از : سامانتا جواهریان
عنوان : محتوای خیلی شیک و مدرن نوشته
من البته مثل خانم راشل طلایی در تقدیر از سبک نوشتاری و شکل نوشته های آقای دکتر قراگوزلو برایشان نامه ننوشته ام . اما همینجا میخواهم بگویم من سخت مجذوب محتوای برخی نوشته های ایشان و سبک خیلی مد روز تحلیلها هستم.
از همه رفقا عذر میخواهم خواستم کمی مد روز باشم:)
۴۰۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۰
|
از : پویان ارس
عنوان : خودتانید
عکس العمل بسیار خواندنی برخی مدافعین نظم مسلط امپریالیستی جهانی در اقدام به کاربرد تکنیکهای بسیار قدیمی و نخ نمای جنگ روانی برای مثلا عادی جلوه دادن جنایت و کشتار و غارت امپریالیستی بیش از آنکه خشم آفرین باشد فوق العاده مایه تفریح است. تو گویی با کودکی طرفند . تصورشان از دنیای واقعی و نظراتی که سعی در تبیین این جهان دارند - جهانی که چرک و گند و کثافت از همه منافذش بیرون زده -چیزی در حد فشنهای روز است که فصلش که بگذرد قدیمی میشود. درک این حضرات از دنیا چیزی در حد تعقیب اسناپ شاتهای پاپاراتزیها از سلبریتهای مد روز است. سیاست چماق و هویج اینجا هم انگار فشن روز است. یکی چماق از مد افتادگی نظرات را بلند میکند آن یکی از شکل قلم سبک خراسانی باچشمکی دلبرانه تقدیر میکند. خوب بگذار گمان کنند هنوز دنیا بر مدار بلاهت میچرخد.
بد نیست در اثبات دموکراسی خواهی ممالک متمدن نقل قولی از جناب بنی صدر بیاورم:
بنی صدر: روزنامه فرانسوی لیبراسیون، صبح پنجشنبه ۱۰ شهریور، با ضمیمه کردن مدرک، این خبر را انتشار داد که در ۳ آوریل ۲۰۱۱ رئیس شورای انتقالی با آقای سرکوزی توافقی انجام داده است که در صورت حمایت فرانسه از آن شورا برضد رژیم قذافی، سی و پنج درصد نفت لیبی را فرانسه تصدی کند. دمکراسی آقایان این است!
ما که بخیل نیستیم بگذار اقتصاد متروپل شکوفا شود و شما هم سهمی ببرید.
۴۰۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۰
|
از : بهمن دیبا
عنوان : انقلاب ۲۰۰۹
دوستی که نام بی مسمای مقاله ای از منصور حکمت را برای کامنت گزاری های نامربوط برگزیده از انقلاب ۲۰۰۹ ایران سخن می گوید و البته مشتی حرفهای بی سر وته دیگر. منظور این دوست از انقلاب ۲۰۰۹ ایران بی شک همان خیزش بعد از انتخابات و جنبش سبز است. جالبه. خود سبزها جریان خود را انقلاب نمی نامند و هیچ جریان سیاسی اسم آن جنبش را انقلاب نمی گزارد به غیر از دو طیف. یکی جریان حزب کمونیست کارگری شاخه حمید تقوائی و مصطفی صابر و دیگری اخیرا وزیر دفاع آمریکا
البته همه دوست دارند در ایران یک انقلاب مترقی رخ دهد و بند و بساط دیکتاتوری سرمایه جمع شود اما انقلاب ارادی نیست.
این حماعت نقش بورژوازی لیبی را در سرنگونی قذافی نادیده می گیرد و به همین شکل به نقش استراتژیک بورژوازی لیبرال ایران هم بی تفاوت می ماند. هر چند جریانی که از حمله امپریالیزم به افغانستان دفاع کرده و آبروی چپ و سوسیالیست ها ی ایرانی را در میان احزاب مترقی چپ خارجی از جمله حزب کمونیست سوئد (م.ل) برده باید هم از اپوزیسیون ارتحجاعی لیبی و ناتو حمایت کند.
انشالله این کامنت مانند کامنت قبلی من بایگانی نشود. نمی دانم آقای تابان چه حساسیتی نسبنت به جواب دادن به کامنت های نامربوط شکست نخوردگان دارد؟
دوست قبلی هم سانسور کامنت خود نالیده بود. درج گلایه که مهم نیست. هست؟
۴۰۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۰
|
از : یاسر م
عنوان : سانسور
من جواب این آقا یا خانوم شکست نخوردگان را نوشتم. آنهم دوبار. درباره اسرائیل و امپریالیزم سوالاتی از ایشان کردم اما واقعیت این است که آقایان اخبار روز کامتهای هوادران محمد قراگوزلو را عمدا سانسور می کنند. این آخرین کامنت من و آخرین مراجعه من به این سایت بود. سعی خواهم کرد مقالات نویسنده مورد علاقه خود را در سایت های انقلابی و سازش ناپذیر بخوانم.
۴۰۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۰
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : تناقضاتی که در نوشته شما می بینم
شما جریان لیبی را چنان جلوه می دهید که گویا از قبل نقشه اش را کشیده بودند. اگر انقلاب مردم لیبی نبود، براساس همین اسنادی که هر روز اشکار می شود. سازمان جاسوسی انگلیس و امریکا مشغول همکاری با قذافی بودند. کانادا با التماس و درخواست خواستار تمدید قراردادهای نفتی بود و... ان فاکتوری که این ماشین جهانی را واداشت که دست به دخالت بزند انقلاب مردم بود. مگر در انقلاب ۵۷ نبود که برای سرکوب انقلاب در کنفرانس گوادالوپ تصمیم گرفتند که شاه برود و خمینی بیاید و مگر خمینی کاری را که شاه نتوانست موفق نشد که انجام دهد یعنی سرکوب انقلاب. بر اساس نوشته شما تمام انقلابات شکست خورده را نیز می توان نتیجه دسیسه های امپریالیستی و قدرتهای مافوق دانست. انقلاب مردم در سال ۵۷ بر اثر نقشه های انگلیس و با دخالت بی بی سی بود. انقلاب مردم در مصر و تونس و ... نتیجه نقشه های جدید امپریالیستها برای تغییر خاورمیانه بود و غیره. این تحلیلها که با تمام ظاهر رادیکال ان به نفی انقلابات می رسد ، گرایشی راست است که هنوز در حد اه و ناله های جنبش ملی اسلامی و دریغ از صنایع ملی و مرگ بر امپریالیسم که ما را نمی گذارد خود کفا شویم باقی خواهد ماند. این نظریات در بهترین حالت در همان سپتامیر ۱۱ مانده است و دوران جدید که ورود به دوران انقلابات است را نمیبیند . نیروی محرکه این دوران قدرت انقلابات مردم است و مثل همه انقلابات نیروهای ارتجاعی با تمام قوا و از طرق مختلف در مقابل ان می ایستند. مگر در همین سال ۸۸ ندیدیم که چگونه نخست وزیر محبوب امام را جلو انداختند، منتظری را کردند رهبر حقوق بشر دنیا، کروبی شد قهرمان، پاسداران سابق شدند ولتر و خبرنگار. برای سرکوب هر انقلابی ، تمام اقشار مختلف سرمایه به میدان می ایند تا انرا سرکوب کنند. حتی در انقلابهای پیروز مثل شوروی نیز، ناسیونالیستها توانستند بر دولت شوراها غلبه کرده و در دفاع از سرمایه ملی به سرکوب کارگران بپردازند. آیا از این می توان نتیجه گرفت که انقلاب شوروی نیز کار المان بود. دوران انقلابات که با شروع انقلاب ۲۰۰۹ در ایران کلیدش زده شده است و همچنان در کشورهای مختلف دنیا در حال وقوع است، دوره ای است که تیوریهای تازه ای می خواهد و کمونیستها اجتماعی یا بایستی به این نیاز پاسخ گویند و یا به فیلسوفانی تبدیل خواهند شد که فقط می توانند حرف بزنند. برای تغییر این دنیا و دخالت در این انقلابات بایستی کار صد ساله را چند ساله کرد. باید نقش کمونیستها در انقلابات کنونی را جمع بندی کرد، نقاط ضعفی را که موجب شده نتوانند در ان نقش اصلی ایفا کنند را دراورد و راههای جدید بوجود اورد. این انقلابات یا شکست میخورند و بشریت را قدمی دیگر به بربریت نظام سرمایه نزدیک خواهند کرد یا پیروز می شوند و دنیایی برابر و ازاد و انسانی و سوسیالیستی برقرار می شود. برای خواست دوم نمی توان به نظریاتی که صدها بار امتحان داده و شکست خورده متکی شد. باید به مارکس انقلابی به مارکسیسم عملی رجوع کرد و تیوریهای ناسیونالیستی دوران جنگ سرد را به همان احزاب برادر سپرد که اعلامیه بدهند و با طبقات حاکم حال کنند.
۴۰۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : راشل طلائی
عنوان : رادیکالیسم؟
به نظر من رادیکالیسمی که در مقالات نویسنده محترم علیه امپریالیزم و دموکراسی و حقوق بشر و مبارزه مسالمت آمیز مدنی هست در نهایت تفاوتی با خشونت و جنگ ندارد. من البته سمپاتی خاصی به قلم جناب قراگوزلو دارم و در نامه ای این را به خود عزیز هم نوشته ام اما دریغا که این قلم زیبا که من را به یاد نثر خراسانی می اندازد با محتوائی خشن بی جان می شود.
با این همه مقالات قراگوزلو را دوست دارم و به شکل آنها بیشتر علاقه دارم
۴۰۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : کاوه ش
عنوان : چپ فرانسه و آلمان
معمولا چپ غرب بخصوص چپ اسکاندیناوی و چپ های فرانسه و آلمان به چپ ایران انتقاد می کنند که چرا به اندازه کافی رادیکال نیستند و چرا نسبت به تجاوزات امپریالیستی موضع خنثی می گیرند. با توجه به اینکه در این کشورهای شخصیت های بارزی از چپ ایران زندگی می کنند خوب است که سوالات و انتقادهای قراگوزلو را به آنان منتقل کنند و توضیحشان را در این سایت یا سایت های دیگر درج کنند. واقعا چرا چپ فرانسه نسبت به تجاوز دولت آن کشور خاموش است
۴۰۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : صبا ر
عنوان : گور های بی نام و نشان
در هر کجا که امپریالیسم وارد شده و نوکران امپریالیسم و سگ های زنجیره ای آمریکا سرکار بوده اند از این گورهای دسته جمعی با یا بی نام و نشان - به تعبیر رفیقمان قراگوزلو - فراوان است. قطعه ۳۳ بهشت زهرا و خاوران . و البته گورهای دسته جمعی در صربستان و عراق و افغانستان.
متاسفانه چپ ایران در مقابل جنک ناتو ذوق زده شده و از سگ زرد به شغال پناه برده است. سقوط قذافی با حمله جنگنده های ناتو حامل کدام پیروزی است؟
این مقاله در روشن کردن واقعیات لیبی بسیار خوب و تاثیر گزار نوشته شده است. منتهی وقتی که تروتسکیست های ایرانی دست در دست دوستان تروتسکیست فرانسوی و انگلیسی خود مانند هرمان و کلیف و آشکار به وضوح از ناتئ حمایت می کنند و " حکمت" را در حمایت از امپریالیسم می بینند باید با شرمساری به حال چپ گریست.
به ما می گویند چپ سنتی و خودشان دولت اسرائیل را مدرن می دانند. بله ما به این مفهوم که دشمن امپریالیسم و هرگونه نژاد پرستی سرمایه سالار هستیم سنتی به شمار می رویم و تروتسکیست ها چون با آمریکا و انگلیس و فرانسه می پرند مدرن تشریف دارند.
۴۰۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : بنفشه حجم
عنوان : یک اصلاح و یک تذکر
منظور من مرضیه اسکوئی بود
دیگر اینکه دوستان را به خواندن مقاله امپریالیسم دوست عزیزم نوشین دعوت می کنم
با عرض پوزش از حضور مجدد
۴۰۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : بنفشه حجم
عنوان : پایان گفتمان امپریالیسم
متاسفانه گذشت زمان هم نتوانسته است در دیدگاه های دوست عزیزم محمد قراگوزلو کمترین تغییر مثبتی ایجاد کند و او هنوز مانند سال ۵۶ فکر می کند و در هر مقاله این تفکر را بر مداری مانوس به تکرار می گزارد. به نظر من دوران گفتمانی که قراگوزلو از آن دفاع می کند به سرآمده و گفتمان ستیز و ضد امپریالیستی جای خود را در جامعه جهانی به گفتمان دموکراسی و حقوق بشر خواهی داده است. در همین لیبی که دکتر عزیز حالا نگران سرنوشت سرهنگ آن است اگر جامعه جهانی وارد نمی شد جناب سذهنگ تا نفر آخر را می کشت و حالا سر و مر و گنده مثل همه دیکتاتور ها دستش را می شست و می نشست سر صبحانه.
دوست عزیزم
جناب آقای قراگوزلوی گرامی
اگر کمی منطقی باشید و دگم های خود را کنار بگذارید و از تفکرات حمید اشرفی و مرضیه لنگرودی فاصله بگیری به حقیقت روشن خواهی رسید. من گاه فکر می کردم آن زمان که رفتی سراغ نقد سارتر و کتاب اگزیستانسیالیسم را نوشتی دستکم یک مصطفا شعاعیان در جنبش دموکراتیک ایران ظهور خواهد کرد. می دانستم که مانند مصطفا ؛ حافظ را هم خوانده بودی اما....
ناامیدم می کنی
نا امید
نا....
حیف از تو
۴۰۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|