که در زمان شاه با یک ساک مواد منفجره دستگیر شده باشد، اسیر جنگی عراق بوده باشد، به جای اردوگاه اسرا چند سال در زندان عراق بوده باشد، خاطراتش انتشار یافته باشد، در انتخابات مجلس ششم فعال بوده باشد، در سال ۲۰۰۲ به دادگاه انقلاب برده شده باشد و به سازماندهی «انقلاب نرم» متهم شده باشد که ترمی است جدید، ساخته‌ی دستگاه‌های اطلاعاتی، قضایی و تبلیغی نظام، وجود خارجی ندارد. اسدی همه‌ی این جعلیات را در کنار هم می‌آورد تا نتیجه‌ بگیرد «اصلاحات» آن هم از نوع رژیمی آن چاره کار است. در ضمن اصلاح‌طلب‌های نظام را کسانی معرفی می‌کند که جوانی‌شان به مبارزه مسلحانه و «بنگ بنگ» گذشته، سپس در دفاع از میهن سنگ‌ تمام‌ گذاشته و زندان عراق را تجربه‌ کرده‌اند، به مبارزه پارلمانی روی آورده‌اند و حالا هم اصلاحات و انقلاب نرم را وجه همت خود قرار داده‌اند. این سابقه‌ی جعلی ‌است که اسدی برای اصلاح‌طلب‌های نظام که یک دهه‌ جنایت را سازماندهی‌ کردند، می‌تراشد. موضوع «انقلاب یعنی بنگ بنگ» را نیز اسدی از آهنگ «کیو کیو بنگ بنگ» گوگوش که در سال ۱۳۸۲ انتشار یافت به شکل‌ ناشیانه‌ای کپی‌برداری کرده است. علی حسینی در واقع نام خود خامنه‌ای است که کامل آن سیدعلی حسینی‌خامنه‌ای است. از همه مهم‌تر در این روایت، «بصیرت» خامنه‌ای است که به «نادانی» جوان «بنگ بنگ» کن بلند تر از همه می‌خندید.


از آن‌جایی که خود را در قبال هر آن‌چه که می‌نویسم و یا می‌گویم مسئول و پاسخگو می‌دانم توضیحات زیر را لازم می‌بینم برای تنویر افکار عمومی ارائه دهم.

هرچه در سوابق مجلس گشتم یا از زندانیان سیاسی زمان شاه پرس و جو کردم کسی را به نام علی حسینی نمی‌شناختند برای همین هم توضیح دادم که زندانیان سیاسی زمان شاه بایستی در مورد او توضیح دهند. هرچه در گوگل هم جستجو کردم فردی به این نام را نیافتم.

از طریق یکی از خوانندگان مطلع شدم که فردی به نام محمدرضا علی حسینی عباسی با هوشنگ اسدی و خامنه‌‌ای هم سلول بوده است. به سایت او رجوع کردم. خواندن خاطرات وی دروغگویی اسدی را بیشتر مشخص می‌کند

http://mohammadrezaalihoseini.persianblog.ir/page/۱۳


در خاطرات یاد شده آمده است در شهر نهاوند به همراه تقی زشتی (یکی از کادرهای مجاهدین و عضو کمیسیون آزادی مذاهب شورای ملی مقاومت) همراه با یک اسلحه که در ساکی بوده دستگیر می‌شوند. آن‌ها مبادرت به تشکیل گروه «ابوذر» دوم کرده و قصد داشتند رئیس آگاهی نهاوند را ترور کنند. در بازرسی از خانه‌شان در تهران اسلحه و ماشین تحریر و ... پیدا می‌شود.
شهر مزبور اطراف تهران نبوده و کسیه مواد منفجره و انهدام مجسمه شاه هم در میان نبوده است. البته این‌ها می‌تواند ناشی از مدت کوتاه هم‌سلولی این دو و عدم شناخت کافی اسدی از علی‌حسینی و پرونده‌اش و یا ذهن داستان پرداز اسدی باشد.

محمدرضا علی حسینی عباسی برخلاف ادعاهای اسدی هیچ‌گاه در اسارت عراق نبوده است. هیچ زمانی در زندان صدام حسین نبوده است. وی مدت‌ها رئیس کمیته انقلاب اسلامی نهاوند بوده و از سال ۶۱ تا ۶۶ مدیرکل مخابرات ایلام بوده است.

وی‌ خود در خاطراتش می‌نویسد:‌
«من سال ۶۱ مدیر کل مخابرات استان ایلام تا سال ۶۶ شدم و سالهای بسیار خوبی بود. در آن جا سکونت داشتیم و جنگ بود.»

چنانچه نوشته‌‌ام اسدی تلاش می‌کند برای «اصلاح‌طلب» های نظام سابقه بتراشد برای همین وی را اسیر و زندانی صدام جا می‌‌زند، تا داستان را تراژیک کند. زندان شاه و صدام را به هم پیوند می‌زند. عکس علی‌حسینی را هم نگاه کنید وی طاس نیست که هیچ برعکس موهایی مجعد دارد. این را هم اسدی برای آن تولید می‌کند که بر داستان رنج و مصیبت او بیافزاید. روضه امام حسین و دست بریده حضرت عباس را می‌خواند. اسدی مدعی است عکس او را در سال ۲۰۰۲ که لابد وی جوان‌تر بوده دیده. حتماً در این مدت وی مو در آورده است. عکس علی‌حسینی را در آدرس زیر ملاحظه کنید.

http://www.alihoseini.com/fa/index.asp

محمدرضا علی حسینی عباسی به بازپرسی هم رفته اما نه به خاطر «انقلاب نرم» که ترمی است جدید ساخته و پرداخته دستگاه اطلاعاتی و امنیتی بلکه به خاطر توهین به هیأت نظارت و شورای نگهبان

بنا به این گزارش از سوی دیگر شعبه ششم بازپرسی عمومی و انقلاب تهران نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای اسلامی را مجرم شناخت. بازپرس حسینیان در رابطه با شکایت مدعی العموم پس از رسیدگی به این پرونده برای محمدرضا علی حسینی به عنوان توهین به هیات های نظارت و شورای نگهبان قرار مجرمیت صادر کرده است.

http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/۱۳۸۲/۸۲۱۲۲۷/news/siasi.htm


در ضمن محمدرضا علی حسینی مسئله دیگری را نیز مطرح می‌کند که چنانچه درست باشد مدت کوتاه هم‌سلولی بودن اسدی با خامنه‌ای را که در کتاب به ان اشاره‌ کرده‌ام هرچه کوتاه تر می‌کند. چرا که علی‌حسینی روز ۲۶ بهمن ۵۳ دستگیر می‌شود. وی می‌نویسد:‌

در آن سلول یک آقای دیگر را آوردند که من اسمش را نمی¬دانستم و یک ماه پیش در اینترنت دیدم که اسمش هوشنگ اسدی بود او را به سلول ما آوردند. یک آقای دیگر هم که بچه همدان بود آوردند اسمش ساسان بود. چهار نفری در یک سلول خیلی کوچک بودیم و البته اینها برای یک مدتی بود. من هفته پیش در سایتی در اینترنت دیدم این هوشنگ اسدی نوشته بود که من را به آن سلول بردند من این را نمی¬دانم، من توی ذهنم این بوده که من بودم او را آوردند.

http://mohammadrezaalihoseini.persianblog.ir/page/۱۳
٣۷٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : علی دوستدار

عنوان : پیشنهاد
آقای مصداقی
محتوای مقاله بسیار خوب است.کاش گروهی از زندانیان سیاسی، که غربی هم با نام ان ها آشنا هستند ، نامه ای به این نهاد می نوشتند و با اشاره مستند و معقول به سابقه اسدی و دروغ های او به اعطای این جایزه اعتراض می کردند

مقاله شما بسیار طولانی است. دروغ های اسدی بسیار است و شما مجبور شده اید متنی طولانی بنویسید اما متون طولانی را همگان نمی خوانند. پیشنهاد می کنم مقاله در در چند بخش منتشر کنید

دستکم رفتار اسدی در زندان جمهوری اسلامی و مقالات او را در کیهان منتشر مستقل منتشر کنید

موفق باشید
٣۷٣۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست