منطقِ استثمار
-
خسرو صادقی بروجنی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : بینا داراب زند
عنوان : روشنفکری راست، کَبک و برف
آقای صفی نیا، شاگرد آقای طبیبیان، در مورد نقل قول دوستمان، آقای بروجنی، از استاد شان «هیچ بی دقتی» نمی بیند. در صورتیکه تنها با خواندنِ مطلب آقای بروجنی کافیست تا ببینند که مارکس نه تنها پیشرفت تکنولوژی را دیده، بلکه آنچنان آن را درک کرده که توانسته است جزئیاتِ ارتباط اشکال مختلف سرمایه و نتیجه آن را تا سطح علم مثبته ارتقاء داده و به فرمولهای دقیق محاسبات "ارزش اضافه"، "نرخ ارزش اضافه نسبت به مجموع اشکال سرمایه" (ثابت و متغیر) و نتیجتاً، "سیر نزولی نرخ سود نسبت به سرمایه در گردش" که پاشنه آشیل نظام سرمایه داری است، برسد. فرمول هایی که هم اکنون اقتصاددانان "اقتصاد کلان" سرمایه داری نیز از آن بهره برداری می کنند.
اصولاً، مغلطه آقای طبیبیان در جایی شروع می شود که شاگردان خود را برای شناخت از روابط کلان نظام سرمایه داری، به "اقتصاد خرد" رجوع می دهد. من اگر نخواهم به درجه سواد ایشان شک کنم، که نمی کنم، به صداقت و اخلاقِ استادی ایشان معترضم که در عوضِ تربیت عده ای روشنفکر "اقتصاددان" به تربیت "طلبه های ایدئولوژیک" سرمایه داری می پردازد. اگر این استاد به شاگردان خود یاد داده بود که درتحقیقاتشان باید به چه مراجع تئوریک و عینی ای رجوع کنند، آقای صفی نیا می توانست با نگاهی به آنچه هم اکنون در سراسر جهان در حالِ وقوع است، مستقلانه، ماهیت نظام سرمایه داری را استخراج کند. آقای صفی نیا باید توضیح دهند که اینک چرا نظام سرمایه داری در حال تعطیلی و خارج کردنِ کارخانجات تولیدی از دایره اقتصادش(گردش سرمایه) است و سرمایه داران، با این اقدام خود، انبوهی از ابزار تولید (c)را بلا استفاده نموده اند؟ یا اینکه چرا در حالیکه اقتصادشان نیاز به تحرک مثبت بازار دارد، کارگران بی شماری (v) را بیکار کرده و از دایره اقتصادی (گردش سرمایه) خارج می کنند؟ در پاسخ به این سوألات است که فرمولِ ، "سیر نزولی نرخ سود" تنها پاسخ علمی می باشد. در حالت کنونی، حجم سرمایه در گردش، با نرخ سود کنونی آن، به انباشت لازم برای بازتولید خود نمی انجامد. در نتیجه، سرمایه های کلانی باید از دور تولید خارج شوند تا " سود" لازم بدست آید تا سرمایه گزاری های جدید را توجیه کند. پس، می بینیم برای اثبات تئوری اقتصاد مارکسیستی، نیازی نداریم که الگوی تخیلیِ وجودِ "بازار رقابتی ...که در آن اشتغال کامل وجود دارد" را در نظر بگیریم و درتوهمات خود بیشتر غرق شویم. نظام سرمایه داری از بدو تولدش تا کنون در چنان شرایطی که "ارتش کارگران بیکار" وجود نداشته باشد، قرار نگرفته و نخواهد گرفت. حتی، اگر بصورت استثنایی و لحظه ای در چنان شرایطی قرار بگیرد، فوراً با واردات نیروی کار خارجی، به حالت طبیعی اش باز می گردد.
در مورد "قانون فقرا" و "قانون غله" و ... هم، آقای طبیبیان راه مغلطه پیش کشیده اند. "قانون فقرا" از اوایل قرن نوزدهم، در عمل "قانون بیگاری" و سوء استفاده از کار اطفال بود. این قانون با پرداختِ معادل یک نان گندم برای هر مرد، نیم نان گندم برای هر زن و کودک، اولاً، مرد کارگر را وابسته به محل اقامتش می نمود، که به نوعی احیاء "قانون سرواژ" بود، و از او بیگاری می کشید، و ثانیاً، صاحب نیروی کار اطفال آن کارگر تا سن ۱۸ سالگی می گشت. همچنین، "قانون غلات" در اواسط قرن نوزدهم، با تلاش "لیبرال رادیکال" ها (بورژوازی رادیکال) که نمایندگان سرمایه داری صنعتی بودند تصویب شد. این قانون از یکطرف، با برداشتن تعرفه های گمرکی و ورود ارزان قیمت غله به درآمد بورژوازی سنتی ضربه وارد می کرد، و همچنین، قیمت زمین بورژوازی ملاک را برای تأسیس کارخانجات پایین می آورد. از طرف دیگر، با ارزان شدن اجاره خانه و نان، نقدینگی لازم کارگران برای خرید مصنوعاتشان در بازار را فراهم می کرد. و از همه مهمتر، اجناس انگلیسی را در برابر مصنوعات دیگر کشورها قابل رقابت می نمود. وضع این قوانین اصلاً تأثیری در کاهش نرخ استثمار طبقه کارگر نداشتند. برای اطلاعات دقیق تر در این مورد و موارد دیگرِ بخشندگی (!) و تعادل (!) در نظام سرمایه داری، خواندن مطلبی را با عنوانِ «"دمکراسی و مبارزه طبقاتی"، کتاب دوم "مبارزه طبقاتی در انگلستان"، فصل چهارم "پرولتاریا"» (در سایت شخصی اینجانب) توصیه می کنم.
پیروز باشید
۴۲۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۰
|
از : مهدی صفینیا
عنوان : در درک مفهوم استثمار
آقای خسرو صادقی بروجنی در نوشته شان تحت عنوان "منطق استثمار" اظهارات دکتر طبیبیان در مصاحبه با ماهنامه مهرنامه شماره ۱۵ در خصوص نظریات مارکس را همرا با بی دقتی " ها و اشتباهاتی " دانسته و سعی کرده اند با استناد به مدل مارکسیستی نرخ نزولی سرمایه این اشتباهات را روشن کند. من که یکی از شاگردان دکتر طبیبیان هستم در این جمله دکتر طبیبیان "«...امروز هر کسی که اقتصاد خرد بخواند، میداند که استثمار در یک اقتصاد رقابتی نمیتواند وجود داشته باشد، چون به هر نهادهای باید به اندازه ارزش تولید نهایی آن داد، اگر نه بر سر کار نمیآید، ایراد دیگر [مارکس] این است که پیشرفت تکنولوژی را به حساب نمیآورد که لاجرم دستمزدها را بالا میبرد ...»" هیچ بی دقتی ندیدم و اگر آقای صادقی بروجنی هم کمی به خود زحمت داده و یک کتاب معتبر اقتصاد خرد را که در دانشگاه های دنیا تدریس میشود ( مثلا کتاب اقتصاد خرد هال واریان استاد ام.آی.تی یا کتاب اقتصاد خرد مس-کولل ، وینستون و گرین اساتید هاروارد) را مطالعه میکردند به دقت نظر دکتر طبیبیان پی میبردند.
اما اشتباه از طرف آقای بروجنی و در واقع ناشی از ضعف بنیادی نظریه مارکسیستی است. توضیح آنکه اگر آقای بروجنی حالت بازار رقابتی را در نظر بگیرند که در آن اشتغال کامل وجود دارد ملاحظه میکنند که اگر به کارگری کمتر از بازدهی نهایی او پرداخت شود کارفرماهای دیگر او را با دستمزد بیشتر استخدام میکنند و این فرایند تا تعادل دستمزدها با بازدهی نهایی کارگران ادامه پیدا میکند. در نقطه مقابل، اگر انحصار خرید نیروی کار وجود داشته باشد (مونوپسنی) امکان استثمار نیروی کار وجود دارد که نظریه اقتصاد هم آنرا به روشنی نشان میدهد. اما در دنیای کنونی اولا انحصار ها غیر از انحصارهای طبیعی از طرف قانون حمایت نمیشوند و ثانیا چون کارگران اتحادیه های کارگری خود را دارند میتوانند از حقوق اعضای خود حمایت و با کارفرما بر سر دستمزدها به تفاهم برسند.
در حالتی که بیشتر با دنیای واقعی نزدیک است رقابت کامل نیست ولی انحصار کامل هم وجود ندارد بلکه شرکتهای بزرگی هستند که سهم قابل توجهی در بازار داند. در این صورت انباشت سرمایه این شرکتها نه از طریق استثمار نیروی کار در حد نگه داشتن کارگران در مرز بخور و نمیر بلکه ابداع و اختراع و نوآوری است که همان بهبود تکنولوژی تولید است که در مصاحبه دکتر طبیبیان هم آمده است. در این وضعیت صورت عبارت کسری s/v) / ((c/v)+۱) دایما افزایش پیدا میکند که مانع کاهش نرخ سود میشود، یعنی همان پدیده ای که در دنیای سرمایه داری مشاهده میکنیم و دستمزدهای بالای کارگران در آمریکا و المان و ژاپن و سایر کشورهای سرمایه داری نیز موید آن است. اما این موضوع در نظریه مارکس دیده نشده است. در نظریه رسمی اقتصاد تولید کننده به دنبال حداکثر کردن سود است که مستلزم حداقل کردن هزینه تولید است. اما تابع هزینه که از این بهینه سازی به دست مییاید تابعی از تکنولوژی تولید و یا ترکیب کار و سرمایه و بازدهی نهایی آن هاست. به همین جهت هم نظریه رسمی اقتصاد بهتر قادر به توضیح تحولات اقتصادی بوده است در حالیکه نظریه مارکسیستی به دلیل کاستیهایی که دارد ناتوان از این پیش بینی ها بوده است. به نظر میرسد زمان آن فرارسیده است که نظریه های اقتصادی را صرفا از نظر توان آنها در تبیین واقعیت ها و قدرت پیش بینی آنها با یکدیگر مقابسه کنیم و از ایدیولوژیک کردن نظریه ها به پرهییزیم.
م. صفینیا
۴۲۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۰
|
از : کیوان زرگر
عنوان : از سبز تا " سرخ "؟
شک ندارم که برای تغییر موضع سیاسی میشود هر زمان که انسان به استدلال مجاب کننده ای رسید اقدام کند اما باید برای دیگران هم توضیح دهد که چه شده است. این نویسنده محترم در جریان انتخابات دو سال پیش به اتفاق دوست دیگرشان برای نولیبرالهای سبز چنش تولد گرفتند و کمونیستهای مخالف موسوی را در فیس بوکشان به انواع تهمتها آزردند. حالا شده اند منتقد امثال طبیبیان و غنی نژاد که در انتخابات به همراه کارگزاران از سبزها حمایت می کردند و معتقد بودند که لیبرالیسم می تواند به توان از نفس افتاده رقابت بازار جان بدهد
دنیای وارونه ای است
۴۲۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|