سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کدام چپ؟ - شیدان وثیق

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : ؟!
جناب چلنگر،
از درازی کامنت بعلت نقل قول ها عذر میخواهم.

کلمه " لیبرال " همیشه برای من اشکال آفرین است زیرا در ینگه دنیا لیبرال از نظر محافظه کاران و دست راستی ها به چپ و چپ چپ اطلاق میشود و امروزه " لیبرال " چنان بار منفی دارد که چپ ها هم دیگر آنرا بکار نمیبرند و خود را " پروگرسیو " میخوانند. کاش بجای این کلمات فقط چپ و راست و درجات آنها را بکار میبردیم

اما ظاهرا دیگر احتیاجی نیست که نگران اتحاد چپ ها بود. مارکسیست ها و مخالفان آنها در تعریف کلمه کار و کارگر به توافق رسیده و تا ستیوجابزها و بیل گیت ها وگوگلی ها والتون ها کارگر و لابد چپ محسوب میشوند احتیاجی به اتحاد بقیه چپ ها نیست. به نظرات زیر توجه فرمائید:

" مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست می‌دهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه‌ی کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله‌ی تولیدی نیست و نیروی کار خود را تامین زندگی می‌فروشد.»..
پرولتاریا طبقه‌ای‌ست که «مولد ارزش» به شمار می‌رود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمی‌برد."
"مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار می‌بردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمده‌ی آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبش‌های انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیه‌گا اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار داده‌اند. (۱)

" قدر مسلم این است که با هیچ تعریفی نمی¬توان خیل عظیم فروشنده¬گان فرودست نیروی کار؛ پرستاران، انواع ‏شاغلان بخش خدمات تولید اجتماعی و معلمان و استادان دانشگاه و روزنامه¬نگاران را – با شروطی – کارگر ندانست." (۲)

" امروزه علاوه بر کارگر ساختمانی، مهندس و پزشک و برنامه نویس و هنرمند و استاد و روزنامه نگار همه نیروی کار تلقی می‌شوند."........" مرحوم استیو جابز و بیل گیتز و مدیران گوگل هم کارگر هستند و صاحب سرمایه ی انسانی."........." در آمریکا برادران والتون دارای مجموع ثروت ۹۳ میلیارد دلار‌اند و جمع ثروت آنها مساوی جمع ثروت سی درصد پایین جامعه آمریکا است. لیکن کسی هم مدعی‌شان نیست. چون پدر ایشان یک بقال بود.". که البته " من نه از سرمایه‌داری خوشم می آید و نه از سوسیالیزم" !!! (۳)

" . اما از آن جایی که تحلیل ایشان بسیار نزدیک به تحلیل جزمی‌ترین طرفداران نظریه‌ی مارکس می‌باشد، خود جای بسی شگفت است!". (۴)

(۱) پرولتاریا در ویکیپدیای فارسی
(۲) محمد قراگوزلو
(۳) برادر جان جنگ طبقاتی تمام شده!، محمد طبیبیان ، کوخ
(۴) در دفاع از «منطق استثمار» . خسرو صادقی بروجنی - رضا اسدآبادی
۴٣۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : چلنگر

عنوان : اتحاد لیبرال ها
عمده کسانی که دائم صحبت از "اتحاد چپ" می زنند افرادی هستند که زمانی خود را مارکسیست-لنینیست" می دانستند اما امروز هیچ اعتقادی نه به مارکسیسم دارند و نه در تفکر و عمل قرابتی با "چپ" دارند. آنها چه بسا خود نیز به خوبی آگاه هستند که در تفکر و عمل لیبرال می باشند که خواهان اصلاحات لیبرالی در نظام موجود اقتصادی ایران می باشند و استفاده از "چپ" صرفا کاربرد عوامفریبی برای آنها دارد.
کسانی که در حوزه فکری در تشابه کامل با جبهه ملی" و "ملی-مذهبی" ها هستند چگونه خود را "چپ" می دانند. آنها مانند "لیبرال" های آمریکای که خود را عمدتا محافظه کار نشان می دهند به جای "محافظه کار" خود را "چپ" جا می زنند و علت آن امید به بهره برداری از گذشته سیاسی می باشد.
سوال باید این باشد که چرا این اتحاد بین این جریان های "لیبرال" بوجود نمی آید که جواب هم روشن است به خاطر اینکه این واخوردگان سابق "چپ" صداقت لازم را ندارند که گذشته خود را بگذارند کنار و با همفکران جدید خود مانند "جبهه ملی" یکی شوند و شاید بخشی از همان جبهه لیبرالی شوند که اکنون می تواند مذهبی و غیر مذهبی را نیز شامل شود. این اتحاد مطمنا هرگز نمی تواند جامه "چپ" را مدت زیادی بر تن داشته باشد و مجبور خواهد شد پوست انداخته و ماهیت ظاهری خود را با باطن لیبرال خود یکی کند.
در هیچ کجای دنیا لیبرال ها با "چپ" اتحاد دراز مدتی نداشته اند که همتاهای ایرانی آنها بتوانند آن را عملی کنند!
۴٣۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۰       

    از : Araz Fanni

عنوان : مومنت ۲۲
آقای وثیق،
با تشکر از مقاله ی فشرده، پخته و چالشگرتان. من با انتقادهائی که به جنبش چپ در اشکال گوناگون آن دارید همرای هستم. در عین حال با تحلیلتان از جهانی شدن و وابستگی حرکتهای رهائی بخش ملی با حرکتهائی رهائی بخش در سطح جهان. آنچه که بعنوان بدیل معرفی می کنید اما متاسفانه نمی تواند بدیل مناسبی برای کسب قدرت و مدیریت مردم برای رسیدن به یک زندگی عادلانه باشد. بدو دلیل. حرکتهای اجتماعی در تکامل خود حرکتهای توده ای می شوند و با توده ای شدن آن محتوای رهائی بخش شان را از دست می دهند. معمولن نیروها و افرادی که تا کنون قدرت دارند هدایت توده ها را بعهده می گیرند. این بجهت فقدان تشکل جنبشهای اجتماعی؛ و یا اینکه جنبشهای اجتماعی بدلیل ضعف مالی وابسته به قدرتهای موجود دولتی و یا سرمایه داری می شوند.

اکثر جنبشهای اجتماعی از جنبشهای اخیر یعنی اتک و جنبش اجتماعی بر علیه وال استریت گرفته تا جنبشهای صلح، زنان، جنبش سبز که بیشتر به سالهای اواخر دهه ی شصت بر می گردد در تکامل خود با توجه به اینکه نتوانستند به لحاظ اقتصادی، تشکیلاتی و سیاسی مستقل حرکت کنند از اهداف و مسیر اصلی خود خارج شدند. بدیگر بیان رفرمیست شدند و یا اینکه به بخشی از تشکلهای روزمره ی سیاسی مسلط موجود تبدیل شدند. قضیه حالت مومنت ۲۲ را دارد. یا مثل مرغ و تخم مرغ.

جنبشهای اجتماعی بدلیل وابستگی اقتصادی متاسفانه در مقابل قدرتهای مالی و سیاسی مسلط بسیار شکننده هستند. ارزیابی از حرکتها و جنبشهای تاکنون مطرح این نتیجه را می دهد اما این بدین معنی نیست که امکان تغییر وجود ندارد.
۴٣۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسرو داوری

عنوان : اتحاد بزرگ چپ؟!
اگر این اتحاد چپ ایجاد جبهه ای از سازمانها و احزاب چپ باشد، اگر چه حرف تازه ای نیست، اما نیکوست. اما اگر حرف بر سر تشکیل یک حزب "بزرگ" چپ است، حزب بی بدیل توده ایران موجود است.
۴٣۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سعید حسینی

عنوان : برای عیسی صفا
آقای صفا،
منظور من از چپ انتقادی در فرانسه مثالا »ساختارگرایان« می باشد که آلتوسر و فوکو جزو سرشناس ترین نظریه پردازان آنها هستند، و همینطور »وجود گرایان« (یا همان هوادران فاسفه ی اصالت وجود) که سارتر یکی از معروف ترین آنها است. هر دو جریان در سالهای پنجاه و شصت میلادی از درگیری و انتقاد به ایدئولوژی حزب کمونیست فرانسه و مارکسیسم جزمی شکل گرفتند.
با آرزوی موفقیعت برای شما
۴٣۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : احمقی ام بس مبارک احمقی ست
سوال " احمقانه " من تا کنون بی جواب مانده است که یعنی یا " جواب ابلهان
خاموشی ست " و یا " حرف حساب جواب ندارد " که فرض اول بیشتر محتمل
است.
حقیقت آنکه این لفظ " احمقانه " از داستان مولانا اقتباس شد که روستایی بار
گندم به شهر میبرد و برای تعادل ، جوال دیگر را پر از سنگ کرده بود و
برخورد با دانشمند و بقیه قضایا که روستایی به دانشمند میگوید

احمقی ام بس مبارک احمقی ست - که دلم با برگ و جانم متقی ست
گر تو خواهی کت شقاوت کم شود - جهد کن تا از تو حکمت کم شود

در اینجا منظور رد حکمت و دانش نیست بلکه اگربجای دید جنگل به
شمارش درختان افتادی جنگل و وسعت آنرا نمی بینی.
اگر فرصتی شد و تمایلی بود در این باره صحبت فراوان است.
۴٣۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : یک فاکتور مهم دیگر
علاوه بر اینکه مثلا اتحاد فداییان و فداییان اکثریت یا حتی حزب توده از لحاظ کمی هم بسیار بسیار تحلیل رفته اند و اساسا امروز وزنی در صحنه سیاسی ایران نیستند. هرچند وابستگان گذشته به این جریان ها امروز بطور مستقل در عرصه رسانه ای بسیار فعال و صحنه گردان هستند. اینها اما نخبه هایی بوده اند که بسیار بعید میدانم با وضعیت فعلی و چشم اندازی که این سازمان های چپ دارند حاضر باشند خود را دوباره به آنها بچسبانند و ترجیح میدهند مستقل بمانند.
۴٣۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : عیسی صفا

عنوان : کدام چپ؟
سازمان اتحاد فداییان و فداییان اکثریت جزو کدام دسته بندی آقای شیدان هستند؟ که ایشان به دنبال وحدت تشکیلاتی با آنها هستند. یعنی چپ رهایی بخش ایشان همین دوسازمان هستند که شورای سوسیالیستهای موقت سالهاست بدنبال وحدت با آنهاست یانه؟
۴٣۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
گرچه عرصه سیمرغ نه جولانگه من ست ولی آیا میشود سوال احمقانه ای کرد؟
اگر میشود سوال کرد , آیا خاتم فقط برای النبیین بکار میرود و یا شامل فلاسفه هم
میشود؟ مثلا آیا میشود گفت مارکس خاتم الفلاسفه است؟ اگر نه ، چرا باید همه یافته های تازه را بهم فشرد و کج و معوج کرد تا به قالب مارکس بخورد؟
آیا مولوی مزخرف گفت که :
قافیه و مفعله را گو همه سیلاب ببر- پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا
رستم‌ از این‌ بیت‌ و غزل‌ ای‌ شه‌ و سلطان‌ ازل‌ - مفتعلن‌، مفتعلن‌، مفتعلن‌، کشت‌ مرا
۴٣۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : عیسی صفا

عنوان : سوال از سعید حسینی
چپ انتقادی در فرانسه که شما به آنها اشاره کرده اید کدامند؟
۴٣۱۷۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست