از : Armin Arman
عنوان : پاسخی کوتاه به اقای شاکری
جناب آقای شاکری،
ابتدا از هرچیز آقای شاکری گرامی اگر جنابعالی به نوشتار خانم دکتر ساعد انتقاد دارید می تونید آنرا به نقد بکشید.
من در نوشتار جنابعالی تنها جرثومه ای از کلمات اه و ناله می بینم، که می کوشد احساس و وابستگی شخصی شما را به آقای خاتمی جلوه گر نماید و شکوه شما از نوشتار کاملا علمی خانم ساعد نیز در این راستا نگاشته شده است . خانم دکتر ساعد ایده ای را که پشت عبای آقای خاتمی بعنوان یکی از نمایندگان تفکر اصلاح طلبان، پنهان شده است، به نقد می گیرد و آنرا به شکل شفافی موشکافی می نماید. و فکر نمیکنم که انتقاد ایشان و دیگر کنشگران سیاسی در ایران به اصلاح طلبان تنها بخاطر شمالیل زیبا یا زشت شان باشد.
در رابطه با تفکر آقای خاتمی خانم ساعد به اندازه کافی در نوشتارشان بدان اشاره نمودند، من دیگر نیازی نمی بینم که در اینجا آنها را تکرار نمایم.
کلام آخر هدف کنشگران و فعالان سیاسی در ایران فرهنگ سازی و روشنگری ست. با شکوه وناله در مقابل این رژیم دیکتاتوری و حامیان ان نمی توان این هدف را دنبال نمود. نقد مدرترین ومهمترین سلاح کنشگر سیاسی است. این در واقع تنها ضمانتی برای شکوفایی فرهنگ مدرن نسل کنونی می باشد.
با سپاس آرمین آرمان
٣٨۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : ما زنان ایران
عنوان : ترس از آینده خویش در صورت سرنگونی نظام. مردم پس از سرنگونی رژیم با خاتمی چه خواهند کرد و به او چه خواهند گفت بخصوص آن نیمی از جامعه ما که زن است؟!
خانم پریسا ساعد گرامی، خوب می شود اگر مقاله ی دیگری در پیوند با این مقاله بنویسید و نشان دهید که در صورت سرنگونی این نظام شخص خاتمی چه چیزهایی را از دست می دهد و به چه سرنوشتی دچار خواهد شد و واکنش ملت ایران به این فرد در ایرانی آزاد چه خواهد بود. اگر تصویری در این راستا از اینده او بدون این نظام ترسیم کنید برای همه مشخص خواهد شد که چرا او اینچنین در پی حفظ این نظام است. فقط تصور کنید که سرنگونی این نظام چه کابوسی برای این فرد است. ترس او برای شخص خودش است و نه ایران و ملت ایران و همین ترس از آینده خودش است که وجدانش را به شیطان فروخته است و او را آنچنان تهی از شرف و اخلاق و انصاف و هر چه نکوست کرده است که بی اجازه مردم از کیسه همان کیسه مردم می بخشد. این ترس از سرنوشت خودش است که به قیمومیت از جانب ملت او حتی تجاوزهای جنسی به زنان و مردان ما در زندانهای ولی فقیه اش خامنه ای را ببخشد. خواهش می کنم شما با آن قلم توانای خود مقاله ای بنویسید که نشان دهد که این ترس از آینده خود خاتمی است و با بی آبرویی محضی که بدان دچار خواهد شد و اینکه او بالشخصه به یکی از منفورترین چهره های این نظام تبدیل خواهد شد است که او را وادار به حفظ این رژیم می کند. او می داند که برای حفظ شخص خودش است که در پی حفظ نظام است وگرنه او خوب می داند که با همدستی خودش کشور را به این فضاحت کشانده اند و ملت و بویژه زنان ما اینها را نمی خواهد و چقدر از دست اینها عصبانی است. او نمی تواند این حقایقی که همه ما می بینیم را بگوید چون این پایان نظام و حفظ منافع شخصی او خواهد بود. بنابراین تنها راه برای او انکار بدیهیات و جعل و تحریف تاریخ و شعبده بازی می ماند. با تشکر از شما بانوی فرهیخته ایرانی
ترس از آینده خویش در صورت سرنگونی نظام. مردم پس از سرنگونی رژیم با خاتمی چه خواهند کرد و به او چه خواهند گفت بخصوص آن نیمی از جامعه ما که زن است؟!
٣۷۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : حمایت "ما" را بپذیرید !
خانم پریسا ساعد؛ با تقدیر از تلاشهای روشنگرانه شما ، حمایت "ما" را بپذیرید !
٣۷۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : تا ریشه خرافات برنکنیم، از علم و دموکراسی بی خبریم!
سرکار خانم ساعد
خرافات ظاهراً پنهان خمینی در اصول فرق چندانی با خرافات به ترتیب نیمه پنهان تا کاملاً آشکار و عریان شاگردان و مقلدانش، از جمله رفسنجانی بورژوا طلب، خامنه ای ولایت طلب و معتقد به زنده بودن امام غایب و حجت شیعیان علیرغم هزار و اندی سال عمر، و نوچه هایش مصباح و احمدی نژاد و باجناق برق گرفته و اسکیزوفرنیش و هم سفر افطارش با آقایشان امام و ولی عصر، و حجت زمان و مولای جمکرانشان، و نهایتاً تا خاتمی مصلحت طلب مخاطب شما ندارد! لطفاً وقتتان را تلف نکنید! چرا؟ چون هیچ کدام علم و عرف تجربی و اثباتی انسانرا، که محصول سالها و قرنها و هزاره ها تاریخ تجربه و کوشش و تحقیق و دانش انباشته بشریت میباشد، تنها عاملی که موجب رشد انسان و بشر زمینی شده تا مبدل به این فرم متحول و متمدن و مترقی بشر مدرن امروزی گشته تا دیگر نه دینی، نه خرافی و نه غیرسکولار، بلکه علمی و عملی و ممکن فکر و عمل و زندگی کند، در سرلوحه باورها و معتقدات و از همه مهمتر وجدان بشری خود قرار نداده و نخواهند داد! حتی فیلسوفشان سروش معتقد به مقدم بودن علم و دانش بر دین و خرافات نیست!
به این نکات از قلم افتاده توجه فرمائید: م.خ میگوید
« انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است.»
یعنی خرافات به ارث رسیده او بالاتر از هر نوع اخلاق و هنجار عرفی جهان که حاصل و تأثیر گرفته از علم و تکنولوژ ی و دانش و معیار های پذیرفته جهانی است! خرافاتی که فقط چادر و حجاب آخوندی را ارزش زن میبیند و آنرا بر هر پوشش دیگری برتری و فضیلت و مصلحت و اصلاح جامعه جامعه نیمه پنهان و تاریک دنیای خود میبیند!
م.خ میگوید
« در قانون اساسی ما هم اصول آن اگر همه جانبه و درست و متوازن رعایت شود مطالب آمده است و می تواند تأمین کننده خواستهای مردم در رأی به جمهوری اسلامی باشد. ما به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم. قانون اساسی را چارچوب عملی می دانیم. همین حقوقی را که در قانون اساسی به ملت داده شده است ما همان را می خواهیم. »
یعنی خرافات به ارث رسیده او و امثال او بالاتر از هر تفکر و علم و تجربه دیگر انسانها است، پس ثابت و غیرقابل تغییر است و هیچکس نمیتواند و نباید درصدد تغییر آنها باشد! درست همان حرفی که خمینی و شاگردان و مقلدانش زدند و میزدند. علم و دانش و تکنولوژی باید فقط در جهت درمان و طبابت و رفاه و راحتی آخوند و سرکوب و شکنجه و جنگ با مخالفان و کفار و غیر مسلمانان بکار رود! در نظام دینی، ولایی، آخوندی خاتمی، جایی برای علم نیست! برعکس روزنه های خرافات و بسط خرافات بسیار بسیار زیاد!
٣۷۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۰
|
از : پریسا ساعد
عنوان : پاسخی کوتاه به اقای شاکری
اقای شاکری هموطن عزیز
در اینجا بحث در ارتباط با انگیزه های فردی، و نهان و اشکار"این و ان" نیست. اقای خاتمی نیز، "این و ان" نیستند. اقای خاتمی رهبر و نماینده یک گروه مشخص است. در اینجا( کلکتیو موتیو) یا انگیزه مشترک گروهی، تداوم بخش اهداف و بستر ساز رفتارها و بیانات فرد در راستای منافع گروه و تحقق بخشیدن به ارمانهای مشترک ایدئولوژیک است.
بحث من یک قضاوت اخلاقی در رابطه با شخصیت حقیقی و ویژه گیهای فردی، یا دغدغه های شخصی اقای خاتمی نیست، بحث در ارتباط با شخصیت حقوقی ، انگیزه ها و دغدغه گروهی مشخص، در متحقق ساختن اهداف مشترک ان گروه است.
دوست عزیز ، در این میان الفبای دمکراسی، یعنی چالشگری، یعنی ارزیابی ازاد از یک پدیده و شناخت نوانسها،یعنی درکی روشن از مفهوم نقد و تحمل پذیری ان . و نه تلاش در بی اعتبار کردنش. در خاتمه منهم چون شما از شاملو مدد میگیرم که از مارگوت بیگل چنین میگوید:
برای تو و خویش
چشمانی ارزو میکنم
که چراغها و نشانه ها را
در ظلماتمان ببیند
و گوشی
که صداها
و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود
٣۷٨۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : دغدغه شما ؟
ای کاش متن خانم ساعد معرف این "ما " می بود ، چرا که احتمالا "شما" را در خطاب به آقای خاتمی ، صرفا از سر احترام به کار نبرده اند و ایشان را در صدر یک جریان(جنبش اصلاح طلبی) مخاطب قرارداده اند که درست هم هست . آقای خاتمی هنوز چنین جایگاهی دارد ، اما اگر این "ما " از موضع فعالان آزادی و دمکراسی مردم ایران است ، جای مناقشه در این متن بسیار است ! از جمله اینکه خانم ساعد این حکم " دغدغه شما مردم سالاری نیست، هرچند که تلاش بسیار در القای این باور در ذهن نسل امروز دارید،..." را در خطاب به آقای خاتمی از کجا آورده اند که آنرا از زبان "ما" می گویند ؟اصولا در کنش سیاسی ، "ما "، چه حق داریم در دغدغه ها و انگیزهای پنهانآشکار این و آن کنکاش کنیم . حداکثر حق ما نقد و ایضاح رفتارها و بیان های سیاسی عمومی همدیگر است ، ورنه فرق "ما" با "آقایان" فرقه های خشم و خشونت و یکتاسالاری چیست که حتی "دهانت را می بویند، مبادا گفته باشی دوست می دارم..." در پایان یادآور می شوم که اتفاقا برعکس گزاره پایانی متن خانم ساعد ، این ،راه تحریف مفاهیم است که بسیار روشن و صاف است اما راه حقیقت هزار چم و خم دارد !
٣۷٨۷۹ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۰
|