از : علی خ
عنوان : ترول و کامنت های بی ربط
پیشنهاد من به رفیق این است که از آقای فواد تابان (محسنی) بخواهند بخش کامنتهای مقالاتشان را ببندند. واقعا و با عرض پوزش هر چه این کامنتها را خواندم ارتباط آنها را با اصل مقاله نفهمیدم. گویا این مقاله دارد درباره آگاهی صحبت می کند اما خوانندگان گرامی مثل همیشه حرف خودشان را میزنند.
بعد می گویند چرا نوشته مردم اندر حسرت فهم درست
من سواد سیاسی و فلسفی خودم آنقدر نیست که درباره این مفاهیم اظهار نظر کنم و تا حالا هم کامنت ننوشته ام اما واقعا با این کامنتها اعصاب آدم خراب می شود. یکی نمی پرسد که چه؟
یکی نمی پرسد بابا مگر جز این است که کامنتها را برای اصل مقاله و نقد و نظرهای کوتاه گذاشته اند؟
ترول (Troll) یک اصطلاح اینترنتی است و به کسانی اطلاق می شود که در جوامع آنلاین مثل فرومها یا بخش کامنت های یک سایت، پیامهایی بیربط، ناراحت کننده و فتنه آمیز ارسال می کنند با این هدف اصلی که بقیه را وادار به عکسالعملهای احساسی کنند و باعث بحثهای بیربط به موضوع اصلی شوند. این کلمه می تواند هم به شکل اسم برای فرد ارسال کننده بکار رود و هم به شکل فعل برای خود عمل (مثلا ترولورزی یا ترول کردن). در این باره که چرا بعضی ها ترول ورزی می کنند نظرات مختلفی هست ولی سندروم های رفتار ضداجتماعی و حس کنترل بر احساسات دیگران از طرف آدمهای ضعیف، از تئوریهای ارائه شده هستند.
۴۵۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۱
|
از : ع وطن خواه
عنوان : چپ ایران در یخبندان بعد از جنگ سرد
جناب آقای سالاری
با درود و آرزوی موفقیت
من نمی دانم موضوع بر سر چیست اما فکر میکنم شما نوشته رفیق را به دقت نخوانده اید و به واژه "بخشی از چپ" دقت نفرموده اید. شما که نمی خواهید زبانم لال چپ ایران را در حوزه های ادبیات و فرهنگ و هنر و موسیقی و شعر بسیار غنی و سرشار از دانش بدانید؟
دوست عزیز توجه کن هنوز چپ ایران دلش به آهنگ آفتابکاران چریک های فدائی خلق خوش است. یک موسیقی دان در عرض سی و چند سال گذشته از چپ بیرون نیامده است. یک نویسنده داستان و رمان و البته در سایر زمینه ها نیز این فقز وجود دارد. بعد از زنده یاد غلامحسین ساعدی و داستان و نمایشنامه نویسی در ایران متوقف شد. بعد از شاملو انگار عصر یخبندان آغاز شده. سینما که قربونش برم کلن در ید لیبرالهاست. از نقاشی و غیره نگو که دلم کباب است. بله شاید بتوان گفت که استبداد و دیکتاتوری مانع از رشد فرهنگ بوده است اما مگر نیما و شاملو و هدایت و فروغ و اخوان در سوئیس زندگی می کردند. آنان نیز با استبداد شاه و شیخ مواجه بودند. در مقایسه با کمونیست های روسی چپ ما فقیر که نیست هیچ درمانده هم هست. این واقعیت را باید قبول کرد. مضاف به این که چپ های در تبعید همیشه با استفاده از دموکراسی های لیبرالی این موقعیت را داشته اند که باری به هر جهت کاری انجام دهند اما من که خبر ندارم. یک داستان یا یک فیلم بین المللی. چپ ایران در دوران یخبندان بعد از جنگ سرد هنوز برای مبارزه در زمینه های مختلف خود را گرم نکرده است.
۴۵۵۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : تکبر تا راس برج ایفل!
آیا ما حق داریم به خوانندگان و مخاطبان نوشته های خود توهین و پیشداوری کنیم از آنچه را که ما فقط قدری بیشتر میدانیم و نزد آنان هنوز ناشناخته است؟
اسیر تکبر علمی، احساس چخبختیاری و خودبزرگ بینی خارج از محدوده! - به نظر میآید همچون آخوندهای آشنای فرهنگمان خمیرمایه های نافروتنی و غرور و خود بزرگ بینی در برخی نویسندگان پرکار عصر دموکراسی گرایی هنوز بدجور زنده است! با گفتن مغلطه های توهین آمیز موجود در فرهنگ مغرور پرور آخوندی «کلمن الناس علی قدر عقولهم»، یا تکلمه های منبر محور فرهنگ امامان که « ما و امامان در سطح عقل و شعور حضارمان وضع و نصیحت می کنیم» و یا عبارت شیخی، سلطانی، ولایی، همایونی حضرت عالی شان که گاتا و امرنامه صادر میکنند که:
« بله! میدانم که "دوستان" حتا نام کتابهایی را که در رفرنس – فیالمثل – مقالات سعدی شناسی من آمده است، نشنیدهاند و نمیتوانند این اسامی را تلفظ کنند. این هم لابد از فقر نظری بخشی از چپ ایران است که به شعر و ادبیات گذشتهی خود آشنا نیست. آنان میتوانند در یک برههی زمانی دستکم سی سال از مطالعهی پوشکین شروع کنند و با گورکی به پایان برسانند و نظرات لنین و بلینسکی و چرنیشفسکی و خراپچنکو را دربارهی فرمالیستها و رمانتیکهای روسیه بخوانند. سخت است. میدانم. "فعالیت کارگری و سوسیالیستی" اجازهی سر خاراندن نمیدهد! میدانم. اما میشود کمی از گشت زنی در فیس بوک و کامنت نویسی ربط و بی ربط گذشت و به عنوان حامی فعالان کارگری زیر تیغ وارد مبارزهی مادی طبقهی کارگر شد. هر چند از راه دور! من چه کنم که سعدی پل الوار و لویی آراگون را نمیشناخت و به جای تحصیلات در آکادمی مسکو، به نظامیهی بغداد رفته بود و با اشاعره آشنا شده بود؟ هر چه می گویم به قدر فهم توست - مردم اندر حسرت فهم درست » زهی تکبر تا راس برج ایفل!
زهی قدری فروتنی!
۴۵۵٨۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : سعید فرد
عنوان : سئوال جمعی از دانشجویان از اداره کار ؟
سئوال من این است
اگر کسی که سالها به قول خود کارگر چاپخانه بوده و قرنها مطالعه سوسیالیستی و کمونیستی داشته در زندان با آقای فرخ نگهدار پلمیک کرده و خود را بالاترین مرجع جنبش کارگری ایران می داند در اعتراض به بورژوازی خودی به بورژوازی نخودی شکایت کند آیا درجه آگاهی طبقاتی اش با چه معیاری قابل اندازه گیری است. مثلا اگر کسی از استتثمار دولت ایران و وزارت کار برود جلوی اداره کار یا آی ال او ی آمستردام اعتصاب غذا کند آیا بازهم به انکشاف آگاهی طبقاتی یاری کرده است؟
خواهش می کنم جواب بدهید و من را از گمراهی در بیاورید. این سئوال تنها من یک نفر نیست. سئوال یک جمع دانشجوئی است؟
ممنون می شویم که کامنت را درج کنید؟
۴۵۵۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : رسول آرمین
عنوان : آرشیو اندیشه و پیکار
به همه کسانی که جنبش فدائی را چپ سنتی و پوپولیست می دانند و زمانی که رفقا حمید اشرف و احمد زاده و پویان و صفائی و تقی شهرام و جواد قائدی مبارزه می کردند این ها در عالم هپروتی بودند و حالا نیز تنها رسالتشان هجو مبارزان واقعی جنبش کارگری است و خود در کافه ها و پشت کامپیوترها دارند مثل اشباح سرگردان می چرخند توصیه می کنم برای یاد گرفتن مناظره و نقد سیاسی به آرشیو بحث و گفتگوهایی که در انتهای این مقاله به آنها اشاره شده مراجعه کنند تا لااقل اگر سطح پرنسیپ خود را ارتقا نمی دهند یاد بگیرند که چگونه می توان یک نظر یا سازمان را قبول نداشت اما آن را نقد کرد. کامنت پراکنیها و ناسزا گفتن به چپها که چرا در این تلویزیون و آن تلویزیون مصاحبه می کنند همه ناشی از عقده های بازشده یک دوران انزوای طولانی است.
۴۵۵۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : سین و سین و..
عنوان : «کامنت نویسی ربط و بی ربط »
باز جای شکرش باقی ست که آقای قره گوزلو در هر نوشتهً جدیدی عطف توجهی به نقدها و کامنتهای گذشته کرده و در حد توانش در جهت اصلاح و تمیز کردن مواضع گذشته و ادبیاتش برمی آید؛ اگرچه در لفافه و کنایه و گاهی مزاح و بی مخاطب و غیرمستقیم(گویی پاسخ انتقاداتی را می دهند که یکهو به ضمیرناخودآگاهشان ظهورکرده) ، ولی به هرحال همین «اشاراتی» از «برای احترام» هم که شده هدف نقدها و کامنتها را تا حدودی برآورده می کند. حال چه اهمیت دارد که خود ایشان
گفته و نوشته باشد یا کسی از موافقان ایشان از «قول ایشان» کامنت گذاشته باشد که «ایشان عادت به خواندن کامنتها و نقدها ندارند». به هرحال «دروغگو فراموشکار می شود » و نمی داند که دم خروس را که نمی شود تا ابد پنهان نگه داشت. متأسفانه چپ بودن برای بعضی ها انگار «خود را به کوچه علی چپ زدن»
معنا می دهد.
اما آقای قره گوزلو نباید از نقدها و «کامنت نویسی ربط و بی ربط » نگران بشوند و زبانم لال چیزها و فکرهای بد به دل شان راه بدهند. چون در حقیقت نقدها و کامنتها
بدخواه ایشان نیستند بلکه از سر دلسوزی و «احترام» ، قصد راهنمایی دارند. در واقع بعضی نویسنده ها باید از نقدها و کامنت ها ممنون هم باشند که بالاخره «ایشان را به بازی »گرفته اند.
ما ان چه را که شرط عقل است گوییم تو خواه از آن پند گیر خواه ملال.
۴۵۵۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : حمید رضا فروتن
عنوان : امید به سوسیالیزم
تا آنجا که من می دانم میان مارکسیست ها این موضوع پوزیتیویزم همیشه مسئله ساز بوده است. واقعیت این است که وقتی ما رسیدن به سوسیالیزم را حتمی می دانیم و در تئوری دیلکتیک تاریخی خود از حلقه های پنجگانه دفاع می کنیم که یکی به دنبال دیگری آمده است در درک خود از تاریخ دچار پوزیتویزم میشویم. این امر تا آن جا که به قول جناب قراگوزلو ما را منفعل نکند و با امید به یک منجی معطل و علاف نسازد فی نفسه امیدواری شرافتمندانه ئی است. هر چند باید میان سوسیالیزم و دیدگاه های مذهبی همیشه مرزی قائل شد وگرنه به سادگی در مهدویت فروم می افتیم. این نظر را نمی دانم تا چه حد می توان ترویج کرد.
زمانی زنده یاد خسروگلسخری هم در دفاع از کمونیزم خود به عدالتی که در اسلام آموخته بود اقتدا می کرد. مجاهدین م. لام هم از اسلام به کمونیزم رسیدن. به هر حال همیشه میان تئوریهای منجی شباهت هائی بوده است. همه بشارت عدالت می دهند. یکی با شمشیر دیگری با زور طبقه کارگر.
۴۵۵۵۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : ساسان
عنوان : نه هر گردی گردوست
حتا واجب است که برای شناخت و سنجیدن وضعیت اجتماعی/ سیاسی یک جامعه ای باید ادبیات گذشته و تاریخ آن جامعه را دانست وشناخت. اما این برای پیشبرد و ارتقاء وضعیت کنونی جامعه باید مورد استفاده قرار گیرد نه توجیه و کمک به
ایدئولوژی رژیم حاکم ، خصوصا که آن رژیم استبدادی / خرافی نظیر ج.ا. باشد
. مثلا سوء استفاده از تعلقات مذهبی / شیعی سعدی و حافظ برای توجیه
حکومت ایدئولوژیک و خرافه پرور
ج.ا. هیچ ربطی به ترقیخواهی و مارکسیسم ندارد.
۴۵۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : سعید- ساسان- آزاده آرین
عنوان : ابن خلدون بنیانگزار جامعه شناسی
لنین در جواب فوتوریست هائی همچون مایاکوفسکی که به پوشکین حمله می کردند آنان را فرا می خواند به خواندن پوشکین و بارها یاد آور می شد که بدون پوشکین امکان ظهور ماکسیم گورکی نبود. آقای قراگوزلو در یک کتاب و مقاله درباره پوشکین و حافظ و گوته به این ارتباط اشاره کرده و شرح مبسوطی به دست داده است. من خود از هوادران بی برو برگشت اشعار رفیق سعید سلطاپور هستم اما نمی شود به گذشته شعر فارسی بی تفاوت بود. کاپیتال مارکس سرشار است از شعر و اسطوره. تا چپ ایران بخواهد فردوسی و ناصرخسرو و سعدی و حافظ و .... را بشناسد کره زمین از مدار خود خارج شده است. احساس نویسنده را درک می کنم. چپ ما چند تا جمله کلیشه ای یاد گرفته و مرتب آن را تکرار می کند. خوب این ها را که دانش آموزان کودکستانی هم می توانند حفظ کنند و تحویل دهند. در ایران شهر و ادبیات جایگزین فلسفه و تاریخ شده است و ما نمی توانیم بدون آشنائی با سعدی و حافظ بدانیم که مناسبات تاریخی عصر مغول چگونه بوده است. اما یک موضوع بسیار مهم که باعث دلخوری رفیق قراگوزلو شده این است که برخی فکر می کنند سعدی باید در تفسیر ماتریالیزم تاریخی شعر می گفته است. البته خود نویسنده جواب مناسبی به این افراد خشک فکر و دگم داده است. به قول استاد شاملو " من مجبور شدم برای فهمیدن کنه زبان فارسی قران را چند بار بخوانم و به کتب مقدسی مانند انجیل مراجعه کنم" نمی دانم چند نفر از چپ های ما ابن خلدون را میشناسند اما حالا که یک انسان متفکر پیدا شده و دارد از جامعه شناسی سنتی ابن خلدون تحلیل ارائه می کند بجای استقبال ناگهان با یک موج مواجه می شویم. اینها درد است
سعید- ساسان- آزاده
۴۵۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : امیر هدایتی
عنوان : آیا این پوزیتویسم است یا نه؟
کارل مارکس، زندگی نامهی مختصر مارکس و شرح مارکسیسم
لنین
ترجمهی سهراب شباهنگ
"مارکس اجتناب ناپذیری تحول جامعهی سرمایه داری به جامعهی سوسیالیستی را کلا و منحصراً از قانون اقتصادی حرکت جامعهی معاصر استنتاج می کند. ...نیروی محرک فکری و اخلاقی [معنوی] و مجری فیزیکی این تحول، پرولتاریا است که خودِ سرمایه داری او را پرورش داده است."
بخشی از رساله لنین در زندگی نامه مارکس را نقل کردم. با نام مترجم. با توجه به این که آقای قراگوزلو در بخشی از نقد خود مارکس را در یک برهه از تفکرات خود متمایل به پوزیتویسم دانسته بود و این پوزیتویسم را تا انترناسیونال دوم و متعاقب آن بر مارکسیزم ارتدوکس نیز حاکم نسته و از انحرافات مارکسیزم خوانده است و با توجه به این که در این مقاله نیز بار دیگر به همین پوزیتویزم در انترناسیونال دوم اشاره شده است از دوستان عزیزی که به بحث های تئوریک علاقمندند می خواهم به این انتقادات وارد شوند و تا می توانند از قداست بخشیدن و ایدئولوژک کردن سوسیالیزم پرهیز کنند
این فقط یک راهکار است.
۴۵۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۱
|