یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نمایش ناگوار فمنیسم نولیبرال ایران - اکرم پدرام نیا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مهدی پوراحمد

عنوان : پویا ت عنایت داشته باشد
وقتی انقلاب فرانسه بوقوع پیوست کسی نمی توانست پیامد های آنرا پیشگوئی کند ولی موج تحول خواهی اروپا و جهان را تسخیر کردو اشرافیت سقوط کرد.مرحله ی نوین و دوران جدیدی از تکامل اجتماعی در مقیاس جهانی شروع شد. هنوز هستند جریاناتی که برای ماری آنتوانت اشک تمساح میریزند و انقلاب فرانسه را بخاطر خشونت هایش سرزنش می کنند. در ۱۹۱۷ نیز پرونده ی تزار روسیه بسته شد ولی کسی برای آنها «مرثیه » ای نمی خواند. در ۱۹۷۹ حکومت پادشاهی مطلقه در ایران منحل شد که هنوز لرزش های آن آرام نگرفته ست. در هر کدام از این انقلاب ها مردم شرکت داشتند ولی شرائط و قول و قرار های انقلاب ها متفاوت بود . در فرانسه موضوع کاملا داخلی و سرمایه داری هنوز دوران طفولیت را آغاز کرده بود . انقلاب در روسیه در شرائطی اتفاق افتاد که جنگ جهانی اول امپریالیستها در حال اتمام بود دنیا کاملا تغییر کرده بود. و انقلاب ایران در شرائطی بسیار پیچیده تر - جهانی مشحون از تضاد دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیزم - جنگ سرد -

موضوع انقلاب فرانسه و روسیه که هر کدام جغرافیای سیاسی جهان را تغییر دادند و پیامدهای آنها با این کامنت قابل بحث نیست ولی می توان گفت موج انقلاب فرانسه جهانی شد و لی روسیه خیر ! اما انقلاب ایران و ده ها کشور دیگر در محاصره ارتجاع داخلی و خارجی قرار گرفت و برای مردم آنها حسرت و شکست باقی ماند. آرمانهای انقلاب ایران و ده ها کشور دیگر چیست ؟ برای ایران ۱۰۰ سال مشروطه نشان برجسته ای ست ! دموکراسی و جامعه ی مدنی ، قانونمداری و حقوق برابر شهروندی ! استعمارگران و امپریالیسها برخورد درستی با ما نداشته اند دلیلی نیست آنرا لاپوشانی کرد. به امید همگرائی بیشتر !
۴۰۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : پویا ت

عنوان : جایگزین شما چیست؟
"نویسنده‌ی نامدار هندی و مبارز حقوق زنان که فقط به دلیل پیشتبانی از استقلال کشمیر آواره‌ی کشورهای غربی‌ست "

چه امر پیش پا افتاده ای! به ظاهر ایشان نمی دانند که درگیری کشمیر هزاران کشته به جا گذاشته و ترور های بسیاری نیز به نام حمایت از کشمیر صورت می گیرد. دمکراسی هندوستان باید سرمشق بسیاری از کشورهای ان منطقه باشد. در وجود امپریالیسم و سیاست های ان شکی ندارم اما وقتی به ظاهر کمونیست های وطنی همه دنیا را منفی جلوه می دهند و مردم را به ان ناکجا اباد و سیستمی که خود نیز تعریف مشخصی از ان ندارند حواله می دهند حرفهای خانم لاهیجی نیز پر بیراه نخواهد بود.
۴۰۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۰       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : پوزش و تشکر
پوزش از نویسنده ی عزیز مقاله که لینک مصاحبه ی اصلی و مورد بحث را در زیر مقاله ی خود قرار داده ولی من تشخیص ندادم. تشکر از کاربر محترم رضا که این اشتباه را به من نشان دادند
۴۰۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۰       

    از : رضا

عنوان : لینک
با توجه به نوشته جالب و مفید خانم بزرگمهر ذکر یک مورد ضروری است. در مقاله اولین لینک همان لینک مصاحبه خانم لاهیجی است. به نظرم تمام مقاله با لینکهای مستدل آمده امید که همه مقاله نویسها این چنین از آمار ولینک مناسب استفاده کنند.
۴۰۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۰       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : نباید مسائل جنبش زنان را در سایه قرار داد.
پا تشکر از مقاله ی آموزنده شما که در باره ی نظرات خانم شهلا لاهیجی در مصاحبه ی با مدرسه ی فمینیستی در اختیار ما قراردادید.
متاسفانه باید اذعان نمود که در این مصاحبه انواع ادعا های سیاسی و غیر دموکراتیک طرح شده که از رسانه های رسمی محافل محافظه کار غربی نیز « راست تر» می باشد. لازم ست بطور مشخص و با حوصله در باره ی آنها روشنگری نمود تا دختران جوان بتوانند نظرات و انتقادات را مطالعه و مورد داوری قرار دهند.
بهتر بود لینک این مصاحبه نیز در پای این مقاله قرار می گرفت تا خوانندگان به مصاحبه ی اصلی دسترسی داشته باشند.

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/fschool/more/۳۱۸۳۳/
من یک نمونه ی از پرسش و پاسخ در مصاحبه را این جا قرار میدهم که نشان میدهد که این بحث ها بسیار حساب شده تهیه شده ست .

مدرسه فمینیستی: خانم لاهیجی، نکته دیگری که بهار عربی و خیزش های مردمی (به خصوص در کشور لیبی، و کمک خواستن انقلابیون لیبی از نیروهای خارجی)، بوجود آورده این است که بار دیگر رویکرد «گفتمان امپریالیسم» را نیز برای برخی از روشنفکران سیاسی مطرح کرده است. نظر شما در این مورد چیست؟

شهلا لاهیجی: اتفاقاَ به نظر من آنچه که آزادیخواهانِ مسئول و واقعی جهان را نگران آینده‍ی لیبی می کند، کمک گرفتن مردم این کشور از نیروهای خارجی و سازمان ملل نیست بلکه فقدان نهادهای مدنی در این کشور است، ساختار قبیله ای و عقب مانده‍ی این کشور است،

خب با یک برخورد بی طرفانه باید گفت : مدرسه فمینسیتی از ماهیت «انقلابیون لیبی » شناخت کافی دارد و در «انقلابی» بودن آنها تردیدی ندارد و از تاریخ شکل گیری آنها نیز لابد واقف ست و میداند که آنها از« نیروهای خارجی» کمک خواسته اند .

ببینید خانم لاهیجی آزادیخواهان جهان را به طیف های مختلفی طبقه بندی نموده که خود نشان دهنده ی نگرش خاصی از تعریف ایشان از آزادیخواهی و منشور حقوق بشر می باشد. مگز آزادیخواه «غیر مسئول » و یا «غیر واقعی » هم میشود ؟ شاید ایشان بعضی از آزادیخواهان جان را برسمیت می شناسند و بعض را قبول ندارد.
بهر حال ، اما من تبعیدی ، در این گوشه دنیا ، نمی توانم به این راحتی نیروهای درگیر در لیبی را به صورت کلی معرفی کنم حداقل بارها و باره در همین رسانه های رسمی دیده و شنید ام که چقدر بحث و گفتگو صورت گرفت که چرا باید ناتو رهبری حملات نظامی را در اختیار داشته باشد. بعضی کشورها در حملات شرکت نکردند. نقش فرانسه و انگلیس نیز معلوم ست همین طور بقیه کشورها ی شرکت کننده در حملات نظامی ! البته اشکالی ندارد که آنها یک مرتبه به یاد مردم لیبی و «انقلابیون» آن افتادند . ولی اشکال دارد که مدرسه فمینیستی و خانم لاهیجی آنها را «نیروهای خارجی» معرفی کنند.

مصاحبه پر از نقل قول های « نادقیق » بدون مرجع و آدرس می باشد . اسامی واقعی ست که در زمانها و مکانهای « نا معلوم » برای نتیجه گیرهای کوتاه مدت بکار گرفته شده ست.
بحث در باره ی هرکدام از نقل قولها می تواند براحتی نشان دهد که مثلا منظور شهلا لاهیجی وقتی از رزالوکزانبورگ صحبت می کند چیست . میخواهد برای تخطئه چپ استفاده کند یا حمایت ؟ ودر بعضی از نقل قولها روایت گونه ،معلوم نیست که راویان قصه ها چه نقشی در پروسه ی مبارزاتی میهن ما و جنبش زنان داشته اند.

ولی یک حرف خانم لاهیجی درست ست : نباید مانند اول انقلاب مسائل جنبش زنان را در سایه قرار داد. وباید به ایشان عرض کنم نه تنها مثل اول انقلاب بلکه هرگز حتی امروز و با جنبش سبز !
۴۰۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۰       

    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : واقعییتی از آنچه بر مردم جهان می گذرد .
نوشته خانم پدرام نیا ، گرچه کوتاه نگارش گردیده ، اما واژه به واژه اش بیان واقعییتی است که امروز بسیار عریان تر از گذشته می توانیم نقاب را از چهره فریب سرمایه داری جهانی بر گیریم . اگر مدعیان دروغین روشنفکری که پر چم مبارزه با دیکتاتوری و دقاع از حقوق مردم ما را به دوش گرفته اند نتوانند به درک درست از ماهییت امپریالیسم برسند . باید در صداقتشان شک نمود .
۴۰۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۰       

    از : کاربر

عنوان : مشکل خانم لاهیجی
خوب نوشتید، کاش به سرکوب کردستان در ترکیه هم اشاره می کردید و انواع دیگر جنایتهای دیگر "دولت مصالحه جو" ترکیه در حق مردمش. اما آیا مشکل واقعا کمبود فاکتهای تاریخی و اقتصادی است؟ برای کسی که بخواهد بداند، دریافتن این واقعیتها در دنیای امروز اصلا سخت نیست، چه برسد برای یک خانم فمینیستی که صاحب یک انتشاراتی هم در ایران است. واقعیت این است که مشکل خانمهای "فمینیستی" از این دست که عافیت شان را در پشتیبانی از انواع حاکمان مردسالار جسته اند و می جویند، در منافع شخصی و قشری شان است. اینها براستی از امتیازاتی ناعادلانه در این روابط برخوردارند و در منافع طبقات حاکم سهیم هستند. طبیعی است که اینها حاضر به از دست دادن این منافع نیستند و دیگر برایشان مهم نبود و نیست که پهلویهای جنایتکار در قدرت بودند و یا حالا یک جمهوری اسلامی + امپریالیسم. این "فمینیست" - ناسیونالیستهای ایرانی به یک حکومت دینی مرتجع هم که کاری به منافع آنان نداشته باشد، راضی هستند. واقعیت این است که اینها نگران تحقق یک ایران براستی دمکراتیک و عادلانه هستند. مشکل در اینجاست.
۴۰۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۰       

    از : مهرگان مهری

عنوان : نوسیاستمداری تازه کشف شده
وقتی نوشته های تازه سیاستمداران وطنی را میخوانم جز ابراز تاسف چیزی نمیتوانم داشته باشم. بوق و کرنای انگ "مارکسیسم عامیانه" که در اشاره به عمق کم سواد نظری فعالین عمدتا جوان و عملگرای چپ ساخته و پرداخته شد و گوش عالم را کر کردهنوز هم برای بنگاههای انگ سازی سودآور است. تازه سیاستمدارن ما نمیدانم چه بویی به مشامشان رسیده که یکباره خواب نما شده اند و همگی از بطلان نظریه امپریالیسم داد سخن میدهند. از گفتارشان پیداست درکشان از امپریالیسم عامیانه تر از مارکسیسم عامیانه بوده است. متاسفانه این سرمایه جدید که همان اعلام بطلان نظریه امپیرالیسم است را هم در راستای منافعشان درست خرج نمیکنند. با خرج این سرمایه فردا چه دارند که رو کنند و با آن سیاست بورزند. حیف نیست حالا که دارند عاقل و سیاستمدار میشوند ماکیاول و هابز و لاک نخوانده با اتکا به سواد ژورنالیستی که آن را هم در ایام جوانی از مطبوعاتی که به مقتضای مد روز چپ بودند کسب کرده اند به یکباره هر چه در انبان دارند را به حراج بگذارند؟
خوب سخت است در این سن و سال از کسی بخواهیم برود برای سیاست ورزی دوباره مبانی سیاست را بخواند اما خوب میشود توصیه کرد حالا که به یکباره همه سیاستمدار و دیپلمات شده اید همه دستهایتان را در اولین بازی رو نکنید.
آنها که الگویشان پیشرفت آمریکا بود شدند شیلی و السالوادر شما که الگویتان ترکیه است چه خواهید شد؟ خدا به داد ما برسد با این سیاستمداران فول دیپلمات
۴۰۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست