از : کوروش
عنوان : سخنی با نویسنده
آفرین به شجاعت شما و آفرین به دانش شما، آفرین به افشاگری شما در این پریشان سرای مملو از یاوه گویان بی دانش.. قلم پرمایه شما مایه خشنودی من شد.
پارسال در گفتگویی با دوستی، خدمت او گفتم که دراهواز گروهی از جوانان عرب به تبلیغ وهابیت مشغولند. او در جواب و در لفافه مرا متوهم دانست. اینکه تبلیغ وهابیت رواست یا ناروا موضوعی دیگراست. ولی علت پیدایش آن در میان مردم ستمدیده ی عرب خوزستان و یا عربستان را خود شما با معرفت قلمت به خوبی شرح داده ای. هر کس که با ذهنیت و فرهنگ توده های عرب ایران آشنا باشد می داند که نه تنها وهابیت بلکه شافعییت هم که نزدیکترین شاخه ی مذهب تسنن به مذهب شیعه می باشد برای جای گزین شیعه شدن بی بخت است. بدبختانه نه تنها جوانان مستاصل وهابی شده عرب بلکه بسیاری از فرهیخته گان سکولار ایرانی هم در دانستن نقش بسیار کلان مذهب در زندگی توده ها بی مایه و بی معرفتند. آنها به اشتباه به دین یا مذهب به مثابه یک دستگاه نگاه می کنند و در آمیختگی هزاران ساله ی آن با فرهنگ مردم را نمی بینند. مذهب در تمامی جوامع انسانی تقرینن خود فرهنگ است. گیرم آنکه مردم این جوامع مذهبی هم نباشند. به اروپای به ظاهر بی مذهب نگاه کنیم، چه می بینیم، تمامی روابط و مراسمی که توده ها را به مثابه ی یک واحد به هم پیوند می دهد بر پایه ی مذهب بنا شده اند. به جرات می گویم که مذهب در تشکیل ملت نقشی به مراتب بیشتر از زبان و نژاد دارد. در توضیح این ادعا توجه شما را به دو درگیری ی خونین و امروزی در شمال و جنوب اروپا جلب می کنم. سرزمین ایرلند به دوبخش جدای از هم تقسیم شده است. جنوب آن جمهوری مستقل ایرلند است وبخش شمالی آن جزیی از بریتانیا می باشد. تمامی مردم این دو ایرلند ها همزبان و هم نژاد هستند . اما درجنوب که مسقل است, مردم به تمامی کاتولیک مذهبند اما در شمال اینگونه نیست. در شمال بخشی از ایرلندی ها کاتولیکند و بخشی دیگر پروتستان و هممذهب مردم انگلستان . کاتولیکهای این بخش همیشه خواستار جدا شدن از انگلیس بوده اند و دیر زمانیست که در راه این خواسته به شیوه های گوناگون رزمیده اند. آنها در راستای این خواسته ارتش به ظاهر چپگرایی ساختند (آی- آر-ای ) و برای سالها با نیروهای دولت انگلیس که از سوی شهروندان پروتستانت ایرلندی به شدت حمایت می شدند به مبارزه ی مسلحانه پرداختند.
بدون شک آی-آر-ای بینش مذهبی ندارد و صرفا جنبشیست ملی گرا. ولی مگر پروتستان های ایرلندی ملتی دیگرند و زبانی دیگر دارند؟ نه, تفاوت به ظاهر "مبتذل" درآنجا تنها مذهب است . اما این تفاوت به ظاهر مبتذل با نهادینه کردن آداب و رسوم وو ارزش های اجتماعی به دو ذهنیت استوار تبدیل شده و سبب شده که این دو ذهنیت متفاوت زبان مشترک یکدیگر را هم نفهند. به جنوب اروپا و بالکان خون آلود نگاه می کنیم. درگیری های دهشتناک سه ملت امروز مستقل کروات ، بوسنیایی و صرب زشترین صحنه های تاریخ قرن بیستم را پدید آوردند. آنها هر سه به یک زبان تکلم میکنند و قرنها در یک شبه جزیره در کنار هم زیسته اند اما سالهاست که وجود سه مذهب متخاصم سه ذهنیت متفاوت ایجاد کرده است، سه ذهنیتی که هیچ یک سلطه ی دیگری را نمی پذیرد. . حالا از اروپا به ایران چند ملیتی/چند قومی بیاییم . به زمانها دور نگاه نمی کنیم به وضعیت خلقهای گوناگون ایران و درجه ی توافق و تقابل توده های این خلقها با حکومت مذهبی برآمده از دل انقلاب بهمن می نگریم. اگر به نشریات چپ در روزهای پس از انقلاب باز گردیم آنها سرزمینهای دو خلق ایرانی را سنگرگاه خود کردند و به راحتی توانستند توده های این دو خلق را با حقوق ملی خود آشنا کرده, آنها را در نبرد مسلحانه با حکومت بسیج کنند و از روشنفکران آنها گروه گروه کمونیست بسازند. این دو خلق ترکمن و کرد بودند. ما در ایران خلق های آذری ، عرب و بلوچ هم داریم. بلوچ ها را موقتن کنار می گذاریم و به کردستان . ترکمنستان ، آذربایجان و عربستان می پردازیم.
در انقلاب توده ای بهمن, کرد ها و بویژه ترکمنها به انبوهی ی آذری ها و عربهای خوزستان شرکت نمی کنند. توده ها سنننیند و رهبری قیام دردست روحانیان شیعه مذهب. احساس بیگانگی ، ترس و خشم توده های این خلقها از حکومت مرکزی ی مذهبی, بستری می شود که سازمان چریکهای فدایی خلق را به محبوبترین سازمان سیاسی تاریخ ایران در دل مردم ترکمن صحرا تبدیل می کند و این سازمان در آنجا با ایجاد مزارع اشتراکی در زمینهای مصادره شده تقریبا یک حکومت خود مختار سوسیالیستی خلق می کند. در جنوب پر جمعیت کردستان گروه مائویست کومله که در آغاز گروهی بسیار کوچک و روشن فکری بود، در کمترین زمان ، از انبوه جوانان کرد لشکر انبوهی پیشمرگه خلق می کند حال آنکه در خارج از کردستان، دربخشهای غیر سنی ایران انقلابی، سازمان پیکار، برادر فرهیخته تر و بسیار بزرگتر کومله موفق به تشکیل یک گردان پیکار گر هم نمی شود.در آذربایجان بزرگ، این مهد روشن فکر مدرن ایرانی ،این پایتخت پرافتخار مشروطیت، این پرچمدار خودمختاری ی ترقی خواهانه, سرزمین صمد، پیشه وری ، ارانی و فداکارترین فداییان خلق, خبری از جنبش توده ای چپگرانه نیست در آنجا این بورژوازی زخم خورده ی ایرانیست که کوشش می کند با گرد آوردن خلق زیر پرچم یک کلان آیت الله غیر انقلابی از درد های خود بکاهد. اما همین آیت الله توسط همکیشان و هم زبانان مذهبی خود در حکومت مذهبی، بی لباس و بیچاره می شود. فداییان آذری اکثرا فرماندهان پیشمرگه های کرد سازمان فدایی شدند و در اثر فشار بی رحمانه ی مذهبی های انقلابی, سرزمین در کذشته-همیشه انقلانی خود را ترک کردند. راستی اگر مردم آذربایجان سنی بودند، و مردم کردستان شیعه تاریخ ایران همینی بود که هست؟ راستی چرا توده ها در همه ی کردستان . یعنی در قروه، بیجار، کرمانشاه، سنقر، کرند، سرپل،وو به جنبش ملی کردستان نپیوستند. چون کرد نیستند یا چون سنی نیستند. راستی زبان کردی به فارسی نزدیکتر است یا ترکی/آذری؟ چرا ترک ها در تمامی ایران شیعه ساکنند, در قدرت شریکند اما کردها این از نابترین اقوام ایرانی چنین نیستند. آیا به این خاطر است که ترکها مثل فارس های شیعه می توانند علی اصغر نام داشته باشند به حسین قسم بخورند و در مسجد و تکیه ها نوحه خوانی وو زنجیر زنی کنند ولی کردی که ابو بکر نام دارد و به حضرت عمر قسم می خورد این امکان را ندارد. به گمان من همان گونه که روشنفکران عرب و ترک /آذری ایرانی که در سالهای نخستین انقلاب به چپ گرایش نشان دادند و حالا از شدت فلاکت حاکم بر جهان چپ به وهابیت سعودی و ااتاتورکیسم گرایش پیدا کرده اند، این بار هم در بسیج توده های خلق هایشان برای جدایی از ایران و یا نابودی اتحادی به نام سرزمین ایران ناکام خواهند بود. عربهای خوزستان ۹۰۰ سال پیش از دیگر اقوام شیعه ی ایرانی شیعه بودند. آنها به همراه خویشان خود در عراق و عربستان سعودی بازماندگان یاران علی و حسینند و آنچه آن ها را تا کنون ایرانی نگاه داشته است همین اشتراک فرهنگی است ،البته فرهنگ توده ای ، فرهنگ عوام. همان عوامی که قرار است سرباز وهابیت شوند.
۴۴۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۰
|