از : بهراه
عنوان : لطفا
با درود
لطفا لینک نوشته قوچانی را بدهید تا با متن اصلی نوشته آشنا شویم
۴۱۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۰
|
از : سروش
عنوان : خفته را خفته کی کند بیدار
آقای اسد آبادی ،با خط مش و آسمان ریسمانی نوشتن آقای قوچانی آشنا هستم شاید از ترس زندان ویا به رخ کشیدن سواد ویا برای دریافت حقوقی از شغل اش – روزنامه نگاری- برای گذران زندگی ، به چنان شیوه ای متوصل می شود شما دیگر چرا ؟ روشنفکران بدون ایده و خط مش با راننده تاکسی چه فرقی دارد .واگر حول آن خط مش گروه سیاسی تشکیل نداد کدام حکومتی به حرفش تره خورد می کند ؟
این جملات خود را دوباره بخوانید :
(چه اینکه سوسیالیزم نه یک طرح و برنامه ی از پیش تعیین شده - مانند آنچه چپ های نا کجا آبادی فرانسه ی قرن هجدهم در نظر داشتند- ، بلکه جنبش و دانشی است که طبیعتا نباید هیچ طرح از پیش تعیین شده ای داشته باشد. چرا که ماهیت یک جنبش و یک مبارزه این است که جزئیات در درون اش وجود ندارند و نباید وجود داشته باشد. چرا که این مبارزه و پیروزی است که مدل ها و برنامه ها و علوم ِ مورد نیاز ِ قدرت پیروز را تولید می کنند و ما تنها می توانیم کلیاتی از نفی جامعه ی امروز را نسبت به آینده تصور کنیم).
آیا خود شما به مسافرت می روید بدون طرح و برنامه می روید ؟ مردم ، اشخاص و احزاب را بعد از سالها پیگیری عملکردش ، دنباله روش می شوند وبا کوچکترین " خطا " از آن جدا می شوند ! این کار بدون برنامه امکان دارد ؟ درست خواندی گفتند آینده را پیش گوئی نکنید یعنی نگوید سوسیالیزم یا کمونیسم این است وجز این نیست. راه های مختلفی در زمان های و کشور های مخلتف برای رسیدن به آن وجود دارد. نگفتند بدون برنامه باشید جامعه و مردم هر کاری کردند دنباله روی کنید .
مولوی می گوید تا رهرو نباشی کی راهبر شوی
در کتاب کم حجم دولت و انقلاب نوشته :
" این عمل بدین معنی که بدون پیگیری در هیچ نظریه مشخص یا با توسل به سفسطه ، به دلخواه ( یا برای خوشایند خداوان مکنت )گاه به یک مطلب و گاه به مطلب دیگر می پردازند .آسان ترین راه فریب توده هاست . که التقاط را جایگزین دیالکتیک می سازند چون این عمل موجب رضای کاذب می گردد، و چنین وانمود می سازد که گویا تمام جوانب روند تکامل ، تمام گرایش های تکاملی و تمام تاثیرات متضاد را در نظر گرفته و حال آنکه عملا به هیچ گونه درک جامع و انقلابی ، روند تکامل اجتماعی نمی انجامد
۴۱٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : فرهاد
عنوان : لطفا دو کلمه حرف روشن بزنید
من هم نوشته اقای اسدابادی را خواندم و نمی دانم این چه بیماری مبهم گویی است که دامنگیر بسیاری از نویسندگان ما شده. من اصلا نفهمیدم که قوچانی چه گفته و اقای اسدابادی چه نقدی به او دارد و ربط این ماجرا با توده ای و نئوتوده ای در کجاست. نمی شد در چند جمله خلاصه ای از سخنان اقای قوچانی و نقد خود را بر ان می گفتید؟
۴۱٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : حسن الشاذی
عنوان : سوال
آقای پارسا
روشنفکر، اصطلاحی دارای تعریف علمی است؟؟؟؟
:)))
۴۱٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : پارسا لامعی
عنوان : روشنفکران و راننده و بقال!!!
دوست عزیز جناب اسدآبادی لطفا در تعاریفتان از اصطلاحات معین که دارای تعاریف (بعضا متفاوت) "علمی" هستند با وسواس بیشتری عمل نمایید. این تعریفتان از روشنفکر بدجور توی ذوق میزند. این را از کجا آورده اید؟
۴۱۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : ایراد
جناب م. تلنگر،
انشااله به بنده ایراد نمیگیرد اگر بگویم
Brevity Is the Soul of Wit
۴۱۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : رضا اسدآبادی
عنوان : توصیه
آقای پارسا
فارغ از حرافی
نقدتان را بطور مشخص به مقاله ام بفرمایید
البته مقاله که نه
جوابیه
۴۱۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۰
|
از : بهمن پارسا
عنوان : ورد خوب،سوراخ گم شده!
نوسنده ی محترم خسته نباشید، وحتما هم نیستید! درود برشما و حوصله ی وسیع تان.واقعا که وقت و توان وحوصله لازم است تا کسی این همه مطالب و مستندات مربوط و نامربوط را جمع آوری کند و بعد هم ،با عزمی جزم آنها را نوشته ، در ردیف جملات و پاراگرافها قرار دهد، بی آنکه معلوم گردد هدف از این همه چیست!؟
من این مطالب را در پی آن خواندم - ودوبار- که سخن شما راه به جایی میبرد و پنجره ییی میگشاید. افسوس که برداشت من این است که ،شما نماد بارز همان روشنفکری هستید که تصویر کرده اید. شما صرف نظر از سالهای عمرتان و تجاربی که دارید-که ظاهرا چنته ی پری نیست- چیزهایی اینجا و آنجا خوانده اید که بسیار هم مفید بوده و صد البته بهتر از ندانستن است و اما در بکار زدن آن خوانده ها مرا بیاد فرمایش ملّای روم انداختید: گفت شخصی ورد خوب آورده ای/لیک سوراخ دعا گم کرده ای.
بکار گرفتن بیمورد اینهمه "فاکت"! از این وآن ،با هر قد واندازه غیر ازاینکه به خواننده گزارش میدهد که شما از آن فلان و بهمان خبر دارید و احتمالا هم مقاله یا نوشته یی از آنان را خوانده اید حاوی کدام استدلال و تحلیل منطقی یا سیاسی-فلسفی است.با سیلی از این اسامی و کد هایی که در بافت کلی نوشته شما مبین تفکری نامنسجم و نامرتب است من خواننده علاقه من به کدام نتیجه گیری معقول میباید نایل شوم.؟ آیا قصد این است که در انتها بگویم به به عجب مقاله یی!!!
البته یک حقیقت کلی هست که نمیشود منکر شد و آن اینکه ما انقلاب کردیم و بعد هم هجرت وغربت گزیدیم که آزاد باشیم هر آنچه دل تنگمان میخواهد بگوییم. از این زوایه من هم با شما هم سنگر و هم رزم هستم،و به همین دلیل به خود اجازه داده ام تا اظهار نظر کنم. ودرود بر این آزادی. پاینده باشیدو مهر شما مسری باد
۴۱۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۰
|