سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ریشه بسیاری از اختلافات سیاسی:
جهان تک قطبی یا چند قطبی؟
- خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیمین محمودی

عنوان : با شما در این مورد هم نظرم
آقای صدری عزیز!

این نظر آخرینتان مورد قبول من هم هست. این جبهه ضد دخالت بیگانگان در امور داخلی یک کشور مستقل چیزی نیست که بتوان چنین آسان از کنارش گذشت. در این شرایط حساس که بیگانگان، منظور تمام دول امپریالیستی به همراه آن دوردانه شان، صهیونیسم که چنین بیشرمانه با تحریمهای اقتصادی و زیر نقاب *حمایتهای بشر دوستانه*به جان این مردم بیگناه وطنمان افتاده اند، و با همکاری و همیاری هوراکشان ایرانیشان در خارج در پی آماده نمودن ضربه نهایی به مردم میهنمانند، باید در ایجاد یک یگانگی بین تمام نیروهای ضد امپریالیستی اگر نشد، لااقل بین تمام نیروهای ضد تحریم، و ضد دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان تلاش کرد. من با شما در این مورد همنظرم. چه عذاب بزرگی است اگر که ما آرزوی استقرار آزادی و دمکراسی در کشورمان ایران را با خود به گور ببریم. نمی دانید دیروز که تصمیم تحریمهای گسترده تر از طرف این جانیان غرب بر علیه مردم وطنم را شنیدم چه آشوبی در دلم افتاده است. این همان جنایت علیه بشریت است البته زیر نقاب * حمایتهای بشر دوستانه* . که منظور حمایتهای بی چون و چرا از منافع اقتصادی از یک طرف و دفاع از صهیونیسم از سوی دیگر است.
با احترام سیمین محمودی
۴٣۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : چپ ما پیشاهنگ نیست !
در پاسخ به خانم محمودی عزیز و ایرادی که به کامنت قبلی ام گرفتند، جوابم این است: این چپی که باقی مانده ، لااقل در حیطه "نظر"، اگر نه تشکیلات ، می بایست پیشاهنگ باشد. گنجی در همین شبیخون پشت پرده سازماندهی شده طرفداران "دخالت بشر دوستانه"، به لحاظ حجم و کیفیت نوشته هایش، پیشاپیش دیگران ، تلاش این گروه را در ترک تازی رسانه ای، ناکام گذاشت. پرآوازه ترین سازمان چپ ما ولی دخالت بشردوستانه در لیبی را شادباش گفت و در بحبوحه بالا گرفتن بحث در مورد حمله به ایران هم ، پس از این که مطمئن شد که "اقدام بشردوستانه" در ایران انجام نخواهد شد تا هورا بکشد، آخرین سازمانی بود که پس از دوهفته بیانیه داد و در آن نوشت که حمله ای هم اگر صورت گیرد تقصیر خود جمهوری اسلامیست. نکته دیگرآن که ما در عمل ونظر باید جبهه گشایی کنیم. یعنی کاری کنیم که نیروها واقشار هرچه بیشتری برای مبارزه با آنچه امروز مطرح است، در کنارهم قرار گیرند و نه آن که با تاکید بی موقع بربرخی نکات ، دایره مبارزه را محدود سازیم.برای این کارعرصه می بایست به درستی رصد ونوک پیکان هم درست به سمت هدف نشانه گیری شود ومدام به نیروی همراه یادآوری نشود که پس از رسیدن به مقصد ، قصد من این است که سر تورا هم به زیر آب کنم.
ضمنا انتقادات من به چپ ها را، "حمله" ننامید.من هم خود را از این خانواده می دانم.
۴٣۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سیمین محمودی

عنوان : *سوسیالیسم نو* در چین همان نظام بربریت است
آقای صدری محترم،
من نه قصد بی احترامی و یا اتهام زنی به شما و نظرات شما را داشتم و نه مایل بودم بدانم که در تشکیلاتی فعالیت می کنید یا نه، که این دومی، نباید هم مطرح گردد, چه از لحاظ پرنسیب و چه به لحاظ مورد نبودن آن در اینجا.
من مقالات شما را ، و مقالات آقای گنجی را هم به همچنین، مطالعه می کنم و طبیعی است که آن مواضعی را که درست تشخیص داده ام، نه تنها از آن دفاع کرده ام ،که آنرا تبلیغ و ترویج هم می کنم. منباب مثال ازموضع شما و آقای گنجی پیرامون دفاع از تمامیت ارضی کشور( همین کشور جمهوری اسلامی) در برابر بیگانگان و با سخنی دیگر ، مخالفت با دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران، بدون اما و اگر دفاع کرده ام و طبیعی است که من و شما در کنار آقای گنجی تلاشمان در این باید باشد که این جبهه را هر چه پر قدرت ترش کنیم و نگذاریم آدمیانی چون آقای گنجی بمانند دوستان قدیمش، سازگارا و مخملباف و یا بمانند دوستان قدیم در درون چپ خودمان چون آقای علمداری به آنطرف رانده شوند. همین موضع را بخشی از نیروهای کمونیستی در مورد آقایان موسوی و کروبی داشتند و دارند، حتی اگر این آقایان بنا به گفته شما * ولی او- منظور گنجی است – با ما چنین نمی کند و ناسزا هم ممکن است بارمان نماید*، چنانکه اتفاقا هم او ، آقای گنجی، در همان چند روز اول جنبشی که در پی انتخابات بپا گشت، سعیش در این بود که اتحاد بین ایرانیان را به تفرقه تبدیل بکند. نمی دانم یادتان هست یانه، که مهم هم نیست ونباید آن اشتباه را علم کرد و بر فرقش کوفت.
باور بفرمایید جناب آقای صدری عزیز، آنجا که نوشته اید * البته آنچه اکبر گنجی امروز بیان می کند ، که امیدوارم آن ها را مطالعه کنید، حرفی است که ای کاش از درون یکی از همین سازمان های چپ هم بیرون می آمد.* بیشتر به این دلیل است که شما * امامزاده ای* را ساخته اید بنام اصلاح طلبان و در کنار آن ظاهرا از نگاه چپ اما عملا بر علیه چپ هر چه دل تنگتان می خواهد نثار چپ می کنید ، از جمله همین ادعای نادرست. عجیب آنکه، بگیریم که این ادعای شما در این مورد بجاست. خوب، چرا شما از آن به این نتیجه می رسید که * پس چرا نتیجه نگیریم که سازمان چپی عملا وجود ندارد* . تمنا می کنم این دو جمله خودتان را یک بار دیگر مرورش بکنید و در پی آن باز خودتان قضاوت بکنید که آیا من و امثال من، *کمونیسم* و * حزب طبقه کارگر* را ، که این دومی هنوز احیا و یا تشکیل نگشته است، امامزاده کرده ایم و بخاطر *حضرت ابوالفضل* ش بر*شمر سرمایه داری * لعنت می فرستیم، و تمام آنچه می کنیم، دفاع از همان * اسلام عزیز* است ؟ فکر نمی کنید با بیان چنین نظرات و حتی استفاده از چنین کلماتی آدمی ، زبانم لال و با تمنای معذرت واقعی، نسبت به شما مشکوک میشود؟ آخر چرا کسی که خود را چپ می پندارد ، اینگونه پیکان تیز حمله را بر چپ نشانه یگیرد. از آقای علمداری انتظاری بیش از این نیست. او همه جا خودش را ضد چپ معرفی می کند. ولی من در نوشته های شما تا کنون این برداشت را نداشتم.
و این را هم بیفزایم که تجدید نظر در افکار و حتی در اصول ، آنجا که ضرورت ایجاب بکند، امری است درست ، هر چند اگر بخشی از نیروهای چپ کمونیستی فعلا به آن معتقد نباشند، اما تجدید نظر طلبی آن جریانی است که با چپ و کمونیسم دشمنی می کندو در امتداد با آن * تجدید نظر در تمام اصول و فروع عقاید * آنگونه که شما آورده اید، چیزی نیست بجز دشمنی آشکار با کمونیسم. و این آغاز راهی است که ادامه اش را در آقای علمداری می بینید.
با احترام سیمین محمودی
۴٣۰٣۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسرو شکیبا

عنوان : این راه برای ما صلح بارمغان خواهد آورد.
دوباره ی تحلیل های "جهانی " رو شروع کردی، داغم تازه شد.
یادت میاد ، ۲۶ دی ۵۷ روزی که شاه رفت ، انگار همین دیروز بود . بعضی روی پلاکارد نوشتند"یارو رفت" بعدش کیهان واطلاعات بیرون اومد.با ستون ۲۰ نوشتند "شاه رفت ! " چه غوغائی شد .
بالا غیرتا،بعداز آنهمه خون جیگر که مردم خوردند و آنهمه خونهای پاک که ریخته شد . باید بعداز ۳۳ سال بتوانیم بگوئیم، مملکت ما بعداز فرار شاه، به چه چیزی بیش از همه چیز دیگر، برای جبران عقب ماندگی ها و بیعدالتی ها لازم داشت ؟

مگرتحلیل همه ی ما مخالفان این نبود، که شاه علت اصلی تضاد های اجتماعی ،دیکتاتوری، وابستگی ، بیعدالتی و عقب ماندگی و ..و.و..بود که الحق هم مملکت قائم به ذات "مبارک" شده بود.. خب ، شاه که رفت ، نمی بایست بعداز آن پیروزی، برای ساختن ایران آزاد وآباد، رفع عقب ماندگی ها وبیعدالتی ها بتدریج اقدام میکردیم ؟ همان که بازرگان می گفت سیاست گام به گام .

شعار بعداز "شاه نوبت آمریکا" از کجا بیرون زد ؟ نه ! نه ! اشتباه نکن . منم میدونم که آمریکا در ایران وگوشه کنار جهان با دیکتاتور هاش جولان میداد. ولی این مهمترین دغدغه ی ما نبود.آنطوری که تضاد های طبقاتی را حل نمی کنند. اگر هنوز فکر می کنی آن شعار ها درست بود. خب توضیح بده تا روشن شویم ،بنظر من آن شعار، فقط و فقط باب دندون "سوسیالیزم واقعا موجود" بود .تازه آنهم بی مورد بود؛ چون خودشان معتقد بودند که گذار به سوسیالیزم متحقق شده و ساختمان سوسیالیزم برگشت ناپذیر هم شده بود.حالا چه ضرورتی داشت که ما بازهم برای آنها مایه بگذاریم نمیدونم ! مگر نه اینکه : چراغی که بخانه واجب ست ، به مسجد روا نیست !

اینا را گفتم که توجه نویسنده را به اوضاع مملکت جلب کنم و مردمی که تا بحال در برابر حکومت ایران ایستاده اند وگرنه معلوم نبود چه فتنه هائی بپا میکردند .قربانت گردم مشکل ۳۳ ساله مردم ایران در دولت در دولت و نسل کشی حکومت های مذهبی نهفته و مزمن شده ست. حکومت تجربه کافی در روابط پنهانی، زیر میزی و پشت پرده ای با آمریکا فراوان دارد. فقط چند مورد آن علنی یا معروف ست : هویزر،سولیوان،مک فارلین و امثالهم . هیچکس نمیداند شاید بازهم اتفاق بیفتد.

یادت باشد که در ادامه ی شعار "بعداز شاه نوبت آمریکا" و سایر سیاستهای بی مورد و نا ضرور بعداز انقلاب مانند مصادره ها، میلیارد ها دلار در دیوان لاهه محکوم شدیم و به صاحبان کمپانی های چند ملیتی خسارت پرداخت شد که از مردم هنوز پنهان مانده ست. مردم انقلاب کردند تا وضع را از زمان شاه بهتر کنند نه اینکه با مدیریت نالایق به قهقرا برویم.

اکنون نیز مهمترین تضاد اجتماعی در ایران مدیریت قرون وسطائی حکومت با مناسبات اجتماعی مدرن و مردم ست که بخاطر این تضاد ما تبعاتش را فرا تر از مرز ها نیز مشاهده می کنیم . حکومت مجبور ست که سیاست های نابخردانه خود را در سیاست خارجی هم اعمال کند. و لی نمی تواند آنرا به همه ی جهان تحمیل کند و نمی تواند مانند داخل کشور حمام خون بپا کند.


حال شما بروید دنبال تحلیل جهان که آری جهان تک قطبی شده و باید با آمریکا چنین و چنان کرد. دیروز در فنلاند ، کرواسی ، فرانسه بمناسبت های مختلف انتخاباتی جو عمومی خیلی سیاسی بودو ولی به آن صورت که شما میگوُید نیست که به آمریکا و تک قطبی شدن جهان فکر کنند.رقابت می کنند تا قدرت بگیرند.تمام !

فراموش نکنید که در پس پرد ه ی گروگان گیری ی سفارت آمریکا با شعارهای آن چنانی وسوزاندن ولگد کردن پرچم آمریکا بسیار حیله گرانه با حزب جمهوی خواه آمریکا در حال ساخت و پاخت بودند تا کارتر را از قدرت بزیر بکشند. با ۴۴۴ روز گروگان گیری ،هزاران آمریکائی منسوب به گروگانها را در اظطراب و میلیونها نفر در جهان را علیه مردم ایران تهییج نمودند. آیا این وقاحت کامل دوطرف نیست ؟

امروز نیز امکان چنین سازش های کثیف وجود دارد ولی بهتر نیست مردم ما همانطور که تا حال با غرائض شریف انسانی در برابر آدمخواران حکومت ایستاده اند تکلیف حکومت را یکسره کنند و به ساختن دوباره ی وطن ادامه دهند؟ این راه برای ما صلح بارمغان خواهد آورد.
۴٣۰۲٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به دوستان عزیز!
- این بحث "نظم جهانی"، به نظر من مهمترین مبحثی است که اگر به درستی درک نشود، نه تنها همه ما خانه نشین ، بلکه بدتر از آن ، به ضد خودمان تبدیل و هیزم تنور سوداگران خواهیم شد.اتفاقا "سرخ " ترها راحت تر طعمه تنور می شوند . هر "ایدئولوژی ناب" که به مذهب تبدیل شد، به درد سر طاقچه می خورد. همان ایدئولوژی ولی خود به ما آموخت که مراقب باشیم تا چنین بلایی سرش نیاوریم. فرق ما با اکبرگنجی چیست؟ این است که اگر او موضعی درست اتخاذ کند، حمایتش می کنیم ودر میان گرگان تنهایش نمی گذاریم. ولی او با ما چنین نمی کند و ناسزا هم ممکن است بارمان نماید .البته آنچه اکبر گنجی امروزبیان می کند، که امیدوارم آن ها را مطالعه کنید، حرفی است که ای کاش از درون یکی از همین سازمان های چپ هم بیرون می آمد.پس چرا نتیجه نگیرم که سازمان چپی عملا وجود ندارد.
- اسکارلافونتن ، درست درادامه نقل قولی که من آوردم در مورد حقوق اقلیت چنین می گوید:" ماخواستار یک جامعه دموکرات هستیم و می دانیم معنی دموکراسی چیست: معنای آن خیلی ساده است، تامین علائق اکثریت، و البته آنچه کاملا مسلم است و از اجزاء اساسی هر نظام دموکراتیک است حفظ حقوق اقلیت هاست".
- منظور من از ذکر دونمونه ، از دو خانواده مختلف چپ های جهان، نه تایید آنچه آن ها گفتند، بلکه یادآوری این نکته بود که: چگونه زیر سیلاب گلوبالیزاسیون هم باید تلاش کرد تا هرچه را می توان، نجات داد. عده ای از دوستان هنوز نفسشان از جای گرم در می آید و گویی در این جهان زندگی نمی کنند. باور بفرمایید که رندان راست ، می خندند به ریشمان. من نه از گنجی و نه از مدل چینی، "بی مهابا" دفاع کرده ام. من ولی اول باید خودم را نجات دهم تا بعد بتوانم از کارگر و زحمتکش دفاع کنم. این طبقه متوسط است که در نظم کنونی باید هرچه سریعتر عرصه را خالی کند و به خیل طبقات فرودست بپیوندد. آنوقت عده ای "کمونیسم " و "حزب طبقه کارگر" را کرده اند امامزاده ، طبقه کارگر هم شده حضرت ابوالفضل و به شمر سرمایه داری هم مدام لعنت می فرستند. این همان "اسلام عزیز" است.
- جان های شیفته زیادی ،در همین دو سه دهه، فقط در کشور ما، با ایمان به پیروزی عدالت بر ظلم و استثمار ،سرود خوانان به پای جوخه مرگ رفتند. من بسیاری از آنان را از نزدیک می شناختم. این آن چیزی است که مرا بر می انگیزد تا در حد خود، تلاشی در جهت شناخت اطرافم و به بحث گذاشتن نظراتم داشته باشم. به هیچ حزب و گرایشی هم تعلق ندارم و آماده تجدید نظر در تمام اصول و فروع عقایدم هم هستم.
۴٣۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سروش

عنوان : آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
آقای صدری نوشته اید " در حالی که امید چندانی به منشاء اثر بودن سازمان های چپ وطنی، در کناراحزاب و سازمان های مردمی جهان، درمبارزه برای بازستاندن حقوق ۹۹درصدی ها از سوداگران نمی رود، تک تک ما ولی می توانیم با شناخت نیروهای بازیگر جهانی واستفاده از تجارب احزاب دیگر، در قافله پویندگان راه عدالت اجتماعی جای گیریم." با این تز شما خوش به حال سوداگران وای بحال مردم ! مردم از قدیم الایام می دانند که برای پیمودن راه خطرناک و مقابله با زورمدار حتما باید جمع شوند و متحد پیدا کنند . شما آنان را تک تک به قافله پویندگان دعوت می کنید ! اگر امیدی به چپ وطنی ندارید خود و همفکرانتان دور هم ، حزب تشکیل دهید .
ضرب المثلی می گوید : مرغ همسایه غاز است . مثل گنادی زوگانوف و حزبش در ایران هم داریم . باز اگر قبول ندارید بسم الله . یکی خود شما .
۴٣۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سیمین محمودی

عنوان : *سوسیالیسم نو* در چین همان نظام بربریت است
یک انسان آزاده خواه و آگاه، بدون شک در هنگام دخالت نیروهای بیگانگان و در اینجا امپریالیسم به ایران ، در جبهه ضد دخالتگران قرار می گیرد. راه دیگری هم نیست. راه سومی که بعضی از آن سخن می گویند بیشتر منزه طلبی است و نه یک مبارزه واقعی . اما درون جبهه مقاومت بایداز برخی از مواضع بعضی از احزاب و افراد درون همان جبهه فاصله گرفت و نه تنها این، بلکه باید بطور جد با آن و بر علیه آن مبارزه کرد. در اینجا مقصود، حاکمان در ایران نیست، چرا که در این خصوص باید در راه سرنگونی این رژیم تلاش کرد. منظور آن دسته از نیروهایی هستند که امروز بدنبال اربابان جدیدند و این نیروها انگار نمی توانند بدون ارباب نفس بکشند. از آن جمله اند حزب توده ایران و یا همین جناب آقای صدری. ایشان سخنرانی آقای گنادی زوگانف، رهبر حزب کمونیست روسیه را نقل می کند و از گفته وی نتیجه می گیرد که برای کمونیستها راهی جز راه *سوسیالیزم نو*، همانی که زوگانف ترویجش را میکند ، نیست. *سوسیالیسم نو*، آن جامعه ای است که هم اکنون در چین شاهدش هستیم. البته در اینجا قصد آن نیست که ستمی که از طرف حاکمان چین بر مردم و بخصوص طبقات متوسط و پایین جامعه چین میرود، نظری افکنیم. استبداد، خفقان و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی حاکم در چین بر علیه مردم این کشور چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد، از جمله بر آقای صدری، آنجا که می گوید * نه لافونتن طرفدار سرمایه داری و نه زوگانف از رشد اختلاف طبقاتی در چین بی اطلاع است* . پس در *سوسیالیسم نو* که روسها ، حزب توده ایران و آقای صدری از آن چنین بی مهابا به دفاع برخواسته و دیگران را نیز به آن دعوت می کنند، آن جامعه ای است که درآن * رشد اختلاف طبقاتی* حاکم است
و با وجود بر این ، این راه، راه نجات بشریت است!!! و انتظار آقای صدری هم این است که مردم، ایشان را جدی بگیرند و * سوسیالیسم نو* را بپذیرند. چرا ؟ چون* رفقای روس* را نظر بر این است و عجبا که هم آقای زوگارف و هم آقای صدری بر این باورند که در چین * رشد اختلاف طبقاتی* حاکم است و *رشد اختلاف طبقاتی* به معنای *انباشت ثروت در یک سمت و فقر در سمت دیگر*است، که آقای صدری در همین نوشته از آن به زشتی یاد می کند. ما انباشت ثروتهای افسانه ای باندهای مافیایی چین از یک طرف و در طرف دیگر،فقر در همین کشور چین با * سوسیالیسم نو* ش را می بینیم ولی بنا برآقای صدری از آن به عنوان * دو نمونه عبرت آموز، مواضع کمونیست های روسیه و چپ های آلمان، در قبال اوضاع جهان* باید یاد کرد و به دنبالش روان گشت!!!
موضوع دوم خواست قبول دنباله روی ازافرا د و نیروهایی است که در تمام نوشته های آقای صدری مثل خاری در چشم مخلد. تا چندی قبل نمی شد گفت که بالای چشم آقای خاتمی ابروست، سپس مسئله آقای موسوی و کروبی مطرح شد، که این دو تن آخری مبارزه ای در حد توان خودشان در ماههای بعد از انتخابات سال ۸۸ انجام دادند. چندی است که آقای صدری، اکبر گنجی و نوشته های* مستدل و مستند* ایشان را همه جا علم می کنند و بر آنند ، که گویا همه باید به نظرات آقای گنجی دل ببازند و از آن بیاموزند!!!در اینجا هم قصد درست و یا نادرست بودن نظرات آقای گنجی نیست. بلکه آن چنان شیوه ای است که آقای صدری در پیش گرفته اند. زمانی همین نظرات در مورد آقای سازگارا در خارج از کشور مطرح بود. زمان درازی لازم بود تا نقش این چهره بر دیگران روشن گردد.
از اینکه آقای گنجی هم بمانند بسیاری درحال حاضر در جبهه ضد نظام حاکم ایستاده اند و با هر گونه دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران مخالفت می کند، باید استقبال کرد. اما دنباله روی از وی و بازگو کردن نوشته های * مستدل ومستند * ایشان بیشتر به شوخی نزدیک است تا یک مورد جدی، آنگونه که آقای صدری خواهان آن است.
اصل روش دنباله روی، که در نوشته های آقای صدری همه جا و از جمله در همین نوشته به چشم می خورد ( دعوت از پیوستن به مواضع حزب کمونیست روسیه و حزب چپ آلمان)، نه او را و نه مخاطب را به استقرار آزادی و دمکراسی، که بدون شک آقای صدری هم در پی آن است، نزدیک نمی کند، که ما را به بیراهه می برد. دنباله روی راه و روش کمونیستها نیست ، بر علیه آن بپا خیزیم.

با احترام سیمین محمودی
۴۲۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : Devil"s Advocate ( محامی الشیطان )
" اسکار لافونتن،اکتبر ۲۰۱۱ در کنگره حزب چپ آلمان، می گوید: ."..یک جامعه دمکرات، جامعه ای است که درآن علایق اکثریت تامین شود. تعریف دمکراسی در یک حزب چپ، به همین سادگی است...ما مخالف سرمایه داری نیستیم، بلکه مخالف آن نظام اقتصادی هستیم که درآن اکثریتی عظیم باید کار کنند تا اقلیتی ناچیز ، بدون زحمت شخصی، ثروتمند شوند. اقتصاد قمارخانه ای(بورس بازی)، بشریت را به خاک سیاه نشانده است". ".

جناب صدری اینکه " یک جامعه دمکرات، جامعه ای است که درآن علایق اکثریت تامین شود." عیب دمکراسی ست نه حسن آن. این ، دیکتاتوری اکثریت و سلب حقوق اقلیت است. برای همین هم هست که آن اقلیت با چنگ و دندان میجنگد که منافع خود را حفظ کند و گرنه مثلا، مثلا اگر اکثریتی ( که نمیخواهد کار کند ) تصمیم بگیرد که اموال اقلیت را مصادره کند که همه مانند اکثریت گدا میشوند. این چه دموکراسی ست؟ کی از منافع اقلیت دفاع میکند؟ آیا " بریکس " این مساله را برای خود حل کرده که به مقابله با امریکا بر خیزد؟
۴۲۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : احتمالی؟
"برقراری نظمی نو و چند قطبی، تنها مفر احتمالی مردم جهان در حال حاضر،از چنین سرنوشت نامیمونی است." با حذف کلمه ی "احتمالی"،استنتاج خسرو صدری عزیز اعتبار بیشتری می یابد. چون حتی اگر حق با نظم نو آمریکایی باشد هم ، این یکه تازی و تک صدایی و تک قطبی توتالیتر به زیان مردم جهان است.
۴۲۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : از چین بیاموزیم
‫اگر خوب بنگرید، خواهید دید، که مثلاً چین نه تنها هیچوقت عاشق و شیفته آمریکا نبوده و نیست ، بلکه همواره بدنبال سیاست رشد اقتصادی کشور خود بوده، ولو به قیمت و هزینه همکاری بسیار نزدیک با همان آمریکای امپریالیست شما، و همانطور که الان میبینید بدون نیاز به فحاشی و سردادن شعارهای بیهوده جنگ و تهدید و بستن تنگه هرمز، و شعار محو آمریکا و اسرائیل و شعار تغییر ساختار سیاسی جهان به اسلام شیعه ، فقط با یک سیاست رشد و سبقت اقتصادی و همکاری با ملل، از همان آمریکای هیولای لولوخور خوره شما براحتی سبقت گرفت و اکنون به عنوان یک ابر قدرت سیاسی اقتصادی دنیا حضورش سر هر میز مذاکره ای لازم و ضروری است. ‫سیاست را از چینی ها بیاموزیم با آمریکا چگونه باید برخورد کرد.
۴۲۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست