بگذار فعلا دهان بسته کنم !
-
صبا واصفی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : سپیده ریاحی
عنوان : به آقای پارسا
آقای پارسا من متاسفم که شما اینهمه یک بعدی به بحثی چنین عمیق می پردازید.شاید یک زن فمنیست در ایران مجبور باشد وقت سخنرانی روسری بگذارد اما وقتی که مقیم خارج می شود دیگر اجباری درکار نیست. بعد هم این چه انتقادی ست که حالا چرا ۴۵۰۰ نفر نه؟ من فکر می کنم هدف عبدالرضایی از طرح این مطلب اعتراضی عینی بوده تصور بکن جمعیت بزرگی از زنها مثلن در میدان انقلاب ناگهان در یک لحظه روسری شان را بردارند و هیچ شعاری هم ندهند.این کار اولا اعتراضی بزرگ به وضع موجود است و ثانیا هزینه ای هم ندارد.چطور می خواهند اینهمه زن را دستگیر کرده و سپس محاکمه کنند.من مطمئنم چنین اتفاقی مثل بمب در تمام جهان می ترکد. تا زه بهتر است با دیدی تئوریک به این قضیه نگاه کنی.کسانی مثل این شاعر هزینه شان را پرداخته و هنوز دارند می پردازند.از طرفی عبدالرضایی در ایران هم که بود در هر موردی تفکری رادیکال داشت و آن را فریاد می زد
۴۰۴۷۰ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۰
|
از : بهمن پارسا
عنوان : از دور گود...
من گرفتم که تمام تحلیل های حرفه یی مابانه ایشان که از دهانی فعلا بسته میترواد درست است! اما آیا هیچ اندیشیده اید که زن ایرانی در ایران و در قیادت حکومت اسلامی مصداق بارز ،در کف شیر نر خونخواره یی است. هرکس اینرا در نیافته هر چه میخواهد دل تنگش میتواتد بگوید و صد البته تعداد قابل توجهی هم اسامی ریز ودرشت فرنگی را برای موجه تر نمودن سخن و نسخه ردیف کند. و بعداز همه ی اینها به یاد بیاورد دور گود و لنگش کن را.
چرا هیچ چیز ما هموطنان مثل همه کس نیست! حتی زن باوری و زن طرفداری ما نیز شبیه همان مرد سالار باوری ماست. این چه نسخه یی است که برای زنان مینویسیم. ۵۰۰۰ تا بشوند- و نه ۴۵۰۰ تا -وبروند در یک میدان و روسری بردارند و فیلم زندگی شیرین است فلینی را درست کنند!!! این حرفها نشانه ی بارز احساساتی گری و عدم لمس واقعی و عینی مشکل بانوی ایرانی است. گوینده هرکه هست باشدف احترام و عزتش پاینده و مرعی باد، اما که همه ی سخنش به امواج متلاطم و طوفانی یک لیوان آب بیشتر شبیه است تا تلاطم یک قطره باران بر سطح آسفالت خیابان آزادی -آیزنهاور سابق-.
مرا ببخشید ،وقتی در برخورد با مسایل عینی جامعه مصیبت زده ایران که زن ومردش را باهم دارد به فنا میبرد با نظریات دور از واقع که بیشتر به رژه یی از الفاظ شباهت دارد تا لمس واقعیت و به این میماند که گفته باشیم منهم این حرفها را بلدم، بر میخورم از خویش بدر میشوم. در هر حال نظر ایشان محترم هست اما اگر خوب دقت شود وارد نیست.
یعنی که عرصه ی عمل راهی دیگر و به عبارتی عملی تر را میطلبد. من راهش را نمیدانم و هم از اینروست که اظهار لحیه نمکنم ولی اینقدر هست که بدانم این نسخه و نسخی از این قبیل بلیط قطاری است که در مسیر ترکستان است و نه کعبه.
در نهایت احترام و ارادت ،مهر شما مسری باد.
۴۰۴۶۹ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۰
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|