یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه سرگشاده به آقای محمد نوری زاد - ایرج مصداقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : - خانی

عنوان : آقای سالاری شهامت پذیرش اشتباه را داشته باشید
آقای سالاری متأسفم شما شهامت این که بگویید اشتباه کردم را ندارید. شما در نوشته‌تان خطاب به مصداقی نوشته بودید:‌

«همان منتظری بزرگ شما یکی از معماران بزرگ و موثر این عمارت خشتی حکومت ولایی ارتجاعی بود. اگر او نیزقدرت را برمیگزید، دگمها و گره های ارتجاعی مذهب راه دیگری ‫جز استبداد دینی در اختیارش نمی گذاشت! او شاید فقط آخرهای عمرش فهمید که مذهب نباید ‫بطور کل حکومت کند! و هر نوع حکومت دینی، چه سلطانی، چه شاهی، چه جمهوی اسلامی، از اساس غلط است! ‫و هر خشت عمارتش کج و غلط است! بدست هرکه باشد! از جمله خمینی که فریاد شما را»

در حالی که به عکس ادعای شما، مصداقی در مقاله‌ای که لینکش را گذشته‌ام

http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۱۱/۱۱۳۲۱۰.php

دلبستگی منتظری به شرع و حکومت شرعی و احکام ارتجاعی و سابقه‌‌ی او در برکشیدن حکام شرع و ... را به روشنی توضیح داده است و به صراحت بیان کرده که اگر حکومت به دست او می‌بود وضیعیت چندان بهتر نبود.

شما به جای پذیرش اشتباه این بار از در دیگر وارد شده‌اید و نوشته‌اید: «نقد بر آنچه نوشته میشود وارد میآید؛ بر نانوشته که نقدی نمیتوان نوشت!»

منتظری هرچه که بود لااقل این شهامت را داشت که بگوید اشتباه کردم. از این بابت لااقل بر شما رجحان دارد
۴۲۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۰       

    از : alavi

عنوان : ایرج مصداقی فاقد گوشی برای شنیدن
سالهاست که جناب ایرج مصداقی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق مشغول افشاگریست، افشاگریهای تند وتیزی که آمیختگی غریبش با تجارب تلخ نویسنده، خواننده را به ابراز همدردی وا می دارد.
می توان او را در انبوه نوشته هایش جستجو و تنهاییش را لمس کرد ، تنهایی او و سازمانی را که او را پروراند.
از کودکی یادمان داده بودند که در نبرد بین دو گروه به دنبال فرشته ای بگردید که در انتها دیو را از سرایتان خواهد راند، دو گروه یکی خوب و آن دیگری بد، یکی تمام خیر و دیگری تمام شر.
بزرگتر که شدیم ، خواندیم و لمس کردیم ، عصر اطلاعات هزار سال به عمرمان افزود ، پیر شدیم پای این شبکه جهانی!
چه نسل ستبریست این نسل در حال رشد و چه آینده روشنیست، آینده ای را که این جوانان دنیا دیده بسازند.
آیا این نسل را می توان آنگونه خام پنداشت که اینگونه نوشت: " آقای نوری‌زاد بیش از سه دهه فریب خمینی و خامنه‌ای را خوردید هنوز درس نگرفته‌اید که دل به وحید خراسانی و موسوی اردبیلی و جوادی آملی و مکارم شیرازی و محمد خاتمی و سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی و... بسته‌اید. با هرچه مربوط به گذشته است خداحافظی کنید. اگر وقت کردید دوباره نگاهی به «سردار» سعید قاسمی و گفته‌هایش که آن روزها یکی از سوژه‌ی «روایت فتح‌»‌تان بود بکنید. شما فیلم مستند نمی‌ساختید شما از هر چیز روایت رسمی نظام را به تصویر می‌کشیدید و گرنه در «روایت‌ فتح‌«تان از عملیات فروغ جاویدان، به جنایاتی که «سربازان رشید اسلام» مرتکب شده بودند هم اشاره می‌کردید و قس علی هذه..."
آمیختن ملقمه هایی اینچنینی در یکدیگر و گرفتن نتیجه دلخواه کار جدیدی نیست که این نسل با آن آشنا نباشد، این سبک و سیاق همانهایی است که در کیهان و بیست وسی می نویسند.
این منطق برخورد مرا به یاد نوشته ای عامیانه اما عالمانه از دوستی انداخت،
دو شاگرد پانزده ساله ی دبیرستان نزد معلم خود آمده و پرسیدند : - استاد اصولا منطق چیست ؟
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد
پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق صوری!
و از دیدگاه هر کس متفاوت است.
منطق صوری ،منطقی است که از محتوی تهی شده و تنها آراستن ظاهربه قصد رسیدن به مقصود است.
قطعا اگر آقای مصداقی گوشی برای شنیدن در سایتش برای عموم باز می کرد می دید دلزدگی خوانندگان را.
اما افسوس که گوشی برای شنیدن نیست!
۴۲۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : نقد بر آنچه نوشته میشود وارد میآید؛ بر نانوشته که نقدی نمیتوان نوشت!
‫درست است که ‫‫قبله و مراد و رهبر و حضرت دینی اصلاح طلبان شیعی، منتظری، آخوندی باوجدان بود و قدرت و خلافت دغدغه اصلی اش نبود، ولی به باور این نظرگذار آنچنان که ‫وی را بزرگ تاریخی اش کرده اند‫ « بزرگ » نبود، چون ‫اساساً بیشتر مکتبی و حزب اللهی بود‫ تا علمی و سکولار و دموکراتیک! به اسلام و اجتهاد و ولایت و حفاظت جانی و مالی و پشتیبانی سیاسی و چاپ رساله و بالا کشیدن خمینی به درجه مرجعیت و رقابت با بقیه فقهای حوزه بینهایت کمک کرد، که البته بعدها در صداقت ‫و صافی پیری اش ‫ صد چندان پشیمان شد. جوانی اش وقف یادگیری تعصبات فقه شیعه در مکاتب بروجردی و خمینی ‫و سایر مدرسین حوزه شد. ‫عمری دراز به مبارزه با چپ ها و ناباوران و سایر فرقه ها و بخصوص اقلیت بهایی گذ‫راند. در جوانی بدون هیچ مجوزی قانونی، خودش را مکلف ترویج و تبلیغ شیعه و ارشاد مردم و اصلاح «عوام» کرد....‫ در میانسالی ‫کارگذار و کارپرداز و امام جمعه و رئیس نخبگان کشور و طراح و معمار لوایح و قوانین اسلامی ولایی و شرعی در قوه مقننه و قضائیه جمهوری اسلامی شد....‫ منتظری ‫یکی از پایه گذاران اولیه و اصلی ولایت فقیه است و تا آخر عمرخمینی به ولایت او اعتراض نکرد. جناب ا.م. ‫در این نوشته خود ‫از صفت «‫بزرگی» ‫‫برای او استفاده میکند و ‫آنرا به نحوی به خواننده ‫الغا میکند. ‫نوشته اند که:

‫« بزرگی آیت‌الله منتظری از همین‌جا آغاز شد. او که جانشین‌ »امام عزیز» بود رو در روی او ایستاد و گفت «اطلاعات شما روی ساواک شاه را سفید کرده است». اتفاقاً خمینی از همین‌جا بود که او را تحمل نکرد و کینه‌اش را به دل گرفت. به نامه‌ی مهرماه ۱۳۶۵ آیت‌الله منتظری رجوع کنید »‫
۴۲۴۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۰       

    از : - خانی

عنوان : مصداقی و منتظری
آقای سالاری نظر مصداقی راجع به منتظری را تحریف کرده است. خوب است نظر مصداقی را در مقاله خودش جویا شویم. حوصله کردید بخوانید.


http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۱۱/۱۱۳۲۱۰.php
۴۲۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۰       

    از : بنده خدا

عنوان : ایرج خان لطفاً پاسخ دهید
خمینی هرکاری که کرد درست یا غلط مطابق بود با نظر اکثریت مردم. به دو دلیل ، اول دفاع جانانه‍ی مردم در جبهه ها . ممکنست بگوئید مردم وقتی با هجوم خارجی مواجه می شوند بدون توجه به حکومت از کشور دفاع می کنند ولی واقعه‍ی سوم شهریور بیست که مملکت ظرف سه روز به اشغال متفقین درآمد خلاف این نظر را اثبات می کند. واقعیت اینست که اگر مردم از حکومت راضی نباشند هیچوقت خودشان را برای دفاع از مملکت فدا نمی کنند.
دوم تشییع جنازه‍ی بسیار با شکوه خمینی توسط مردم آنهم پس از ده سال تحمل جنگ و کمبود و کوپن بود که خود من شاهد بودم حدود ده میلیون نفر از مصلای تهران تا بهشت زهرا پای پیاده جنازه‍ی او را مشایعت کردند.
همین حالا هم نخست وزیر همان خمینی که بارها مورد تأئید شخص او قرار گرفته بود
مرد و مردانه در کام شیر ایستاده و ذره ای از خواست اکثریت مردم کوتاه نمی آید.
دوست گرامی...
مشکل ما فقط استبداد حکومتی نیست بیشتر گرفتار استبداد فکری هستیم تا استبداد حکومتی....پایدار باشید.
۴۲۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : باید به عامل اندیشید و بر معلول گریه نکرد تا سرنوشت خود را تغییر دهیم..
با سپاس از آقای مصداقی برای بیان حقایق ظلمی که نصیب مردم ستمدیده ایران شده است...
هیچکس نمی‌تواند سرنوشتی را که بر سر مردم ایران آمد بگردن مردم , یا سازمان بخصوصی انداخته و یا متهم کند.این سیاست نفی هر انقلاب و نفی مبارزات مردم برای دستیابی به سرنوشت آینده خود می‌باشد ، و مهم تر از آن ، این سیاست نقش کشورهای مداخله گر‌ را پنهان می‌کند.در دنیای امروز انقلاب دیگر بشرط چاقو بدست نمی آید ! سرنوشت کشورهای "جهان سوم" مخصوصا کشوری چون ایران که ثروت و منابع زیرزمینی فراوانی‌ دارد را به آسانی بدست مردم نمیدهند و اگر مردم هم با از جان گذشتگی‌ها به انقلابی دست یابند اجازه نمیدهند تا دستاوردهای آن چندان دوامی داشته باشد.باید حکومتهای مردمی بدست آمده از انقلاب و یا قیامهای مردمی مثل گربه همان فلان امامی باشد که هر طور به بالا پرت کنند ، چهار دست و پا برای آنها به زمین فرود آید.مردم ایران هیچ آمادگی آنرا ندارند که در خلأ قدرت حضور یابند و اهرم قدرت را در دست گیرند چون مردم به دموکراسی معتقد اند ولی‌ قدرت طلبان به خشونت ! آنها همیشه اراذل و اوباش را تطمیع میکنند تا محصول زحمات مردم را درو نمایند.تاریخ صد ساله گذشته ایران همین بوده است .حکومتهای دیکتاتوری فرصت و شرایطی را برای مردم بوجود نمیاورند که مردم قدرت خود را در تشکیلات منسجم نمایند . و اگر تشکیلات مردمی وجود نداشته باشد یک گروه چند صد نفری اراذل و اوباش با پولهای دریافتی فراوان، حکومت کشوری را بطرفی جهت میدهند که برای آن هدف مشخص برنامه ریزی شده است....در این هنگام فقط یک حزب یا یک سازمان و یا رهبری یک تشکیلات مردمی میتواند تصمیم بگیرد که مردم چگونه از پس اراذل و اوباش برآیند.همان سازمان و حزبی که صداقت و برنامه‌هایش برای مردم از قبل روشن باشد و مردم بدانند که وقتی‌ در مقابل اراذل و اوباش مقاومت میکنند برای چه دستاورد و یا چه هدفی‌ خواهد بود.دستیابی به این شرایط از برقراری برقراری یک حکومت ملی‌ و مردمی می‌گذرد...
۴۲٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۰       

    از : بهروز ش

عنوان : نمیدانستم که هنوز...
مسئولین محترم اخبار روز، با دنبال کردن مطالب سایت شما و مقالاتی که هر از گاهی مینویسید، بر این باور بودم که شما دیگر با کل رژیم مخالفید، نه جناحی از آن.
بر مبنای این باور، در زیل مقاله اقای مصداقی نوشتم که بعد از باد کردن منتظری، سازگارا، گنجی، حقیقت جو، کدیور و .... که خوشبختانه جملگی بخاطر اگاهی مردم به شکست انجامی، امروز گویا نوبت یکی دیگر از عاشقان امام راحل (که خود در ۳۰ سال در کشتار و غارت رژیم دست داشت) بنام نوری زاد شده تا یک جوری عمر رژیم با کمک "بالایی ها" همانگونه که در عراق، افغانستان، تونس، لیبی، و مصر، رژیم های اسلامی دست نشانده بقدرت رسیدند، برقرار باشد و مشا متاسفانه آن را سانسور کردید. آیا باور من اشتباه بود و هست یا مسئله دیگری باعث سانسور شد؟
۴۲٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۰       

    از : منیر

عنوان : دمت گرم
ایرج مصداقی عزیز دمت گرم برای این نوشته روشنگر.
۴۲٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : فقط نسل جوان ایران این تضاد را امروز بخوبی لمس و درک ‫می کند
جناب ‫مصداقی، خشت اول را فقط خمینی نگذاشت. ‫ من و شما و همه ما و شما و ملت ایران در گذاشتن این عمارت خشتی بنحوی سهم و مسئولیت و تقصیر مستقیم و غیر مستقیم داریم! تمامی مردم متدین، و یا بهتر بگویم دینمداران و اسلام پرستان دگم ‫عرب زده بودند که اسطوره ها و خرافات ارتجاعی عربهای چهاده قرن پیش را به شکل فقه و دین جایگزین هر گونه علم شکاک مدرن، و اسطوره و خیالات دینی، همان « ‫عرب زدگی» ناخودآگاه خویش، را جایگزین علم و عمل پویای روز کرده و ‫آن توهمات به ارث رسیده را بر علم و تمدن ‫و فرهنگ و تکنولوژی غربی، ‫آنهم با تمسخر و ‫غرور و دهن کژی ‫کاشفانه، ‫به اتهام برچسبی ناسنجیده و خارج از تعقل و ‫به شدت ‫ارتجاعی، که خود نامش را ‫با ژستی فیلسوفنمایانه، مسخره کننده، روشنفکرنمایانه و ‫متکبرانه، « غرب زدگی» گذاشتند، ترجیح داده بودند.

‫همه مواد و مصالح و خشتها، ‫همان خشت های قدیمی خرابه های سنت به ارث رسیده اند، آنهم از فرهنگی دینی! و سنتی و ارتجاعی، مدرن ستیز و منجمد فکر و عقل و تعقل و موجد و موجب تضادهای بنیان برافکن تاریخی! فقط نسل جوان ایران این تضاد را امروز بخوبی لمس و درک ‫می کند که چه بر سر تاریخ شومش آمده. نه راه پیش برایش مانده، نه راه پس!

همان معلمان اولیه دین ‫و حسینیه ارشاد چون شریعتی ‫و مطهری و ‫بسیاری
‫ملی مذهبی های فوکلی آخوند مدار ‫با پخش نوارهایش ‫در میان مردم ناآگاه و کم سواد و ساده لو‫، که مملو از پیامهای ‫دروغین و دودوزانه بودند‫، ‫مقدمات ظهور امام ساختنشان را فراهم کردند، و توهمات و وهنیات آن سنگدل قدرت طلب بی احساس را ‫به مردم بشارت داده و خشت و فرش زیر پای او را آماده کردند. همان منتظری بزرگ شما یکی از معماران بزرگ و موثر این عمارت خشتی حکومت ولایی ارتجاعی بود. اگر او نیزقدرت را برمیگزید، دگمها و گره های ارتجاعی مذهب راه دیگری ‫جز استبداد دینی در اختیارش نمی گذاشت! او شاید فقط آخرهای عمرش فهمید که مذهب نباید ‫بطور کل حکومت کند! و هر نوع حکومت دینی، چه سلطانی، چه شاهی، چه جمهوی اسلامی، از اساس غلط است! ‫و هر خشت عمارتش کج و غلط است! بدست هرکه باشد! از جمله خمینی که فریاد شما را:

‫»« نگاه کنید هر دیوار کجی که در نظام نکبت جمهوی اسلامی بالا رفت خشت اولش را خمینی گذاشته بود.«»

بحق به عرش اعلا رسانده! ‫از نوریزاد و گنجی و سروش، همچون منتظری، جز افشاگری جنایات و تبهکاری های رژیم، بیش از این انتظار دیگری نمیرود!

۴۲٣۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۰       

    از : مازیار هرمزان

عنوان : نامه ای خواندی
آقای ایرج مصداقی،
نامه سر گشاده و بلندی که به آقای نوری زاد نوشته اید حاوی نکات بسیار جالب و حقایقی انکار ناپذیر است. آقای نوری زاد (همانگونه که شما هم به آن اشاره کردید) طوری برخورد میکند که انگار رفتار خمینی و خامنه ای متفاوت از یکدیگر میباشد، یکی "امام" است و "منزه" و دیگری "بنده" است و "گناهکار". در واقع خامنه ای هیچ کاری را انجام نداد که خمینی (در زمان حیاتش) بدترش را انجام نداده باشد. چنانچه تاریخ سی و دو ساله این حکومتگران بی شخصیت، لمپن، قاتل، ...... مملو از سرکوب، شکنجه، چماقداری، اعدام دگر اندیشان، اذیت و آزار مردم به بهانه های مختلف و .... را نشان میدهد، چه در دوره زمامداری "خمینی" و چه در دوره زمامداری خامنه ای.
متاسفانه آقای نوری زاد (با تمام شجاعتش در نامه نگاری به خامنه ای) انگار که سرش را در مواردی خاص داخل برف میکند که اطرافش را نبیند.

برایتان در ادامه دادن به پایبندی به حقوق انسانها و پیگری جهت کشف حقایق در مورد سرکوبگران رژیم اسلامی در ایران آرزوی موفقیت و سلامتی مینمایم.

مازیار هرمزان
۴۲٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست