از : آرزوهای بر باد رفته
عنوان : ایکاش ما هم مثل انگلیسی ها همین دمکراسی واقعا موجودشان را داشتیم و نه این جرسومه ی جمهوری اسلامی واقعا موجودی را که ما در سال ۵۷ به ملت خود تحمیل کردیم. ایراد از ماست و نه از انگلیسی ها.
آقای نقره کار دوست عزیز، ایکاش ما هم در ایران همین دمکراسی انگلیسی واقعا موجود را با تمام نقائص درون کشوری اش داشتیم و نه این جرسومه ی جمهوری اسلامی واقعا موجود را. آنوقت من و شما و ۵ میلیون ایرانی اینطور محکوم بفرار و تبعید از کشورمان و دربدری نمی شدیم. انوقت بجای اینکه ۸۰ درصد ملت ایران زیر خط فقر باشد مثل انگلیس چیزی حدود ۱۰ درصد زیر خط فقر می بودند. انوقت بجای اینکه ۶۰ درصد مردم بیکار یا فقط کار نیمه وقت داشته باشند یا به کارهای کاذب و تبهکاری روی اورند مثل انگلیس ۲۰ درصد بیکار می بودند انهم با تمام حقوق و بیمه های اجتماعی بیکاری که برایشان تضمین شده. آنوقت بیمارانی که پول درمان ندارند را در بیابانها رها نمی کردند. آنوقت هر ۸ ساعت انسانی را به دار نمی اویختند. آنوقت به دختر و پسر در زندانها تجاوز جنسی نمی کردند. انوقت نصف جامعه که زن هستند از حقوق مساوی با مردان برخوردار می بودند و احدی جرئت نمی کرد حجاب را به آنها تحمیل کند. آنوقت شلاق و سنگسار و اعدام نه در خفا و نه در ملاء عام انجام نمی گرفت و این مجازات های شنیع وحشی های قرون وسطایی در ایران در قرن ۲۱ انجام نمی گرفت.......بله اقای نقره کار ایکاش ما هم همین دمکراسی ناقص انگلیسی واقعا موجود را در کشور خودمان داشتیم و عروسی هایی اینچنینی یکی بعد از دیگری بجای تشییع جنازه ده تا تا پشت سر هم.
ما مسئول سال انقلاب ۵۷ هستیم که مردم را به امیدهای واهی بدنبال خود کشاندیم و آنها را از چاله به سیاهچال انداختیم و تا ابد ملعونشان شدیم. ایکاش آنوقت همین قواعد ناقص دمکراسی انگلیسی را می فهمیدیم و در ایران برقرار می کردیم تا مردم نسل اندر نسل به ما افتخار می کردند و ما را گرامی می داشتند.
آقای نقره کار عزیزم، اگر امروز انتخاب ما برای ایران بین جمهوری اسلامی واقعا موجود و دمکراسی واقعا موجود در انگلیس و سوسیالیسم واقعا موجود در کوبا بود، شما به کدامیک رای می دادید. فکر می کنید ملت ایران به کدامیک از این سه رای می دادند. یادتان باشد که ما در دنیایی واقعی زندگی می کنیم و انتخاب مان هم باید با واقعیت ها همخوانی داشته باشد. پیروز باشید.
ایکاش ما هم مثل انگلیسی ها همین دمکراسی واقعا موجودشان را داشتیم و نه این جرسومه ی جمهوری اسلامی واقعا موجودی را که ما در سال ۵۷ به ملت خود تحمیل کردیم. ایراد از ماست و نه انگلیسی ها.
٣۷۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : جواد
عنوان : پس زنده باد رژیم ولایت فقیه!
با تحلیل های مدافعان سلطنت در انگلیس می توان گفت زنده باد رژیم ولایت فقیه که با یک سوت میلیون ها نفر به خیابان می آوردمیلیون ها ایرانی و غیرایرانی نه فقط دوستش دارند که برای ان جان می دهندو..... نه سرمایه مالی ( با تولید مثلا" ساندیس میلیون دلار البته از مالیات مردم و پول نفت , به امر تولید و اقتصاد هم کمک می کند) که سرمایه جهانی است ووووووووووو آخه عزیزان بنده را ببخشید این دلایل بند تنبانی برای اثبات درستی نظر را بهتر از شما رهبران حکومت اسلامی در مورد حکومتشان بارها غره غره کردند . نوع دیگری تحلیل کنید که قابل دفاع باشد. با ارادتمندی
٣۷۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا
عنوان : سرمایه داری و تولید رضایت
دوستان آقایان سالاری و سیف! متاسفانه نکته ای که در اینجا از نظرتان پنهان مانده و در نتیجه دموکراسی موجود در غرب را برای شما موجه جلوه داده همانا مسئله تولید رضایت است که غرب همواره در گسترش آن در اذهان مردم جهان و همین طور روشنفکرهای جهان سوم می پروراند. بسنده کردن به حداقل ها بدلیل نبودن آلترناتیو. آنها به ما یاد داده اند که آلترناتیوی نیست. همان ایده شوهای اپرا وینفری: کمی برای زلزله هاییتی گریه کنیم. کمی برای مردم لیبی دل بسوزانیم. اگر شد کمی ملکه را مسخره کنیم.کمی به افریقا کمک کنیم و... آن وقت میتوانیم در دل روشنفکرهای جهان سوم نفوذ کنیم تا آنها نبینند که با جولیان اسانژ چه می کنیم. چگونه در مطبوعات آزادمان روزانه صدها دروغ بار مردم میکنیم. در همین انگلیس همجنسگرا نمی تواند ازدواج قانونی بکند ولی مهم نیست. و البته با دمکراسی مان به جنگ جهان وحشی میرویم تا دیکتاتورهای بد را برداریم و دیکتاتورهای خوب را جایگزین کنیم. این می شود که این روزها روشنفکر بیچاره ایرانی هم از بی کسی به ..... میگوید خان دایی
٣۷۴۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : انگل اجتماع ؟ با کدام معیار؟
۱. تاریخ امپراتوری و استعمار انگلیس پیوند بسیار عمیق و ریشه ای با حکومت سلطنتی آن دارد.
۲. انگلیسی ها، شامل کانادایی ها و استرالیائی ها و ...، به خانواده سلطنتی خود، بویژه طی سه چهار قرن گذشته، بعلت جنگها و کشورگشایی های موفق، استعمار و استثمار موفق بقیه ملل، تولید سرمایه و ثروت و پیشرفت علم و تکنولوژی و ایجاد رفاه و رونق و قدرت بیشتر کشور، افتخار میکنند و چون آنان را مدیران و مسببین این پیشرفت و ترقی میبینند، همانطور که ما به دستاوردهای کوروش و داریوش و شاهپور و نادر خود مینازیم، با حفظ دستگاه و خانواده و کاخ سلطنتی، تاکنون مرتب حامی و دوستار و قدردان میراث سلطنتی خود باقی مانده اند. حال آنکه مردم بقیه کشورها، از جمله فرانسه و ایتالیا و روسیه و ایران، چون چنین نظر مثبت اکثریتی وجود نداشت، و مردم چندان دل و خاطره خوشی از سلطنت نداشتند، آنان را با انقلاب از تخت پائین کشیدند و تاریخ و دوران حکومتشان را به انتها رساندند و پرونده شان را بستند.
۳. حتی اکثریت مردم استرالیا در دهه نود قرن گذشته به حکومت جمهوری رأی منفی داد و مجدداً همچون گذشته از ملکه انگلیس پشتیبانی کرد.... امریکا از اینجهت به این نظام حسادت میورزد و در صدد است بنوعی آنرا بخرد و چون کالایی در درون آمریکا بعنوان سرمایه و کسب و کار توریستی به منفعتی پردرآمد تبدیل کند.
۴. از دید انگلیسی ها مدل دموکراسی در سایه سلطنت پایدارتر از دموکراسی در سایه جمهوری است! از دید آنان در عصر حاضر رئیس جمهورها میتوانند دیکتاتور و خودکامه مطلق شوند، نظیر هیتلر و موسولینی و ...، در حالیکه ملکه با اتکا به تجربیات ذخیره چند قرنی خود و خانواده میتواند با تعادل قدرت از ایجاد دیکتاتوری در مواقع بحرانی جلوگیری کند.
۵. ملکه و خانواده سلطنتی نقش و قدرت عمده ای در افزایش اقتصاد توریستی و خدمات عامه و جمع آوری اعانه و کمک های مالی و خدماتی و رفاهی برای مردم انگلیس و اقمارش داشته اند.
۶. شاهان و ملوک کشور انگلیس، بعنوان اولین کشور صنعتی اروپا، و اولین کشور سرمایه داری و امپریالیستی دنیا، توانستند طی چهار قرن بر تمام رقبای اروپایی خود، از جمله فرانسه و آلمان و هلند و ....، در تصاحب و چپاول بقیه کشورهای ناآگاه و خفته در خواب خرگوشی، با انتشار و همه گیر کردن زبان و مدل اداری و مدیریتی خود، پیروز و سربلند تاریخ خود شوند. مسلم است که مردمش قدر خدمت آنان را میدانند.
۷. آیا آنها انگل اجتماعند؟ با کدام معیار؟ از دید اکثر مردمان انگلیس نه تنها انگل نیستند، بلکه قهرمانان آنها هستند.
۸. اکثر مردم انگلیس محافظه کار هستند. گرایش چندانی به نظام کمونیستی هم ندارند!. شاید رفتن به مسابقه فوتبال و یا پاپ و بار و یا حتی مراسم کلیسا را برآن ترجیح دهند!. سوسیالیزم را هم در همان حد و مقدار حزب کارگر خود بیشتر نمیخواهند. ملکه و خانواده سلطنتی خودرا هم بنحوی دوست دارند!.
٣۷۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : سیروس"قاسم" سیف
عنوان : دموکراسی غربی، دموکراسی واقعا موجود جهان امروز ما است
راست می گوئی دکترجان! جای تعجب و البته تأسف است که کاشفان قواعد دموکراسی، با شادی و رقص و پایگوبی در جشن های پر خرج ملی و نمونه هائی مثل همین ازدواج شاهانه ی انگلیسی، قواعد بازی دموکراسی را به چنان حدی رعایت نکرده اند که روشنفکر جهان سومی ای مثل من و تو – البته من در اصل روشنفکر نیستم!- که روشنفکری مان را مدیون کاشفان روشنفکری خود آنها می دانیم، مجبور به یاد آوری قواعد بازی دموکراسی ای بشویم که سی و چند سال پیش، به خاطر جشن هائی از همان دست – ازجمله جشن هنر شیراز، جشن دوهزار و پانصد ساله و جش هنر توس و...- با لحاظ کردن تشکلات ریز و درشت زیر زمینی و رو زمینی، بانی یک انقلاب عظیم و دموکراتیکی شدیم که پس از گذشت سی و چند سال، با وجود آنکه در جمع از شناخت قواعد بازی جاری و ساری در آن سخن می گوئیم، اما چون به خلوت می رویم، می دانیم که نمی شناسیم و باید آنچه را که خیال می کرده ایم می شناسیم، از نو بشناسیم!
وشاید به دلیل همین گرفتاری های ناشی از " شناسی و نشناسی" مان است که هنوز فرصت نکرده ایم، تجربه ی عملی قواعد دموکراسی انقلاب ایرانیمان را که منجر به ویران کردن ساختار تاریخی دوهزار و پانصد ساله ی " خود"مان نشد، برای کاشفان دموکراسی- از جمله انگلیسی ها- فرموله کنیم و آن را به همراه این شعار که فریاد می زند:" پیش به سوی مکتب روشنفکری ایرانی" روانه ی آن کشور ها سازیم که اگر تردیدی در مورد کشف های دموکراتیک خود دارند، تجدید نظر کنند و با برائت جستن از اعمال غیر دموکراتیکشان از جمله همین مراسم ازدواج های شاهانه و غیره... ، به راه "ما " ایمان بیاورند و همچون ما، با یک انقلاب دموکراتیک، با پادشاهان و ملکه ها و مردم و خودشان، همان کنند که ما بر پادشاه و ملکه و مردم و خودمان روا داشتیم!
دکتر جان، در پایان می خواهم بگویم که عجالتا، دموکراسی واقعا موجود در جهان- البته ، نه در حد حرف، بلکه در عمل- همین دموکراسی حاکم بر جوامع غرب، از جمله همین کشور انگلیس است، اما فکر کردم که ممکن است بعضی از خوانندگان، با سابقه ی ذهنی ای که از "سوسیالیزم واقعا موجود" آن زمان ها دارند، " دموکراسی واقعا موجود " مورد نظر مرا، به گونه ی دیگری تعبیر کنند و به همین دلیل، ازطرح آن در می گذرم.
٣۷۴۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : فاکت
عنوان : انگل یا سرمایه ملی
قضاوت بر عهده عقل های سالم و غیر ایدولوژیک:
"صدها هزار نفر از مردم بریتانیا و "!!!! هزاران گردشگر خارجی !!!!!" در این روز ابری و آفتابی، خود را به خیابانهای مرکزی شهر لندن رساندند تا هم شاهد این مراسم و هم جزئی از آن باشند."
پیشبینیها حاکی از آن بود که مجموع "درآمد" حاصل از فروش مواد غذایی و نوشیدنیهای الکلی به مناسبت برگزاری این ازدواج "!!!!بیش از ۳۰۰ میلیون دلار!!!!!" خواهد بود، زیرا بسیاری از مردم به بهانه عروسی سلطنتی، در خانه یا خیابان، همراه خانواده و دوستان خود به جشن و پایکوبی خواهند پرداخت."
"علاوه بر اینها میزان درآمدی که سهم "حضور توریستها و گردشگرانی" است که برای تماشای این مراسم به بریتانیا سفر میکنند و مبالغی که از فروش وسایل از جمله کلاه، ماسک، پرچم و بادکنکهایی که با موضوع عروسی در این روز و روزهای پیشتر به دست آمده و حق پخش تلویزیونی این مراسم "!!!!! همگی از جمله منابع مالی است که روانه جیب اقتصاد بریتانیا !!!!!!" میشود."
٣۷۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : مهوش
عنوان : برای امثال نیاز
من در رابطه کامنت آقا یا خانم نیاز که سابق چپ ایدیولوژیک بودند و امروز راست ایدیولوژیک کامنتی نوشتم که انتشار آن صلاح تشخیص داده نشد . لا اقل این لینک را منتشر کنید تا امثال ایشان ببینند.
http://www.democracynow.org/۲۰۱۱/۴/۲۹/johann_hari_frenzy_around_britains_royal
l
٣۷۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بلوج
عنوان : به نیاز
خانم / آقای نیاز! با این توضیح شما یعنی پسر خامنه ای هم بگذار ارث اش را از پدرش بگیرد . اصلا به من و شما چه مربوط که بگوییم "مجتبی بمیری ..." از سوی دیگر بگذار مردم جهان یک ساعتی خوش باشند با این نمایش مسخره. گور بابای مالیات دهنده ها و فقرای لندنی. شما افکار مخالف رویال را به دوران اصحاب کهف نسبت میدهی ولی تمام این مزخرفات قرن هجدهمی را مدرن؟!! این ثروت خانواده رویال از کجا به دست آمده "از خشتک مادرشان؟!" تاریخ را خوب نخوانده ای دوست عزیز
٣۷۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : نیاز
عنوان : موسی به کار خود عیسی به کار خود
بالاخره نمردیم و دیدیم که یک روشنفکر اپوزیسیون شاه به یک شاه دیگری در این دنیا یک انتقادی کرد و کینه اش تنها متوجه شاهان پهلوی نیست. از این نظر باریکلا.
اما اصل مطلب) من نمیدانم شما در کدام سیاره دور افتاده ای زندگی میکنی آقای عزیز. ملکه انگلیس مالش را از پدرش بدست آورده و بهمین ترتیب برو بالا. همانگونه که فرزند خانم والتون ثروتمند ترین زن امروز دنیا این ثروت را روزی از مادرش به ارث خواهد برد بدون اینکه زحمتی برای آن کشیده باشد. فرزند شما هم به میزان بسیار محدودتری مال شما را بصورت انگلی به ارث خواهد برد شما اگر میخواهی سیستم سرمایه داری و بازار آزاد و ارث را زیر سوال ببری بفرمایید. فقط خواهشا این نوع انتقادهای عهد اصحاب کهف را که اینها به این دلیل انگلی هستند و ذالک نفرمایید و موضوعات را قاطی نکنید.
دوما من یکسال در انگلیس زندگی میکردم و آنزمان هم تازه سخت چپ ایدولوژیک بودم. هی سعی میکردم همخانه ام را که خیلی هم روشنفکر و کاراموز روزنامه نگار ی در گاردین بود و اتفاقا خیلی هم خاندان سلطنتی را دست می انداخت و مسخره میکرد متقاعد کنم که ملکه آنها "انگلی" بیش نیست. آخرش اما او فکر مرا عوض کرد. هم از لحاظ اقتصادی و هم از نظر فرهنگی به گفته او رویال ها یک سرمایه ملی برای انگلیسی ها هستند. فقط به جنبه توریستی این موضوع نگاه کنید. به درآمدی که روزنامه های بولواری و بیزینس های کوچک از صدقه سر رویال ها دارند. از نظر معنوی هم نقش انان بیشتر مثبت است تا منفی. تنها برای یک مثال پرنس" آن" قریب دویست و پنجاه سال از روز سال را به شرکت فعال در نهادهای خیریه و کمک برای جمع آوری کمکهای مالی و آسان کردن راه آنها میگذراند. حالا این انگلیسی ها که هیچی، من در کانادا هم دیدم که این بدبخت ها از اینکه ملکه شان را روی تمبرها میبینند چه ذوقی میکنند. یک کانادایی میگفت این احساس همبستگی ملی و ریشه اروپایی بودن او را تقویت میکند. بعبارت دیگر از نظر روانی و فرهنگی ارضا میشد. این مثل مذهب است. من مذهبی ندارم، اما آنها که میتوانند ایمان داشته باشند و دوست دارند مذهب داشته باشند و با آن خوشبخت ترند به آرامش بیشتری میرسند، به من چه مربوط است که هی مذهب آنها را به لجن بکشم.
من سلطنت طلب نبوده و نیستم، اما از این شعارهای ایدولوژیک علیه شاهان حالم جدا بد میشود. چون علف باید به دهن بزی خوش بیاید نه من و شما جانم. یک میلیارد مردم دنیا در اوج بحرانی ترین و زشت ترین روزهای تاریخ با عروسی ویلیام دمی خندیدند و لذت بردند. همین دادن احساس شادی و بقول شما نمایش سیرک به تنهایی بیش از هر چیزی با ارزش نیست و جای تشکر ندارد؟ اگر شما فرزند خود را به سیرک نبرده اید یک لذت زندگی را از او دریغ نداشته اید؟
وقتی اکثریت مردم آن اجتماع این نظام را که بیش از ضرر برای آنها منعفت مادی و معنوی دارد "ترجیح" میدهند، این حق آنهاست و هر انسان دموکراتی هم باید به آن احترام بگذارد. ضرر مادی و معنوی رویال ها تا کنون کمتر از منفعت آنهاست.
٣۷٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : محمد رضا رقابی
عنوان : اشگ کباب موجب طغیان آتش است
آقای نقره کار عزیز که بعضی از مقالات شما قابل تامل است و بعضی از نظرات و مقالات شما هم قابل انتقاد...گوئیا فراموش کرده اید که اکثر شاید قریب باتفاق معضلات و مشگلات مترتب بر جهان سوم از این انسان نما ها حادث شده و حتی همچنانکه اشاره ای شده، حتی مبتلا به خودشان نیز!...( حرص و آز این ضد بشر ها برای ترفیه حال بی حد و حسر خویش، خودی و غیر خودی نمیشناسد...) استعمار وحشتناک ابنائ بشری در قرون گذشته و حتی امروزه روز، با تخصیص بودجه های کلان در سازمانهای جاسوسی و باستخدام در آوردن زیرک ترین افراد، از نشانه های کوچکی است برای اعمال سیاستهای استعماری در این قرن و زمانه هم!... تا زمانی که افراد روشن اندیش، مصلح و عاشقِ جهان...، خرد بینی های رایج را بدور نیاندازند و برای ریشه کنی این شرارتها و سوئ استفاده ازانسان " البته نه بسبک و سیاق کمونیستهای اوائل قرن بیستم که قوز بالای قوز شد و رئیس کلشان آقای برژینف زندگی مرفه تر از راکفلر داشت ..." دست اتحاد و اتفاق بهم ندهند جهت نابودی و امحائ فقر و انواع شدائد و ذلتهای انسانی، همچنانکه اشارت داشته اید از سوی کسانی که ثروت و قدرت خود را از این استعمار استحمار بصور مختلف بدست آورده اند،ادامه خواهد داشت و هر گز با مقاله و نصیحت و توصیه...دست از این اقدامات ضد بشری بر نخواهند داشت ( چه خوب گفته شده که دوصد گفته چون نیم کردار نیست) که اشگ کباب موجب طغیان آتش است.
٣۷٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|