از : پویان ارس
عنوان : بالای گنبد کبود!
جناب آقای پرویز مرزبان
در این روزهایی که هر دم اخبار ناگواری به گوش میرسد و کمر ما " مزدبران" را فشارهای همه جانبه از هرسو بیش از پیش خرد میکند و هزاران نقشه در آستین سوداگران تغییرات جهانی برای سرنوشت ماست و در این وضعیتی که مدعیان را خواب ربوده و سیاسان را بوی کباب به مشام رسیده .خواندن پاسخهای شما مایه انبساط خاطری بود. ممنونم که فرصت گذاشته اید در ارشاد بنده من هم امیدوارم درختم بار دانش بر آرد اما انگار شما امیدی ندارید به این موضوع :)
همچنین قانع شدم چرا "چپ" کلهم آزاد اندیش نیست چون من بی ادبم و به شما گفته ام " وارد گود شده اید". هر گودی که بد نیست . بالای هر بلندی هم لزوما جای خوبی نیست.
ضمنا من فکر میکردم شش دانگ مالکیت و سرقفلی چپ را واگذار کرده اید نمیدانستم هنوز در تصرف شماست وگرنه هیچ ادعایی در موردش نمیکردم. پس بماند بعد از محضر که چپ فروش رفت با صاحبین جدیدش وارد معامله بشوم.
حالا بیشتر درختم بار دانشش برگرفته تر شد در این موضوع که فرمان چپ دست کی بوده تا حالا. :)
بدرود و با آرزوی روزهای پرنشاط
۴۴۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰
|
از : ali Ali
عنوان : nazar
با درود به همه شما
اگر یادتان باشد درسال ۵۸ یک کتابی را حزب توده ترجمه کرده بود به نام راه رشد غیرسرما یه داری نویسنده افاناسیف
و با این تثوری بود که بین ساز مانهای م ل انشعاب بوجود اورد مثل اینکه در عصر نوین امپریالیستی خرده بوروازی سنتی می تونه رهبری مبارزه ضد امپریالیستی را رهبری کند ( طبق تحلیل طبری در سال ۶۰ ). بهر حال زمان گذشت تا رسیدیم به سال ۱۹۹۰ یک روز رفته بودم کتابخانه یک کشور اروپاثی وقتی روزنامه را باز کردم دیدم نوشته مصا حبه با اکادمیسین بلند اوازه شوروی و عضو کنگره خلق والی اخر و این حاج اقا اسمش بود افاناسیف کنجکاو شدم چون این کتاب را خوانده بودم به هرحال این جاج اقا تمام افکار و اندیشه اش را به نقد کشید و طرفدار یلسین بود و با جقارت در مقابل خبرنگار کشور غربی همه اش از گذشته اش انتقاد می کرد و می گفت کمونیستها دیکتاتورند و یلسین دموکرات و نجات دهنده روسیه تازه گویا خود حاج اقا یلسین هم عضو پولیت بورو بود و ما انسانهای کشور دیکتاتور زده و جهان سومی باید کتابهای ترجمه شده ای را می خواندیم که حتی نویسنده اش هم به انجه که می گفت و می نوشت اعتقادی نداشت.
۴۴۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰
|
از : م. ل
عنوان : خود می برد و خود می دوزد
تا آنجا که شنیده ام ناصر کاخساز وابسته به جریان اکثریت بود که معتقد به "سوسیالیسم واقعا موجود" بود و هیچ خطایی نیز در آن نظام بورکراتیک شوروی نمی دید اما اینکه آن را با جانیان امپریالیستی مانند آمریکا و فرانسه و بلژیک و بقیه امپریالیسم غربی در جنایت یکی بدانیم در کمترین حد واقعا مضحک است.
امپریالیسم آمریکا که به تجهیز باندهای آدمکش در اقصی نقاط جهان مشغول بوده است هیچ غرابتی با شوروی نداشت و ادعاهای مضحکی که آنها نیز شکنجه می کردند پس هم او بد بود و هم آمریکا فقط می خواهد باندهای آدمکش آمریکای را کم اهمیت نشان دهد.
فراموش نکردیم که در شیلی و برزیل و آرژانتین و ویتنام و کلمبیا و السالوادور و کواتمالا و ... این امپریالیسم آمریکا بود که به هر جنایتی دست زد و نه رویزیونیست های بورکرات شوروی!
جناب مرزبان به فکر خود مچ آقای صدری را گرفته است زیرا او زمانی توده ای بوده است و به سبک یک معلم زیرک می خواهد به او درس های ملال آوری را یادآوری کند از جمله:
"ضمنا ، من تفاوتی در بستن چشمان روی جنایات آمریکا و اسرائیل با چشم پوشی کردن از جنایات «سوسیالیزم واقعا موجود » نمی بینم. جنایت جنایت ست . چپ هم مسئولیت می پذیرد. بهمین دلیل شما به چپ لطمه میزنید ک معایب بلوک خودمان را لاپوشانی می کنید.."
جنایت جنایت است؟! میلیونها انسان زیر بمبارانهای وحشیانه آمریکا در ویتنام و عراق و افغانستان نابود شدند و برای ایشان جنایت جنایت است! آیا شوروی نیز مانند اسرائیل خانه های مردم را با بلدوزر نابود می کرد؟ یا در تجهیز باندهای مرگ در آمریکای مرکزی و جنوبی و آسیا شریک امپریالیست های آمریکای بود؟!
نظام شوروی پوسیده بود ولی با هیچ منطقی نمی توان آن را با امپریالیسم جنایتکار آمریکا یکی کرد و تنها ساده لوحان و یا شیادان سیاسی آن دو را یکی می دانند.
حکایتی است که دو بورکرات روسی بعد از فروپاشی شوروی همدیگر را اتفاقی در خیابان می بینند. اولی به دومی می گوید که هرچه در باره سوسیالیستی بودن شوروی می گفتند دوروغ بود. دومی به اولی می گوید که درست است اما هرچه در مورد سرمایه داری نیز گفته بودند راست بود!
شوروی تحفه ای نبود اما آن را با نظام جنایتکاری مانند آمریکا یکی کردن مسخره است!
" شکنجه خو ها سر وته یک کرباسند. از اول انقلاب تا امروز نحله ای مختلف را شکنجه کردند و امروز خودشان را شکنجه می کنند."
این جور که این جناب پیش می رود شاید مدعی شود که شکنجه اصلا یک پدیده فرهنگی است؟! خمینی جانی مدعی بود که مجاهدین خلق خودشان خودشان را شکنجه می کنند و بعد رژیم را متهم به شکنجه می کنند! و این یکی منافع طبقه جنایتکار سرمایه دار را علت اصلی وجود شکنجه نمی داند و والدینی را که فرزند خود را کتک زدند را با شکنجه گران طبقات ستمکر سرمایه یکی می کند!
"کوشا : یک چپ واقعی هرگز به این شیوه ی مخرب با دگر اندیشان برخورد نمی نماید. اولا تغییر مواضع و اندیشه در جهان محترم شناخته شده ست بسیار ی از رهبران سیاسی کنونی
جهان در گذشته در احزاب متفاوتی فعالیت داشته اند. در ایران خودمان از قبل از ۲۸ مرداد تا امروز بسیاری از نیروها، بخصوص چپ ها ، داوطلبانه از جریان های متبوع خویش کناره گیری کرده اند یا تغییر موضع داده اند «بریدن» از کلیشه های قدیمی ست .که دیگر رنگ باخته از جمله کناره گیری شاعر مردمی سیاوش کسرائی از حزب توده که شما بهتر می دانید.
اما وحشتناک تر از همه نوشتن غیر مسئولانه « رضا پهلوی ، فرزند رئیس ثابتی » که باقی مانده ی فرهنگ منقرض شده ی بعداز انقلاب می باشد که بسیار زشت بکار رفته ست و باعث تاسف ست که شما بعنوان چپ چنین نسنجیده می نویسید."
چپ واقعی یعنی چه؟ یعنی قبول نظام برده داری سرمایه و احترام به کسانی که دیروز صحبت از مردم می کردند و امروز خواهان حفظ نظام ظالمانه استثمار میلیونها انسان می باشند؟
آیا اگر فردی تغیر موضع داد و از نظام فاشیستی و جانیان دیروزی یا امروزی حمایت کرد باز در جهان محترم شناخته خواهد شد؟
آیا اگر یک "چپ واقعی" تغیر موضع داد و از باندهای مرگ در کلمبیا و عراق یا افغانستان حمایت کرد باز مورد احترام در جهان می باشد؟
رضا پهلوی دقیقا فرزند رئیس ثابتی بوده و هست و از این نکبت شکنجه گر بعنوان یک مشاور استفاده می کند و زشت آن است که او هنوز هیچ ایرادی در نظام جنایتکار پدر خود نمی ببیند و شما آن را وحشتناک نمی بینید!
"کوشا: آقای رضا پهلوی بخاطر پدر سراپا تقصیرش که حتی پرویز ثابتی در این مصاحبه اخیر تمام کاسه کوزه ها بر سر شاه خراب کرد. همیشه بخاطر پدر و پدر بزرگ مورد سئوال قرار گزفته که
اعتباری محسوب نمیشود بلکه بجای پدر باید تاوان بدهد. ولی بقیه حرفهای شما چه ربطی به آقای کاخساز دارد؟"
رضا پهلوی تاوانی نداده است که جنابعالی آن را بی جهت بزرگ می کنید. او تصمیم گرفت که از آن نظام جنایتکار دفاع کند و تلاش می کند که آن نظام پوسیده جانی را دوباره ابقا کند و بنابر این لایق سرزنش و نکوهش ایرانیان می باشد و تلاش برای کمرنگ کردن نقش او بی معنی می باشد. اگر فردی امروز از نظام جنایتکار هیتلر حمایت کرد و تلاش برای ابقای نظام فاشیستی کرد آیا لایق سرزنش نیست؟ البته که هست و چه بسا در کشور آلمان تحت تعقیب قانونی قرار می گیرد. چرا رضا پهلوی که تلاش می کند نظام فاسد و جنایتکار پدر خود را ابقا کند تحت تعقیب قانونی قرار نگیرد؟ چرا او با ثابتی علیه مردم ایران توطعه می کند و ایرادی در آن امثال شما نمی بینید؟ این "چپ واقعی" جنابعالی لابد باید در این موارد خم به ابرو نیاورد که خدای نکرده احترام او در جهان از بین نرود!
۴۴۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : درخت تو گر بار دانش بگــیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
به هموطن نادیده ام پویان ارس که فرموده : "جابجا گفتید"
این قلم از این ادبیات «منقرض » شده و کلیشه ای گوشش پر می باشد و متاسفم که شما پنجره ی اخبار روز را با «گود » عوضی گرفته اید و به دوستی دیرینه ی ما با آقای کاخساز شک و شبهه می کنید یا آنرا بر نمی تابید، ولی بالاخره ناچار میشوید آنرا " مثبت " ارزیابی کنید , نوشته اید :
" از اینکه به تصور حمایت از اقای کاخساز وارد گود شده اید و اقدام به نوشتن چیزی شبیه نمایشنامه با خلق دیالوگ بین دو شخصیت خسرو صدری و " کوشا"!!! کرده اید در نوع خود امر مثبتی است."
بعدا بسبک روزنامه نگاران مبتدی اضافه فرمودید: "وجدان و احساسات جوانان دهه ۴۰ آنگونه که از فیلمهای ان دهه بر میاید خیلی به این نوع از یاریگری و هواداری اهمیت میدادند. "
به شما تبریک می گویم که توانسته اید چنین «علمی» از مشاهده ی فیلم های دهه ۴۰ بسیار «جامعه شناسانه » به وجدان و احساسات جوانان دهه ۴۰ پی ببرید و «کشف » فرمودید که گویا مانند این نوع «یارگیری و هواداری» ها ست.
در کامنت قبلی عرض کردم. هر چه میخواهید بفرمائید ولی وقتی بنام چپ وارد بحث میشوید . بهر کس که اعتقاد دادید سوگند تان میدهم با آبروی چپ بازی نکنید ! این چه نوع تجزیه تحلیل ست واقعا وقت تلف کردن ست.
به بحث ادامه میدهم که کاربران بتوانند داوری کنند. چون آقای پویا ارس سوال کرده :
"اما خواهشی از شما دارم حالا که بجای یا در تایید کلیت نوشته های آقای ناصر کاخساز (-----) وارد گود شده اید بد نیست روشن کنید چرا آقای کاخساز ناگهان در میانه بحثی که ربطی به محاکمه " چپ" ندارد،چنین بی مهابا حکم صادر میکنند؟ استدلالشان در زیر سوال بردن کلیت" چپ" چیست؟"
دوست محترم ! آزاد منشی و آزادیخواهی شعار نیست و بستگی به سطح فرهنگ فردی و اجتماعی دارد. پس خود را همه جا نشان میدهد در بحث و محاوره روزمره هم نشان میدهد . مثلا همین کلمه « گود » باردیگر میزنه بیرون ! اصلا برازنده ی فرهنگ آزادیخواهانه ، دمکرات منشی و چپ نیست . در کامنت قبلی گفتم که بهتر ست با آقای کاخساز تماس بگیرید. آدرس ایشان را نیز نوشتم . اکنون می گویم: جنابعالی اصلا صلاحیت ندارید از کل چپ دفاع کنید. اجازه دهید چپ ها با آقای کاخساز بحث کنند. موفق باشید.
در باره ی قسمت ماقبل آخر کامنت با کمال میل پاسخ میدهم مرقوم فرموده اید :
" در خصوص محکوم کردن و اطلاع رسانی از شکنجه در سوسیالیسم سابقا موجود( حتما مستحضرید ۲۲ سال است دیگر شوروی وجود ندارد) جور شما و احیانا ما را رسانه های بیشمار و حرفه ای و فربه سرمایه داری کشیده اند و میکشند و خواهند کشید اخرینش هم این هجوم جدید به حزب توده در سایت پر طمطراق بنگاه سخن پراکنی بریتانیای کبیر( BBC) است. "
آقای پویا ارس ، کدام چپ در این پهنه ی گیتی بی بی سی و سایر رسانه های بین المللی وابسته به سرمایه داری را نمی شناسد.
فرق من تو اینست که سال گذشته ، بمناسبت چهلمین سال واقعه ی سیاهکل بی بی سی مطالبی تهیه کرده بود. من هم آنها را مطالعه کردم و برای دوستان نیز فرستادم تا ببینند در باره ی جنبش فدائی چه قضاوتها و خاطراتی وجود دارد. من ندیدم که کسی بگوید مثلا چرا هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه زمان شاه در این باره حرف زده ست . من نمیدام که نظر فدائیان نسبت به آن مجموعه بی بی سی چه بوده ولی میدانم که یک تولید رسانه ای مطابق نرم های بی بی سی بوده ست و مصاحبه شوندگان که همه زنده هستند. همکاری کرده و اطلاع رسانی نمودند.
امسال بخاطر ۷۰ سالگی حزب توده ایران بی بی سی مانند سال گذشته با شخصیت های مختلف حزب و غیر حزبی برنامه هائی تهیه کرد.
من اگر جای شما بودم صمیمانه این مجموعه را به دوستانم توصیه میکردند تا دوستان بدانند در باره ی حزب چگونه برخورد میشود.
بسیاری از مطالب در تجلیل و معرفی انسانهای شریفی بود که برای آرمانها ی شریف عدالت اجتماعی پیکار کردند. بعضی نیز با انتقاد توام با کمونیست ستیزی یا غیر منطقی دوغ و دوشاب را مخلوط کرده بودند.
- برخورد فرج سرکوهی نسبت به زنده یاد احسان طبری با واکنش های بسیار روبرو شد.
- نامه ی مردم مبادرت به انتشار ۲ اعلامه نمود و نگرانی خود را از کار بی بی سی اعلام کرد.
- خسرو شاکری با مقاله ای در عصر نو نیز بی بی سی را زیر سئوال برد که چرا چنین دست و دل باز برای حزب توده ایران تبلیغ مینماید.
بنظر من بجای حمله به بی بی سی باید با شخصیت های حقیقی که مقالاتشان در بی بی سی منعکس شد برخورد انتقادی و اقناعی و روشنگرانه صورت بگیرد . بسیار ی از آنها حق دارند مگر حزب توده ایران خلاف آنرا اثبات نماید. در باره ی خاطرات بی بی کسرائی دختر شاعر مردمی ایران چه می فرمائید؟ نویسندگان مقالات، ایرانی و هموطن ما هستند ولی مثل شما و من فکر نمی کنند. با بایکوت بی بی سی و تخطئه ی آن راه بجائی نمی بریم. آیا حرب توده ایران پرفکت بوده یا مانند تمام پدیده های مجموعه ای از کارهای مثبت ومنقی با نتایج مثبت و منفی داشته ست ؟
رر پایان گفته اید :
" آنجا هم که تلویحا فعالین اپوزیسیون را متهم به تایید شکنجه کرده اید بد نیست شفاف و رسا با ذکر سند متهمین را احضار و محکوم کنید .
در این دنیای وارونه اصلا جای تعجب نداردکه جای حاکم و محکوم و ظالم و مظلوم عوض میشود.
ضمنا طرح سوال از فرد بسیار مقدسی ولو اینکه جانباز باشند و هم سالیان سال زندانی و جزو خانواده شهید یا حتی خود شهید مگر ایرادی دارد؟
فرد مقدس آیا مجاز است هر چه دل تنگش خواست بی ملاحظه بیان کند و انتظار سوال هم نداشته باشد؟"
آقای پویا سوء تفاهم شده ! این قسمت کاملا از موضوع پرت ست خواهشمندم از نوشته این قلم مشخص نقل قول بیاورد.
سپیدار مانده ست بی هیچ چــیزی
از ایرا که بگزید مستــکبری را
اگر تو ز آموختن ســـر نتابی
بجوید سر تو همی ســـروری را
بسوزند چوب درختان بی بـــر
سزا خود همین است مر بی بـری را
درخت تو گر بار دانش بگــیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
۴۴۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۰
|
از : پویان ارس
عنوان : جابجا گفتید
جناب آقای پرویز مرزبان
از اینکه به تصور حمایت از اقای کاخساز وارد گود شده اید و اقدام به نوشتن چیزی شبیه نمایشنامه با خلق دیالوگ بین دو شخصیت خسرو صدری و " کوشا"!!! کرده اید در نوع خود امر مثبتی است. وجدان و احساسات جوانان دهه ۴۰ آنگونه که از فیلمهای ان دهه بر میاید خیلی به این نوع از یاریگری و هواداری اهمیت میدادند.
اما خواهشی از شما دارم حالا که بجای یا در تایید کلیت نوشته های آقای ناصر کاخساز( که من هم بسیار متاسفم در برهه ای از عمرشان مورد شکنجه و از دست دادن چشمشان قرار گرفته اند و به سهم خودم از تلاشی که لابد برای بهبود زندگی نسلهای بعدی بوده تشکر میکنم) وارد گود شده اید بد نیست روشن کنید چرا آقای کاخساز ناگهان در میانه بحثی که ربطی به محاکمه " چپ" ندارد،چنین بی مهابا حکم صادر میکنند؟ استدلالشان در زیر سوال بردن کلیت" چپ" چیست؟
در خصوص محکوم کردن و اطلاع رسانی از شکنجه در سوسیالیسم سابقا موجود( حتما مستحضرید ۲۲ سال است دیگر شوروی وجود ندارد) جور شما و احیانا ما را رسانه های بیشمار و حرفه ای و فربه سرمایه داری کشیده اند و میکشند و خواهند کشید اخرینش هم این هجوم جدید به حزب توده در سایت پر طمطراق بنگاه سخن پراکنی بریتانیای کبیر( BBC) است. آنجا هم که تلویحا فعالین اپوزیسیون را متهم به تایید شکنجه کرده اید بد نیست شفاف و رسا با ذکر سند متهمین را احضار و محکوم کنید.
در این دنیای وارونه اصلا جای تعجب نداردکه جای حاکم و محکوم و ظالم و مظلوم عوض میشود.
ضمنا طرح سوال از فرد بسیار مقدسی ولو اینکه جانباز باشند و هم سالیان سال زندانی و جزو خانواده شهید یا حتی خود شهید مگر ایرادی دارد؟
فرد مقدس آیا مجاز است هر چه دل تنگش خواست بی ملاحظه بیان کند و انتظار سوال هم نداشته باشد؟
۴۴۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۰
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : ناصر جان بسیار بجا گفتی
بسیار تاسف انگیز ست که برای دفاع از چپ وارد هر بحثی شویم و ناخودآگاه ضربه ای به چپ نثار کنیم.ما را چه میشود؟
وقتی برنامه ی افق از OVA صدای آمریکا را بعدا مشاهده کردم ، صدای پرویز ثابتی از مخفی گاه مادالعمرش نه مانند «مقام امنیتی » سال ۴۸، بلکه دقیقا مثل شکنجه گران ساواک بود ، در باره ی پیش بینی های خود از وقوع انقلاب داد سخن کرد. ثابتی چند بار مدعی شد که « اعلیحضرت » برای جلوگیری از وقوع انقلاب به حرفهای او گوش نکرد و بطور تلویحی شاه را باعث سقوط رژیم معرفی نمود.در ادامه مکالمه مدعی شد که شکنجه ای هم در کار نبوده ست. بلافاصله یاد ناصر کاخساز افتادم که در سال ۱۳۴۸ در زیر شکنجه های ساواک تا حد مرگ رفته بود و بینائی یک چشم خود را از دست داد. در بیدادگاه ارتش هم قادر به حضور نشد. با اطمینان بخود گفتم: همین یک مورد از جنایات حکومت شاه کافی ست که ناصر کاخساز دروغ گوئی های پرویز ثابتی را نقش بر آب کند.
وقتی نوشته ی زیبای ناصر را با تیتر « آیا نابجا ست که بگویم ... ؟ » را خواندم بینهایت خوشحال شدم و قلبا برای ناصر سلامتی و طول عمر آرزو مینمایم.
با این اوصاف به کامنت ها مراجعه نمودم که دوستان ناصر ایشان را مورد عنایت و توجه قرار داه اند. اما آقای خسرو صدری بد جوری دچار سوء تفاهم شده ست.تلاش می کنم در موارد عمومی برای ایشان بنویسم. ولی موارد خصوصی را باید ایشان با آقای کاخساز در میان بگذارد.
برای اینکه بهتر با آقای خسرو صدری بحث کنم عین جملات ایشان را به بحث وارد می کنم :
خسرو صدری: اگر پرویز ثابتی می تواند با آن همه جنایت، از موضع طلبکارانه ظهورکند، گناهش را، از جمله به حساب روشنفکران ما باید نوشت. به حساب آن ها که دنیا را نشناخته بودند ، به غرب آمدند و در مقابل سفره دمکراسی آن ها، آنچنان به تناول تصاویر اشتها آور مفاهیم مسخ شده آزادی و حقوق بشر پرداختند که حتی دروس ابتدایی عدالت خواهی را هم فراموش کردند و یاد گرفتند که چشمشان را به روی تمام جنایات آمریکا واسرائیل ببندند تا آن مفاهیم اشتها آور هضمشان شود.
کوشا :من مکالمه ی صدای آمریکا OVA با پرویز ثابتی را بخشی از برنامه ی های تولیدی رسانه های غربی میدانم که برای تبلیغ سیاست های خود با لعاب دمکراسی خواهی تزئین می کنند. موضوع تازگی ندارد و «گناه » هم نیست. بلکه گاهی نقض آشکار حقوق بشر می باشد. روشنفکران آزادیخواه، استقلال طلب و عدالت خواه قربانیان اصلی حکومت ها و جنایتکاران وابسته به غرب مانند شاه و ثابتی ها بوده اند. تعجب انگیز ست بزعم آقای صدری «گناه» ظهور ثابتی را « از جمله به حساب روشنفکران بخت برگشته» باید نوشت.چرا ؟
ضمنا ، من تفاوتی در بستن چشمان روی جنایات آمریکا و اسرائیل با چشم پوشی کردن از جنایات «سوسیالیزم واقعا موجود » نمی بینم. جنایت جنایت ست . چپ هم مسئولیت می پذیرد. بهمین دلیل شما به چپ لطمه میزنید ک معایب بلوک خودمان را لاپوشانی می کنید..
------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری: با نقل نوشته ی آقای کاخساز ادامه میدهد ...
"وقتی که از آنسوی میز کسی گفت مگر با چپها چه باید میکردند(جزشکنجه)، حس کردم یک بار دیگر مجبور شدهام زیر نام چپ استوار بمانم، گرچه دیری است چپ را فضای چندان گستردهای برای آزاداندیشی نمیدانم".
می پرسم:۱- شما در پشت چنین میزی چه می کردید؟
کوشا : من هم مثل آقای کاخساز تعجب نمیکنم که دور بر مان هستند هموطنانی که اعمال شکنجه را با بهانه هائی تائید می کنند حتی بچه های خود را کتک میزنند. مهم نیست که بنام شاه باشد یا میهن و یا الله. شکنجه خو ها سر وته یک کرباسند. از اول انقلاب تا امروز نحله ای مختلف را شکنجه کردند و امروز خودشان را شکنجه می کنند. سئوال شما بی ربط ست توگوئی کاخساز با «ساواکیها» دور میز نشسته ست .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری : ۲- "زیر نام چپ استوارماندن" مگر ننگ است که تنها وقتی "مجبور" هستید به آن تن در می دهید؟
کوشا : شما نه آقای کاخساز را می شناسید و نه منظور ایشان را متوجه شدید. آقای کاخساز در سال ۱۳۴۸ ناجوانمردانه تحت شکنجه قرار گرفت مانند صد ها مبارز دانشجوئی و روشنفکری . ساواک بنا بر شیوه های زشت و از پیش ساخته ، برای مبارزان «هویت » می ساخت «یا با ماست - یا بر ماست» برای اعمال این شگرد در دوران جنگ سرد با حربه ی «شبح یا لولوی کمونیسم » در جهان قربانی می گرفتند. همه را با این حربه از پای در میاوردند.آقای کاخساز بزرگوارانه به عنوان یک دموکرات سرفراز با دگر اندیشان همراهی تا پای مرگ نموده ست. ( در سال ۴۶ فقط یک طلبه در قزل بود تکلیف آنها معلوم بود. ) وقتی تو را که چپ نیستی شکنجه کنند و از تو بخواهند که علیه چپ ها بنویسی اگز ننویسی همان زیر نام چپ استوار ماندن و گلبانگ سرفرازی ست !
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری: ۳- تعریف شما از "چپ" چیست که" فضای گسترده برای آزاداندیشی" در آن نمی بینید؟ خود شما چه نقشی در ایجاد چنین فضایی، قبل از پشت کردن به آن ، ایفا کرده اید؟
کوشا : بهتر ست با آدرس آقای کاخساز تماس بگیرید تا با نظرات ایشان آشنا شوید.
http//nasserkakhsaz.blogspot.com
اگر شما خود را چپ می شناسید با این شیوه غیره دوستانه فقط چپ ها را زیر سئوال خواهید برد. کمی مهربان باشید.دنیا فقط از چپ و ضد چپ ساخته نشده ست .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری: بسیاری به دنبال فضای کذایی "آزاد اندیشی" از چپ بریده اند و به دور میز رضا پهلوی، فرزند رئیس ثابتی جمع شده اند.
کوشا : یک چپ واقعی هرگز به این شیوه ی مخرب با دگر اندیشان برخورد نمی نماید. اولا تغییر مواضع و اندیشه در جهان محترم شناخته شده ست بسیار ی از رهبران سیاسی کنونی
جهان در گذشته در احزاب متفاوتی فعالیت داشته اند. در ایران خودمان از قبل از ۲۸ مرداد تا امروز بسیاری از نیروها، بخصوص چپ ها ، داوطلبانه از جریان های متبوع خویش کناره گیری کرده اند یا تغییر موضع داده اند «بریدن» از کلیشه های قدیمی ست .که دیگر رنگ باخته از جمله کناره گیری شاعر مردمی سیاوش کسرائی از حزب توده که شما بهتر می دانید.
اما وحشتناک تر از همه نوشتن غیر مسئولانه « رضا پهلوی ، فرزند رئیس ثابتی » که باقی مانده ی فرهنگ منقرض شده ی بعداز انقلاب می باشد که بسیار زشت بکار رفته ست و باعث تاسف ست که شما بعنوان چپ چنین نسنجیده می نویسید.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری: دوستان دیگر شما هم اخیرا در استکهلم به دور"میز" شهریارآهی ،سلطنت طلب ،احتمالا به همان "چه کنم چه کنم" شما دچار شدند. "خود کرده را ولی تدبیر نیست".
کوشا : من نمیدانم که دوستان آقای کاخساز در کنفرانس استکهلم شرکت داشته یا نداشته اند بهتر ست که خودشان پاشخ شما را بدهند.
ولی تحریف آن کنفرانس که توسط بنیاد اولاف پالمه برگزار شده به دور «میر» شهریار آهی را نیز برخورد غیر مسئولانه شما میدانم . یک چپ واقعی به نقد خردمندانه ی واقعیت ها می پردازد.
بهتر ست با آقای مسعود مافان مدیر انتشارات باران تماس بگیرید تا شما را در جریان امور قرار دهند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خسرو صدری : رضا پهلوی اگر می تواند صرفا بخاطر نام پدرش اعتبار سیاسی داشته باشد، ثابتی چرا نتواند که پرونده اش سرشار از خدمت به پدر اوست.
حال بفرمایید که با چنین "میز" و "میزبانان"، و دور میز نشینان، ثابتی چرا دوباره ظهور نکند و "میز" خود نگسترد؟
کوشا: آقای رضا پهلوی بخاطر پدر سراپا تقصیرش که حتی پرویز ثابتی در این مصاحبه اخیر تمام کاسه کوزه ها بر سر شاه خراب کرد. همیشه بخاطر پدر و پدر بزرگ مورد سئوال قرار گزفته که
اعتباری محسوب نمیشود بلکه بجای پدر باید تاوان بدهد. ولی بقیه حرفهای شما چه ربطی به آقای کاخساز دارد؟
۴٣۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : پویان ارس
عنوان : احساسات حالا ضد چپ
رفیق خسرو صدری
بسیار سپاس از درک ضرورت شما
من هم دقیقا به همین جملات نویسنده مطلب که بدون هیچ دلیلی چنین احساساتی و به دور از کمترین استدلالی "چپ" را بدون محاکمه مجرم به عدم ازاد اندیشی کرده اند ایراد داشتم میدانید که با هجوم اینهمه رسانه و خصوصا کمبود وقتی که ما "مزدبران" در این نظام سرمایه داری وحشی داریم فرصت خواندن هر مطلبی و پاسخگویی به ان را نداریم.
قلمتان پرتوان
۴٣۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : م م
عنوان : آقای صدری محکم بمان
آقای صدری محکم به عقاید خود تا در خارج هستی بمان که زمانی کیانوری و طبری هم چنین فکر میکردند.درک واقعیتها و حقایق برای شما مشکل است.لطفا اقای سردبیر کامنت ها را سانسور نکنید.
۴٣۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدی
عنوان : نکته ای در بیانات آقای کاخساز:
اگر پرویز ثابتی می تواند با آن همه جنایت، از موضع طلبکارانه ظهورکند، گناهش را، از جمله به حساب روشنفکران ما باید نوشت. به حساب آن ها که دنیا را نشناخته بودند ، به غرب آمدند و در مقابل سفره دمکراسی آن ها، آنچنان به تناول تصاویراشتها آورمفاهیم مسخ شده آزادی و حقوق بشر پرداختند که حتی دروس ابتدایی عدالت خواهی را هم فراموش کردند و یاد گرفتند که چشمشان را به روی تمام جنایات آمریکا واسرائیل ببندند تا آن مفاهیم اشتها آور هضمشان شود.
نوشته اید:
"وقتی که از آنسوی میز کسی گفت مگر با چپها چه باید میکردند(جزشکنجه)، حس کردم یک بار دیگر مجبور شدهام زیر نام چپ استوار بمانم، گرچه دیری است چپ را فضای چندان گستردهای برای آزاداندیشی نمیدانم".
می پرسم:
۱- شما در پشت چنین میزی چه می کردید؟ ۲- "زیر نام چپ استوارماندن" مگر ننگ است که تنها وقتی "مجبور" هستید به آن تن در می دهید؟ ۳- تعریف شما از "چپ" چیست که" فضای گسترده برای آزاداندیشی" در آن نمی بینید؟ خود شما چه نقشی در ایجاد چنین فضایی، قبل از پشت کردن به آن ، ایفا کرده اید؟
بسیاری به دنبال فضای کذایی "آزاد اندیشی" از چپ بریده اند و به دور میز رضا پهلوی، فرزند رئیس ثابتی جمع شده اند.
دوستان دیگر شما هم اخیرا در استکهلم به دور"میز" شهریارآهی ،سلطنت طلب ،احتمالا به همان "چه کنم چه کنم" شما دچار شدند. "خود کرده را ولی تدبیر نیست".
رضا پهلوی اگر می تواند صرفا بخاطر نام پدرش اعتبار سیاسی داشته باشد، ثابتی چرا نتواند که پرونده اش سرشار از خدمت به پدر اوست.
حال بفرمایید که با چنین "میز" و "میزبانان"، و دور میز نشینان، ثابتی چرا دوباره ظهور نکند و "میز" خود نگسترد؟
۴٣۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰
|
از : سهراب کامیار
عنوان : درود
کاحساز را سال ها است می شناسم. شاید ده ها سال. در حد پیرشدگی مفرط. او در این مطلب شبیه شعرهایش بود. من شعر هایش را می فهمم و دوست دارم که در اینجا، همین جا خوانده ام. کاخساز وقتی شعر می سراید همان ناصر قدیم است. فکر می کنم این مطلب را خود ناصر هم فهمیده. این مطلب در جایی چاپ شده که شرف ناصر که همان شعر ناصر است چاپ می شود.
۴٣٨۷۶ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۰
|