از : ازادی
عنوان : تضاد ملی یا تضاد با ارتجاع؟
چرا نظر منو انتشار ندادید؟
۴۱۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۰
|
از : آزادی
عنوان : تضاد ملی یا تضاد با ارتجاع؟
تبدیل تضاد ملی به تضاد عمده مهمترین اشکال جریاناتی است که بر اساس هویت ملی تشکیل شده اند.این شکل از مبارزه باعث مخدوش شدن مرز بندی ها بین جریانات انقلابی و ارتجاعی شده و در نهایت به نفع رژیم حاکم بر ایران میباشد.شیوه مبارزه مسلحانه بر پایه هویت ملی منجر به قطب بندی جامعه حول موضوع ملیت شده که برای جامعه ای مثل ایران بسیار خطرناک و زمینه ساز رشد جریانات شونیستی در ملل ساکن در ان میشود.به عنوان نمونه اعمال گروه پژاک در اذربایجان(مناطقی از کردستان که در نقشه جزء اذربایجان غربی محسوب میشوند) بدون شک باعث رشد جریانات نژاد پرست در این منطقه و به حاشیه راندن جریان دمکراتیک شده.تبدیل تضاد کل مردم ایران با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران به تضاد ترک و کرد از نتایج فاجعه بار این سیاست در این منطقه است است.که متاسفانه به صورت حمایت اکثریت مردم اذربایجان از سرکوب پژاک توسط سپاه خودش رو نشان میدهد.طرح شعار ها باید متناسب با ظرفیت جامعه باشد متاسفانه شعار جامعه دمکراتیک و همزیستی مسالمت امیز ملیت ها به دلیل عدم توجه به واقعیت ها و نحوه عملکرد پژاک در عمل به ضد خود تبدیل شده و باعث افزایش دشمنی بین ملل ساکن در ایران شده است.عدم درک ماهیت رژیم ایران و نداشتن مرز بندی قاطع با ان (علی رغم دفاع مسلحانه در برابر ان)عدم پایبدی به سرنگونی رژیم خمینی علی رغم تمام فداکاری ها و از جان گذشتگی های نیروهای پژاک در عمل بیشتر به مبارزه ناسیونالیسم مغلوب و غالب شباهت دارد تا به مبارزه رهایی بخش برای ازادی همه مردم ایران .این جریانات تنها در پیوند با جریانات سراسری ازادیخواه و سرنگون طلب میتوانند در راه رهایی ملتی که خود را به ان متعلق میدانند و کل جامعه ایران مفید باشند.
۴۱۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۰
|
از : م رحیم
عنوان : اولین شرط، دمکراسی
ناسیونالیسم در کشوری چند ملیتی عامل عمده حاکمیت ضد دمکراتیک است. میزان و نقش این گرایش در شرایط مختلف تاریخی متفاوت است. حتی گاهی از ان فقط بعنوان ابزار استفاده میشود بدون آنکه هییت حاکمه بدان اعتقادی داشته باشد. مثلن در جمهوری اسلامی که قبل از هر چیز حکومتیست ایدیولژیک و نه ناسیونالیست. اما به هر جهت همه حکومتهای توتالیتر و ضد دموکراتیک در یک چیز اشتراک نظر دارند و ان اینکه هر صدای آزادی و حق طلبانه ای زنگ خطریست برای ادامه حاکمیت آنها. با این وجود یک نیرو یا تشکیلات سیاسی مقاومت میبایستی شناخت درستی از مواضع دستگاه حاکمه داشته باشد تا بتواند پاشنه آشیل آنرا بیابد نه اینکه برای گزینش استراتژی جنبش فقط به بازگویی عباراتی که دیگر رنگ سنتی بخود گرفته اند اکتفا کند. مصاحبه آقای مزدک حاوی نکاتی روشنگرانه و به حق درست است اما در چند مورد تردید یا سوال برانگیز:
۱- مثالهای ترکیه که بیشتر گرایش کپی برداری را به نمایش میگذارد برای درک یا توجیه شیوه مبارزه در ایران به هیچوجه مناسب نیست. مبارزان کورد عموما تصویری را که از ترک های ترکیه و تشکیلات سیاسیشان در مقابل کوردها دارند به فارس های ایران تعمیم میدهند تا جاییکه اغلب فارسها مساوی حکومت میشوند. گاه تا آنجا پیش میروند که مشارکت سایر تشکلات سیاسی در حق طلبی های ملت های غیر فارس را از قلم می اندازند. نتیجه چنین روش و سیاستی دور کردن ملت ها از همدیگر است. ۲- شما آزادی کردها را از طریق حکومت ملی و البته دمکراتیک خود در اتحاد (داوطلبانه) با سایر حکومت های احتمالی ایران ممکن میدانید. مثالی هم از علت تشکیل اتحادیه اروپا میاورید که کاملا بیربط است. علت تشکیل اتحادیه اروپا را هم کاملا اشتباه درک کرده اید که مورد بحث ما نیست. برگردیم داخل ایران. حکومت واحد مرکزی در ایران همیشه بافتی غیر دمکراتیک داشته و دارد. این اولین و مهمترین عامل ستم ملی است. پس شرط لازم برای برقراری سیستم مورد نظر شما از میان برداشتن چنین مانعی است. چگونه؟ فرض کنیم که چنین شرطی فراهم شد. چه تضمینی وجود دارد که حکومت های کوچکتر دمکراتیک باشند یا باقی بمانند؟ نمونه ها در تاریخ و در جهان فراوانند و نه خیلی دور از ما. شما باید تصویر روشنی از آینده مورد نظرتان را ارایه دهید. " باید خلق کورد بتواند خود را سازماندهی کند و نظام خودمدیریتی خویش را برقرار نماید." این درست." جهت اینکه این پروژه (سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک) عملی گردد به بستری دموکراتیک در ایران نیاز داریم." این هم درست. مورد اخیر را چگونه میخواهید عملی کنید. اگر این بستر فراهم نشد چه راهی را خواهید رفت؟ ارتباطتان با جنبش آزادیخواهی کل ایران از جمله فارس ها چگونه خواهد بود؟ . ۳- فدرالیسم یا کنفدرالیسم چیز بیشتری جز اصطلاح حق خودمختاری را طرح نمیکند. شرط اولیه هر کدام از اینها همان بستر دمکراتیک و به عبارت عملی و ممکن, وجود حکومتی دمکراتیک است. آنجاست که نظام دمکراتیک میتواند وجود خارجی پیدا کند. و در ان صورت چرا راه نا مطمئن و چرا خلق حکومت های ناسیونالیست کوچکتر؟ برای رهایی ازیک ناسیونالیسم دمیدن در آتش ناسیونالیسمی دیگربه هر کجا برسد به دمکراسی نمیرسد. به نظر من سیستم های فدرالیسم و کنفدرالیسم بر اساس ملیتها در ایران برای سی سال پیش خوب بودند. فرصتی که سوزانده شد. فرصتی که میتوانست ایرانی اباد و آزاد درست کند. ولی چرخ و فلک و عمو سام و خیلی های دیگر در کار بودند که چنین نشود. حالا دمکراسی را نه بر اساس ملیتها و گروههای قومی بلکه بر اساس حقوق ساکنین هر شهریعنی واحد هایی کوچکتر از ملیت باید تعریف کرد. آنچه را که شما برای ملت کورد آرزو میکنید و طبعا حق مسلمشان هست باید برای هر فرد آرزو کرد. و به هنگام عمل از چنین اندیشه ای که شما نیز دارید پیروی کرد که قدرت در دست مردم متمرکز شود. پس مراکز تصمیم گیری به پایینترین سطوح تقسیمات کشوری منتقل شود بی آنکه نژاد و مذهب و ملیت نقشی بازی کنند. در آنجاست که استقلال اقتصادی و سیاسی، شکوفایی " فرهنگ" و بازیابی "هویت و سازماندهی" را نیز ممکن میکند. بسیاری از کشور های اروپایی از چنین سیستمی برخوردارند که متاسفانه از جانب اتحادیه اروپای مورد مثال شما مورد تهدید قرار گرفته است. پس چرا برای چنین مدلی از دمکراسی تلاش نشود که هم ممکن تر است و هم جامع تر و هم قابل اجرا برای سرتاسر ایران.
۴۱۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۰
|
از : کاربر
عنوان : انتقاد
"اگر ایرانی شکل گرفته باشد نشات گرفته از سلسله کوه های زاگرس و فرهنگ آن است. و خلق کورد هم بزرگترین سهم را دارد."
این تصور درست نیست. از همان آغاز شکل گیری ایران، ساختار و فرهنگی که به نام "فرهنگ ایرانی" پدید آمد، امتزاجی از فرهنگهای غیر ایرانی و ایرانی بود و هست. سهم عظیم اقوام سامی و عیلامی و دیگر خلقها را در این میان نادیده گرفتید.
۴۱۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۰
|