یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چگونه خبرگان را به جای مجلس موسسان قالب کردند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی کبیری

عنوان : گر حکم شود که مست گیرند...
اگر بنا شود که بحث خطاهای تاریخی احزاب وگروهها و رهبرانی که کشور وملت ما را با جازدن ارتجاع بجای انقلاب به این روز انداختند به میان آید، شک نیست که پای احزاب وگروههائی که ملکی از آنها به عنوان فریب خورده های خمینی یاد میکند، نیز به میان خواهد آمد. بر گروههای مسلمان حرجی نیست چون به تقیه (بخوانید خدعه ونیرنگ و فریب) اعتقاد قلبی دارند، ولی چرا باید رهبران حزب توده و چریکهای فدائی خلق (بطور دربست) را از خطا مبرا دانسته و از این طریق نسل جوان را یکبار دیگر به دنبال شعارهای کسانی برد که در لحظات بحرانی و حساسی که آینده را رقم میزند، شیفتگان نجات طبقه ی کارگر را به ناکجا آباد رهنمون میشوند؟

آقایان محترم،

شما هم میتوانید در این نشریه تان بارها و بارها انتقادهای من وامثال من را نسبت به خطاهای کلیه ی آن جمعی که خمینی دایناسور را بر اساس تئوریها و آموزه های حزبی و مسلکی و مذهبیشان به مثابه فرشته ی نجات دیدند، پاک کنید. درمقابل، شماها هرگز قادر نخواهید بود تا حافظه ی تاریخ را غبار روبی کرده و دگر باره به عنوان ناجیان ملت غرقه در سیلاب خون و وحشت و ادبار و درماندگی، ظاهر شوید.

ولتر فیلسوف آزادیخواه و انسانمدار، گفت که « من حاضرم جانم را فداکنم تا تو بتوانی حرفت را بزنی » و بیش از دو قرن پس از او، پرچمداران دمکرات و مدافعین شرافت طبقه ی کارگر، با قرار دادن سدّ سانسور با زبان بی زبانی میگویند که « ما حاضریم جانمان را فدا کنیم تا تو نتوانی حرفت را بزنی! »

بازهم تکرار میکنم: همه ی آنهائی که دانسته و نادانسته، در به روی کار آوردن مشتی بیکاره ی دستاربند که زالو صفتی آنان بر صغیر وکبیر آشکار است، ملت وکشور ما را از قرن بیستم به عصر حجر و حتی به دوران دایناسورها به قهقرا بردند، مسئولند. تا مادامی که اینان از خواب غفلت بیدار نشده و همچنان دست اندر کار پنهانکاری، تقیه، فریبکاری و خود رهبر بینی باشند، نخواهند توانست برای دگر باره با سیاسیگری ملت ایران را به ناکجا آباد دیگری رهنمون شوند. در این میان، ملکی ها و بنی صدرها و یزدیها و خاتمی ها و موسویها، نیز از حسابدهی مصون نیستند.

آیا بهتر نیست تا بجای سعی در پاک کردن نظرات انتقاد آمیز، بگذارید تا بگوئیم و بگویند آنچه را که باید گفت؟ حتی اگر نظر منتشر نشده ی من در باره ی خطاهای دانسته ی بنی صدر و ملکی باشد. اگر غیر ازاین باشد، شما رو در روی استدلال منطقی ایستاده و در طریق ایجاد خفقان وسانسور، شمشیر را از رو بسته اید.
۴۲۵٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰       

    از : ایرج رشتی

عنوان : از رل خودتان در آن دوران بنویسید
نوشتید
"بالاخره احمد شاملو شاعر ملی در گردهمایی حزب سوسیالیست کارگران گفت: "آقایانی که امتیازاتی در انقلاب برای خودشان قائل هستند اتکایشان به ناآگاه ‏ترین افراد جامعه است. اگر مجلس خبرگان تشکیل شود خواهید دید همین پیش‏نویس قانون اساسی را ۷۵ درصد به سوی راست گرایش خواهند داد وگرنه چه هراسی از تشکیل مجلس موسسان است؟"
آقای ملکی شما از حزب سوسیالیست کارگران اسم بردید. ولی در نوشته شما نقطه کوری بچشم می خورد و آن هم ندید ه گرفتن مخالفت نیروهای واقعن موجود چپ آن دوران با باند ملاها. لزومی ندارد آدم موافق و یا مخالف یک نیروی اجتماعی باشد ولی پایه گزاران حزب سوسیالیست کارگری طرفداران ترتسکیستهای بین الملل چهارم بودند و هر گز زیر بار برنامه های ارتجائی خمینی نرفتند , فقط گروه بابک زهرائی بود که بعد از انشعاب از گرفتن سفارت آمریکا دفاع کردند و مردم را در تظاهرات جلوی سفارت امریکا تشویق می کردند. عین همین انشعاب در بین فدائیان اکثریت و اقلیت در پیش برد مبارزات اتفاق افتاد. البته از دریجه تجزیه و تحلیل انشعابات میتوان خیلی از مسائل اجتماعی آن دوران بهتر درک کرد. و نه ردیف کردن اسم ملا ها در خبرگان و یا شورای انقلاب. همه این هائی که اسم بردید از بنی صدر گرفته تا یزدی و بازرگان... و دیگرا ن با نیروهای ارتجائی جامعه ایران همکاری کردند و رل اصلی را برای خر سواری ملا ها فراهم کردند و حالا هم شدند اپوزیسیون!
سئوال من از شما اینست . چه دست هائی در کار بودند که شما را اوائل انقلاب رئیس دانشکاه تهران کردند؟ شما چرا رل خودتان را در آن دوران که کاندید بودید مطرح نمی کنید؟ من عکس شما را در آن دوران در روزنامه ها که کاندید بودید دارم .
البته این موچ گیری از شما نیست ولی بهتر است آخر عمری رلی که آن دوران بازی کردید مطرح کنید. خیلی متشکرم که اسم های شورای نگهبان برای نسل جوان یاد آوری می کنید. من در تعجبم که شما چرا دعوای خانگی خمینی و طرفدارانش را تکرار میکنید .
۴۲۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : آنچیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
«روشنگری» بعد از مرگ سهراب بچه کار آید. آنساعتی که مشخص شد که آقای خمینی براساس اصل «تقیه» بیش بیست سال دست بدروغ و تزویر زده بود تا همه را برای «اسلام ناب» خود بفریبد. میبایست آنانیکه بجای رسوا و بی چهره نمودن این شخص در پی «توجیه» دستورات ضد ایرانی و ضد انسانی آقای خمینی برآمدند، بهمان اندازه در ایجاد وضعیت اسفناک امروزی سهم مستقیم دارند که خمینی و خالخالی دارند. با هیچ توجیهی نمیتوان جنایتی را که بر سر اهداف انقلاب آورده شد، آنرا پاک کرد. پیروزی انقلاب ضد دیکتاتوری و ضد سلطنتی حکومت وابسته پهلوی فقط بیست و چهار ساعت دوام داشت.از آنزمانیکه در پشت بام مدرسه بدستور خمینی و با اطلاع همه «توجیه گران» امروزی، افسران و دستیاران محمدرضا پهلوی را بدون دادگاه تیرباران شدند. زنگ آغاز دیکتاتوری و حکومت مطلقه نوین زده شد. همه آنان که درآغاز شرایط دیکتاتوری نوین همراه و هم پیاله خمینی برای مستحکم نمودن چنین سیستم جنایتکارانه جزو همراهان دیروزی و شرکای جنایات امام دروغین از هر قماشی بودند با هیچ آب زمزمی هم اجازه تطهیر و برائت از خود را ندارند. تاریخ خود بهترین داوریها نسبت باین قبیل اشخاص «مقام» پرست و «قدرتمدار» خواهد کرد. با کمک همه نیروهای انساندوست و ملی دوران استبداد مذهبی و بجا مانده از استبداد پهلوی پایان خواهد یافت. بگذارید بازماندگان سیستم ارتجاعی استبداد شه و شیخ در پی آرزوی رژیم باصطلاح بهتر خود باشند و یا آنانیکه ذاتآ سر در آخور بیگانه دارند و مزدوری جزو خصلت «بودنشان» است مشغول «دعوتنامه» نویسی برای تشویق حمله استعمار و ارتجاع جهانی بوطن ما ایران باشند. فقط بهمت وتوانایی همه مردم ایران عدالت، استقلال، حاکمیت مردم در نظام جمهوری ایران تحقق پیدا خواهد کرد.
۴۲۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۰       

    از : گذشته چراغ راه آینده

عنوان : عکس طالقانی
این عکس طالقانی بعد از انقلاب انتشار بسیاری یافت و از قرار نشان از ساده زیستی او بود که بر خلاف ملاهای مال دوست دیگر حاضر نبود روی صندلی های راحت چرمی بزرگ مجلس خبرگان بنشیند. شاید او اینطور فکر می کرد اما متاسفانه نشانی دیگر را نیز پیام می داد و آن عقب ماندگی و مخالفت او و روحانیون مرتجعی بود که با تمدن و نمادهای غرب مخالفت می کردند. فراموش نمی کنم که بعد از یکی از میتینگ های نیروهای چپ در حمایت از کارگران و جنبش کارگری همین طالقانی که از قرار مترقی تر از دیگر ملاهای شیاد بود در سخنرانی پرخشاگرانه به نیروهای چپ می گفت که کارگر و مشگلات کارگران به آنها چه ربطی دارد؟ اگر ملای دمکرات این بود می شد حدس زد که دیگر ملایان شیاد و غیر مترقی چه بلای بر سر مردم ایران خواهند آورد. آقای ملکی نیز شاید ساده بود و نمی دانست که با چه جماعت دنیاپرست و شیادی همراه شده بود که حاضر بودند و هستند همه کاری بکنند که به غارت هستی ایرانیان ادامه دهند. "پدر طالقانی" مجاهدین خلق نیز نمی توانست جلوی زالوهای عمامه بسری را بگیرد که قدرت و ثروت مردم ایران را در دسترس خود می دیدند!
۴۲۵٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست