از : فرهاد شایگان
عنوان : آلترناتیو
در حال حاضر در جامعه ایران بطور مشخص ۳ آلترناتیو برای قدرت سیاسی
آینده فعال است.
اول. اصلاح طلبان که میتوانند با استفاده از امکانات گسترده خود جنبش نظطر دوم خرداد را بر محور افرادی مانند قالیباف یا لاریجانی سازماندهی کنند و به حمایت رفسنجانی قدرت را در مجلس و دولت بگیرند. اینان اصاح طلبان آینده هستند. شانس اصلاح طلبانی مانند موسوی و کروبی برای باط گشت به قدرت ضعیف است
دوم لیبرال ها که متشکل از کل طیف سوسیال دموکرات های راست و جمهوری خواهان هستند. این طیف میتواند خود را با موسوس رادیکال شده هم آهنگ کند و در تلفیقی از دوران گذار حتی جبهه مشارکت را هم بدنبال خود بکشد و بدون انقلاب و در شرایط بحرانی مثل مصر وارد قدرتی شود که تعدیل شده است
سوم چپ انقلابی و آن چه که از درون جنبش کارگری بیرون می آید. من بر خلاف نطر آقای قراگوزلو طبقه کارگر را در حال عروج نمی بینم. چپ خارج از کشور که در گیر جنگهای سکتی و هفتاد و دو ملتی است و چپ داخل نیز متشتت و ضعیف تر از همیشه است و طبقه کارگر هم آنگونه که آقای قراگوزلو در مقاله اول خود نوشته بودند فاقد قدرت تشکیلاتی است و بقول ایشان اتمیزه است.
یک نکته به آقا یا خانم خواننده
همان طور که شما به خودتان اجازه می دهید مه زیر مقاله آقای قراگوزلو اظهار فضل بیربط بفرمائید برای منتقدان و مخالفان و دوستداران ایشان هم این حق را برسمیت بشناسید که حرف خود را هر چند هم که شخصی یا خصوصی باشد بنویسند. آقا یا خانم محترم مگر شما کلانتر هستین و یا معاون ممیزی وزارت ارشاد تشریف دارین که برای مدیران با تجربه سایت " اخبار روز " تعیین تکلیف می کنید. شما حداکثر میتوانید مقاله یا کامنت ها را نخوانید و این هم البته مهم نیست.
با تشکر از سایت دموکراتیک اخبار روز
٣٨۵۷٨ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۰
|
از : حق
عنوان : به آقای صبا پایدار
آقای صبا پایدار محترم، من در انگستان زندگی می کنم و با زیر و بم اینجا آشنا هستم. اینجا در کشور قانون برقرارست و هر کسی برخلاف آن عمل کند دادگاهی می شود و هر کسی که بوسیله نیروهای امنیتی مورد ظلمی قرار بگیرد می تواند شکایت کند و حق خود را بگیرد. نهادهای حقوق های شهروندی هم ناظر اعمال دستگاههای دولتی هستند و بسیار قوی اند و در برابر ظلم کوتاه بیا نیستند. بارها و بارها پلیس برای محاکمه به دادگاه برده شده و در صورت اثبات جرم مجازات شده است. در تظاهرات انگلیس خبرنگاران و ناظران حضور دارند تا از جریان روز گزارش با فیلم تهیه کنند. یادتان باشد که مطبوعات در غرب آزاد چشم و گوش و زبان مردم هستند و در امور داخلی کشور نسبت به نقد دولت و دستگاههای دولتی فوق العاده جدی هستند و آبروی اینها را در ملا عام می برند اگر خطایی از آنها سر بزند. مطلب دیگری که باید بدانید اینکه برخلاف ایران در انگلستان اراذل و اوباش در زندان هستند و نه در لباس پلیس و لباس شخصی. نه تیر خلاص زن علیه مردم دارند، نه گاز اشک آور بطرف مردم پرتاب می کنند، نه جلوی تظاهرات مردم را می گیرند، نه با چماق توی سر مردم می زنند تا کور شوند یا کاسه سرشان را خرد کنند، یا با یک ضربه آرنج به پهلوی مردم نقش بر زمینشان کنند و بکشنندشان....نه زندانهای کهریزکی دارند که به دختر و پسر تجاوز کنند. از در و دیوار باغهای خصوصی هم بالا نمی روند تا جلوی مردانشان به آنها تجاوز جنسی کنند. اگر چنین شکر هایی بخورند پدرشان را درمی آورند. جنازه دزدی هم ندارند، جلوی ختم کسی را هم نمی گیرند. حکومت نظامی اعلام شده و نشده هم ندارند، جامعه پلیسی نیست....اسب ها هم برای عقب راندن آرام مردم از محدوه محل تظاهرات است تا مزاحم دیگران نشوند. نه اسب ها بطرف کسی تاخته می شوند و نه کسی را زیر سمهایشان له و لورده می کنند. مردم هم هیچوقت به اسبها نگاهی بجز احترام و علاقه نشان نمی دهند. اگر در این کشور مثل سوریه و ایران منشور جهانی حقوق بشر در همه عرصه ها اجرا نمی شد، اینجا هم مردم مثل ما و سوریه و مصر انقلاب می کردند و خبرش بگوش من و شما می رسید. وارونه جلوه دادن حقایق کار خوبی نیست.
اگر شما انسان مطلعی از اوضاع داخلی انگلیس می بودید هیچوقت فرق میان این کشور و سوریه را انقدر کم و بی ارزش برآورد نمی کردید. حال با اطلاعاتی که در اختیارتان گذاشته ام، اگر انسان با وجدانی باشید حرفتان را پس می گیرید. یا بفرمایید که چرا مردم با وجود اینهمه آزادی هایی که دارند (اینرا مدیون اجرای منشور جهانی حقوق بشرند)، خواستار سرنگونی نظام خود نیستند؟ من چون موهبات منشور جهانی حقوق بشر را برای مردم این کشور هر روز شاهدم، اجرای کامل همین منشور در ایران هستم تا ملت ما هم از همین آزادی ها و امنیت و رفاه ملت انگلیس برخوردار شوند. ما لایق این منشور در ایرانیم. شما این منشور را خیلی دست کم گرفته اید. یک نگاه ژرفتر از اوضاع انگلیسی بکنید. با احترام
٣٨۵۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۰
|
از : سعید رضوی
عنوان : ائتلاف یا انزوا؟
مقاله آقای مالجو تحت عنوان ائتلاف یا انزوا ابتدا در مجله گفتگو در تهران منتشر شد و بعد در سایت اخبار روز و سایتهای دیگر آمد
به نظر ما مقالات آقای قراگوزلو یک تعداد نامشخص خواننده موافق و مخالف دارد که اکثر آنها بدون خواندن مقالات شروع به اظهار نظر میکنند. من خود این موضوع را در یک تماس با ایشان در میان گذاشتم و خود نویسنده هم گفتند دقیقا چنین است
غالب کامنت هائی که در ذیل مقالات می آید نسبت به متن و اصل و محتوای مقاله بی ربط است و همین امر یک بار به رنجش نویسنده انجامید و ایشان به صراحت از بی ربط بودن کامنت ها و خصوصی و شخصی بودن اظهار نظرها در ابتدای مقاله سوم یا چهرام امکان یابی نولیبرالیسم گفتند دیگر حاضر نیستند در سایت های کامنت دار مقاله منتشر کنند.
از تمام این حرف ها گذشته بد نیست جائی برای خود نمائی وجود داشته باشد و عده ای خود را و عقده های خود را تخلیه کنند. این جا زیر مقالات ایشان است و اگر چه نویسنده خود نسبت به این امر بارها گلایه کرده اما باری به هر جهت درج این کامنت ها اگر جماعتی را تخلیه و خوشحال میکند خوب چه اشکالی دارد. مانند دیوار نویسی؟
هم اکنون در سایت مجله هفته هم در زیر نقدی که گروه پژوهش کارگری به مواضع قراگوزلو نوشته نزدیک به سه برابر کامت های اخبار روز کامنت بیربط دیده میشود. کامنتهایی که بیشتر دعواهای سکتی و شخصی است و هیچ ارتباطی به قراگوزلو ندارد.
در پایان به نظر ما همین کامنت بیربط من و کامنت قبلی آقای خواننده خود محرک کامنتهای دیگر است. در مقاله قبلی خواننده ای تحت عنوان جنبش شکست نخوردگان کامنتی گذاشته بود و زیر مقاله پر شده بود از تقدیس و توهین به فلان حزب و بهمان شخص. فضای مجازی یعنی همین و نباید به خاطر این تمرین دموکراسی زیاد جوش خورد. شما هم جوش نخورید و خودتان را با رهگیری آی پی رایانه ها زیاد امنیتی جلوه ندهد.
٣٨۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : نقد سرمایهداران مالی در ایران
جناب خواننده مقالات،
تصادفا بنده در زیر مقاله نقد سرمایهداران مالی در ایران کامنت یک خطی گذارده و خواننده را به کامنت دیگری از خود درباره آشفتگی مالی و Credit Default Swap که بنظرم مهم بود راه نمایی کردم. این کامنت یک خطی منتشر نشد و نمیتوان بر ادیتور با همه گرفتاری هایی که دارد ایراد گرفت. راه دیگر آن بود که کامنت اول را دومرتبه در آنجا بیاورم و لغز بشنوم که " از مکتب وصل تو چون طفل خود نما - یک حرف خوانده ایم و به صد جا نوشته ایم ". ادیتوری کار ساده ای نیست که بتوان همه را راضی کرد.
٣٨۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰
|
از : خواننده مقالات
عنوان : علت کامنتهای بسیار زیاد و غیرمتعارف ذیل این مقاله چیست؟
سردبیر محترم سایت اخبار روز
مقالات زیادی در این سایت منتشر میشود. و سهم مقالات ارزنده در میان این مقالات کم نیست. سیل اظهارنظرها و کامنتهایی در تایید و یا رد مقالات جناب قراگوزلو، مانند آنچه در زیر آورده ام و همه را از ذیل مقاله بالا استخراج کردهام، بسیار غیرمتعارف است. با توجه به مجموع مقالات و یادداشتهایی که در همین سایت منتشر شده و بعضاً مقالاتی جنجالی در نقد یک موضوع روز است، یا مقالاتی کاملاً مشابه در نقد نئولیبرالیسم با آنچه نویسنده محترم با ادبیاتی خاص خود منتشر میکند. برای داوری، سردبیر محترم میتواند آن را با مقاله آقای دوستی در همین سایت در نقد سرمایهداران مالی در ایران مقایسه کند که حاوی اطلاعات ارزندهای است و تعداد کامنتهای آن صفر است. به اظهارنظرهای زیر توجه بفرمایید آیا به نظرتان چنین اظهارنظرهایی ذیل مقالهای در زمینه اقتصاد سیاسی طبیعی مینماید:
”ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما"، (سارا شکیبا ـ خطاب به نویسنده محترم مقاله)
"یادم رفت از قراگوزلوی خوب به خاطر این مقاله خواندنی تشکر کنم"،
"محمد جان عزیز ما با وجودی که هنوز هم تند و تیز می نویسد و می کوبد و جلو می رود رویه بسیار جالبی را برگزیده است" مهری ش.ح.
"آقای قراگوزلو از این درجه هوشمندی و زیرکی بهرهمند است که در هر مقاله جدید خود هم به منتقدانش پاسخ دهد و هم مواضع جدیدی مطرح کند و هم به سئوالات مطرح شده در کامنتها جواب دهد و در مجموع به شکل کاملا حساب شده همان اندک کسانی که به هواخواهی از لیبرالیسم پای مقالات ایشان ابراز وجود میکنند را جای خودشان بنشاند. " سعید میم
"اگر سوسیالیسم نقد اقتصاد سیاسی هست که به واقع چنین است پس باید پذیرفت که در حال حاضر محمد قراگوزلو شاخص ترین منتقد حوزه اقتصاد سیاسی سرمایه داری است که به زبان فارسی می نویسد." هلاله میم
سردبیر محترم، خوانندگان این مقاله قاعدتاً علاقمندان موضوعات اقتصاد سیاسی به زبان فارسی هستند و جایگاه نویسندگان مختلف را که در این حوزه قلم میزندد میشناسند. و نمیتوان با اظهارنظرهایی از قبیل موارد بالا آنها را در مورد جایگاه نویسنده مرعوب کرد. بنابراین، یا سایت اخبار روز باید در احترام به شعور و داوری خوانندگان مقالات نشر چنین کامنتهایی را متوقف کند و یا دست کم از طریق سازوکارهای نرم افزاری مانند عدم درج کامنتهای متعدد از یک آی پی امکان مانع هجومی از این دست توهین آمیز به شعور مخاطبان بشود.
ضمن احترام به نویسنده محترم مقاله و دیدگاههای ایشان
٣٨۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰
|
از : حسام صبا
عنوان : یک سوال و توصیه به محمد قراگوزلو
با سلام تشکر و خسته نباشد از محمد قراگوزلو. ما می دانیم که زمانی که سایت اقتصاد سیاسی البرز در ایران منتشر می شد در آن افراد زیادی می نوشتند. با دیدگاه های مختلف. از چپ دموکرات نظیر محمد مالجو تا سوسیال دموکرات نظیر فریبرز رئیس دانا و سرانجام چپ سوسیالیست مانند محمد قراگوزلو. اداره کنندگان آن سایت مدعی بودند که نظریه قراگوزلو به دلیل حمله به لیبرال ها و اصلاح طلبان در اقلیت استو معمولا مقالات ایشان را تحت عنوان معنی دار" دیدگاه " منتشر میکردند. آقای مالجو چند ماه پیش در همین سایت اخبار روز مقاله ای منتشر کرد تحت عنوان " طبقه کارگر ائتلاف یا انزوا؟" و با نقل بخش هائی از مواضع آقای قراگوزلو ایشان را محترمانه متهم کرد که با نظرات خود طبقه کارگر را به انزوا برده است و باید کاری کرد که طبقه کارگر در کنار طبقه متوسط قرار بگیرد و علیه " اقتدار گرائی " مبارزه کند. اینکه افکار مالجو تا چه حد انحلال طلبانه است خود جای دیگری باید بحث شود. من با نطرات و مرزبندی های آقای قراگوزلو دقیقا آشنا هستم ولی میخواهم بگویم که چون آقای مالجو همان نظرات را ( نقد آقای قراگوزلو ) یکبار دیگر در برنامه پرگار بی بی سی تکرار کرد آیا وقت آن نرسیده است که آقای قراگوزلو خود وارد شوند و به این مواضع جواب بدهند؟
آیا این موضع سکوت آقای قراگوزلو در خصوص نظریه پردازان " کارگری " جنبش سبز به زیان جنبش کارگری نیست؟
توصیه من این است که آقای قراگوزلو این بحث مفید خود را ادامه دهد و در دنبال موضوع آشتی یا ستیز طبقاتی را با تاکید بر مواضع آقای مالجو و سایر نظریه پردازان " چپ " جنبش سبز پیش ببرد. من و دوستانم چون این توانمندی را در آقای قراگوزلو می بینیم این پیشنهاد را ارائه کردیم و قصد جسارت نداشتیم.
٣٨۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰
|
از : فرزانه ک
عنوان : یک شعر از خوئی شاعر تقدیم به قراگوزلوی نویسنده
سارا گفت یاداشتی در این صفحه برای دکتر عزیز گذاشته. ندیدم. اما هر گاه که یادداشت کوتاهش را زیر میز می بینم انسانی را به یاد می آورم که یک شب به قول اسماعیل خوئی مهمان قهوه خانه ما بود. پرستاری که باید معلم ادبیات می شد و شعر شاملو درس و فروغ و اخوان درس می داد اما وقتی در کشورم به قول سلطانپور لاله ها و شقایق ها داغدارند لابد پرستاران هم حال و روز خوشی ندارند. آن روز صبح که آمدم بچه گفتند مریض ویژه و من نفهمیدم. فکر کردم از مقامات دولتی یا آدم های خرپول است اما وقتی گفتند نه . نامش را شنیده بودم. بعنوان منتقد ادبیات اجتماعی و کتابی از او را در خانه دوستی دیده بودم که حاضر نبود هیچ کتابی را قرض دهد. چند سطری از کتابش را خوانده بودم. درباره شاملو و اخوان. در ایران دیگر کتاب شعر و رمان منتشر نمی شود. زمان مهاجرانی چند کتابی منتشر شد اما خب مستعجل بود. رفتم نگاه. گفتند تجدید چاپ نمی شه. دو روز پیش یک بار دیگر باز هم رفتم. این بار با اشتیاق بیشتر اما جواب همان بود. در مقابل دانشگاه تهران هم فقط کتاب تست کنکور پیدا میشه. فراوان.پارسال صفار هرندی گفته بود شاملو به اندازه تمام فدائیان به ما ضربه زده.
پایان دورانی که غرور گدائی کرد...
یادداشتش را میخونم که از حافظ نوشته. پرسید : باز گردد یا بر آید؟ گفتم : بر آید. و البته ما که باشیم که فرمان بدهیم. و نوشت با دستخط شکسته نستعلیق میرعمادی که:
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
قصد من داستان نویسی نیست. تخصصی در مباحث کارگری ندارم و هر چند شنیدم که دکتر عزیز ما گفته که پرستاران هم کارگرند اما من این پیچیدگی های اقتصادی را نمی فهمم. حافظ و فروغ و شاملو را دوست دارم. خوئی را هم. این شعر را خوئی به احمد شاملو تقدیم کرده است. بعد از درگذشت شاملو. و من گوشه ای از آن را می نویسم و تقدیم میکنم به نویسنده عزیزمان محمد قراگوزلو. با این آرزو که زخم های درونش التیم یابد:
و در کجای جنگل بیداری/آلونکی بنا کرده بود/ از عطر یاس و رخشه الماس/ تا رهروان گستره های شدن/ از هر کجا که می آیند/لختی در آن بیاسایند/در چندمین قرارگاه از تاریخ این تکامل / بی خستگی/بی هیچ بستگی/ یک شب/ مهمان قهوه خانه دنیا بود
دوستان گفتند در این سایت شعرهای خوئی به روز منتشر میشود. عالیست. و من از هم اکنون برای دیدار با آقای نویسنده کفش و کلاه می کنم. شاید او را در دوم مرداد دیدم. در امام زاده طاهر کرج. همانجا که شاعر آزادی به میهمانان قهوه خانه خاموش تهران خوش آمد می گوید. از طرف نیما و هدایت به میهمانان میهن تلخ خیر مقدم میگوید.
از کامنت بیربط خودم عذر می خواهم.این تنها را جبران یک محبت بی دریغ بود.
٣٨۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰
|
از : صبا پایدار
عنوان : حقوق بشر
دوست عزیزی از حقوق بشر در غرب سخن گفته است. من در لندن زندگی کرده ام و تا حدودی مناسبات اجتماعی در غرب را میشناسم. البته از نظر بعضی آزادی های فرهنگی معلوم است که غرب در شرایط بهتری نسبت به چین و کره شمالی و ایران و سوریه پیش می رود. اما در همین لندن وقتی که شهریه دانشجویان بر اساس طرح ریاضتی دولت تاچریست دیوید کامرون سه برابرشد و دانشجویان معترض به خیابان آمدند پلیس انگلیس با آنان مثل لباس شخصی ها و بسیجی ها رفتار کرد و با اسب به آنها حمله برد.. رفتار دولت یونان هم با دانشجویان بهتر از دولت انگلستان نبود. در مجموع میخواهم همدلی خودم را به این وسیله با آقای قراگوزلو بیان کنم و دست ایشان را به خاطر نقد بی وقفه سرمایه داری بفشرم.
٣٨۵٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰
|
از : هلاله میم
عنوان : نقد اقتصاد سیاسی
اگر سوسیالیسم نقد اقتصاد سیاسی هست که به واقع چنین است پس باید پذیرفت که در حال حاضر محمد قراگوزلو شاخص ترین منتقد حوزه اقتصاد سیاسی سرمایه داری است که به زبان فارسی می نویسد. اما این کافی نیست. نقد سرمایه داری در جنبه سلبی خود در مقالات او متوقف می شود و به حوزه اثباتی نمی رسد به نظر ما
اول. محمد قراگوزلو می بایددر یک سلسله مقاله موضع تحلیلی و اثباتی خود را در مورد سوسیالیسم منتشر کند
دوم. ما کماکان برای انتشار مقالات قراگوزلو در قالب یک مجموعه مقاله حتی اگر چندین جلد بشود به صورت مکتوب آمادگی داریم و فکر میکنیم انتشار آن ها به شکل کنونی در فضای مجازی اعتبار علمی و ماندگاریشان را مخدوش خواهد کرد. پیشنهادات ایشان را بی قید و شرط میپذیریم
ممنون
٣٨۵٣۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : آواز
سرکار خانم پور کاظمی ،
من نه آقای تابان را میشناسم و نه میدانم چگونه کامنت ها را منتشر میکند. ولی میدانم که در زیر مقالات جناب قرا گوزلو ده ها کامنت منتشر میشود ولی مقالات مشابه گاهی حتی یک کامنت هم نمیگیرند. من نه آن گروه کارگری را میشناسم و نه شما را ولی فکر میکنم اگر کامنت طولانی شما در اینجا و در پاسخ به کامنت غیرمرام و مسلکی من منتشر شده حتما کامنت کوتاه شما و دیگران در باره آن گروه هم منتشر میشد. قبلا هم این موضوع مطرح شد و مورد گفتگوی مفصل قرار گرفت و من نتیجه گرفتم که ظاهرا ما دنبال آوازه خوانیم نه آواز.
٣٨۵۲۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰
|