سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پرویز ثابتی در نقش گوبلز - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نیاز

عنوان : مقایسه باید به جا باشد.
شکنجه عمل شنیعی است. امروز خود را اما با دیروز مقایسه نکنیم. اگر مثلا محمد رضا شاه در روز بیست و دو بهمن پنجاه و هفت به دست مخالفان خود مانند فداییان یا مجاهدین یا توده ای ها یا حتی جبهه ملی ها میافتاد چکارش میکردند؟ مثلا با احترام میفرستادنش زندان؟ جدا کلاه خود را قاضی کنید این تظاهر دروغین به اینکه ما از شکم مادرمان میدانستیم حقوق بشر چیست مسخره و بچه گانه است.
مقایسه ثابتی با گوبلز هم مسخره است. گوبلز یک نژاد پرست بود که حد اعلای بربریت است. ثابتی ابزار یک رژیمی بود که مخالفان سیاسی خود را که عمدتا خود به خشونت دست میزدند شکنجه و حذف فیزیکی میکرد. مقایسه محمد رضا شاه و یا رضا شاه هم با هیتلر کاملا بی ربط است. هم از لحاظ کمی که بسیار مهم است و هم از نظر موتیف که برای هیتلر و استالین و مائو نوع جنایت چیزی فرای جنایت علیه بشریت است و نه حذف تعدادی مخالف سیاسی .
حناب قرا گوزلو من خودم چپ بودم. متاسفانه چپ ایرانی در تاریخ ایران از نوع چپ حقوق بشری نبوده است که ما به خودمان مدال بخواهیم بدهیم. اگر امثال تقی ارانی ها به نا حق به زندان رضا شاه افتادند و در این یک مورد به مرض تیفوس جان خود را از دست دادند یا شکنجه، اگر جان سالم بدر میبردند و به دایی یوسف پناه میبردند ایشان میفرستادشان یکراست سیبری به اردوگاه کار اجباری یا بدتر. متاسفانه حقوق بشر ما هم آنموقع بهتر نبود و سنگ کمتر از استالین و مائو و کاسترو را هم به سینه نمیزدیم. پس بیایید فرا افکنی نکنیم و این رجز خوانی گوبلز موبلز را بگذاریم کنار.
۴٣۷۹۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : مهری ش.ح

عنوان : ای دریغا نازک آرای تنش.... بوی خون می آید از پیراهنش
آن چه که من می خواهم بگویم شاید ارتباط زیادی با این مقاله نداشته باشد. طبیعی است که هر انسان شرافتمندی با هر درجه ای از شکنجه مخالف باشد. شلاق بر جسم حمار نیز نباید ردی از خون بنشاند چه رسد بر تن انسان نازنینی که برای دفاع از حقوق انسان ها و همنوعانش دست از جان شسته است.عبارت مارکس براستی دلنشین است. ما در چند سال گذشته از طریق استاد انتظامی و چند همکار دیگر به خانوادهای مقتولان مراجعه کردیم تا شاید بتوانیم از آنان رضایت بگیریم. و مانع اعدام دلارم دارابی و بهنود شجاعی شویم. اگر موفق نشدیم به این خاطر بود که قانون در مواردی دست ما را بسته بود.در این مسیر خانم های کمپین تلاش زیادی کردند و من در افق دور رویاهایم به روزی فکر می کنم که جهان از ثابتی ها و دستان و دوستانش به تعبیر محمد جان خالی شده باشد. پاک شده باشد.آقای ثابتی به خاطر شاه اعدام می کرد حالا دیگران به خاطر دین و مذهب . فرقی نمی کند. نام این اعدام قصاص است و در موارد سیاسی صدایش را در نمی آورند.
اما می خواستم بگویم که چاپ و انتشار کتاب در خارج از کشور دست ما را برای تهیه آن بسته است. حتما می دانید که ما در داخل از کارت های اعتباری برای خرید از خارج یا حتی رزرو یک اتاق در هتل و مشابه آن محروم هستیم و بنابراین نمی توانیم کتاب بخریم. حتی کتاب های شعر و پزشکی که در خارج منتشر شده و ربطی به سیاست ندارد. یک سوی ماجرا هم این است که نویسنده نمی تواند برای همیشه منتظر قیچی سانسور باشد. این قیچی در داخل دیگر فقط نمی برد ؛ بلکه تار و مار می کند. و کاری می کند که نویسنده از خیر نشر کتابش بگذرد. به همین خاطر بسیاری از کتاب هائی که می تواند در برگیرنده خاطرات انقلاب باشد منتشر نشده است. دو کتاب شعر من اکنون ۵ یا ۶ سال است که بی جواب در وزارت ارشاد باد کرده است. حالا اگر درخارج منتشر شود به داخل راه نمی یابد. واقعا در عصر ارتباطات وقتی این موضوع را با دوستان غربی مطرح می کنم تصورشان این است که سر شوخی دارم.
واقعا در این مخمصه چه کنیم که کتاب مان منتشر شود؟ سانسور نشود و همه هموطنان داخل و خارج به آن دسترسی داشته باشند؟
تنها راه لغو شکنجه است؟
شکنجه فقط سیم کابل نیست. سانسور هم هست.در ضمن ما گوشه ای از خاطرات محمد جان را در مجله چاپ کردیم که نیمه تمام ماند. ناگفته های انقلاب می تواند موضوع دهها فیلم سینمائی و سریال جذاب تلویزیونی باشد اما....
۴٣۷٨٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : صداقت

عنوان : فهم درست
«مردم اندرحسرت فهم درست»
باباجون حرف سر اینه که دنبال هیاهوی ژورنالیستی وبازارپسند نیفتیم. بیراهه نریم.
این همه مشکلات وجنایت وشکنجه وگرانی و بیکاری از طرف رژیم همین حالا هست
وباید با کسانیکه به هرمقدار با این رژیم میجنگند کمک کرد. جنایت وخیانت وخدمت
آدمها تو حافظه مردم واسناد کتبی و شفاهی هست وبموقع رسیدگی میشه. پرداختن به
مسایل عمده روزمره مردم بزرگترین مجازات این جنایتکارا هست. نباید دنبال این
سروصداهای فرعی رفت مثل ثابتی جنایتکار(حداقل حالا). و ما فقط با هم سراین چیزای فرعی بحث داریم ووقت وانرژی تلف میکنیم
بنجولهای چینی را ببینین
فقط میخوان بفروشن تا هم جیب چینیهای بورژوا پر بشه هم ایرانی. مردم که نفعی
نمیبرن. به شعورمردم باید احترام گذاشت نه اینکه بهشان امرونهی کرد ومثلا هی
«اگاهشان» کرد
۴٣۷٨٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۰       

    از : نادر فروتن

عنوان : سکوت چپ توجیه ناپذیر است
حضور آقای ثابتی در تلویزیون آمریکااساسن یک برنامه از پیش تعیین شده است. این امپریالیستها به شیوه های گوناگون تلاش میکنند تا نبض جامعه را بگیرند و نسبت به واکنش های مردم ایران درباره چهره ها و گروه های سیاسی برنامه ریزی کنند. متاسفانه تا امروز چپ و نیروهای ترقی خواه از کنار این توطئه بسادگی گذشتند و جز در سایت اخبار روز در جای دیگری عکس العمل مناسبی دیده نشد. تازه در این سایت هم به غیر از این مقاله روشنگرانه و سرمقاله آقای مبشری و یک مقاله دیگر حرفی از جنایات ساواک نزد. پنداری ما به تیم آقای ثابتی بدهکاریم و از بروز واکنش مناسب شرمساریم.
این مقاله روشنگرانه آقای قراگوزلو در میان دوستان و کسانی که من می شناسم و حوادث انقلاب بهمن ۵۷ را ندیده اند و تاریخ مستقلی هم برای خواندن آن وجود ندارد و از صبح تا شام زیر تبلیغات دولت ایران هستند و گمان می کنند انقلاب را بسیجیان کردند بسیار جالب و امیدوار کننده بود.
ایرادهای آقای سعید که با سماجت کامنت میگزارد بیشتر شبیه لجبازی و خصومت شخصی است و اعتبار نظری ندارد و آنچه که آقای فرجسته فرموده است به کل نامفهوم است. در هیچ کجای مقاله نویسنده خود را از اعضای کمیته مرکزی فدائیان و یا حتی عضو و سمپات آنان معرفی نکرده است که این برادر چنین حق به جانب نقد می کنند. گفت تو بهتر می زنی بستان بزن. ارجاع به نوشته های سرکوهی و عباس عبدی کدام مشکل را حل می کند؟ در تاریخ نویسی معاصر یک جعل آشکار دیده می شود و اگر قرار است این تاریخ درست نوشته شود و عملکرد هر یک از نیروهای درگیر از مذهبی ها تا چپ ها روشن شود باید به این نوشته ها که شاهد نزدیک و مستقیم حوادث آن سالها هستند ارجاع داد. جواب به این نوشته ها هم باید از سوی مبارزان استخوان خورد کرده صورت گیرد. ضمن این که من نکته مبهمی برای جوابگوئی ندیدم.
۴٣۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : کارگر ساده

عنوان : با مدعیان
صرف نظر از اینکه محمد قراگوزلو بسیار خوب و مسلط می نویسد و به سبک و سیاق خود می نویسد و این خود امری بسیار مهم و صرف نظر ناکردنی است که باید سرمشق نویسندگان قرار داشته باشد و متاسفانه این روزها فضای مجازی سرشار از نوشته های فله ای و اضافه تولید در صنعت نساجی مقاله نویسی است... باید بگویم مهم ترین خصلت مقالات این عزیز زمانی که راوی ماجرائی تاریخی است نماینگر می شود و این همان خصلت فراموش شده چپ ایران است. امروز با هر که صحبت کنی ؛ کسانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شیر یا خط بازی می کردند بالافاصله خود را مبارزی در حد رفیق کبیر حمید اشرف معرفی می کند و به کمتر از اعضای شهید سیاهکل رضایت نمی دهد و خود را مبرا از هر اشتباهی تعریف می کند و چنان روضه می خواند که پنداری نافش را با انقلابیگری بریده اند و او مانند پیامبران و انبیا همیشه ۱۱۴ سوزه را نازل کرده و همه درست است. آقای قراگوزلو در این زمینه ساختار شکن است. او در حالی که خیلی زود سیاسی شده اما ادعائی ندارد. ادای روشنفکران تنزه طلب را در نمی آورد. آخ و اوخ نمی کند. با جسارت از شهرام یاد میکند که نامش در خلوت هم زبان مدعیان را می سوزاند. نقد می کند . هم دیگران را و هم با صمیمیت از گذشته خود می نویسد. این ها را باید ستود. من رمان ایشان را نخوانده ام. چون در ایران هستم. اما اگر ایشان چپ را نقد کرده باشد اقدامی شایسته کرده است. گویا این رمان دو سال پیش نوشته شده و مجوز نشر در ایران نگرفته است. اگر انسان فرزانه و با سوادی در حد موقعیت قراگوزلو با اینهمه به تسلط به انواع مکاتب چپ دست به نقد چپ نزند که بزند؟
می خواستم این را ننویسم. اما دلم نیامد. لحظه ای وجدانتان را قاضی کنید. انسانی که به اندازه کافی شناخته شده هست و به اندازه من و همه کامنت گزاران کتاب خوانده است (احتمالا و از روی مقالاتش چنین پیداست ) آیا برای خودنمائی می نویسد؟ اگر این مهمل بافی نیست پس چیست؟ خب عزیزان! شما بفرمائید ببینیم انقلاب کجا بودید؟ چند مقاله نوشته اید؟ نام رسالات و کتابخایتان را برای استفاده ما همین جا بگذارید. آقا جان تو که منتقدی زحمت بکش ابتدا یک انشا در وصف تابستان بنویس و بعد مدعی باش. توصیه به قراگوزلوی عزیز به نقل از حافظ که می دانم دوستش دارد:
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
ارادتمند
یک کارگر ساده که تازه نوشتن یاد گرفته است
۴٣۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سعید

عنوان : روشنگری عمومی
اقای هوشنگ فرخسته با سلام و درود به شما.
کامنت روشنگرانهً شما بسیار بجا و لازم بود. منظورم اصلأ برخورد کس و یا کامنت های خاصی نیست. روشنگری شما و منظور من جنبه عمومی دارد و به نوعی اخلاق و فرهنگ ناپسند اشاره دارد. در طول تاریخ و درهمه ً جوامع کسانی بوده اند که در کمین «فرصت ها» یی نشسته اند تا به شکار و شکارهایی بپردازند. در ایران ما که مبارزهً چریکی فدایی و مجاهد در برابر استبداد به اقبال احساسی و عاطفی عمیقی در بین روشنفکران و عدهً بسیاری دیگر درآمد متأسفانه برای بعضی ها محملی شده که به گونه ای به آن بپردازند فقط برای بهره برداری خاصٌی . تحقیق و ارزیابی این نوع مبارزه و اثراتِ آن کاری با ارزش است و قابل احترام اما همانطور که ذکر شد اگر فقط برای ساختن کلاهی از این نمد باشد بسیار مذموم و ناپسند است. چریک های فدایی ومجاهد به قصد آرمان هایی والا جان خود را مایه می گذاشتند(بحث درستی یا نادرستی روش نیست) و کسانی که به هر بهانه ای قصد خودنمایی از موضوع تاریخچه و موجودیت چندسالهٌ آن دارند فقط بی مایگی است .
بی مایه گان هم البته زرنگ بازاری اند و نبض بازار را خوب حسٌ می کنند. کار شما آقای فرخسته و امثال شما می تواند بازار این نوع افراد را بی رنگ کند. موفق باشید
۴٣۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

    از : هوشنگ فرخسته

عنوان : نا گفته ها بسیار ست بامید جمع آوری اطلاعات جنبش فدائی
در باره ی برخورد جنون آمیز حکومت شاه با گروه جزنی و دام ساواکـ ـ شهریاری در سال ۱۳۴۶ هنوز صحبت زیادی نشده. در باره ی جنبش چریکی نیز ناگفته ها بسیار زیاد ست.بسیار ی از بنیان گذاران جنبش فدائیان در راه خود شهید شدند. بعداز انقلاب نیز شرائط بسیار سخت تر و صد ها هزار هوادار فدائی علاوه بر خسارات فراوان جانی نتوانستند مبارزات را متناسب با شرائط جدید ادامه دهند .بسیاری تبعیدی ، پناهنده یا مهاجر شدند.حکومت مذهبی درکی از تحقیقات و تاریخ شناسی علمی ندارد و کشور شده تیول شریعتمداران و مشروعه خواهان متاسفانه بجز تاریخ ساز های حکومت تحقیقات کارشناسانه صورت نگرفته ست.تلاش های پراکنده ای با انگیزه های مختلف صورت میگیرد که می تواند در ارتباط با جنبش فدائی محسوب شود ولی تا رسیدن به شناساندن هستی واقعی فدائیان فاصله زیاد ست.

تا هستی فدائیان شناسائی ، تدوین و با کمک یاران آنها و خانواده ودوستان و همکاران آنها تائید نشود چگونه میتوان بر اساس ذهنیات در باره ی انگیزه ها وآرمانهای آنها داوری نمود.

در برخوردهای بعضی فعالان سیاسی دیده میشود که یا دیدگاههای جدیدخود زندگی و مبارزات فدائیان در شرائط مشخص زمان و مکان گدشته را زیر سئوال میبرند.
فرج سرکوهی در نوشته سال گذشته خود برای بی بی سی نگرش متفاوتی از جنبش فدائی ارائه می کند و اخیرا نیز نوع دیگری . چند سال پیش در باره ی کشتار ۶۷ و سکوت روشنفکران نیز برخورد سرکوهی با جنبش فدائیان بکلی با پارسال و امسال فرق داشت.

چنین تغییر مواضعی طبیعی ست ولی ربطی به هستی فدائیان در شرائط مشخص برخاستن آنها ندارد. در سال ۵۱ سرکوهی نیز خود را کمتر از زنده یادان پویان واحمدزاده نمی شناخت .آقای قره گوزلو هم بقول خودش بین حوزه ی علمیه و مساجد پیام رسانی میکرد ولی در کتاب پرستو درباد انواع چپ جهانی و ایرانی را رد می کند و معلو م نیست کدام جریانی در مقطع انقلاب چنین بینش و سیاستی را تبلیغ وترویج میکرد. امروز هم معلوم آاقی قراگوزلو کدام بینش وسیاست را توصیه می کند.

عباس عبدی از نیروهای مذهبی و از دانشجویان خط امام که در اشغال سفارت امریکا شرکت داشته در مقاله ی خود برای بی بی سی نوشته میگوید: که باید در باره ی فدائیان تحقیق کرد و کتاب حکومتی را از زوایا مختلفی به چالش میگیرد.

میگوید که در تحقیقی که در باره ی فدائیان دانشگاه پلی تکنیک ـ امیرکبیر نموده ست. متوجه شده همگی دارای شخصیت های نمونه از نظر درسی، اجتماعی و شخصیتی هائی مورد احترام بوده اند. فقط هادی بنده خدا لنگرودی چندان درسخوان نبوده که وقتی از او پرسیده بودند چرا درس نمیخواند. بنده خدا پاسخ داده که من فقط دو سال دیگه زنده هستم برای چه درس بخونم؟ عبدی بشدت اختلاط مقاصد ایدئولوژیک را برای تخطئه ی شخصیت های صادق مبارزاتی محکوم می کند.

سال پیش بمناسبت ۴۰ سالگی رویداد سیاهکل بی بی سی مجموعه برنامه هائی ارائه نمود.مطلب گوناگون عبارت ست از مقالات و مصاحبه از :
ـ فعالان طیف های مختلف جنبش فدائی امروز /اکثریت/ اتحاد فدائیان/ اقلیت/ اشرف دهقانی/ مهدی سامع/
ـ فدائیان قبل از انقلاب اصغر ایزدی
ـ فعالان غیر فدائی فرج سرکوهی ـ عباس عبدی
ـ شاعران و نویسندگان ـ اسماعیل خوئی ، نسیم خاکسارو مازیار بهروز
ـ سران رژیم قبل هوشنگ نهاوندی

با اجازه مسئولان اخبار روز لینک مجموعه ی بالا را برای علاقمندان جنبش فدائی اینجا میگذارم.

http://www.bbc.co.uk/persian/indepth/siahkal_۴۰th_aniv.shtml
۴٣۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

    از : روناک کمانگر

عنوان : اولاف پالمه فقط؟
من با نظر و تحلیل نویسنده محترم و ارزشمند و عزیزم آقای قراگوزلو در زمینه مباحث بعد از تحریرشان کاملن موافقم
چپ ایران نزدیک به ۲۰ سال است که در غرب و بخصوص اروپای شمالی مستقر است و در این مدت جز انشعاب هیچ نکرده است که در داخل موثر باشد. آنگاه اکبر گنجی و سازگارا و سروش و مهاجرانی هنوز نیامده صاحبخانه شده اند. آن هم در کجا؟ مرکز اولاف پالمه./ جای تاسف است.
رفقا
تا می توانید انشعاب کنید.
متشکریم
روناک/ و کژال اردلان
استکهلم
۴٣۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

    از : رویا دوستدار فدائی

عنوان : اصلاح یک سهو قلمی
آقای قراگوزلو بی شک می دانند که کتاب یا جزوه "جنگ مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" نوشته زتده یاد فدائی شهید مسعود احمد زاده است نه امیر پرویز پویان. این البته یک اشتباه سهوی است و قصد من خرده گیری نبود. یا نمی خواستم اظهار فضل کنم.
برای این مقاله روشنگرانه بسیار متشکرم.
چه خوب است در مقابل سازمان اسناد انقلاب اسلامی رژیم چپ هم بتواند خاطرات خود از دوران انقلاب را منتشر کند
دیگر این که این آقای سعید معترض به معرفی کتاب باید بداند که وظیفه یک سایت چپ معرفی کتاب های چپ است. اگر گوشی موبایل تبلیغ شد شما تحریم کنید.
۴٣۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

    از : مهرداد مبتکر

عنوان : کامنتگزاران حاشیه ای
آنچه در این مقاله آمده فقط یک بحث سیاسی نیست. در اینجا مخاطب من به آدم هائی مانند سعید - همان که زیر مقالات آقای قراگوزلو مشتری همیشگی است- میباشد. البته ایشان برای مبتلا نشدن به فرهنگ مرید و مراد بازی میتواتند مقالات آقای قراگوزلو را نخوانند و برای دریافت جواب دوستان و همفکران ایشان مرتب مراجعه تکراری و .. نداشته باشند. به این ترتیب اعصابشان هم راحت خواهد ماند. اما موضوع این نیستو بالاخره سایت اخبار روز آنقدر سوسیال دموکرات هست که کامنتهای غیر موهن را درج کند و آنقدر هم با تجربه هست که اسیر تبلیغات بازاری نشود
باری مسئله مهم در اینجا یک آلترناتیو سازی امپریالیستی است. دوستان. رفقا! در آنسوی آبها دارند برای آینده ایران آلترناتیو می تراشند. مرکز اولاف پالمه چون جای خوشنامی است به آنجا رفتند و پس فردا در واشنگتن جمع می شوند. به ترکیب اعضای حاضر در اولاف پالمه نگاه کنید تا به هشدارهای آقای قراگوزلو پی ببرید. این آلترناتیو سازی آنقدر بودار استکه خیلی از جمهوری خواهان خوشنام با صدور اعلامیه از شرکت در آن امتناع کردند. از جمله آقای مهران براتی.همچنین جهت اطلاع خانم پروین اردلان هم که برنده جایزه اولاف پالمه است به این کنفرانس نه گفت. روکردن یک دفعه و ناگهانی پرویز ثابتی اتفاقی نیست. شما که فکر نمی کنید بعد از ۳۳ سال آقای ثابتی را از توی شانسی بیرون کشیده اند.
کامتگزارانی مانند سعید می خواهند حواس مخاطبان را از اصل موضع پرت کنند . نباید به حاشیه رفت. باید هوشمند بود.
۴٣۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست