سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

۸. سقوط سرمایه ی مالی یا بحران ساختاری کاپیتالیسم؟ - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : دهقان دهقان

عنوان : سوسیالیسم بدون کارگران
آقای دو تا نادر مگر سویسالیسم بدون کارگر بوجود میاد؟ تو چین و روسیه که همه دهقان و دهاتی بودند پس این سوسیالیسم را کی قرار بود بسازه؟ بلاخره باید کارگر درست می کردند که بشه سوسیالیسم ساخت. بدون بنا و عمله که ساختمان نمیشه ساخت پس با دهقان و دهاتی هم نمیشد سوسیالیسم ساخت. اگر سوسیالیسم را تا حد تبدیل دهقانان به کارگران صنعتی تنزل نمی دادند پس ناچار بودند این دهاتی ها را شهری و کارگر کنند که کشورهاشون صنعتی بشه. مثل کشور خودمون که مرحوم شاه خائن انقلاب سفید کرد و همه دهاتی ها ریختند تو شهر تهرون و انقلاب کردند و الان حتی کار کارگری هم پیدا نمی کنند.باز تو روسیه و چین کشوراشون صنعتی شد مال ما که نه صنعتی شد نه بورجوازی دمکراسی آزاد. شد یک ملاژوازی تمام کمال که فقط بورجوازی بازاری ته ریش دار کیف کنه.
۴۲۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۰       

    از : نیما رسولی

عنوان : این هم یک پاورقی زیر مقاله محمد قراگوزلو. البته با افتخار.
در فوریه ۱۹۹۰ از اریک هابزبام (لیدر حزب کمونیست بریتانیا ) سوال شد:"به نظر می رسد در شوروی کارگران در حال سرنگون کردن دولت کارگری هستند" هابزبام چواب داد: " بدیهی است که آن دولت ؛ دولتی کارگری نیست. هیچ کس در شوروی هیچگاه اعتقاد نداشته که آن دولت دولت کارگری بوده است و کارگران هم می دانند که دولت کارگری نیست"
چرا هابزمام این نکته را ۵۰ یا حتی ۲۰ سال پیش نگفته بود؟
نینا تمپل ( دبیر کل حزب کمونیست ایتالیا) به دنبال فروپاشی شوروی گفت:" من فکر می کنم حق با حزب کارگران سوسیالیست انگلستان بوده است.تروتسکیست ها درست می گفتند که در اروپای شرقی ؛ سوسیالیسم حاکم نبود. ما باید این را مدت ها پیش می گفتیم"
با خواندن جملات نینا تمپل آنسان به این موضوع فکر می کند که اگر پاپ اعلام کند خدا مرده است چه اتفاقی می افتد؟کلیسای کاتولیک چگونه به حیات خود ادامه خواهد داد؟
اغتشاش ایجاد شده در بین احزاب کمونیست در سرتا سر جهان خرد کننده بود. بری ما که مدت ها پیش اعلام کرده بودیم که در روسیه سرمایه داری دولتی حاکم است فروپاشی شوروی پلی بسوی آینده برقرار ساخت و سنت صحیح و مارکسیستی سوسیالیسم از پائین را حفظ کرد. احزاب استالینیست در سراسر جهان از حمایت عظیمی برخوردار بودند. استالینیسم همینطور بسیاری از سوسیالیست ها را تحت تاثیر قرار داد که خود را غیر استالینیست و یا حتی ضد استالین می دانستند.
پاشنه آشیل در تعبیری بود که بیانگر واقعیت استالینیسم است. آنها استالین را وارث انقلاب شان میخواندند و نه گورکن آن.
رابطه بین استالین و انقلاب اکتبر بسیار شبیه به نسبت کلیسای کاتولیک با تمام ثروت و دستگاه سرکوب و تفتیش عقاید با آن نجار ناصری است که میز رباخواران را واژگون می کرد و می گفت:
عبور شتر از سوراخ سوزن از ورود ثروتنمدان به بهشت آسان تر است!!!!!
۴۲۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۰       

    از : محسن ساده

عنوان : سرمایه داری دولتی در شوروی
دوستان!
برای آگاهی از روند تولید سرمایه داری در شوروی بعد از سال های نپ می توانید به کتاب بسیار ارشمند " سرمایه داری دولتی در شوروی " نوشته تونی کلیف و یا مقاله ای از کلیف در شماره ۷ نشریه آلترناتیو مراجعه کنید. همچنین پیشنهاد می کنم مقاله دانیل بن سعید ترجمه تراب حق شناس در سامان نو و آلترناتیو را بخوانید و در صورت ممکن به کتاب " تروتسکی و تروتسکیسم " نوشته الکس کالینیکوس هم سری بزنید
۴۲۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۰       

    از : نادر نادر

عنوان : سوسیالیسم یا صنعت؟
اگر سوسیالیسم را تا حد تبدیل دهقانان به کارگران صنعتی تنزل دهیم آنگاه باید انقلاب های بورژوائی را نیز سوسیالیستی تلقی کنیم.
آقای آرمان یا سوسیالیسم را نخوانده است یا در انقلاب فرهنگی و صنعتی سازی های " رفقا " مائو و استالین غرق شده است.
۴۲۲۵۱ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۰       

    از : کامنت یا زیرنویس؟

عنوان : این کامنتها بعضا پی نوشتهای مقاله هستند
مقالات آقای قراگوزلو در سایت اخبار روز معمولاً یک سلسله کامنت دارند که اگرچه بخشی از آنها در مخالفت با مطلب است اما عمدتاً مانند زیرنویسهای مقاله اصلی است. مثلاً در جایی از مقاله نوشته شده بیان نامه اعتدال و در کامنت دقیقاً به بیانیه و فردی که منظور نویسنده است اشاره شده است. یا در جای دیگری اشاراتی مبهم به لیبرالهایی می شود که اکنون چپ شده اند و در کامنت، آدرس مشخص به فرد مشخص و مقاله مشخص داده می شود. بنابراین در صورتی که نویسنده محترم قصد دارد وارد پلمیک با صاحبان دیدگاههای خاص بشود بهتر است به صورت صریحتر دیدگاه خود را بیان کند.
۴۲۲۵۰ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۰       

    از : مهرداد د

عنوان : به آرمان عزیز
همه می دانند که سازمان های چپ ایران به چند خط تقسیم می شدند و هنوز نیز با وجود انشعابات فراوان و تقسیم شدن به فرقه های کوچک آن خطوط قابل تعریف است. من ابتدا و مختصرن به این خطوط اشاره می کنم.
خط یک. شامل حزب توده. که در تمام مواقع و بدون کم و کاست مدافع شوروی بود و آن کشور را سوسالیستی می دانست
خط دو. شامل جنبش فدائی که در آن طیف های مختلفی فعال بودند. جناح جزنی به حزب توده تمایل داشت اما جناح پویان به نقد استالینیسم نزدیک شده بود. در نهایت فدائیان هرگز نتوانستند تحلیل درستی از شوروی و سوسیالیسم روسی ارائه کنند
خط سوم. شامل جریان های مائویست و سازمان های پیکار و رزمندگان و کومه له بود که بعد ها با به میدان آمدن خط اتحاد مبارزان کمونیست به حزب کمونیست ایران تبدیل شد. در این جریان نیز طیف های متنوعی وجود داشتند. از گرایش به تروتسکیسم تا سوسیال امپریالیسم بتلهایم.
خط چهر را جریان راه کارگر نمایندگی کرد که به نوعی شاخه جوانان حزب توده محسوب می شد. آنان به اوضاع بعد از استالین نقد داشتند
از نوشته های آقای قراگوزلو چنین پیداست که ایشان خط استالین را رویزیونیستی می داند و به خط تروتسکیستی نیز پایبند نیستند. در مجموع ورود به این بحث پیچیده باید توسط خودشان و چنان که وعده داده اند در یک کتاب صورت گیرد . با کامنت دوستمان آرمان و اتهام به این که چه کسی " سوسیالیسم خیالی " را دنبال می کند و چه کسی سوسیالیسم واقعی را نمی توان به جائی رسید. اگر سوسیالیسن نقد کاپیتالیسم و در شکل اقتصادی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی است و نابودی تبدیل نیروی کار به کالا و انهدام خرید و فروش نیروی کار است پس باید حق را تمامن به آقای قراگوزلو داد که شوروی و چین را سوسیالیستی نمی داند

و یک خواهش
اگر چه اولویت های هر نویسنده ای را خود او تعیین می کد اما امیدوارم که آقای قراگوزلو لااقل خلاصه ای از مواضع تحلیلی خود را در خصوص موضوع فروپاشی شوروی منتشر کنند. مثلا به ما بگویند نظرشان در مورد کره شمالی و کوبا و ونزوئلا چیست.
با تشکر
۴۲۲۴٨ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۰       

    از : آرمان

عنوان : سوسیالیسم خیالی
نوشته های آقای قراگوزلو بیشتر به مرثیه خوانی می ماند تا تحلیل علمی مارکسیستی. او متاسفانه آنقدر خانه اش ابری است که از تمام نوشته هایش بوی غم و ناامیدی می آید. او مدعی است که در شوروی سوسیالیسم حاکم نبوده است و در اصل "بورژوازی دولتی" حاکم بوده است که بیشتر برای دلخوشی خود او و مرحمی برای سرخوردگی او و همفکرانش می باشد تا واقعیت عینی. طبقه بورژوازی در شوروی مانند چین امروز در حاکمیت نبود ولی ایده ها و اهداف بورژوازی از بین هم نرفته بود. شیوه تولید سرمایه داری و برنامه "نپ" به صنعتی شدن اتحاد شوروی کمک کرد که کشور دهقانی و عقب مانده روسیه را از یک کشور خرده بورژوازی به یک کشور صنعتی تبدیل شود و میلیون ها دهقان به کارگر و پرولتاریا تبدیل شدند و نظام ظالمانه سرف در روسیه نابود شد و به آزادی دهقانان ختم شد. پرولتاریای روسیه در روند ساختار سوسیالیسم از بورژوازی سلب قدرت کردند ولی مناسبات تولید سرمایه داری از بین نرفته بود و خرده بورژوازی وسیع روسیه و شوروی همیشه قابلیت آن را داشت و آماده نوسان به سمت بورزوازی بود و اگر چه قدرت سیاسی را بورژوازی از دست داده بود ولی امکان بازگشت در تمام دوران اتحاد شوروی وجود داشت ( در تمامی دوران گذار سوسیالیسم این امکان وجود دارد زیرا مبارزه و جنگ طبقاتی پایان نیافته است) و با سیاست های اشتباه نمایندگان سیاسی پرولتاریای شوروی و فشار امپریالیسم جهانی از بیرون بلاخره قدرت سیاسی از دست پرولتاریا خارج شد و نمایندگان بورژوازی که در بوروکراسی حزب هم مدت ها جا خوش کرده بودند به بورژوازی الیگارشی جدید روسیه تبدیل شدند که نمونه های آن اکنون میلیاردها دلار ثروت روسیه را غارت کرده و تبدیل به بورژوازی نوین روسیه و دیگر جمهورهای سابق شوروی شدند. در چین نیز اکنون تعداد زیادی بورژوا که سرمایه های میلیارد دلاری دارند وجود دارند که عضو حزب به اصطلاح کمونیست چین نیز می باشند و حزب به اصطلاح کمونیست چین فقط یک پوشش عوامفریبانه می باشد برای بورژوازی نوین چین. مطمنا نظام اقتصادی چین دیگر دهقانی و فئودالی نیست و این نتیجه انقلاب دمکراتیک خلق چین بود که به نابودی فئودالیسم منتهی شد اما در بنای ساختمان سوسیالیسم انقلابیون کمونیست و پرولتاریای چین شکست خوردند و طبقه بورژوازی چین قدرت را بدست آورد و بخش مهمی از امپریالیسم جهانی شد.
نویسنده محترم متاسفانه با بحث های آکادمیک و شاعرانه خود کمکی به اتحاد و همبستگی کارگران ایران و جنبش جهانی کمونیستی نمی کند. در اینکه نابودی اتحاد شوروی لطمه بزرگی به امید پرولتاریای ایران و جهان زده است شکی نیست اما بورژوازی نیز بارها از طبقه حاکم زمان خود شکست خورد اما در نهایت به پیروزی رسید و حاکمیت خود را به شکلهای مختلف در اقصا نقاط جهان برقرار کرد. پرولتاریا نیز از این شکست ها می بایست یاد بگیرد و باز با انقلابات پرولتری نظام سرمایه داری را در اقصا نقاط دنیا سرنگون کند و ساختمان سوسیالیسم را بنا خواهد گذاشت. با انکار واقعیت وجودی سوسیالیسم در گذشته نمی توان به جلو رفت. متاسفانه اولین حکومت شوراها شکست خورد اما انقلابات پرولتری مطمنا در راه می باشند! کلماتی مانند سوسیالیست و کمونیست و کمونیسم مطمنا مورد سو استفاده بورژوازی شده اند و باز خواهند شد اما باید دید این احزاب و جریانهای مدعی منافع کدام طبقه را نمایندگی می کنند. کمونیست ها منافع پرولتاریا را نمایندگی می کنند و خواهان پایان نظام سرمایه داری و شکل تولید سرمایه داری می باشند. این تنها به دست پرولتاریا انجام خواهد شد و برای پیروزی پرولتاریا می بایست به دانش مارکسیسم آگاه باشند. کمونیست ها وظیفه آگاهی و تشکل پرولتاریا را دارند.
"کارگران جهان متحد شوید"!
۴۲۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۰       

    از : سیاوش س

عنوان : پیشنهاد به آقای مالجو
من البته قبلا مقاله آقای محمد مالجو را خوانده و با مواضع تحلیلی و استدلالی آقای قراگوزلو که در سایت البرز نت منتشر می شد و حالا در این سایت و دیگر سایت ها منتشر می شود آشنا هستم. فقط می خواستم بگویم که اتحاد با خرده بورژوازی رسالت و مسئولیت طبقه کارگر نیست. این پیشنهادی است انحلال طلبانه که اگر به منشویسم ختم نشود در هر صورت کارگران را به زائده خرده بورژوازی تبدیل می کند. واقعا آن جنبش سبز طبقه متوسط که "چپ لیبرال " امثال آقای مالجو از آن دفاع می کردند و هنوز نیز همان مواضع را دارند کجاست؟ چرا رهبران آن جنبش مترقی؟ حتی یک کلمه درباره وال استریت حرف نمی زنند؟
مثل همیشه مقاله آقای قراگوزلو حاوی نکات خواندنی بود
با تشکر از رفییق گرامی تابان که فرصت بحث را باز گذاشته است
۴۲۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۰       

    از : سحر ص

عنوان : اشاره مقاله قراگوزلو به مقاله ائتلاف یا انزوا از مالجو است(خلاصه مقاله مالجو برای قضاوت)
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه ۳ تیر ۱۳۸۹ - ۲۴ ژوئن ۲۰۱۰
محمد مالجو
مقدمه
بخش هایی از روشنفکران چپ در ایران گرچه با جنبش اعتراضی پس از بیست و دوم خرداد تا حدود زیادی همدلی دارند اما ائتلاف طبقه ی کارگر با طبقه ی متوسط را در شرایطی که هژمونی طبقه ی کارگر در جنبش سبز به منصه ی ظهور نرسیده باشد جایز نمی دانند. نویسندگانی از این دست درباره ی ائتلاف طبقه ی کارگر با سایر طبقات بر این باورند که «طبقه ی کارگر نمی تواند به بهانه ی مبارزه با توتالیتاریسم به اتحاد با جناح های مختلف بورژوازی لیبرال (حتی جناح چپ بورژوازی) دست بزند.» (۱) از نگاه چنین نویسندگانی، «هدف فوری چپ از مشارکت در [جنبش اعتراضی پس از بیست و دوم خرداد] تشکیل پرولتاریا به صورت طبقه و به منظور خلع ید سیاسی و اقتصادی از کل طبقه ی بورژوازی است.» (۲) نقشه ی راه برای تحقق همین هدف را نیز چنین بازگو می کنند: «طرح این مطالبات نیازمند زمان، پیشرفت مادی وقایع و استمرار جنبش، کنارزدن ذهنیت های بورژوایی ـ لیبرالی، مبارزه با هژمونی لیبرال ها و کوششی دشوار برای حضور هژمونیک طبقه ی کارگر است.» (۳)
گرچه نشانه های فراوانی وجود دارد دال بر این که بسیاری از فعالان کارگری طی ماه های پس از بیست دوم خرداد در دام چاله ی رمانتیسم انقلابی برخی از جریان های روشنفکری چپ در ایران نیفتاده اند، (۴) با این حال ارزیابی انتقادی گفتاری که هدفِ نه ضرورتاً نامطلوب اما چه بسا ناممکنِ هژمونی طبقه ی کارگر را در دستور کار قرار می دهد در شرایط فعلی کماکان حائز اهمیت است. در این مقاله می خواهم به نحوی از انحا همین باب را باز کنم.

غفلت از کثرت تضادها
تحلیل طبقاتی غالباً یا کثرت تضادها را نادیده می گیرد یا از میان انبوهِ تضادهایی که در متن جامعه سر باز کرده اند صرفاً تضاد طبقاتی را واجد خصلتی بنیادین محسوب می کند. مثل سایر جوامع، جامعه ی ایران نیز محملِ ظهور و تشدید و استمرار تضادهای پرشماری میان بخش های گوناگون جمعیت بوده است که از قضا دولت های گوناگونِ تاریخ سی ساله ی نظام جمهوری اسلامی گاه در ایجاد و گاه در تقویت و گاه در برقراری شان هر یک به سهم خود نقش داشته اند. تضاد جنسیتی، تضاد قومیتی، تضاد میان سکولارها و مذهبیون، تضاد میان صاحبان سبک-های گوناگون زندگی، تضاد میان اقتدارگرایان و دموکراسی خواهان، تضاد میان مرکز و پیرامون، تضاد میان شهر و روستا، تضاد میان برخورداران و نابرخورداران از اقتدار سازمانی در بدنه ی دولت، و البته تضاد منافع میان نیروی کار و سرمایه. فهرست تضادهایی از این قبیل شاید اصلاً تمامی نداشته باشد. سامان جامعه به یک معنا چیزی نیست جز مجموعه ی پرشمار و درهم تنیده ای از سلسله مراتب ها، مجموعه ای بی-شمار و در هم بافته از فرادستی ها و فرودستی ها. هر یک از آحاد جمعیت بر حسب این که در هر یک از این دوگانگی ها در کدام سو قرار می گیرد و در چه نقشی ظاهر می شود چه بسا با طرف مقابل به نحوی از انحا تضاد منافع داشته باشد، اعم از این که از چنین تضادی اصلاً آگاه باشد یا خیر. هنوز هیچ تدبیرِ سحرآمیزی پیدا نشده تا همه ی این تضادها را با یک حرکت از میان بردارد. می توان هر یک از این تضادها را بر حسب شدت یا گستره یا اهمیتِ ایدئولوژیک یا سایر ملاک ها با هم مقایسه کرد و بر این اساس به رتبه بندی های گوناگونی میان شان دست یازید، اما دشوار بتوان بر این مسابقه ی وزن دهی و اعتبارسنجی چندان فایده ای مترتب دانست. کثرت تضادها یک واقعیت تجربی است، برکشاندنِ یک تضاد از میان انبوهِ تضادها و بر رتبه ی اول قراردادنش اما یک انتزاع تئوریک که متأثر از نوع ایدئولوژی و موقعیت تاریخی و سایر عوامل تعیین کننده اش است.
. اهمیت انکارناپذیر تحلیل های طبقاتی دقیقاً از همین امر سرچشمه می گیرد. اما مشکل زمانی پدید می آید که برخی از روشنفکران چپ می کوشند نه فقط فرایندهای طبقاتی بلکه فرایندهای غیرطبقاتی جامعه را نیز با استفاده از تحلیل طبقاتی توضیح دهند. در حین چنین تلاشی اما هم سایر انواع غیرطبقاتی استثمار و سلطه کم اهمیت جلوه داده می شود و هم مبارزه ی بخش هایی از جامعه نظیر طبقه ی متوسط برای امحای ریشه های انواع سلطه ی غیرطبقاتی. نمونه ای از کوچک انگاری مبارزات طبقه ی متوسط به قلم یکی از روشنفکران پرکار چپ ایرانی:
خرده بورژوازی (طبقه ی متوسط) طبقه ای است معلق میان بورژوازی و پرولتاریا که، به دلیل فقدان انسجام و بی بهره گی از یک بافت طبقاتی واحد و تکثیر درون طبقاتی و، به تبع، وضع متفاوت با بورژوازی و پرولتاریا در نظام تولیدی، از بروز واکنش منسجم و یکپارچه نسبت به هر کلیت طبقاتی عاجز است. خرده-بورژوازی طبقه ای است شلوغ، بی برنامه، فله ای و درهم که بنا بر خصلت طبقاتی خود و به اعتبار میزان بالانس قوا میان طبقه ی کارگر و بورژوازی به سوی یکی از این دو قطب جهت گیری می کند. بدیهی است منافع طبقاتی قشرهای تحتانی خرده بورژوازی غالباً به سوی طبقه ی کارگر میل دارد. در جریان تشدید نزاع طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا، خرده-بورژوازی ناگزیر می باید به دنباله روی از یکی از این دو طبقه ی عمده و تعیین کننده و سرنوشت ساز کشیده شود و در نتیجه طی مدت کوتاهی در طبقه ی پیروز نزاع تجزیه و منحل شود. (۷)
مبارزات طبقه ی متوسط برای کسب آزادی های سیاسی و فرهنگی، از این منظر، به خودی خود واجد ارزش شناخته نمی شود. اگر جنبش دموکراتیک طبقه ی متوسط در ائتلاف با بورژوازی به جریان درآید ارتجاعی محسوب می شود و چنان چه از خلال ائتلاف با پرولتاریا حلول یابد مترقی شناخته می شود. سمت و سوی پیشرفت فقط با یک سنجه تعیین می شود: میزان سلطه ی طبقاتی. دقیقاً با همین پیش زمینه است که جنبش سبز نیز فقط بالقوه و مشروطْ مترقی جلوه می یابد، باری، مشروط به حضور هژمونیک طبقه ی کارگر.
جریان های روشنفکری چپ در ایران برای هدایت کلیت جنبشِ اعتراضی موجود به سوی تأمین منافعِ صرفاً اقتصادی مشروع اما سِکْتی طبقه ی کارگرْ نشان دهنده ی ابتلای شان به درکی نادرست درباره ی رابطه ی منافع طبقاتی و دگرگونی های اجتماعی است. به قراری که کارل پولانی بیش از نیم قرن پیش در فراز درخشانی نوشت، «سرنوشتِ طبقات را نیازهای جامعه بیش تر معین می کند تا سرنوشتِ جامعه را نیازهای طبقات... میزان توفیق طبقات در یک منازعه بستگی خواهد داشت به توانایی شان در جلب حمایت اعضای سایر طبقات.
به ندرت هم زمینه ی مساعد برای ائتلاف طبقاتی میان طبقات ناراضی پیش می آید و هم شکاف عمیق در بلوک قدرت. این هر دو معمولاً در اثر بروز عاملی برون زا به وقوع می پیوندند. رویدادهایی چون سوانح پردامنه ی طبیعی، جنگ، ظهور دشمن جدید، سلاحی نوین که به دست دشمنی قدیمی به کار بسته شود، کشف شیوه های جدیدی برای تحقق اهداف قدیمی، و جز آن از شمار چنین عوامل برون زایی هستند. (۱۰) عامل برون زایی که در فقره ی شکل گیری اعتراضات اخیر هم زمینه های هم گرایی میان طبقات گوناگون را فراهم آورد و هم شکاف عمیقی در بلوک قدرت انداخت عبارت بوده است از ظهور بحران آنتاگونیسم سیاسی میان طبقه ی سیاسی حاکم.

موخره
آن دسته ی کم شمار از روشنفکران چپ که ائتلاف طبقه ی کارگر با سایر طبقات اجتماعی را در فقدان حضور هژمونیک طبقه ی کارگر در جنبش اعتراضی پس از بیست و دوم خرداد بر وفق منافع طبقاتی کارگران نمی دانند دست کم از چهار زاویه ارزیابی نادرستی از صحنه ی سیاسی در ماه های پس از انتخابات دهم به دست می دهند. اول این که گاه تصریحاً و گاه تلویحاً ارزیابی اغراق آمیزی از پتانسیل های عروج طبقه ی کارگر برای مبارزه ی اجتماعی به عمل می آورند چندان که طبقه ی کارگر را در دفاع از منافع طبقاتی خویش کمابیش بی نیاز از ائتلاف با برخی طبقات فرادست سیاسی و اقتصادی می-دانند. دوم این که هم به واسطه ی دلسردکردن طبقه ی کارگر از ائتلاف با طبقات فرادستِ ناراضی و هم در اثر نوعی تلقی نارس درباره ی فرصت سیاسی ای که پس از بیست ودوم خرداد برای تضعیف سلسله مراتب های اجتماعی پدید آمده است ناخواسته به سهمِ ولو ناچیز خویش در بی توجهی به یارگیری و هویت سازی و سازمان دهی طبقه ی کارگر نقش ایفا می کنند. سوم این که در موقعیت کمیابی که بسیاری از اپوزیسیون های پراکنده در گرایش به تحقق دموکراسی کمابیش اشتراک نظر دارند نه با هدف گذاری برای کسب حداقل هایی ممکن از حقوق حقّه ی طبقه ی کارگر بلکه با نیت دستیابی طبقه ی کارگر به حداکثرهایی عجالتاً ناممکن از منافع طبقاتی اش یک بار دیگر نیز به سهم خویش عملاً سدِّ راهِ دستیابی به حداقل هایی از وضعیت دموکراتیک می شوند. چهارم نیز این که ردیه نویسی شان بر راهبرد ائتلاف طبقاتی و استقبال شان از راهبرد انزوای طبقاتی طبقه ی کارگر در شرایطی که نه شکاف چپ و راست بلکه شکاف اقتدارگرایی و دموکراسی خواهی در اولویت است چه بسا در تسهیل استفاده ی ابزاری اقتدارگرایان از اعضای طبقه ی کارگر بی تأثیر نباشد.


منبع: فصلنامه ی گفتگو
www.goftogu.com



یادداشت ها:*
۱. محمد قراگوزلو، ”درباره¬ی غیبت طبقه¬ی کارگر،“ البرز: نقد اقتصاد سیاسی، ۷/۱۰/۱۳۸۸، در تارنمای ذیل:
www.alborznet.ir
۲. محمد قراگوزلو، ”ماهیت طبقاتی جنبش اجتماعی جاری،“ البرز: نقد اقتصاد سیاسی، ۱۰/۹/۱۳۸۸، در تارنمای ذیل:
www.alborznet.ir
۳. همان.
۴. از باب نمونه بنگرید به مواضع هم¬دلانه¬ اما مشروطی که دو تن از فعالان کارگری در قبال مبارزه‍ی طبقه‍ی متوسط در جنبش سبز از خود نشان داده¬اند:
“Against the Status Quo: Interview by Ian Morrison with Iranian trade unionist Homayoun Pourzad,” The Platypus Review, January ۸th, ۲۰۱۰, at platypus۱۹۱۷.org unionist-homayoun-pourzad/; and “Interview: In Iran, Labor Activists Face Repression,” Bill Balderston, Labor Notes, January ۱۹, ۲۰۱۰, at www.labornotes.org
۵. روایتی که رالف دارندورف در کتاب کلاسیک خویش از نظریه‍ی طبقه‍ی مارکس به دست می¬دهد یکی نمونه از انواع قدیمی¬تر تحلیل طبقاتی است. بنگرید به:
Ralf Dahrendorf, Class and Class Conflict in Industrial Society (Stanford: Stanford University Press, ۱۹۵۹) pp. ۳- ۳۵.
۶. مثلاً نگاه کنید به:
Stephen A. Resnick and Richard D. Wolff, Class Theory and History: Capitalism and Communism in the USSR (London: Routledge, ۲۰۰۲) pp. ۳-۵۲.
۷. قراگوزلو. پیشین.
۸. آلن اسکات، فرهنگ سیاسی و جنبش¬های اجتماعی، ترجمه‍ی رامین کریمیان (تهران: آگه، ۱۳۸۸) ص ۵۹.
Karl Polanyi, The Great Transformation: The Political and Economic Origins of Our Time (Boston: Beacon Press, ۲۰۰۱ [۱۹۴۴]) p. ۱۵۹, and George Dalton (editor), Primitive, Archaic, and Modern Economics: Essays of Karl Polanyi (New York: Doubleday and Company, Inc., ۱۹۶۸) p. ۳۹.
Polanyi, The Great Transformation, p. ۱۵۹.
۱۱. ظهور بحران آنتاگونیسم سیاسی در سی¬امین سالگرد پیروزی انقلاب را در نوشته‍ی ذیل با تفصیل بیش¬تری شرح داده¬ام:
Mohammad Maljoo, “Three Placement Modes of the Economy in Post-revolutionary Iranian Society,” in Eric Hoogland and Leif Stenberg (eds.), Navigating Iran’s Essence: Challenging Accepted Perceptions (Syracuse, NY: Syracuse University Press, forthcoming)
روایت اجمالی¬تری را نیز در مقاله‍ی ذیل به دست داده¬ام: محمد مالجو، ”اقتصاد سیاسی مناقشه‍ی بیست¬و¬دوم خرداد،“ گفتگو، شماره‍ی ۵۴، آبان ۱۳۸۸.
۱۲. نگاه کنید به فاطمه صادقی، ”مطالبه‍ی جنبش سبز،“ ندای سبز آزادی، ۲۳ ژانویه‍ی ۲۰۱۰،
۴۲۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۰       

    از : کارو ح

عنوان : چند نکته
سلام
از انتشار کتاب آقای قراگوزلو در خارج از کشور استقبال می کنیم و به نویسندگان عزیزی که آثارشان در بند ممیزی گرفتار شده است پیشنهاد می کنیم همین کار را بکنند. البته ایرانیان خارج از کشور هم باید از این ابتکار استقبال کنند.
سول از جناب قراگوزلو: اگر ممکن است منظورتان را از عبارت سوسیالیسم چپ روشن تر بیان کنید
تذکر به دوست کامنت گزار: این مقاله به هیچوجه ناامیدانه نیست. البته اگر دوست عزیز ما موسوم به " جنبش شکست نخوردگان " اجازه بدهند و آقایان و خانم های سلطنت طلب اخم نکنند می خواهم بگویم که در این ۳۲ سال از بس گفته و نوشته اند که امروز و فردا رژیم سرنگون می شود یک امید کذائی و واهی بوجود آمده است. زنده یاد منصور حکمت ده سال پیش با صفا حائری شرط بست که تا چند ماه دیگر کار تمومه اما....
قصدم مقایسه نیست اما هخا مگه چه کرد. به نظرما تذکرات قراگوزلو تلخ اما واقع بینانه است.. در مصر و تونس و لیبی احزاب نهضت و اخوان و سلفیون و ناتو به قدرت رسیدند و چپ کماکان نظاره گر است. ما دوست داریم با رویاهامون الکی خوش باشیم. بعضی از چپ ها به جنبش سبز سخاوتمندانه لقب انقلاب بخشیدند. همانان که شورش ۱۸ تیر دفتر تحکیم وحدت را انقلاب و سرنگونی عنقریب می دانستند. این تفکرات اگر خیالی و مجازی نیست پس چیست؟
کارو- مریم
۴۲۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست