سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مردان ما در ایران؟ - سیمور هرش

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی اصلی

عنوان : "شاهکارهای" فراوان حضرت "نوک پیکان خلقت"!
شاهکارهای حضرت مسعود البته یکی دو تا نیستند و کار یکسال و دو سال و ده سال هم نیستند. ایشان "شاهکار" فراوان دارد - از "کارگزاری" و مباشری برای صدام گرفته تا "انقلاب ایدئولوژیک" تا "فروغ جهل جاودان" تا زمان اشغال توسط امریکا و افتضاحی به نام زندان اشرف و یافتن روسای جدید در میان اشغالگران و کشف و ارائه انسانهای "بزرگ و شریف و آزاده ای" چون جان بولتن (جدیدترین جهش تکاملی و نبوغ و انقلاب ایدئولوژیک حضرت مسعود لابد!:):) و....کارنامه حضرت البته انباشته از جهل و خوشیفتگی و خود محوری و قربانی کردن نیروها و تصمیمات و اعمال ابلهانه و ابله فرض کردن مردم و نهایتا خیانت آشکار است. اما روباتهای حضرت همیشه مثل خود حضرت قادرند که اگر پایش بیفتد حتی خود آفتاب رخشان وسط ظهر آفتابی را هم مثل آب خوردن انکار کنند - فرقه و فرقه بازی هم اساسا یعنی همین که "بفرموده" سیاه سفید می شود و فرقه ای هم حاضر است سر چنین "سفیدی" قسم بخورد... سالهاست که وقتی به چند روبات باقیمانده برای حضرت فکر می کنم تنها آرزوی شفا برایشان می کنم. می گویند اسب را می توان تا لب آب برد اما مجبور به نوشیدنش نتوان کرد! خوشبختانه دست حضرت مسعود و گردانندگانش مثل خود رژیم مدتهاست که برای ایرانیان رو شده و ایشان واقعا جایی جز مقری بس پست در قلوب و اذهان اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان ندارند.
۴۵۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۱       

    از : احمد صبوری

عنوان : رجویست ها و رژیم اسلامی
متأسفانه همانگونه که سعید بسیار دقیق گفته در نبود یک چپ مقتدر قطعأ ما باید شاهد حرکت نا متعادل جریان مجاهدین می بودیم اما باور کنید چنین افتضاحی و چنین ترمز بریدنی غیر قابل تصور بود.
مجاهدین رجوی همانقدر ارتجاعی و عقب مانده اند که رژیم اسلامی موجود . اینها هر گاه کم می آورند با سوء استفاده از تنفر عمومی از رژیم اسلامی دهان چپ ها را می بندند. بنظر من رفتار چپ ها با اینها یک خود سانسوری نا لازم با تأثیرات منفی غیر قابل جبران است. ایران تحت رهبری رجوی و مریم تابان روی دو رژیم خمینی و شاه را بدون شک سفید خواهد کرد.
۴۵۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۱       

    از : سیما محسنی

عنوان : سیمور هرش و علی اصلی و کمک به رژیم ملاها
مقاله (داستان تخیلی) سیمون هرش هم مثل ادعای چندی پیش NBC بیش از اینکه خنده دار باشد میزان نفوذ دلارهای نفتی ملاها را میرساند.
در بین ایرانیان نیز از این افراد کم نیستند که هر گ...زشان به هاون میخورد به پاچه درانی مجاهدین مبادرت میکنند کدیور , مهاجرانی , گنجی و خخیلی از این قبیل.
ملاهای حاکم به کمک همین اصلاح طلبان امروزی از ۳۰ سال پیش تاکنون ازهیچ جنایتی در حق مجاهدین و دیگر گروههای مبارز دریغ نکرده و در این راه حتی در حرم امام رضا هم
بمبگذاری کرد و آن را به مجاهدین نسبت داد .
علی اصلی بجای همراهی و تأیید اوهام و تخیلات مالخولیایی سیمون هرش از ایشان مدارک غیر قابل انکار برای ارائه به افکار عمومی بخواهد تا آنجایی که ما میدانیم این آمریکا
بوده است که در پی زد و بند با ملاها مجاهدین را در لیست تروریستی وارد کرد.
علی اصلی بمانند ملاهای حاکم آنجا که صحبت ازمجاهدین میشود, مسعود و مریم رجوی را همانگونه خطاب میکند که بیشتر شایسته اقوام اصلی خودش مباشد.
نشانه های ادبیات ملاهای حاکم در comment ایشان بسیار شفاف هستند.
۴۵۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۱       

    از : فرزاد

عنوان : رادیو فردا و شما!
رادیو فردا حداقل این شرافت رو داشت که ۳-۴ خط از جواب مجاهدین به این چردیات رو چاپ کنه ولی متاسفانه...
۴۵۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۱       

    از : حیدر

عنوان : تاسف بی معنی است
مارکسیسم آموزش می دهد که خرده بورژوازی ماهیت نوسانی و بینابینی دارد که مانند تمام طبقات اجتماعی بر مبنای منافع طبقاتی خود عمل می کند و زمانی که منافع خود را در تناقض با بورژوازی می بیند مایل به همکاری و همسویی با پرولتاریا می باشد اما از آنجا که ماهیت طبقاتی خرده بورژازی در حال تغیر می باشد و امکان بورژوا شدن و ظرفیت آن را دارد با تغیر شرایط می تواند به تضاد و دشمنی با پرولتاریا و کارگران روی آورد.
سازمان مجاهدین خلق ایران از ابتدای تاسیس یک سازمان خرده بورژوازی بوده است و منافع خرده بورژوازی رادیکال ایران را نمایندگی می کرد. در شرایط استبدادی بورژوازی کمپرادور ایران خود را با منافع بورژوازی بازاری خارج از انحصار حاکمیت همسو می دید و ههچنین آگاه به پتانسیل انقلابی پرولتاریای ایران از جمله پرولتاریای صنعتی مانند کارگران شرگت نفت که سابقه حمایت از کمونیست ها را داشتند بود.
بخش بزرگی از اعضای رادیکال مجاهدین با پذیرش مارکسیسم و اعتقاد به انقلاب پرولتری از بورژوازی مذهبی بازاری فاصله گرفتند و این خود کینه و نفرت این طبقه زالوصفت مقدس را از آنها دو چندان کرد.
بخشی که بیشتر دودل بود و روند متزلزل گذشته را می خواست ادامه دهد با پررنگ کردن مذهب در سازمان مجاهدین و با متهم کردن مارکسیستهای سازمان به اپورتونیسم تلاش کرد که از انشعابات آینده با تقویت سکتاریسم و ایجاد کیش شخصیت از رهبرانی مانند رجوی و خیابانی جلوگیری کند. ازدواج مریم قجر عضدانلو با مسعود رجوی و تقدس آن و مباحث انقلاب ایدولوژیک مجاهدین نیز در روند همین هدف بود. مجاهدین بعد از فروپاشی شوروی سابق و تضعیف جنبش چپ در ایران به مانند تمامی خرده بورژواها به سمت بورژوازی جهانی یعنی امپریالیسم آمریکا و اروپا رفت و در مقابله با بورژوازی مرتجع مذهبی بازاری وطنی تلاش کرده و می کند که از بورژوازی جهانی برای موفقیت خود یاری بگیرد.
تاسف و سرزنش آنها تا زمانی که کمونیست ها و پرولتاریای ایران پراکنده و سازمانیافته نیستند بی معنی است زیرا آنها در طرف مقابل نیروی را نمی بینند که بتوانند رهبری لازم را برای آنها نیز مهیا کند. منافع طبقاتی امروزی مجاهدین خلق دیگر آن منافع خرده بورژوازی سابق زمان رژیم گذشته نیست و نمی توان انتظار رفتار مشابه آن سالها را از آنها داشت.
خرده بورژوازی که خود را هنوز در بقایای مجاهدین خلق می بیند خواهان پایان انحصار قدرت توسط بورژوازی مرتجع بازاری می باشد که امکان دفاع از منافع طبقاتی خرده بورژوازی را به آنها بدهد. رفتار احزاب و سازمانهای سیاسی ناشی از منافع طبقاتی می باشند که آنها نمایندگی منافع آنها را برنامه سیاسی خود کرده اند.
سازمانهای خرده بورژوازی چپ سابقی نیز که سالها خود را حامی پرولتاریای ایران می دانستند اکنون به خادمان درجه دو بورژوازی لیبرال و سکولار ایران شده اند و این نیز ناشی از ماهیت نوسانی و دوگانه خرده بورژوازی می باشد.
باید به سازماندهی و تشکل پرولتاریای ایران همت کرد که تنها راه جلوگیری از فروپاشی هر چه بیشتر خرده بورژواهای سابق فدایی و مجاهد می باشد.
در شرایطی که پرولتاریا ایران فاقد احزاب سیاسی توانایی خود می باشد شکوه و تاسف از سمت گیری خرده بورژواهای مذهبی بی معنی می باشد!
۴۵۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۱       

    از : سیامند

عنوان : پیش از توجه به گوینده، می بایست گفته را سنجید !
در یکی دو روز اخیر از طریقِ یکی از مبارزین اخیراً «ضد امپریالیست»، که پوتین سربازی به پا شتابان در پی یافتن راهی برای بازگشت به «میهن عزیز» است تا در کنار «جان برکفان همیشه در سنگر» علیه امپریالیسم امریکا وارد مبارزه ی حزبی و کمونیستی از نوع «کارگری» سابق بشود، مورد لطف قرار گرفتم، لینک مطلب آقای سیمور هرش با جمله ای «پینگلیش» مبنی بر «ebrat begirim» دریافت کرده و مورد «ارشاد» قرار گرفتم !
قبل از هر چیزی باید تمام قد به احترام آقای هرش از جا برخاست و آنچه را که در همه ی سالهای پیشین انجام داده مورد احترام قرار داد. فراموش نباید کرد، کشتار مای لای در ویتنام، فراموش نباید کرد زندان ابوغریب در عراق و ... در همه ی این موارد نقش پررنگ سیمور هرش را.
اما جدا از احترام در خور و واجبی که نام سیمور هرش برمی انگیزد، برخی مواقع به مضمون نکات طرح شده توجه کردن نیز، موجب می شود که در میان اخبار و اطلاعات ارائه شده که الزاما همه از نوع واقعی نیستند و همانطور که ویژگی شغل ایشان است، برخی می تواند غیرواقعی و ناشی از اطلاعات غیرواقعی باشد، بتوان سره را از ناسره جدا کرد.
میانگین سنی افراد سازمان مجاهدین خلق برپایه ی همه ی شواهد و همه ی داده های واقعی، در محدوده ای میان ۴۰ تا ۷۰ سال است. بخش بزرگی از نوجوانان و جوانانی که در محدوده ی انقلاب بهمن به این سازمان پیوستند، الان به این رده ی سنی پاگذاشته اند، از سوی دیگر نوع و نحوه ی گزینش سیاست های مجاهدین در سه دهه ی اخیر طوری بوده، که نه موجب اقبال عمومی و قشر جوان، بلکه موجب گریز و دوری گزینی از آنها بوده است، در نتیجه بخش عمده ی نیروهای موجود این سازمان در محدوده ی سنی ۴۰ و یا حتی بالاتر از این سن هستند.
حال شما تصور کنید، پنتاگون و سیای امریکا در صحرای نوادای امریکا پایگاهی ساخته و به آموزش نظامی مجاهدین (آنهم مجاهینی که در دو دهه ی اخیر خود ارتشی با ساز و برگ کافی در اختیار داشته و شمار بزرگی عملیات بزرگ نظامی انجام داده اند) پرداخته و قرار است از آنها چریک هایی بسازد که بروند و در ایران ترور و عملیات نظامی انجام دهند.
در این شرایط سنی و با توجه به داده های برشمرده بیشتر باید به یک خانه ی سالمندان فکر کرد تا یک پایگاه آموزش نظامی !
آقای هرش می تواند در این زمینه از کمبود اطلاعات رنج ببرد و ساختار سازمان های سیاسی ایرانی را به دقت نشناسد، که امری است کاملا طبیعی و قابل درک، اما خوانندگان ایرانی، آنهایی که دستی بر آتش جنبش سه دهه ی اخیر ایران داشته اند چطور ؟ راستی مترجم این مطلب چطور ؟ آیا پیش از ترجمه ی این مطلب و در بوق گذاشتن آن لحظه ای فکر کرده که این ادعای آقای هرش تا چه حد می تواند با واقعیات موجود همخوانی داشته باشد ؟ آیا همین که امضای سیمور هرش پای مطلبی باشد، می تواند صحت آن مطلب را نیز تضمین کند ؟
۴۵۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۱       

    از : احمد صبوری

عنوان : حیف حنیف و محسن و رضائی و شریف چه آرزوها که سوخته در این دشت
آقای اصلی

با شما موافقم . متأسفانه کامنت های من درج نمی شود این هم احتمالأ سانسور خواهد شد. شکی نیست که باند انتقام جوی تشنه قدرت رجوی همدست دست راستی ترین و فاشیست ترین جریان های غربی است. باید از بکار بردن صفاتی از قبیل سازمان و یا گروه سیاسی برای این جریان اجتناب شود. اینها تمام مختصات یک کالت خرافاتی را دارا هستند . باید نیروهای سیاسی چپ گرای ما برای یکبار این باند را در تمامیت آن محکوم کنند . تا کی باید ساکت نشست و اینها در جنون و دیوانگی و بی پرنسیپی حد و مرزی نشناسند. اینها ترمز بریده اند و می خواهند ملتی را با خود به قهقرا ببرند . بلی خواهند گفت که تضعیف رجویست ها حمایت از رژیم ارتجاعی ضد انسانی اسلامی است.رک بگوئیم که رجویست ها بدون رو در واسی ابدأ بهتر از رژیم فعلی نیستند شاید هم در نهایت بدتر هم باشند.
حیف حنیف حیف سعید محسن حیف رضائی ها حیف موسی خیابانی همه حیف شدند چه آرزوها که سوخته در این دشت
۴۵۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : واژگونگی فرقه حضرت!
حتی اگر اگر زنده یاد جرج اورول هم زنده بود و داستان رجوی و فرقه اش را می دید - به حیرتی باز هم عمیقتر می افتاد و بیشک بعضی قسمتهای ۱۹۸۴ را بازنویسی کرده و شدیدتر و عجیبترش می پرداخت!

در دنیای وارونه و واژگونه حضرت مسعود و همسر "مهر تابانشان" و سه چهار هزار روبات و اسیر باقیمانده - که در آن "بفرموده" عین آب خوردن شب روز و چپ راست و پایین بالا نامیده می شود - صد البته باید هم امثال سیمور هرش و کریس هجز بشوند "قلم به مزد" - و آنوقت امثال جان بولتن و دانیل پایپز و نئوکانها بشوند "سمبلهای آزادگی و شرافت" و "دوستان واقعی مردم ایران" و..... بله - اگر چیزی غیر از اینها از حضرت مسعود و بارگاهشان می شنیدیم و می دیدیم تعجب آور و شگفت انگیز می بود. این است بلایی که حضرت مسعود خان و دستهای گرداننده اش سازمان یادگار حنیف و دوستان آوردند ... بلایی که شاید ده ساواک قادر به انجام آن نبودند!!

سالهاست که فکر می کنم بزرگترین نفوذی در سازمان مجاهدین شخص رجوی بوده است - شکسته در زیر شکنجه ساواک و سیا و اسراییل و سپس "بازسازی شده" برای کارهای عمیق و طولانی - "کاندیدای منچوری" قابل هدایت و کنترل!
۴۴۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : این اعتراف به...
معلم نیست که این شو‌های سیاسی برای چه منظوری صورت می‌گیرد .حتی اگر تمام این سخنان درست باشد ، سیاست آنها دخالت در امور , داخلی ایران،تعلیم تروریست و نقض تمامی‌ حقوق بین المللی است . اگر این اعتراف از طرف حکومت ایران و یا هر کشوری در جهان علیه آمریکا و یا اسراییل انجام گیرد , واکنش آنها نسبت به آن حکومت تروریست پرور چه می‌توانست باشد ؟
۴۴۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۱       

    از : سیما محسنی

عنوان : مزدوران ملاها
آقای سیمور هرش نیز مثل ملاهای جنایتکار در آرزوی قلع و قمع مجاهدین هست قلم مزدوری مثل سیمور هرش جاده صاف کن مرتجعترین حکومت تاریخ ایران هست.
۴۴۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست