از : میم نون
عنوان : بخش دوم پاسخ به مسعود راد
با سلام مجدد بر مسعود راد
حالا که نظرات شتابزده ما درج شده بگذارید، به بقیه افاضات شما بپردازیم:
کمونیست ها بنظر شما « توانایی گذار به عصر فن آوری اطلاعات و آزادی نشر عقیده را ندارند.»
عصر فناوری اطلاعات مورد نظر شما را به نحوی از انحاء می شود قبول کرد، ولی گذار به عصر ـ بطور کلی ـ دست خود انسان ها نیست، انسان ها در اعصار معین به دنیا می آیند و در قبول و رد آنها نقشی نمی توانند بازی کنند.
اعصار به فشار جو می مانند، که بر دوش همه سنگینی می کند و انسان ها چنان بدان عادت می کنند که فشار یک «بار» را احساس حتی نمی کنند، مگر میلیونر باشند و به پیک نیک فضائی خطر کنند و از فشار جو به تجربه خویش آگاه شوند.
اما در عصر امپریالیسم و یا به قول شما فناوری اطلاعات، کی آزادی نشر عقیده وجود داشت؟
بورژوازی تا پنجاه سال پیش حتی دهقانان و زنان را از حق انتخابات محروم کرده بود.
بورژوازی آخرین طبقه ای است که طرفدار دموکراسی به معنی حاکمیت اکثریت مردم باشد.
بورژوازی وقتی «دموکرات» شد که کابوس خون آلود فاشیسم را بر سر مردم اروپا حاکم ساخت، احزاب و سندیکاها را به اتش کشید، هر نفس کشی را زنده زنده سوزاند و پس از کشتن ۶۰ میلیون و ویران سازی هزاران شهر و روستا یعنی زمانی که نفس کشی باقی نمانده بود، سنگ دموکراسی فرمال به سینه زد.
کدام کمونیستی در کجا و کی توانائی ورود به عصر نشر عقیده نداشته؟
حتما منظورتان اجازه نشر عقیده بوده و نه توان آن.
بنظر شما « مذهب مولود عصر کشاورزی بوده» است.
این ادعا را از کجا دارید؟
مذهب محصول جهل انسان نسبت به قوانین و قانونمندی های طبیعی بوده است. می توانید به هر فرهنگی که یافتید مراجعه کنید. به مفاهیم انیمیسم و غیره.
شاید منظورتان ادیان بزرگ از قبیل یهودیت و مسیحیت و اسلام است.
هر سه این ادیان بزرگ اما اگر نگاه مختصری به قرآن باندازید، در می یابید که محصول دوران برده داری بوده اند.
محمد خود را عبد می نامد و بنی بشر را نیز به همین سان.
عبد یعنی بنده و برده.
محمد خدا را معبود، یعنی بنده دار، به قول سعدی، خداوند بنده می نامد.
چرا؟
برای اینکه رسالت او (که درآن زمان رسالتی انقلابی بوده) توجیه تئولوژیکی نظام برده داری بوده است که در نتیجه تجزیه و تلاشی نظام اشتراکی اولیه و از بطن آن پدید آمده بود.
ادیان هرگز محصول و یا مولود عصر کشاورزی نبوده اند. این ادعای شما غیر علمی تر و خرافی تر از هر مذهبی است.
شما می فرمائید که مذهب «نمی توانست با مقتضیات عصر صنعتی خود را هماهنگ کند.»
منظورتان از عصر صنعتی عصر سرمایه داری است.
اما بورژوازی ـ بر خلاف پندار شما ـ حتی در نبرد خود بر ضد فئودالیسم و کلیسای کاتولیک، به رفرماسیون و مذهب پروتستانی تکیه کرده است و زیر پرچم همان مذهب مسیحی توده های دهقانی را در آلمان سی سال بر ضد فئودالیسم پی نخود سیاه فرستاده و بعد با فئودال ها کنار امده و دهقانان را متحدا به یوغ بسته است.
هنوز هم مذهب در همه کشورهای سرمایه داری نقش ارتجاعی تعیین کننده در دولت ها دارد. به نام احزاب این کشورها نظری باندازید و به صحت ادعای من پی ببرید.
شما می فرمائید: «عصر جدید عصر آزادی تولید و انتقال انبوه اطلاعات است.»
شما ظاهرا معنی «عصر جدید» را هم نمی دانید:
عصر جدید بورژوائی پس از قرون وسطی واپسین اغاز می شود، با هومانیسم، رفرماسیون، روشنگری و فلسفه کلاسیک آلمان به سردمداری کانت و هگل و فویرباخ و غیره.
اگر منظورتان عصر کنونی یعنی عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است، ادعای تان در زمینه وجود آزادی تولید از بی اطلاعی تان نشئت می گیرد.
امروز کنسرن های غول آسا هر آزادی اقتصادی و سیاسی و غیره را در نطفه خفه می کنند و هر رقیبی را در نطفه می کشند. شورش های اشغال در قلب متروپول ها نشانه هائی از این روند مخرب است. تولید به قول خود شما از متروپول ها به کشورهای حاشیه منتقل می شود تا سودهای کلان ببرکت دستمزدها و شرایط کاری مشابه به دستمزدها و شرایط کاری «عصر جدید» (دوره انباشت بی رحمانه اولیه سرمایه) بدست آید.
اگر منظورتان از اطلاعات، اطلاعات علمی از رده خارج شده (که پاتنت شان به اخر رسیده) باشد، حق با شما ست.
و گرنه عصر کنونی عصر اشاعه جهل مرکب است، عصر تخریب بی پروای شعور توده ها ست، عصر اشاعه خرافه های عهد عتیق است که از شنیدنش مو بر تن هر متمدنی سیخ می شود و عرق شرم بر جبینش می نشیند.
شما می فرمائید: «اگر ضعفی در جبهه ایدئولوژیکی تان می بینید تقصیر کسی نیست.»
مارکسیست ها هر ضعفی هم که داشته باشند، ضعف ایدئولوژیکی ندارند.
ایدئولوژی آنها علمی تر از هر علمی است که شما سنگش را به سینه می زنید.
مسئله فقط این است که اشاعه علم و تفهیم آن در جامعه و جهان سرمایه داری بمراتب دشوارتر از اشاعه خرافه است.
شما می فرمایید: « در قرن بیست و یکم کشورهای صنعتی پیشین کارهای سخت و سنگین تولید را به کشورهای دیگری محول کرده اند و خود به طراحی های نرم افزاری و کنترل بازارهای مالی مشغولند.»
خوب حق با شما ست، ولی جنابعالی به عنوان یک انسان روشنفکر و مدرن چه احساسی با کشف و اعلام این حقیقت امر دارید؟
اینکه کارگران چه بسا خردسال هندی و غیره در لجنزار استثمار بیرحمانه در سایه همین کردوکار کنسرن ها، بیش از ۲۹ سال عمر نمی کنند و چه بسا دسته دسته دست به خودکشی در محیط کار می زنند، به عنوان انسان نوعی، عرق شرم بر پیشانی تان نمی نشیند؟
شما می فرمایید: «تحلیلها و راه حل های قرن نوزدهمی ناکارآمد می نماید»
از تحلیل های مارکسیستی ـ لنینیستی به چه میزانی خبر دارید که انگ قرن نوزدهمی بدانها می زنید؟
فقط برای نمونه چند تا از آنها را نام ببرید.
تحلیل های مارکسیستی ـ لنینیستی حتی در بدترین کیفیت شان، علمی ترین تحلیل ها را تشکیل داده اند و تشکیل می دهند.
با پوزش از روده درازی
۴۱٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : مفهوم "عصر"
آقای راد عزیز!
این "عصر فنآ آوری اطلاعات و آزادی نشرعقیده" مگر خودش محصول انقلاب صنعتی نیست ؟ این چه استنتاجی است که می فرمائید؟ مفهوم "عصر" در تحلیل تاریخی با مفاهیم رایج در ژورنال ها و آکادمی ها تفاوت دارد. عصر ماشین بخار، عصراتم ، عصرفناوری اطلاعات و تعابیری از این دست که کاربردهای خاص خود را دارند، هیچیک ناظر به شیوه ی تولید و مناسبات تولید نیست ، حتی آن " انقلاب صنعتی " هم مستقیما حامل چنین مفهومی نیست ، بنا بر این لطف کنید و کمونیست ها را عجالتا از آن کلوب " انجماد تاریخی"معاف بفرمائید. ضمنا مگر "مناسبات" عصر صنعتی را ، ما برقرار می کردیم که حالا اصرار به تکرارش کنیم ؟ قرن بیست و یکم که سهل است ، قرن سی و یکم هم که بشود و آقایان سرمایه به "طراحی نرم افزاری و کنترل بازارهای مالی" مشغول باشند، چون آدمی نه با آن کاغذپاره ها ( که حالا دیجیتایز هم می شوند) که با " آزادی و نان "زندگی می کند و این دو همچنان اسیر"مناسبات تولید" خواهند بود، گفتمان این "واماندگان" اعتبار خواهد داشت!
۴۱٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : میم نون
عنوان : پاسخکی به حضرت مسعود راد
با درود بر مسعود راد
من روی برخی از مفاهیم و احکام حضرتعالی خم می شوم تا از گنجینه معرفتی شما بلکه نصیبی ببرم:
حکم اول شما: «در طول روند تکامل اندیشه همیشه گروههایی بوده اند که ترجیح داده اند زمان متوقف شود و هراندیشه قبل و بعد از آن را ارتجاعی و ناپسند نامیده اند. »
حسن ایرانی جماعت این است که روی نوشته خود تأمل نمی کنند:
هر اندیشه قبل و بعد از آن!
منظور از «آن» چیست؟
بعد از «زمان متوقف شده؟»
خوب مگر قرار نیست که اندیشه کهنه ی بطور دیالک تیکی نفی شده، ارتجاعی باشد؟
وقتی گالیله حرکت سیاره ها را نشان می دهد و اثبات تجربی می کند، آیا باور به مرکزیت (سنتریسم) و ثابت و ساکن بودن زمین ارتجاعی نیست؟
اما منظورتان از اندیشه بعد از « آن » کذائی چیست که گروه های کذائی، ارتجاعی اش می دانند؟
در مثال من، اندیشه های گالیله و جوردانو برونو خواهند بود.
کی چنین پدیده ای به چشم خورده؟ افراطیون مذهبی کجا و کی اندیشه های قبل و بعد «آن» کذائی را ارتجاعی نامیده اند؟
مگر آنها بنیادگرا نبوده اند و به اصالت آیات کتب مقدس نچسبیده بودند؟
منظور حضرتعالی از مفهوم «انجماد تاریخی» چیست؟
باور متافیزیکی گروه هائی به چیزی را می توان «انجماد فکری» نامید، ولی هرگز نمی توان از «انجماد تاریخی» دم زد.
آنگا باید به فلسفه تاریخ حمله برد و نه به انجماد فکری.
این کاری است که پست هیستوریسم کرده است.
«کمونیستها آخرین گروهی هستند که به این کلوب (یخ زدگان مغزی) پیوسته اند.»
کدام کمونیستی را می شناسید که اندیشه های بعد از «آن» کذائی را نه انقلابی، بلکه ارتجاعی نامیده است؟
«کمونیسم محصول انقلاب صنعتی است.»
این ادعا را می توانید اثبات کنید؟
کمونیسم یک فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است.
کمونیسم نخستین و طولانی ترین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوده (جامعه اشتراکی اولیه) که بنا بر اسناد مورگان باستان شناس و محقق امریکائی فاز واپسینش ۲۰ تا ۳۰ هزار سال طول کشیده است.
شاید منظور شما کمونیسم علمی و یا مارکسیسم ـ لنینیسم است.
اینجا هم ادعای تان پا در هوا ست.
مارکسیسم نقطه تکاملی تمامت تفکر بشری است و رد پای آن را می توان حتی در آثار شیخ شیراز دید. دیالک تیک ماتریالیستی جلبک یکشبه نبوده، بلکه ریشه در تاریخ تفکر بشری دارد. گنجینه دیالک تیکی سعدی غول آسا ست و مارکسیسم ادامه منطقی همین تفکر تاریخی متعلق به تمامت بشریت است.
شما شاید با مفاهیم آشنائی زیادی ندارید و منظورتان از کمونیسم کذائی، پرولتاریا ست.
آری پرولتاریا محصول تشکیل و تکوین فرماسیون سرمایه داری است که شما بدون کمترین ترفند و عوامفریبی، بدان نام «انقلاب صنعتی» می دهید. ظاهرا معنی انقلاب صنعتی را هم نمی دانید.
بقیه ادعاهای تان را هم خودتان نقد کنید، اندیشیدن هرگز برای حفظ اعتبار خویش مضر و زیانبار نبوده است.
با پوزش از روده درازی
۴۱٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : مسعود راد
عنوان : نگاهی دیگر
در طول روند تکامل اندیشه همیشه گروههایی بوده اند که ترجیح داده اند زمان متوقف شود و هراندیشه قبل و بعد از آن را ارتجاعی و ناپسند نامیده اند. افراطیون مذهبی از هر دسته ای نمونه های بارز این انجماد تاریخی هستند. این گروهها در مجموع کلوب یخ زدگان مغزی را تشکیل میدهند. کلوبی که در سر هر پیچ تاریخی اعضای جدیدی از میان واماندگان کاروان پیشرفت و تمدن به آن اضافه میشوند و کمونیستها آخرین گروهی هستند که به این کلوب پیوسته اند. چرا که کمونیسم محصول انقلاب صنعتی است و توانایی گذار به عصر فن آوری اطلاعات و آزادی نشر عقیده را ندارد. همانطور که مذهب مولود عصر کشاورزی بود و نمیتوانست با مقتضیات عصر صنعتی خود را هماهنگ کند.
عصر جدید عصر آزادی تولید و انتقال انبوه اطلاعات است. اگر ضعفی در جبهه ایدئولوژیکتان می بینید تقصیر کسی نیست. این طبیعت تکامل است که نمیتواند یکجا بایستد. و اگر اصرار داشته باشید که مناسبات عصر صنعتی را دوباره در عصر آزادی اطلاعات برقرار کنید تاچار خواهید شد با کل جریان تکامل مقابله کنید.
در حالیکه در قرن بیست و یکم کشورهای صنعتی پیشین کارهای سخت و سنگین تولید را به کشورهای دیگری محول کرده اند و خود به طراحی های نرم افزاری و کنترل بازارهای مالی مشغولند، تحلیلها و راه حلهای قرن نوزدهمی ناکارآمد مینماید
۴۱۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : میم نون
عنوان : درود بر برزویه طبیب
با سلام
در اشاره موجز و مختصر برزویه طبیب، مبنی بر اینکه «مقوله چپ و یا راست نباید نقطه عزیمت تحلیل های ما باشد»، معروفترین مرزبندی فلسفی در طبیعت و جامعه تقطیر یافته است:
تقدم مادی بر فکری: تقدم طبقات بر مقوله های چپ و راست: تقدم شرایط زیست بر تظاهرات ایدئولوژیکی غیرتاریخی و غیر طبقاتی: تظاهرات به معنی خودنمائی بسته به حال و روز روزگار.
من نوشته آقای عیسی صفا را نخوانده ام و از جهان بینی ایشان اطلاع چندانی ندارم.
تنها حکمی که از ایشان به خاطر دارم، این است که علت شکست سوسیالیسم را در عدم استثمار طبقات زحمتکش دانسته اند. (سایت سرای مردم)
ولی برزویه هم نباید به مقوله ها کم بها دهند:
من روزی از حریفی پرسیدم: معیار عینی برای کمونیست بودن (چپ سرخ) چیست؟
برزویه هم بهتر است که بدان باندیشد. دیگر نمی توان فریب نام های فریبا را خورد و به میزان شعور، ماهیت و کرد و کار رهبران عظیم الشأن احزاب و سازمان ها ناندیشید.
چون گاهی مرز چپ و راست سیال می شود و تشخیص آندو از یکدیگر محال.
با پوزش
۴۱۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۰
|
از : برزویه طبیب
عنوان : نقطه عزیمت تحلیل
مقوله چپ و یا راست نباید نقطه عزیمت تحلیل های ما باشد .انچه عینی است طبقات اجتماعی ٬وعناصر اگاه انها هستند که در تقابل ویا در توافق با یکدیگر عمل میکنند و گرنه مقصد این عزیمت انحلال طلبی است ومقاله این رفیق از طریق اولویت دادن به اتحاد با نیروهای متزلزل ضد استبدادی بویژه در شرایط عدم پذیرش دست دوستی دیگران از طرف این نیروهای متزلزل نمونه بارز ان است. برزویه طبیب
۴۱۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۰
|
از : خسرو داوری
عنوان : درود
مقاله ای در خور توجه. دست مریزاد آقای عیسا صفا.
۴۱۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۰
|