تبلیغ عدم خشونت بدون روشنگری افشاگری و نافرمانی مدنی، بی عملی و انفعال محض است
-
احد قربانی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : هوشنگ اسدی "سوادکوهی"
عنوان : آیا ریشه یابی بی عملی و انفعال مردم یک کار دشوار است؟
.آیا ریشه یابی بی عملی و انفعال مردم یک کار دشوار است؟ چگونه میتوان پاسخ آنرا یافت؟ ۲-آیا پاسخ درست به آن، میتواند راه حل و برونرفت از وضعیت کنونی را هموار کند؟ ۳-وظایف یک ایرانی آزادیخوه چیست؟ ۴-چگونه انتظاری از جنبش سبز باید داشت؟ ۵-چه انتظار و کار عملی از گروهها و احزاب نه چندان سازمان یافته موجود میتوان داشت؟ در هر جمع ایرانی و در هر شرایط، ناخواسته یا خواسته همه به اینگونه بحثها کشیده میشویم . این بحثها از یک طرف نیاز ما را به تبادل شفأیی اطلاعات میرساند و از طرفی دیگر بار سنگین حضور یک رژیم نفرت انگیز در تمام حیات روحی ، فردی، اجتماعی ما را به نمایش میگذارد. رنج حضور این اختاپوس هر لحظه از تنفس ما را به گروگان گرفته. ما که در کشور دموکراتیک زندگی میکنم از این خفقان روحی در امان نیستیم. دلیل خاموش نشدن ما با تمام ضعفها و پراکندگی همین احساس همدردی ، رنج مشترک در خفقان برادر، مادر، خواهر خود است. اینجاست که ما میبایست در دیالوگ خود همیشه نظر گیریم که ما رنج دیدگان واقعی چه در ایران و چه در خارج ایران ، در یک قایق توفانزده نشستیم. برگردیم به اصل مطلب و سئوالات بالا. جمعبندی که قابل اتکا اکثریت کسانی که به کار فکری، سازمانی، ایده ورزی باشد وجود ندارد اما نمیتوان انکار کرد که گفتگو نیست، سالهاست که در این مورد نوشتههای فراوان یافت میشود. از پژوهش گران تاریخی، ملی، قومی، هنری، اسلامی، تا سیاست ورزان از هر گروه اجتماعی . شاید این کار در ذاتش یک کار آکادمیک باشد و هرگز به نتیجه گیری در مقطع تاریخی فعلی نرسد. اما حاصل دست آوردها و تاثیر آن در وزن و سمتگیری کارورزان فکری آشکار است. به عبارتی گوش شنوا در هر سؤ وجود دارد . من اینجا افراطیون از هر پایگاه را کنار میگذارم . نکاتی را که ذهنم میاید بدون اینکه سطح اهمیت آنها چگونه است بیان میکنم . تجربه شکست چند باره در طول تاریخ در جنبشهای ایران، حداقل در ۱۵۰ سال اخیر. شکل نگرفتن رهبری با کاریسما در بزنگاه تاریخی یا در زمان مناسب و جای مناسب، سرکوب گری بدون وفقه، دخالت نیروی خارجی، خستگی روانی، وجود قومها / مللتها با علایق نه چندان مشترک در مراحل تاریخی، روان شناسی عزادری و پذیرش رنج از نوع شیعه گری ( احساس قر بانی بودن = حسینی)، گسترش آئو تیسم روانی & فرهنگی نوعی کم حسی و بی علاقگی در برابر دیگر آزاری، خود آزاری و عادت به آن نهایتا کاهش زیانبار همدردی اجتماعی ، آنچنان که در بعضی کشورها درگیر جنگ قبیلهای و اداره کننده گان با پیشنه بزهکاری میبینیم . سقوط جامعه در دایره جهننمی. اگر با این نومیدی که تصویر شد به صحنه نگاه کنیم و خود راه ته چاه ببینیم شاید احساس خطر حاصله از آن، ترس مرگ یک اجتماع را در ذهن ما وارد کند که نتیجه منطقی نجات از وضعیت موجود را، بالاتر از هر چیز دیگر در فکر و روان ما فوریت دهد. فکر میکنم این احساس خطر در سطح و عمق جامعه و در بین الیت فکری از هر پایگاهی جا باز نکرد. شاید این راز دوام رژیم را در خود میپروراند. از این دیدگا الییت فکری جامعه خود شریک "جرائم اجتماع" میشوند به علت عدم درک این سقوط . انهأییکه روزنه امید از هر کانالی را میجویند نمیشود مستقیماً سرزنش کرد . چون مکانیسم مقاومت انسان، راه ساده یا روزنه بظاهر امکان را یا با نزدیک بینی که دارد بر میگزیند . از نظر سیاسی، فرصت طالب یا خائن، و .. مورد من نیست .. دیدن من به این مکانیسم است که در حجم جامه نمودار میشود که خود میتواند یاس آفرین باشد .. در واقع روانشناسی این مکانیسم مبارزه یا مقاومت است که سطح این مقاومت را از بیهوده کار یا آسیب پذیر به مبارز شجاع و پیگیر فرا میراند.
.
٣۹۲۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : تسلیم طلبی در مقابل حکومت و تقبیح مردم به خشونت طلبی،خود سیاست اختناق طلبی است !
آبی که حرکت نکند مرداب است و اپوزیسیونی که جنبش و مبارزهای هم نداشته باشد مرده است ! اگر این حکومت چهار نعل به طرف خفقان مطلق پیش میرود دلیل آن نبودن مقاومت است،اگر حمله نیست باید دفاع و مقاومت باشد.مردم ایران بیش از آنکه از حکومت صدمه ببیند از اپوزیسیون تقلبی صدمه دیده اند و میبینند! اپوزیسیونی که بیشتر حکومتی هست تا مردمی ! کسانیکه میخواهند هم قانون اساسی وجود داشته باشد و هم ولایت فقیه ، نه نظام با آنها مخالفتی دارد و نه آنها با نظام ! پس اپوزیسیون چه چیزی را میخواهد تغییر دهد و چرا نام خود را اپوزیسیون میدانند؟بزبان ساده از این"سبزهای اصلاحطلب شده"و یا"سوسیا لیست های سبز شده" خواست که مرزهای خود را با مردم بطور شفاف روشن کنند،با مردم بودن استمرار شیوه سیاست گذشته و حال آنها نیست ! تسلیم طلبی در مقابل حکومت و تقبیح مردم به خشونت طلبی،خود سیاست اختناق طلبی است ! این مردم چه خشونتی از خود نشان داده اند ؟ حق دفاع از خود در تمام جهان، در تمام قوانین مدنی و غیر مدنی حتی در جنگل هم مجاز است ! تا کی شما به مردم میخواهید بگویید ، " مقاومت نکنید،از شرف و حیثیت انسانی خود دفاع نکنید،بگذارید در سکوت شما را به قربانگاهها ببرند،در زندانها به شما تجاوز کنند،بدارتان بزنند،برای سادهترین خواستهای حق زندگی را از شما بگیرند و شما خشونت نکنید ...! " چه کسانی خشونت میکنند ؟! وقتیکه جواب تظاهرات مسالمت آمیز،زندان،شکنجه و اعدام باشد،چه کسانی خشونت طلبند و چرا شما , بقا این نظام را میخواهید ؟!...
٣۹۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۰
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|