یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سکولاریسم مبهم ِ «روشنفکران دینی» - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سعید حسینی

عنوان : انسان دینی
آقای بی نیاز، نوشته ی بسیار جالبی بود و من از آن بسیار آموختم.(اگر بین خودمان بماند، قلم خوش و روانی دارید).
آنچه درباره نگاه »روشنفکران دینی« به مفهوم سکولاریسم نوشته اید، من با شما هم باورم. بنظر می رسد که مشکل »روشنفکران دینی« سوای مشکل سیاسی، بیشتر مشکل شناخت- شناسیک و ایدئولوژیکی است و پیوند درونی با درک آنها از مفهوم »انسان« و »حق« دارد. مبنای نظری آنها »حق طبیعی نو« نیست که سرانجام درعصر روشنگری مبنای تعریف مفهوم »انسان« و »حق« در »فلسفه ی حق شهروندی« قرار گرفت (هابس، لاک، روسو، کانت و...). همانطور که می دانید، »حق طبیعی نو« از نقد »حق طبیعی کهنه (یا قدیم)« سده های میانه (آگوستینوس، توماس فون اکوین و...) شکل گرفت. »حق طبیعی نو« نخسست: از »انسان گناهکار (یا مجرم)« کتاب مقدس اعاده ی حیثیت کرد - انسان دوران روشنگری، انسان بی گناه، آزاد، خرد-دار است، دوم: انسان را »موجودی طبیعی» تعریف کرد ـ یعنی بدون تعیین های بیرونی، ( یا بقول هگل) بدون »تعیین های اتفاقی« (دینی، قومی، طبقاتی، تاریخی و...)، سوم: انسان را، تنها و تنها، بخاطر اینکه انسان است و موجودی طبیعی است، دارای حق دانست، و سوم: مفهوم کهنه ی حق را از تمامی تعیین های بیرونی آن جدا (یا منتزع) ساخت و حق را (همراه با آن، مبنای اخلاق اجتماعی حق را ) از بستر تنگ سامانه های بومی-تاریخی آن رها ساخت و به آن جایگاهی جهان شمولانه داد ـ چون در غیر اینصورت مفهوم »حق نو« با آدرس آن که »انسان نو« می باشد، در تناقض می افتاد و سرانجام ساماندهی مناسبات سیاسی نوینی که همه ی انسان، دارای برابری حقوقی بودن را ناممکن می ساخت.
»روشنفکران دینی«، نه شاید همه ی آنها، انسان را هنوز با تمامی تعیین های بیرونی اش تعریف می کنند، به ویژه با تعیین دینی. انسان آنها، هنوز انسان دینی و جامعه های بشری هنوز با صفت دینی تعریف و از یکدیگر مجزا می شوند. تعیین دینی در این درک از انسان و حق ، بنظر می رسد که هنوز تعیینی ذاتی است. دین مسیحیت ( در اروپا) و احزاب دمکرات مسیحی یا سوسیال مسیحی - صرفنظر از کاستی ها و تناقضات ویژه ی سیاسی- ایدئولوژیکی آنها - دست کم، مفهوم انسان و حق دوران روشنگر را تا آنجایی پذیرفته اند که وجود آنها، بعنوان حزب های دمکرات یا »حزب های مردمی (یا توده ای)« در زندگی سیاسی کشور آلمان، با باورهای دینی-اخلاقی آنها چندان در تضاد نیست -این دو حزب اعضای مسلمان هم دارند. دین اسلام و و »روشنفکران دینی« اگر چه هنوز این مسیر را تا به آخر نپیموده اند، اما به باور من آنها در این مسیر حرکت می کنند. بسیاری از نکته ها، نگرش ها و ملاحظات »روشنفکران دینی«، ما را بیاد نخستین جدال ها و تلاش های فکری »یزدان شناسان نو گرا« مسیحی و یهودی در آغاز دوران رنسان و سپس روشنگری می اندازد. بدین خاطر من بر این باورم که تلاش های فکری »روشنفکران دینی« را باید سنجشانه (یا نقادانه) جدی گرفت، با تمامی تناقض ها، سر درگمی ها و کاستی های شناخت-شناسیک و جامعه-شناسیک نظریه های آنها.
با آرزوی موفقیعت برای شما
س.ح.
۴۴۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست