سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نخستین ایرانی مدافع حقوق زنان و سیاهان در امریکا - سهیلا وحدتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی کبیری

عنوان : آقای نوید لطفاً !
باتشکر از آقای نوید که اشتباه نوشتاری مرا متذکر شده اند، ملزم به ذکر نکات زیر میباشم:

۱- آقای نوید با تأکید بر اشتباه نامبرده که جزء کوچکی از نوشته ی منست، تمام استدلال این کمترین را برمبنای آن مردود شمرده اند. میفرمایند که
«...شما که میرزا حسین علی (حضرت بهاءالله) را با ازل نابرادری ایشان یکی گرفته اید و حضرت عبدالبهاء فرزند حضرت بهاءالله را برادرِ پدرِ ایشان یعنی حضرت بهاءالله گرفته اید و اطلاعات تاریخی واضحی این چنین را به این حدّ اشتباه می فرمایید، سایر مطالب تاریخی بدون شواهد و مدرکتان وضعش معلوم است...»
این رد ادعای من از جانب ایشان از جنس "مغالطه ی مشت نمونه خروار" است. دراین نوع از مغالطه، طرف مقابل یک اشتباه کوچک یا نامربوط را مبناقرارداده و استدلال طرف مربوطه را در مجموع رد میکند. این از مغالطه ی اول ایشان.

۲- ایشان در ادامه میفرمایندکه «...برادر عزیز این قبیل اتهامات کهنه شده اند...»
نخست باید به عرضشان برسانم که بنده "برادر" شما نیستم. من هموطن شما (اگر هنوز هم هموطن باشیم) هستم که به منظور اطلاع از صحت یا سُقم "علت اهدای نشان شوالیه گری از سوی امپراتوری فخیمه به جناب عبدالبهاء" حاضرم به ادعای افرادی که بطور مستدل قادر به ارائه ی شواهد مستندی بر له یا برعلیه استدلال من باشند، توجه کرده و بدینوسیله ذهن سایر خوانندگان این مبحث هم ازاین بابت روشن شود.
توسل ایشان به استدلال ناقص و بی پایه ی «...این قبیل اتهامات کهنه شده اند،» از نوع "مغالطه ی عوام پسندانه" است. شایسته است تا ایشان ابتدا بطور منطقی وبا ذکر شواهد ودلائل مستند و نه با رجوع دادن به اسناد بهائیت، اولاً- اساس استدلال مرا رد کنند، و ثانیاً- با آوردن شواهدی غیر از منابع بهائی، نمونه هائی ارائه دهند که قبلاً عین ادعا و استدلال مربوطه بارها وبارها به میان آمده و از سوی بهائیان رد شده است.

۳- میفرمایند که «...البته با به میدان آمدن ایرانیان شریف غیر بهائی ستیزی همچون خانم سهیلا وحدتی که صرفاً دنبال تحقیق تاریخی هستند و تحقیقاتشان پایه های ردیه های بهائی ستیزان را بد جوری به لرزه در آورده است، انتظار می رود هنوز بعضی که خواسته یا ناخواسته با دین بهائی مخالفت می ورزند، دست و پایی چند بزنند...»
اولاً- این ایشان هستند که خانم وحدتی را غیر بهائی معرفی میکنند. شایسته است تا خانم سهیلا وحدتی خود رأساً به این سوأل پاسخ دهند. ثانیاً- تاریخ نگاری خانم وحدتی با استفاده ی منحصر بفرد از منابع بهائی، نه تنها تحقیقی مستند نیست، بلکه تنها آب به آسیاب کیش بهائی ریختن است. اگر ایشان قصد تحقیق تاریخی داشتند، میبایستی از کلیه ی منابع تاریخی با بی طرفی بهره میبردند و نه آنکه تکه هائی از منابع یکطرفه ی بهائی را برگزیده و با کپی کردن آنها، حرف خود را به کرسی نشانده و بدینوسیله دست به تبلیغات دینی برای بهائیان بزنند. ثالثاً- خانم وحدتی بر مبنای ادعای کیش بهائی، جناب عبدالبهاء را پیام آور صلح و انساندوستی و مدافع حقوق زنان، معرفی میکند. باید توجه داشته باشیم هنگامی که از صلح سخن به میان میآوریم، هدف از "صلح چه کسی با چه کسی" است. سخن از صلح بین استعمار و مستعمره در آن برهه ی تاریخی مورد بحث، سازش دادن منافع ملل زیر ستم استعمار وخود استعماراست. سخن از صلح بین سرمایه دار وکارگر، سخن از تأمین منافع سرمایه داریست. سخن از صلح بین قوی و ضعیف، سخن از پایمال کردن حقوق ضعفاء است... رابعاً- خانم وحدتی از عبدالبهاء به عنوان مدافع حقوق زنان نام میبرد. مدافعی که درهای رهبری بیت العدل را به روی زنان همواره بسته نگاهداشته است. خامساً- مگر این تنها آقای عبدالبهاء بوده که دردنیا از حقوق زنان و سیاهان و انساندوستی دفاع کرده است؟ سادساً- نشان دهید که جناب عبدالبهاء در سال ۱۹۲۰ که اعلامیه ی بالفور برای تأسیس دولت اسرائیل رو شد، در حالی که داشت نشان "سِر" را از دستان نامبارک ژنرال ادموند آلنبی، پیشنهاد دهنده ی پنهان نگاهداشتن اعلامیه ی تشکیل دولت یهود از سال تصویب آن (۱۹۱۷) تا سال علنی کردن آن (۱۹۲۰)، آیا در ۱۹۲۰ وبعد از دریافت لقب شوالیه گری از بریتانیا، از حقوق نزدیک به یک میلیون فلسطینی غیر یهودی هم دفاع کرد؟...
پس برای همه روشن کنید که شماها از چه انسانی دفاع میکنید؟ انسانهای آدمخوار وال استریت یا هندیهائی که در پیاده روها به دنیا میآیند، در پیاده روها زیست میکنند، در پیاده روها ازدواج میکنند ودر پیاده روها میمیرند؟

۴- فرموده اید که «...اینک ایرانیان عزیز حساب جدیدی برای هم میهنان مظلوم بهائیشان گشوده اند تا جبران مافات گردد...»
جناب نوید، بجز در صد ناچیزی از مردم، در صد بالائی از ایرانیان مظلومند. اکثر قریب به اتفاق روشنفکران ایرانی در هر فرصتی از حقوق بهائیان دفاع کرده و صابون حکومت غدار آخوندی هم از قِبَل آن به جامه شان خورده است. درایران دیروز (محمد رضا شاهی) و ایران امروز (جمهوری دستاربندان)، آیا فقط شما بهائیان بوده و هستید که مظلوم (در معرض ظلم قرار گرفته) بوده اید؟ هم رژیم شاه و هم رژیم دستاربندان، به حقوق همه ی مردم ایران تعرض کرده و هستی مردم و مملکت را به حراج گذاشته اند. در این بین، شما بهائیان تنها نیستید. ولی اکنون لازمست تا شما هم دین خودتان را به روشنفکران ایرانی مدافع حقوق بهائیان اداء کرده و در دفاع از منافع ملت ایران بطور مثبت وارد میدان مبارزه شوید ونه آنکه به بهانه ی منع کیش بهائیان از دخالت در سیاست، کنار گود بنشینید تا دیگران لنگش کنند.

۵- میفرمائید که «...آقای کبیری عزیز در اخر عرض کنم بنده شما را بهائی ستیز نمی دانم زیرا اگر بهائی ستیز حرفه ای بودید چنان اشتباهات فاحشی را نمی کردید...»
جناب نوید، سپس از کاهی کوهی ساخته و یک اشتباه تایپی را "اشتباهات" جلوه میدهد! این هم از مغالطه ی دیگر ایشان! آیا ایشان دارند کوشش میکنند تا به قول خودشان، استدلال بهائی ستیزان را توجیه کنند که این جماعت در وارونه جلوه دادن واقعیات ید طولائی دارند.
آری، من مخالف هرگونه ایدئولوژی و دین بازی هستم. من اعتقاد دارم که انسانها باید قائم به ذات خودشان باشند و نه ذاتشان بر پایه ی اوهام وخرافات. ایدئولوژیها و ادیان بشر را در چارچوبی کلیشه وار اسیرکرده و افکار آنان قالبی میکنند. این خصلت سبب خواهد شد تا انسانها به صورت موجوداتی بی اختیار و بنده وار، درخدمت ایدئولوژی سازان و دین سازان قراربگیرند. من معتقد به رهائی انسان از هر بند اسارت آمیز و بیداری وجدان بشریت هستم. ایدئولوژی و دین موجب در خواب غفلت ماندن "خرد نقاد" بشر میشود.
۴۴۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۱       

    از : نوید ر.

عنوان : شکر و تبریک
شکر که نوروزی دیگر فرارسید و در آستانه‍ی بهاری نو هستیم. به این امید که جانها نیز در اثر بهار روحانی سرور و شادی حقیقی یابد. برادر عزیزم کبیری، نمی دانم چرا مطالب تکراری را در اینجا می آورید. می نویسید: "حسینعلی میرزا (صبح ازل) برعلیه نابرادری خود عبدالبهاء...". عزیزم شما که میرزا حسین علی (حضرت بهاءالله) را با ازل نابرادری ایشان یکی گرفته اید و حضرت عبدالبهاء فرزند حضرت بهاءالله را برادرِ پدرِ ایشان یعنی حضرت بهاءالله گرفته اید و اطلاعات تاریخی واضحی این چنین را به این حدّ اشتباه می فرمایید، سایر مطالب تاریخی بدون شواهد و مدرکتان وضعش معلوم است. برادر عزیز این قبیل اتهامات کهنه شده اند. البته با به میدان آمدن ایرانیان شریف غیر بهائی ستیزی همچون خانم سهیلا وحدتی که صرفاً دنبال تحقیق تاریخی هستند و تحقیقاتشان پایه های ردیه های بهائی ستیزان را بد جوری به لرزه در آورده است، انتظار می رود هنوز بعضی که خواسته یا ناخواسته با دین بهائی مخالفت می ورزند، دست و پایی چند بزنند. امّا باید گفت دوره‍ی آن چنانی تمام شده است. اینک ایرانیان عزیز حساب جدیدی برای هم میهنان مظلوم بهائیشان گشوده اند تا جبران مافات گردد. بهائیان نیز در عرصه‍ی جهانی مشغول خدمات جانانه به ایرانیان عزیز و جهانیان هستند و تهمت های نخ نما شده صرفاً برای عبرت همگان در صحنه‍ی تاریخ باقی خواهد ماند. آنچه شما سعی کرده اید سرهم کنید، قبلاً توسط نامهربانانی در جزوه ای با عنوان "تاریخ سخن می گوید" سرهم شده بود. پاسخش را هم بهائیان با خون خود دادند:
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۲۴۷
بنابراین خودتان را ناراحت نکنید و بیشتر تحقیق کنید. این آخرین کامنتی است که تقدیم عزیزان کردم و امیدوارم در سال آینده تعداد افرادی عزیز و محقق و منصف همچون خانم وحدتی فزون گردند و در تاریخ آئینی که از ایران عزیز آشکار شده تحقیق کنند و اشتباهات عمدی یا غیر عمدی عزیزان بهائی ستیز را آشکار کنند؛ باشد که با آشکار شدن بیشتر حقایق، دیانت بهائی را بیشتر بشناسیم و ولو قبولش نکنیم و در سلک عاشقانش در نیاییم اما به عنوان یک ایرانی شریف به آن افتخار کنیم. آقای کبیری عزیز در اخر عرض کنم بنده شما را بهائی ستیز نمی دانم زیرا اگر بهائی ستیز حرفه ای بودید چنان اشتباهات فاحشی را نمی کردید. دوستتان دارم؛ همانطور که بهائی ستیزان را دوست دارم. باشد که اشتباهات اصلاح گردد، قلوب روشن شود، آغوش ایرانیان شریف برای یکدیگر گشوده تر گردد. سال نو را مجدداً به همه‍ی عزیزان تبریک می گویم و برای ایران عزیز و جهان صلح و ارامش می طلبم. قربان رویتان، نوید
۴۴۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : چرا عبدالبهاء از بریتانیای کبیر لقب "شوالیه گری" گرفت؟
پیش از ادامه ی بحث درمورد عنوان بالا، این کمترین نیز فرارسیدن نوروز را به هم میهنان گرامی تبریک گفته و امیدوارم سال آتی، سالِ رهائی ملت ایران از سلطه ی دستاربندان و رسیدن به آزادی و ایجاد حکومت مردم بر مردم و در خدمت مردم، باشد.

از آقای نوید که تقریباً در بیشتر بحثهای حاضر شرکت نموده و به آنها پاسخ داده اند، بدینوسیله تشکر میشود. باوجود این و به عقیده ی این نویسنده، پاسخهای ایشان و دیگر دوستان بهائی درمورد طرح این سوأل از جانب چند نظردهنده، پاسخهای قانع کننده ای درمورد ارتباط امپراتوری فخیمه ی بریتانیای کبیر و جناب عبدالبهاء، نمیباشند. بدون آنکه وارد در اثبات اینکه جناب عبدالبهاء هنگام نائل شدن به آن افتخار، پشتشان به ژنرال آلنبی بوده یا جلویشان یا اینکه جناب عبدالبهاء هنگام دریافت آن مدال افتخار در مقابل پرچم امپراتوری فخیمه خم شده یا زانوزده بود، بنا بر دلائل زیر استدلال دوستان و نوشته های منابع بهائی را قانع کننده نمیدانم.

۱- منابع بهائی به دوعلت درمورد اهدای لقب شوالیه گری از سوی امپراتوری بریتانیا به عبدالبهاء اشاره کرده اند: الف - خدمات انساندوستانه و رساندن مواد غذائی به اهالی فلسطین طی جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴). ب - خدمات انساندوستانه و رساندن مواد غذائی به سربازان انگلیسی در طول جنگ در جبهه ی فلسطین.

۲- برطبق مدارک موجود، وقوع قحطی شامل لبنان تا تمام سرزمین سوریه و فلسطین، به خاطر چند عامل از جمله هجوم ملخ ها به مزارع و نابودی قسمتی از آنها، تصرف محصولات غذائی و کشتکار دهقانان از سوی امپراتوری عثمانی به منظور تأمین معاش ارتش، انسداد دریائی از طرف قوای متفق و بخصوص بریتانیا به منظور فشار بر ارتشهای قوای محور شامل آلمان و عثمانی، بود. این انسداد دریائی حتی در آلمان هم قحطی ایجاد کرد.

۳- براساس مدارک تاریخی، در دسامبر ۱۹۱۷، ارتش بریتانیا موفق به شکست قطعی ارتش عثمانی در جبهه های صحرای سینا و فلسطین شد و درسال ۱۹۱۸، ژنرال آلنبی جبهه های جدیدی را با ارتش عثمانی گشود. بنابراین، قبل از دسامبر ۱۹۱۷ از حضور سربازان بریتانیائی در فلسطین، خبری نبود. پس کمکهای انساندوستانه ی عبدالبهاء به آن سربازان نیز نمیتوانست وجود خارجی داشته باشد.

۴- در طول جنگ نیز به موجب بند ۲ بالا، قحطی در فلسطین به اندازه ای بود که تقریباً بیشتر مردم براثر آن مردند. بنابراین، عبدالبهاء قادر نبود تا مواد غذائی به اهالی فلسطین برساند.

۵- قبل از رویاروئی ارتش عثمانی با بریتانیا و عزیمت عثمانیها به جبهه ی جنگ صحرای سینا، جمال پاشا فرمانده ی ارتش عثمانی در فلسطین قَسَم یادکرده بود که بعداز خاتمه ی جنگ، عبدالبهاء را در قله ی کوه کرمل به صلیب خواهد کشید.

منابع بهائی مینویسند که علت قَسَم جمال پاشا سعایت حسینعلی میرزا (صبح ازل) برعلیه نابرادری خود عبدالبهاء بوده است. ولی همانطور که قبلاً نیز عثمانیها عمل کرده بودند، با فرستادن بازرسان مجدد به فلسطین، سعایت حسینعلی میرزا هم منتفی میشد. چنین به نظر میرسد که جمال پاشا به شواهدی مبنی بر همکاری عبدالبهاء با بریتانیا برخورده بود که چنان قَسَمی یاد کرده بود. به هر حال، براثر شکست سنگین ارتش عثمانی در سه جنگ در منطقه و دربرابر ارتش بریتانیای کبیر، آن قَسَم جامه ی عمل نپوشید. اگر چنانچه قَسَم جمال پاشا مبنی بر به صلیب کشیدن عبدالبهاء را هم به حساب اختلاف یک مسلمان با یک رهبر بهائی بگذاریم، موضوع بهائی بودن عبدالبهاء چند سال قبل در اِدرنه برای دولت عثمانی رو شده بود ودرآن زمان دولت عثمانی برای پایان دادن به جنگ این دو برادر، حسینعلی میرزا را به قبرس و عبدالبهاء را به فلسطین فرستاده بود.

با درنظرگرفتن کلیه ی موارد فوق، مسلم میگردد که عذر کمکهای انساندوستانه ی عبدالبهاء به اهالی فلسطین وسربازان بریتانیای کبیر که مورد ادعای بهائیان است، وارد نیست. بنابراین، همکاری عبدالبهاء با امپراتوری بریتانیا ضمن جنگ ۱۹۱۸-۱۹۱۴ میتواند دلیل اهدای نشان شوالیه گری "سِر" از سوی امپراتوری بریتانیا به وی باشد. مگر آنکه بهائیان شواهد مستند دیگری را دائر بر صحت ادعای خودشان ارائه کنند.
۴۴۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۰       

    از : نوید ر.

عنوان : تشکر
با تشکر مجدد از سرکار خانم وحدتی و امثال ایشان که سدّ تحقیقات بهائی ستیزانه را شکستند و سعی کردند به چشم خود و منصفانه و با تحقیق و تتبع ببینند. دوستان عزیزی که واقعاً طالب حقایق اند می توانند در آدرس هایی که تا حال داده شد به اندازهء کافی پاسخ های سوالات خود را بیایند. الحمدلله اینترنت در دسترس است و جستجوی در آن آسان. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. عید بر همهء حقیقت جویان و عزیزان مبارک باد. جان همگی خوش و خرم باد.
۴۴۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : چرا بهائیت، بهائیان را از دخالت در سیاست منع کرده است؟
جناب نوش آبادی،

۱- ایراد من به تحقیق غیر مستند و بهره جوئی از یک منبع (بهائیت) خانم وحدتی و انتقاد از تاریخ نویسی ایشان، ربطی به شما که در مقام پاسخ به جای خانم وحدتی برآمده اید، ندارد. مگر اینکه شما از جانب ایشان وکالت داشته باشید. معنای هر جمله درخودش مستتر است و آنقدر واضح که تفسیر مجدد لازم به نظر نمیرسیده است. ضمناً کشیدن پای حضرت محمد به بحث حاضر چیزی جز خلط مبحث از سوی شما نیست. با این کار شما میخواهید با زرنگی، مسلمانان را سپر محافظ بهائیان قرار داده و بحث را از مسیراصلی منحرف کنید. در اینجا بحث فقط بین جمعی و بهائیان است. همین و بس.

۲- درمورد اینکه تأکید کرده اید که:

«...لذا طبق توصیه‍ی [توضیحی] خودتان از پاسخ به سوالتان "جداً خودداری" می کنم تا مبادا با "ترویج خرافات و کمک به نگاهداری مردم ... در ظلمات جهل و نادانی" خاطرتان آزرده نگردد!!!»

چنین بر میآید که شما درحال فرار به جلو هستید چون پاسخ قانع کننده ای در چنته ندارید.

۳- شما به عنوان یک بهائی، موظفید تا به سوأل من پاسخ دهید چون آن سوأل مستقیماً با شما مطرح شده است. در صورت طفره رفتن شما از پاسخ، من این سوأل را از جامعه ی بهائیت دارم که " چرا بهائیت، بهائیان را از دخالت در سیاست منع کرده است؟ "
۴۴۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۰       

    از : منصف زاده

عنوان : از تعارف و تبلیغ کم کن و بر توضیح افزا.
بنظر منهم میرسد که جنابان «نوید ر و نوش آبادی» اطلاعات وسیعی در مورد این دین دارند و بتمامی سایتهای مربود به بهائی آشنایی. منتها تنها مشکلی که دارند اینست یا این سایتها رانخوانده اند که باید بروند «مشورت» نمایند و تنها بیک نکته خود رامشغول میسازند که عبدالبهاء لقب را گرفته ولی چگونه و بچه حالتی تشکر خود و نیایش بدرگاه سلطنت انگلیس کرده، از فردی که مدعی دیدن آن عکس و خواندن آن نیایش است، اختلاف نظر دارند (درست و یا نادرست). مسائل مطرح گشته بیش از وجود داشتن و یا نداشتن «عکس» است. آدمی که آنقدر دقیق است که «مو را از ماست » بیرون میکشد و در جمع بندی از نظریات حتی غلط املائی را مد نظر دارد، هنوز در مورد ادعا های فرق بین زن و مرد و یا زن دهاتی و زن شهری در دین بهائی نظری ندارد در حالیکه تتر این مقاله عبدالبهاء را «نخستین ایرانی مدافع حقوق زنان و سیاهان در امریکا» می بیند. و سوال در آنمورد بجا است که مورد بیمهری قرار میگیرد. واز دادن جواب روشن و قابل فهم طفره میروند. عجیب است طرفداران دین بهائی و قوم یهود زمانی بطرف فلسطین رفتند، که این کشور تحت اشغال انگلیستان قرار گرفت. جناب نوید، خیلی ممنون از انتشار ادرس کتب های مورد نظر.
۴۴۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۰       

    از : جلال نوش آبادی

عنوان : آقای...
آقای علی کبیری، شما قبلاً با عنوانِ "ابراز قسمتی از واقعیت یک دروغ کامل است!"، نوشتید: "خانم وحدتی دست به تاریخ نویسی درباره ی مسلک بهائیت زده اند. اینهائی که ایشان نوشته اند، شبیه شرح داستان از میانه ی آنست. این فرقه آنطور که کوشش در نشاندادن اهداف آن کرده اند، نبوده، نیست و نخواهد بود. چند سال پیش نیز میخواستند از یک بیمار روانی که براثر استعمال بیش از اندازه ی حشیش، مغزش فاسد شده و مرتباً شعار "انالحق" سرداده بود، یک پیغمبر جدید تحویل مردم ایران بدهند. داستان این پیامبر جدید داستانی بسیار مفصل است و نشان از این واقعیت دارد که دستهای پنهان توطئه چگونه در تلاشند تا ملت ما را ذلیل و از هستی ساقط کنند. ا زدوستان خواهشمندم تا از ترویج خرافات و کمک به نگاهداری مردم ما در ظلمات جهل و نادانی، جداً خودداری کنند."
بنده هم از شما سوال کردم: "آقای "علی کبیری"، مطلبی که نوشته اید گنگ است و متوجه نمی شوم. توهین بیمار روانی را به که زده اید؟ فراموش کرده اید حضرت محمد ص را استغفرالله مجنون و دیوانه می گفتند؟ واضح و محترمانه بنویسید."
جواب ندادید. لذا طبق توصیه‍ی خودتان از پاسخ به سوالتان "جداً خودداری" می کنم تا مبادا با "ترویج خرافات و کمک به نگاهداری مردم ... در ظلمات جهل و نادانی" خاطرتان آزرده نگردد!!!
۴۴۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : چرا بهائیت، بهائیان را از دخالت در سیاست منع کرده است؟
به نظر میرسد که آقای جلال نوش آبادی فردی بسیار مطلع در امور بهائیت میباشند. خواهشمندم، توضیح دهند که علت منع بهائیان از دخالت در سیاست چیست؟ باتشکر.
۴۴۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۰       

    از : نوید ر.

عنوان : توضیحات بیشتر
دوستان عزیز، با درود بر همگی و آرزوی سلامت و سرور، در مورد نظرات دوستان گرامی نکاتی به نظر حقیر رسیده است که در زیر تقدیم می کنم.
وقتی به اولین نظر که ۱۲ اسفند گذاشته شده تا دو سه نظر آخر در ۲۲ اسفند، نگاه مجدد کردم متوجه شدم مقاله‍ی خانم وحدتی جالب توجه دوستان شده است. مقاله‍ی ایشان اساساً کاری تحقیقی است با ارائه‍ی شواهد و مدارک به اندازه ای که یک مقاله گنجایش آن را دارد. از این قبیل مقالات بدون تعصب و حب و بغض و بدون سوگیری و پیشداوری در باره‍ی دیانت بهائی کمتر نوشته شده است. به نظر بنده نظرنویسی نیز در زیر چنین مقالاتی تحقیقی، باید مانند خود مقاله سنخیتی تحقیقی داشته باشد. شما به سایت های ضد بهائی مراجعه کنید؛ آنجا چنین نیست. آنجا فضا فضای توهین و تعصب و پیشداوری است. اما وقتی بعضی نظرات را دیدم چنین احساسی به بنده دست داد که نظر بعضی عزیزان شبیه نظراتی مطرح شده که در سایت های ضد بهائی آنها را می توان دید. گویا بعضی دوستان به خود گرفته اند که ایشان نیز چون بهائی ستیزان اند. حال آنکه بنده نوشتم: "بعضی هنوز دروغ ها و افترائات دهها ساله‍ی بهائی ستیزان را تکرار می کنند." این لزوماً به معنی بهائی ستیز بودن بعضی دوستان مزبور نیست. شواهد شباهت مطالب مزبور با مطالب سایت های بهائی ستیز در بعضی جملات بعضی دوستان که بعضاً دارای کلمات یا عباراتی نامناسب هم هست وجود دارد.
از جمله‍ی این موارد طرح بعضی مطالب با نتیجه گیری های نادرست در مورد دادن لقب سر به حضرت عبدالبهاء و ادعای وجود عکسی ثانی در حال زانو زدن در برابر پرچم انگلیس؛ ذکر بعضی بیانات از حضرت باب بدون روشن شدن مفهوم و مقصود از آنها؛ ذکر اینکه همه‍ی پیامبران درخدمت حاکمان وقت قرار دارند؛ رابطه بهائیت با حیفا و عکا سرزمین فلسطین؛ مخاطب قرار دادن "عده متعصب و کوته اندیش مذهبی گراست که با هزار «دلیل و برهان» سعی در حقنه کردن «درستی» دین گویا جدید (بهائی) هستند و تا انجائی پیش میروند که همانند همان کوردلان و ثنا گویانی که تمثال مبارک خمینی را در ماه دیده اند برای «حقانیت» دین خود استدلال میکنند."؛ ذکر این که "این فرقه آنطور که کوشش در نشاندادن اهداف آن کرده اند، نبوده، نیست و نخواهد بود. چند سال پیش نیز میخواستند از یک بیمار روانی که براثر استعمال بیش از اندازه ی حشیش، مغزش فاسد شده و مرتباً شعار "انالحق" سرداده بود، یک پیغمبر جدید تحویل مردم ایران بدهند." ؛ ذکر ردیه ای بر کتاب مستطاب اقدس و ادعای ناروای وجود تناقض در آن؛ تمسخر ناروا آیات کتاب اقدس و برداشت کاملاً اشتباه در باره‍ی مطالبی چون حقوق زن و مرد در مورد مهریه و کنابه‍ی کبوتر شهری و دهاتی؛ قیاس مع الفارق ظهور ادیان مورمون، ساینتولوژیوی، فالون گونگ، و و در دویست سال باینطرف با دیانت بهائی حال آنکه موارد ذکر شده دین نیستند بلکه فرقی مسیحی یا راه و روش های عرفانی اند؛ ....
بنده سعی کردم در کامنت های قبلی تا حد مقدور در مورد اکثر ایرادات فوق مطالب و اطلاعاتی با آدرس و لینک پاسخ آنها تقدیم کنم، ولی تکرار ایرادات مزبور پس از آن، این شبهه را ایجاد می کند که آن توضیحات مورد توجه و عنایت بعضی دوستان قرار نگرفته است. چون موضوع لقب سر خیلی در نظرات تکرار شده برای دیدن مطالبی در باره‍ی آن که حاکی از تحریف تاریخ در این خصوص توسط بهائی ستیزان است از جمله مراجعه شود به آدرس های مهم زیر: "مقالات و رسائل در مباحث متنوعه"، صص ۱۶۷-۱۸۲:
http://www.bahai-projects۶۶.info/node/۸۷۸
http://reference.persian-bahai۶.info/fa/t/o/MRMM/
و مقالات مهم زیر (با سرچ لغت "لقب" مطلب مربوطه را در این آدرس ها می یابید) http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۲۸
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۷۳
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۸۸
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۱۹
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۸۵
با توجه به مطالب موجود در منابع فوق روشن می شود که نگرانی ای در مورد آنچه دوستی نوشته اند وجود ندارد که: "اگر خدای نکرده چنین «مدرکی» باشد که عبدالبهاء در حال نیایش امپراطوری انگلیستان است و به نمایش گذاشته شود. آنوقت سرنوشت مسائل دیگر مطروحه که کسی یارای جواب بدانها را ندارد، چه میشود؟ آیا استناد مکرر به کتاب آسمانی دین بهائی هم احتیاج به «سند» دارد؟" البته توجه می فرمایند که مسأله ای که مطرح شده بر سر عکس دومِ ادعایی است که دوست مدعی آن عکس را در هیچ جا ندارند و نمی توانند ارائه دهند. ضمناً استناد به کتاب آسمانی اگر ناقص و بدون مطالب مرتبط به یک موضوع خاص باشد احتیاج صد در صد به سند دارد. اگر کسی "لا اله" را بیاورد، و "الّا الله" آن را نیاورد این عین تحریف است.
نکته‍ی دیگر آنکه چون دیدم بعضی دوستان علیرغم شباهت ایراداتشان به ایرادات سایت های بهائی ستیز مدعی بهائی ستیزی نیستند و گویا علت طرح بعضی ایرادات به این خاطر بوده است که ایشان اساساً دل خوشی از ادیان ندارند، فکر کردم باید عرض کنم بر فرض اینکه آن عزیزانم بهائی ستیز نیستند ولی خود نیز باید دقت فرمایند که مطالبی که می نویسند مستدل و با لحنی مناسب و تحقیقی و به قول یکی از همین دوستان "منطقی" طرح گردد. البته همانطور که در کامنت های قبلی هم عرض کردم، بنده حق می دهم که با اشتباهات و تقالید و خرافاتی که مدعیان ادیان در ادیان وارد کرده اند و بخصوص با ستمی که بعضی به اسم دین بر دگراندیشان کرده اند، فضای منفی و دلزدگی از ادیان بوجود آمده است، امّا این فضا نباید رفتار و نظرات دلزدگان را به سوی بی انصافی و تخطئه‍ی بدون دلیل ادیان الهی و از جمله دیانت بهائی سوق دهد. مشکل اینجاست که دلزدگان از ادیان گاه دچار همان مصیبت هایی می شوند که خود به پیروان ادیان نسبت می دهند. در بین این دلزدگان از ادیان بعضاً روشنفکرانی هم دیده می شوند که خود به این مصیبت ها دچار بوده و هستند. بخصوص این قبیل روشنفکران با نظرات بعضاً غیر منصفانه و متعصبانه‍ی خود خواه ناخواه موجب ستم بر از جمله بهائیان در ایران شده اند. این حقیقتی است که دسته ای از روشنفکران عزیز این آب و خاک در بیانیه‍ی "ما شرمگینیم" http://iran-emrooz.net/index.php?/news۱/۱۷۴۴۵/
با این جمله به آن اشاره کرده اند: "ما شرمگینیم از اینکه گروهی از روشنفکران فشار علیه بهاییان را تئوریزه کرده‌اند."
می خواهم نتیجه بگیرم نظرات بعضی دوستان علیرغم ادعایشان مبنی بر ضد بهائی نبودن، مُثبِت و مویّدِ اکاذیب و اتهامات و ستم هایی است که از طرف بهائی ستیزان بر جامعه‍ی بهائی وارد شده و می شود. لذا اینکه دوست عزیزی بنویسند: "ناگفته روشن است که اعتقادات مذهبی هر کسی به هرچیز و موجودی جاندار و بی جانی، تا زمانیکه مخیل[مخل] آسایش و باعث بردگی افراد جامعه نباشد، بعنوان مسئله خصوصی مجاز و مورد احترام است." امّا در همان حال خودشان چنان بنویسند که با تأیید خواسته یا ناخواسته‍ی اکاذیب دین ستیزان و از جمله بهائی ستیزان مخل آسایش پیروان آنها باشد، بنوعی مهر تأئید بر "تئوریزه" کردن ستم های بی شمار وارده بر بهائیان خواهد شد. برای اینکه با عمق فاجعه ای که در جریان است بیشتر آشنا شوید و بدانید که بهائی ستیزان به چه مشغول اند و چنان تئوریزه کردنی چه اثار منفی ای دارد، نگه کنید به:
http://bic.org/areas-of-work/persecution/inciting-hatred-irans-media-campaign-to-demonize-bahais
http://www.velvelehdarshahr۶.info/node/۲۳۴
http://news.persian-bahai۶.info/
همه‍ی ما باید بیاموزیم مسوولانه و با قبول زحمت و منصفانه در مورد مسائل مهم ایران عزیزمان - از جمله مسائل دینی و اجتماعی و فرهنگی و ... آن- تحقیق کنیم و بنویسیم و آن را در اختیار هم میهنان عزیزمان بگذاریم. در این صورت حتی اگر اشتباه هم کنیم ایرادی نخواهد داشت. همین که صمیمی و حقیقت جو باشیم کافی است. مثلاً بیش از قرن و نیمی اکاذیب در مورد دیانت بهائی نوشته شده است. حال معدود نفوسی شروع کرده اند با دیدی منصفانه و محققانه بنویسند. چرا نگرانیم؟ چرا همان اکاذیب بهائی ستیزان را خواسته یا ناخواسته بدون زحمت تحقیق لازم و کافی تکرار کنیم؟ خانم سهیلا وحدتی تحقیقی کرده اند که از دیدی غیر بهائی ستیزانه است. چرا به نیّت ایشان شک می کنیم و ایشان را زیر سوال می بریم؟ ایشان مقاله‍ی خود را با ارائه‍ی شواهد و تصاویر منتشر کرده اند و لذا براحتی می توان هم با دیدی توصیفی و هم تحلیلی داده ها و نتایج تحقیقشان را نقد کنیم. آیا وقت آن نرسیده است که به قول دلارام مشهوری نویسنده‍ی کتاب "رگ تاک" از زیر بار تحمیل اکاذیب بهائی ستیزان بیرون آئیم و خود با چشم انصاف ببینیم و با قلم انصاف بنویسیم؟! آقای علامه زاده که مستند "تابوی ایرانی" را ساخته اند اشاره می کنند که چرا ذکر منصفانه از بهائیان در ایران "تابویی" شده است.
http://www.youtube.com/watch?v=EHRE۳wHtEHI
http://www.youtube.com/watch?v=eJdtCu۵wS۳U
http://www.radiozamaaneh.biz/culture/silver-screen/۲۰۱۲/۰۳/۰۷/۱۱۷۰۹
آقای علامه زاده در پاسخ به این پرسش رادیو فردا که چرا نام این فیلم مستند را «تابوی ایرانی» گذاشته، این طور می‌گوید: "به این دلیل که نام بهایی در ایران در طول حدود ۱۵۰ سالی که از ظهور این دیانت می‌گذرد همواره تابو بوده و هنوز هم به شدت هست. تابو به این معنا که حتی کسانی که مخالفتی با بهاییان ندارند و به حقوق انسانی آنها احترام می‌گذارند ترجیح می‌دهند دراین مورد زیاد حرف نزنند، این منهای کسانی است که خصومت می ورزند و حتی به اشکال وحشیانه به ویژه بعد از انقلاب اسلامی واکنش‌هایی نشان دادند. حتی موافقان هم ترجیح می‌دهند در این مورد حرف نزنند و لغت تابو تا آن جایی که من می فهمم معنایی جز این ندارد." http://www.radiofarda.com/content/f۳_iranian_taboo_film/۲۴۲۹۱۵۶۰.html
http://www.voanews.com/persian/news/arts/TabooIrani-۲۰۱۱-۱۲-۵-۱۳۵۰۷۸۴۲۳.html
واقعیت این است که هر که می خواست در مورد بهائیان منصفانه و مخالف تلقیینات بعضی آخوندهای قدرتمند بهائی ستیز بنویسد، با این اتهام روبرو می شد که چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؛ نکند فلانی بهائی است یا با آنان مرتبط است؟
باری حقیقت است که مهم است. چه دیندار باشیم چه بی دین، در تحقیق باید منصف باشیم و قدر هم را بدانیم. قربان شما نوید
۴۴۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۰       

    از : نوید ر.

عنوان : آدرس کتاب
دوست عزیز منصف زاده، کتاب مستطاب اقدس و سایر کتب بهائی را از جمله در آدرس هایی زیر می توانید دانلود کنید:
http://reference.persian-bahai۶.info/fa/
http://reference.persian-bahai۶.info/fa/t/b/
http://www.ketabhayebahai۶.info/
۴۴۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست