یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

امروز در سوریه «کی کیو می ‏کُشه»؟ - مترجم: سیامند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ابراهیم شیری

عنوان : قتل ستاره تابناک و گل زیبا بدست رژیم خلافتی
آقایان صادق کار و فریبرز عظیمی با تشکر از اظهار نظر هر دو تایتان! باید عرض کنم که اگر بخواهم با این بحثهای پلیمیکی خودم را سر گرم کنم که شما دامن می زنید، باید کار و زندگی را رها کنم. اما چون اتهام زده اید، الزاما، چند توضیح مختصر و مفید بخدمتان می دهم.
اول- این استالین، در یک دوره از تاریخ بشر چنان آتشی به خرمن مالکان و سرمایه داران زد که تا نظام سرمایه داری، نظامی مبتنی بر استثمار و بهره کشی انسان از انسان باقیست، هیچیک از حاملان نظریات استثمارگرانه، نه او را خواهند بخشید و نه پیروان عدالت اجتماعی را. حالا صف خودتان را مشخص کنید در جبهه کار قرار دارید یا در جبهه سرمایه؟
دوم - تعریف شما از تغییر و تحول دیالکتیکی کدام است؟
چگونه آقای صادق کار می تواند سلطنت طلب را با جمهوریخواه آتشی بدهد و اسمش را تحول مثبت بگذارد! چگونه استثمار شونده را می خواهد با استثمار کننده آشتی بدهد و نام دمکراسی به آن بدهد.
سوم- همه تغییرات، تحولات و بریدن از جهان بینی (مثلا بریدن فرزندن از دین و باور والدین) الزاما، همیشه ترقیخواهانه نبوده، نیست و در آینده هم نخواهد بود و همچنین رد مشی مبارزه مسلحانه (صرفنظر از اینکه مطلق انگاشتن هر شیوه مبارزه جزمگرایی نام دارد) تفاوت بنیادی با نفی جهان بینی دارد. آن یک شیوه مبارزه است و این یک جهان بینی. بازماندگان شهدای فدایی نه تنها مشی مسلحانه را نفی کرده اند، بلکه، جهان بینی خود را نیز تغییر داده اند. اشکال کار در همین نکته است. این ادعا که: هم می توان طرفدار عدالت اجتماعی بود و هم از استثمار دفاع کرد، چیزی جز سفسطه بازی و عوامفریبی نیست.
در اینجا به هوش و ذکاوت آقای فریبرز عظیمی هم باید آفرین گفت که فورا آمار گرفته و مشخص کرده اند که طرفداران لغو استثمار و کارمزدی (حداقل در ایران) یکی دو نفر بیشتر نیستند که با هم قرار می گذارند در پای نوشته ها نظر می نویسند. آفرین بر ایشان. بهتر است ایشان بخاطر شکست جبهه کار در مقابل جبهه سرمایه، تاج گل بر سر گذارند. اما نباید فراموش کنند که گالیله هم تنها بود و مخالفان نظام برده داری و فئودالی هم احتمالا یکی دو نفر بیشتر نبودند.
بحضور آقای صادق کار هم عرض کنم که برنامه سازمان را اگر من نه باندازه شما ولی تا حدودی مطالعه کرده ام. یادآوری همین یک قلم کافیست که تضاد اصلی جامعه ایران را نه تضاد، بلکه شکاف بین سنت و مدرنیته تعریف می کند. بلی! توجه داشته باشید که این هم یعنی تحول دیالکتیک!
بر اساس همین تحول «دیالکتیکی» نه متافیزیکی بتصور آقای صادق کار، یاد جانباختگان و شهیدان راه رهایی خلق توأم با همنشینی با سلطنت طلبانی که یافتن سوراخ موش در دوره حاکمیت آنها حکم کیمیا را برای مبارزان داشت، چیزی جز سوداگری نام ندارد.
۴۰۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست