یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در مورد خطر حمله نظامی - خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی کبیری

عنوان : چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست...
با تشکر از دوستان منتقد. نخست مایلم به عرض دوست محترم "شوخ طبع" برسانم که این کمترین از زاویه ی متفاوتی به فلسفه مینگرم و لذا برداشت متفاوتی هم از آن دارم. از نظر من، هر چیز یا جریانی که بشر را بسوی شناخت واقعیت، حتی یک اپسیلون یا یک گام، نزدیکتر کند، علم است. بر اساس این استدلال، من فلسفه را در کل، علم بشمار میآورم. اما اگر پوسته ی آنرا بشکافیم ودرون آنرا بنگریم، آنوقت صحت فرمایش شما مصداق پیدا میکند.

واما خدمت دوست گرانمایه آقای صدری عزیز،

اولاً- مرا به شاگردی خودتان مفتخر فرموده و اجازه دهید تا از این فرصتی که اخبار روز در اختیار همگی ما گذاشته است، از شما بیاموزم. با ابراز امتنان از تعارفات شما.
ثانیاً- هنگامی که شما در شروع مبحث مربوطه اشاره هائی به نظریه ی ریسمانها یا String Theory میکنید، بنابراین شما براین اساس مقدمه چینی میکنید تا بر مبنای اثبات مبتداء (بی اعتباری ریاضیات) به اثبات منتها (بی اعتباری پیش بینی سیاسی) برسید. اشاره ی من هم از این بابت بوده است که این دو باهم ارتباط منطقی ندارند. درواقع، اگر فی المثل شما یک نمایشنامه نویس باشید ودر متن نمایشنامه تان هشت تا پرسوناژ را شرکت داده وازاین هشت تا پرسوناژ، چهار تای آنها بود ونبودشان در صحنه ی نمایش علی السویه باشد، پس نمایشنامه ی شما از نظر فنی ایراد دارد. آنطور که از فحوای گفته های شما با اشاره به تئوری ریسمانها استنباط میشود، به نظر میآید که از دانش ریاضی نیز بی بهره نباشید. بنابراین مثالی در قلمروی "جبر منطق" یا " Boolean Algebra " که به علوم پایه ی شما شاید نزدیکتر باشد، میزنم. همانطور که مطلعید، جبر منطق هم در ریاضیات مدرن مورد استعمال دارد، هم در مباحثات فلسفی وهم در علوم دیگر نظیر مهندسی برق ومکانیک وعلم فیزیک و کامپیوتر وامثالهم، کاربرد دارد. با استفاده از فرمولهای جبر منطق، میتوان با وارد کردن یک سیگنال در سیستم موردنظر، در خروجی پاسخ مورد نظر را بدست آورده و یا پارازیتهایا اِلمانهای اضافی طرحهای پیچیده را که بود ونبودشان در کار سیستم خللی ایجاد نمیکند، یافته و آنها را حذف کرده و ازاین طریق به اصطلاح یک سیستم پیچیده را اقتصادی تر کنند. در بحث هم همین روال میتواند مورد استفاده قراربگیرد: اگر لزومی درمورد اشاره به چیزی نمی بینید، پس بهتراست آنرا هم مطرح نکنید. ولی اگر از نظر شما لزومی درمورد اشاره به آن چیز ایجاب میکند که آنرا مطرح کنید، پس آن چیز از نظر شما باید در بحث میآمد. درست مثل یک کاتالیزور که وارد فعل وانفعال شیمیائی یا الکتریکی شده، نتیجه را به دست داده و قبل از آن از میدان عمل خارج میشود. شما هنگامی که بااشاره به تئوری ریسمانها، صحت علم ریاضی را مورد شک قرار داده واز آن ممر سیاست را هم جای خود دانسته و پروسه ی سیاسی را هم مورد تردید قرارمیدهید، پس شما دارید ریسمان را می بافید تا بعداً به آسمان هم برسید. به همین سبب من استفاده ی این دو را در مقدمه ی کلام شما، قیاس مع الفارق خواندم. چرا؟ چون استنباط شما از تئوری ریسمانها درست نبود. تئوری ریسمانها کوششهائیست که ریاضی دانان دارند به خرج میدهند تا فرمول یا فرمولهائی را بدست آورند که هم در مکانیک نیوتونی وهم در مکانیک کوآنتوم جواب منطقی بدست دهند. این به آن دلیل نیست که کوشش اینان امری عبث و بیهوده است. بنابراین، به عقیده ی من استناد شما به تئوری ریسمانها در مقدمه، لازم نبود. همین.

ثالثاً- در مورد پیش کشیدن اصل اقلیدس (اصل مقوله ایست که باید بدون اثبات پذیرفت) و بس شماری دَهدَهی، خواستم به شما ودیگران نشان دهم که اولاً- حتی اصول ریاضی هم دارای اعتبار ابدی نیستند. ثانیاً- همین اصول منسوخ شده ی علمی هم هنوز در محدوده ی نیاز بشری، مورد استفاده اند. ثالثاً- برای رسیدن به یک توافق همگانی، باید که ابتداء یک مبنا را بطور قراردادی بپذیریم تا بتوانیم باهم بعداً به توافق بیشتری برسیم. علت طرح بحث دو دو تا چهارتا در مبنای ده یا دو دو تا پنج تا در مبنای دیگر، هم همین بود. به عبارت ساده تر اگر قراراست که در رقص هارمونی وجود داشته باشد، بجاست که یک یا چند نوازنده خارج ننوازند.

رابعاً- اشاره کرده اید که بسیاری از دانشمندان، ریاضی را اصلاً علم محسوب نمیکنند. ولی دقیقاً نگفته اید که آن دانشمندان چه کسانی هستند. اگر در زمره ی دانشمندان علوم فیزیک یا زمین شناسی یا ستاره شناسی و غیره...باشند، که شالوده ی علمشان بر علم ریاضی است. یادآوری میکنم که من ریاضی را علم میدانم چون از زمانی که بشریت توانست به شمارش اعداد بپردازد، یک گام به کشف واقعیت نزدیکتر شد و کشف حتی اپسیلونی از واقعیت هم علم بحساب میآید.

خامساً- مایل بودم به شما یادآوری کنم که از بکار بردن متد استقراء (اثبات اجزاء در راستای اثبات کل مقوله)، متد قیاس (اثبات کل در راستای اثبات اجزاء مشکله ی آن) و متد مثال ( یا این همانی که موردنظر شماست)، در تحلیلهای سیاسی هم مورد دارند وهم مورد ندارند. این بستگی به ارائه ی شواهد یا مدارک مستند دارد. مثلاً اگر آژانس بین المللی اتمی بتواند مدارکی رو کند که ایران به استثنای پروسه ی غنی سازی اورانیوم، رآکتورهائی هم ساخته است تا در آنها از اورانیوم بطور زنجیره ای، پلوتونیوم که مورد مصرف در ساخت بمبهای اتمی هم دارد، تولید میکند، آنوقت ایران در این میان محکوم است که از چهارچوب معاهده های اتمی عدول و تخلف کرده است. پس ایران دارد در راستای ساخت سلاحهای اتمی گام برمیدارد. پس صلح جهان را با باج خواهیهای آتی به خطر خواهد انداخت وغیره... این متد استدلال از نوع استقرائی است و متکی به شواهد ومدارک محکمه پسند. حال اگر بیایند و بگویند که ایران دارد اورانیوم غنی میکند تا بعداً از آن بمب تولید کند، این استدلال از نوع استقرای ناقص است، چون اورانیوم غنی شده نه به درجه ی خلوص لازم برای بمب سازی رسیده ونه اینکه اصولاً مورد مصرف در بمب سازی دارد. مضافاً به اینکه ایران و هر کشوری که معاهده های منع تولید سلاحهای اتمی را امضاء کرده باشد، از حق غنی سازی خود که نگذشته است و عدم اقدام به ارتکاب جرم، هم جرم محسوب نمیشود. مثل اینکه مدعی العموم آلمان بیآید وآقای صدری را دستگیر کند بر اساس این اتهام که آقای صدری داشته در آشپزخانه اش چاقوی گوشت بری را تیز میکرده تا بعداً برود وهمسایه ی بغل دستی را بکشد. این جور ادعاها محکمه پسند نیستند.

سادساً- اشاره ی شما به وجود ناوهای هواپیمابر وکشتیهای جنگی و سربازان آمریکائی در خلیج فارس ودریای عمان، مقابله ی تدافعی با تهدیدهای احتمالی جمهوری اسلامیست و نه گرفتن آرایش جنگی از سوی آمریکا. البته هزینه ی اینها را هم کشورهای عرب حوزه ی خلیج فارس تأمین میکنند. با توجه به وجود بحران گسترده ی اقتصادی در منطقه، اروپا و آمریکا، راه انداختن جنگ باایران در این برهه از تاریخ میتواند آسیبهای جدی به اقتصاد غربیها وارد کرده و سبب سقوط نظام سرمایه داری شود. هنوز که جنگی در نگرفته، شورشها وبحرانهای اجتماعی در آمریکا واروپا وحتی اسرائیل هر روز از روز قبل گسترده تر میشوند. حال اگر جنگی در گیرد، معلوم نیست که آخر وعاقبت سرمایه داری به کجا خواهد انجامید. در مورد اشاره ی شما به احتمال بمباران کردن مناطق صنعتی ایران، باید که ابتدا این مناطق صنعتی را مشخص کنید تا ملاحظه کنید که چنین بمبارانی فقط در مرحله ی نظری باقی میماند. شروع و ادامه ی جنگ در این منطقه از جهان، کل کشورهای دنیا را بابحران مواجه میکند. جمهوری اسلامی هم بخوبی به این موضوع واقف است واز آن استفاده میکند. حال اگر فی المثل بخواهند در نهایت انسداد دریائی هم بوجود آورند، آنوقت پای سایر کشورها هم به میان کشیده خواهد شد. مضافاً به اینکه روسیه مرتب اخطار کرده است که در مقابل آمریکا خواهد ایستاد. این اخطار نه به آن معناست که روسیه عاشق چشم وابروی آخوندهاست. بلکه روسیه از این واهمه دارد که کشورهای مشترک المنافعش (کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق) در اطراف دریای خزر تبدیل به تیول آمریکا واروپا شده ومنافع آنرا به خطر بیاندازد.
۴۴۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۱       

    از : شوخ طبع

عنوان : یک پرسش:
آقای کبیری در خط اول پیام خود نوشته اید که "...این نوع مقایسه را درعلم فلسفه "قیاس مع الفارق" نام داده اند."
من فلسفه علمی یا فلسفه علم شنیده ام ولی "علم فلسفه" اولین بار است که از شما آقای کبیری می شنوم. اگر امکان دارد توضیح دهید.
۴۴۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
نه تنها برای ما ، بلکه برای مسئولین امور نیز پیشگویی و پیش بینی در سیاست ، کاری مشکل و اغلب غیر ممکن است. تا این نمایش به صحنه بیاید - اگر بیاید - پیش نویس آن صد بار تغییر میکند و سیب تا بزمین بیاید - اگر بیاید - هزار چرخ میخورد.

از اخبار منتشر شده به سختی میتوان حقایق را در یافت. روزنامه های اسراییلی گزارش کرده اند که اوباما به نخست وزیر اسرائیل قول داده که اگر حمله به ایران را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری به تعویق بیندازد امریکا بمبهای GBU ۲۸ و هواپیما های سوختگیری دوردست را به اسرائیل تحویل خواهد داد.

برای ما بیخبران ،شاید موید صحت این خبر آن باشد که اوباما در مذاکره با مددف رییس جمهور روسیه ، در میکروفن روشن , به پوتین پیغامی داد به این مضمون که در فضای انتخاباتی نمیتواند حقیقت را بگوید ولی بعد از انتخابات نرمش بیشتری در مذاکرات خواهد داشت. و این یعنی شب آبستن است تا چه زاید سحر. و ما تا سحر، هریک حکایتی به تصور میکنیم.

Iran and the Non-Proliferation Treaty
http://www.commondreams.org/view/۲۰۱۲/۰۳/۲۹-۸

Microphone Catches a Candid Obama
http://www.nytimes.com/۲۰۱۲/۰۳/۲۷/us/politics/obama-caught-on-microphone-telling-medvedev-of-flexibility.html
۴۴۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به آقای کبیری:
۱- من سیاست را با ریاضی مقایسه نکردم. پیشگویی در فیزیک را با پیشگویی های سیاسی مقایسه کردم.آن هم نه به منظور اثبات " این همانی"، بلکه برای نشان دادن حد وسواس در علم و حد شلخته گی در سیاست.
۲- بحث در مورد اصل پنجم اقلیدس که در چندین خط به آن پرداخته اید و درهندسه "ریمانی" و "لباچفسکی" رد شده است، هرچند بحث جالبی است و از معلومات بالای شما حکایت دارد، ولی چه ربطی به مطلب من داشت؟
۳- جهت اطلاع، هرچند ربطی به بحث ندارد، بسیاری از اندیشمندان "ریاضی" را اصلا علم نمی دانند چه رسد به آن که ، به قول شما، مو هم لای درز علم بودنش نرود.( به تعریف علم مراجعه کنید).
۴- این که نوشته اید : از جمع اجزاء ،کل پیش بینی نمی شود و مغالطه است، به کجای استدلال من نظر دارد؟
۵- در علوم ، روش استقرایی گالیله ، در مقابل نگرش دیفرانسیلی نیوتون، تا نقد آن ها در قرن گذشته، اسلوب بازشناسی علم بود.منظور شما از استقراء و قیاس اگر اشاره به علم منطق ارسطویی است ، که به فرموده شما : در علوم اجتماعی هم مورد دارد و هم ندارد(!) ، چه ربطی به مثال من دارد. ( مگر این که بفرمایید: هم ربط دارد و هم ربط ندارد!).
۵- تنها مورد مشخص در انتقاد شما: نوشته اید که من تخلیه شهرهای چین را با مورد ایران مقایسه کرده ام و این کلی گویی و مع الفارق است.
من آن را با مورد ایران مقایسه نکرده ام ، بلکه آن اقدام به تخلیه را در ارتباط با لزوم جدی گرفتن تهدید های ( بلوف) ابر قدرت آمریکا نوشته ام.
آقای کبیری عزیز! باعث خوشحالی است که شما و دیگر دوستان مطالب مرا می خوانید. ولی کاش، حال که وقت عزیز را یک بار در پای خواندن و بار دیگر برای نقد سپری می کنید، حاصل کار چیزی باشد که هم من را در بهتر فهمیدن و نوشتن یاری کند و هم دیگران از آن بیاموزند.
۴۴۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : کُلی گوئی!
جناب صدری، "عِلم سیاست" را با "علم ریاضی" مقایسه کرده است. این نوع مقایسه را درعلم فلسفه "قیاس مع الفارق" نام داده اند که یکی از انواع مغالطه میباشد. علم ریاضی به نوبه ی خود دارای انواع و اقسام میباشد. ریاضیاتی که اکنون جنبه ی عمومی پیداکرده است، ریاضیات اقلیدسی در هندسه وریاضیات فیثاغورثی در جبر خطی میباشد. در ریاضیات اقلیدسی، اصل برآنست که از یک نقطه بیش از یک خط مستقیم به موازات خط مستقیم دیگر نمیتوان ترسیم کرد. علم مهندسی ساختمان، برق و مکانیک نیز در حوزه ی محدودی که مورد نیاز روزمره ی بشر است، از همین اصل اقلیدس استفاده میکنند. ولی این اصل، در علم هوانوردی وفضانوردی، نمیتواند کاربرد داشته باشد. علت آنست که اصولاً خط مستقیمی وجود ندارد تا از نقطه ای خط مستقیم دیگری را بتوان به موازات آن ترسیم کرد. اصولاً هر خطی که ترسیم میشود، بر کره ی زمین قرارگرفته وچون کره ی زمین دارای انحناء است، پس هر خطی که برروی آن رسم شود، دارای انحناء است. در ریاضیات فیثاغورثی، براساس مبنای ده، مثلاً حاصل ضرب ۲ ضربدر ۲ میشود ۴. حال اگر مبنا را تغییر دهیم، دیگر حاصل ضرب دو دو تا برابر چهارنیست. بنابر این دومثال کوتاه ومختصر که در اینجا بیان شد، متوجه میشویم که در علم ریاضی که جزء علومی است که به اصطلاح مو هم لای درزش نمیرود، هر مُبَدعِ ریاضی یک مبنائی را برگزیده وبراساس آن تئوری سازی میکند. در مقابل، در علوم اجتماعی یا سیاسی، مبنای محققین "انسان" است. این انسان، بطورفردی دارای یک سری عادات واطواریست که براساس کاوشهای روانشناسانه، میتوان با بکار بردن فرمولهائی، مثلاً استعداد نهفته ی اشخاص را کشف کرد یا شخصیت آنها را مورد سنجش قرارداد. حال اگر بیائیم و تعدادی از افراد قبلاً آزمایش شده را انتخاب کرده و آنها را مجتمع کنیم، اجتماع حاصله دیگر خصلت منش یا شخصیت فرد فرد آنها راندارد. مثلاً اگر بر این اجتماع یکی از انواع فشارهای شناخته شده را وارد کنیم، فرد فرد آنها، واکنشهای متفاوتی از خود نشان خواهند داد: یکی دست به خودکشی میزند، دیگری قیام میکند، آن دیگر دست به کشتن دوست نزدیکش میزندو... اینکه میگویند از جمع اجزاء میتوانیم کل را پیش بینی کنیم ویا با اثبات کل، همه ی اجزاء محتوی آن هم ثابت میشوند، به نوبه ی خود نوعی از مغالطه است. به همین خاطر هم بکاربستن متدهای استدلالی بر پایه ی استقراء یا قیاس یا مثال درمورد اجتماعات انسانی، هم مورد دارند و هم مورد ندارند. بنابراین، بکاربستن مثالهای تاریخی برای اثبات یک حادثه ی دیگر تاریخی، هم مصداق دارند وهم مصداق ندارند. شما نمیتوانید موردی را دربرهه ئی از تاریخ انتخاب کرده و آنرا با مورد دیگری در برهه ی تاریخی دیگری مقایسه کنید، نظیر حادثه ی تاریخی نظیر تخلیه ی شهرهای چین از ترس حمله ی نظامی آمریکا را با مورد ایران امروز. این طرز قیاس، کلی گوئیست و قیاس مع الفارق.

علوم سیاسی هم جنس علوم نظامی است. همان پیش بینی هائی که ستاد فرماندهی نظامی با درنظرگرفتن بنیه ی نظامی دشمن و در نتیجه آرایش نیروهای آن میکند، همان پیش بینی ها هم در علوم سیاسی کاربرد دارند. در اینجا شما انواع آلترناتیوها را از امکان حرکات قوای دشمن بررسی کرده و آنها را از قوی به ضعیف دسته بندی نموده و براساس آنها، نیروهای خودی را آرایش میدهید. اینکه ما بیائیم ودربست منکر پیش بینی های سیاسی یا اجتماعی شویم، کار عبث واشتباهیست.
۴۴۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۱       

    از : آمریکا خواهان توقف غنی سازی قانونی ایران است

عنوان : اوباما شیادی بیش نیست
ما به اطلاعات ضروری که معمولا آشکار نیست، دسترسی نداریم.}

یعنی چه؟ آمریکا درخواست غیرقانونی از ایران دارد. اوباما شیاد از ایران می خواهد که غنی سازی - حتی ۳ را متوقف کند در حالیکه ما جزو معاده منع نشر سلاح اتمی هستیم و از لحاظ فنی باید به ایران کمک شود. بقول جیمز پتراس که میگوید: اوباما - در واقع لابی اسراییل که خود حداقل روی ۳۰۰ بمب غیر قانونی نشسته است و به کسی اجازه بازرسی تاسیسات هسته ای خود را نمی دهد - از ایران می خواهد که غنی سازی ۳ خود را تعطیل کند و اصولا" غنی سازی نکند. در حالیکه ۱۲۰ کشور هم اکنون اینکار را انجام می دهند. چرا ایران باید از غنی سازی قانونی خود بگذرد و خود را محتاج دول زورگو کند. در گذشته به ایران وعده داده شد که لوله های غنی شده را غرب به ایران می دهد و ایران سرمایه گذاری کلانی کرد که البته دیدیم طبق معمول دروغ گفتند و پول ایران - میلیونها دلار را هم سر کشیدند. غرب همیشه اخاذی کرده است. دیدیم چگونه لاکربی را به لیبی نسبت دادند و بلیونها از لیبی رشوه گرفتند و به قذافی امر کردند که در غنی سازی را هم تخته کند که آن ابله هم کرد و بعد با قتل عام او و خانواده و مردم لیبی ، این کشور را به زیر کشیدند. حالا با دغل بازی و تهدید و تحریم و ترور می خواهند برگ برنده ایران را هم با زور و جنگ بنفع اسراییل از ملت ایران تلکه کنند. اسراییل گفته است که غنی سازی ایران به برتری نظامی اسراییل در منطقه ضرر می رساند و این موقعیت را برای اسراییل در خطر می اندازد. بنابراین تمام این تهدیدها و دغل بازی ها برای اینست که اسراییل دست بالا را داشته باشد که هر موقع خواست به هر کشوری که صلاح دید برای نفوذ و برپایی "اسراییل بزرگ" حمله کند و از این کار واهمه ای نداشته باشد.
اوبامای دغل باز و نوکرصهیونیسم نمی گوید که ایران باید غنی سازی را بکلی تعطیل کند - مانند زمان محمد خاتمی که ۲.۵ سال تعطیل شد و بعد یک گردو کف دست خاتمی گذاشتند و هیچ تعهد امنیتی هم به ایران ندادند - بلکه می گوید ایران قصد ساختن سلاح اتمی دارد که دروغی بیش نیست و خود هم می داند که دروغ می گوید.
بنابراین درخواست آمریکا از ایران غیر قانونی است ، غیر قانونی است ، غیر قانونی است. بخاطر همین موضع بلیکس گفت هرگونه حمله به ایران غیر قانونی است ، غیر قانونی است . ملت ایران و اپوزیسیون عامل و نوکرصفت باید با یک صدا علیه مشتی دلقک و ریا کار صحبت کند و بایستد.
۴۴۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : چرا آمریکا علنا نمی گوید که از ج.ا چه می خواهد:
دلیل این که آمریکا علنا رئوس انتظاراتش را از ج.ا اعلام نمی کند، از جمله می تواند این باشد که انتظاراتش با منافع ملی ایران در تضاد است و نمی خواهد که مردم ایران را بدین وسیله در این تهدیدات، پشت سر رژیم جمع کند.

دلیل این که ج.ا این خواست های آمریکا را با صدای بلند تکرار نمی کند می تواند آن باشد که امکان معامله بر سر آن هارا در خفا منتفی نمی داند.
۴۴۷۱۷ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۱       

    از :

بر خلاف تحلیل‌های گذشته شما، با این تحلیل موافقم. ما به اطلاعات ضروری که معمولا آشکار نیست، دسترسی نداریم. وضعیت ژئوپولیتیک ایران و همسایگی با روسیه، به آمریکا اجازه اقدام یکجانبه را قطعا نمی‌دهد. مشکل حکومت خامنه‌ای و غرب، نه بر سر دفاع از منافع ملی ایران، بلکه بر سر تضمین امنیتی برای تداوم حکومت است. غرب با ارعاب حکومت و تحریمهای شدید ، سعی در به راه‌ آوردن حضرات و همسو کردن حکومت ایران با سیاستهای استراتژیک غرب دارد. فاکتور اساسی در سیاستهای بلوک غرب، موضع حکومتها در مورد اقتصاد بازار و همسویی با ترویج سیاستهای معطوف به ترویج این سیستم اقتصادی است. جناح خامنه‌ای و تجار موتلفه در بدو تاسیس حکومت اسلامی، مدافع بازار آزاد و کاهش دخالت دولت موسوی در تنظیم بازار بودند. از این منظر، صدر در صد با غرب مشکلی ندارد. مشکل آمریکا با حکومت اسلامی، ماجراجوییهای ایدئولوژیک در منطقه است که باید در معاملات پنهانی و تبادل امتیازهای متقابل به سرانجام برسد. فعلا بازی طرفین در جهت حداکثرسازی امتیازگیری است.
۴۴۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست