سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نقد علمی دین؟! - فرهاد آگاه

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : میم حجری

عنوان : واکنشی به اندرزهای آقای فرهاد آگاه
فرهاد آگاه
متأسفم
خواننده محترم که از فریب عوام سخن می گویید:

حضرت فرهاد آگاه، میم بر آن بود و بر آن است که پوزیتیوست ها عوامفریب اند.
البته پوزیتیویست های وطنی می توانند تجسم دیالک تیکی از خودفریبی و عوامفریبی باشند.
میم نگفته بود که پوزیتیویست ها قادر به فریب همه اند و لذا تأسف جنابعالی بیجا ست.

فرهاد آگاه
ثانیا ابتدا مقاله را دوباره بخوانید و بپذیرید که صرفا در صورت منطقی بودن معقولات هر عقلی است که می توان به آن عقل اعتماد کرد و نیز در تعریف اصطلاحاتی که بکار برده اید، تعمق کنید و بعد آنها را در ایراد به مقاله من بکار ببرید.

ما این حکم حضرت فرهاد را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
فرهاد
ثانیا ابتدا مقاله را دوباره بخوانید

خیلی ممنون از واکنش به نظرات مطروحه از سوی میم!
میم وقت و حوصله برای حتی یکبار خواندن این جور نوشته ها را هرگز نداشته است، چه برسد به دوبارخوانی آنها.
او فقط احکام و مفاهیمی از فرازی از نوشته شما را مورد تأمل قرار داده بود، همین و بس.

فرهاد
صرفا در صورت منطقی بودن معقولات هر عقلی است که می توان به آن عقل اعتماد کرد!

عوامفریبی حضرات پوزیتیویست رفته رفته رو می شود:
«معقولات هر عقل» بنظر حضرات در صورتی که «منطقی» باشند، قابل اعتمادند!
حالا سوال ناقابل زیر پیش می آید و سینه سپر می کند:
پس «استدلال تجربی» مورد نظر حضرت فرهاد در حکم قبلی مبنی بر اینکه « اولا چون اساس دین علمی نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی است»، چی می شود؟
منطقی بودن معقولات هر عقل را که نمی توان با یک من سریش به «استدلال تجربی» کذائی چسباند!
فرهاد
و نیز در تعریف اصطلاحاتی که بکار برده اید، تعمق کنید!
خیلی ممنون از نصیحت خیرخواهانه حضرت فرهاد!
خود حضرات پوزیتیویست چی؟
خود حضرات نباید روی مقولات و مفاهیم استاندارد فلسفی و نه اصطلاحات کشکی تآمل کنند؟
فرهاد
و بعد آنها را در ایراد به مقاله من بکار ببرید.

پوزیتیویست ها روی مطلبی که می نویسند، فکر می کنند و یا بی خیال تفکرند؟
مگر میم در انتقاد از فراز یاد شده از نوشته شما، از چیزی دیگری به غیر از مفاهیم و مقولات و متد و تئوری خارائین فلسفه علمی استفاده کرده بود؟

فرهاد آگاه
با لغت بازی بدون تخصص در علم نمی توان دعوی علمی نوشتن کرد!

به رابطه این حکم حضرت فرها با حکم قبلی شان باید دقت کرد و تعجب کرد:
کسی که تعمق روی اصطلاحات و کاربست آنها در مقاله خود را اندرز می داد، اکنون از لغت بازی دم می زند و به تحقیر علمیت تفکر میم می پردازد!
فرهاد آگاه
ثالثا شالوده و ... مصطلحات فارسی و فوندامنت معنی لاتین "اساس" اند!

حضرت فرهاد که قصد غیبگوئی ندارند:
میم نوشته بود اساس به چه معنی است و اساس دین چیست و کجا ست؟
و این پاسخ ایشان است.

این بدان می ماند که از کسی بپرسی:
«علم چیست؟»
و او جواب دهد:
«علم از مصطلحات فارسی است و ساینس معنی انگلیسی علم است!»
فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی) می تواند در صورت تأیید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمداد شوند.

به فرمولبندی تق و لق حضرات پوزیتیویست باید دقت کرد و به عوامفریبی عالم نمایانه شان به آسانی پی برد:

فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست!

به چه دلیل منطقی و تجربی «شناخت حسی در علم معتبر نیست؟»
بدون وساطت بی چون و چرای حواس پنجگانه چگونه می توان چیزها، پدیده ها و سیستم ها را تشخیص داد؟
کسانی که دم به دم از تجربه تحریف و مسخ و مثله گشته در صنایع ایدئولوژیکی پوزیتیویسم دم می زنند، منکر شناخت حسی اند، شناخت حسی ئی که منبع و سرچشمه هر تجربه ای است.
فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی) می تواند در صورت تأیید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمداد شوند.

این حکم پرطمطراق حضرت فرهاد نیز باید نخست تجزیه و بعد تحلیل شود:

فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست
چرا و به چه دلیل، علم با شناخت حسی ناسازگار است؟

اگر به قول حضرت فرهاد، تجربه اساس علم است، چرا داده های حسی که اساس شناخت تجربی را تشکیل می دهند، باید در علم معتبر نباشند؟
شناخت تجربی همیشه و همه جا دست در دست با شناخت حسی می رود.
شناخت تجربی مورد نظر حضرت فرهاد در حقیقت تلنبار و تسلسل و توالی شناخت های مکرر حسی است.
شناخت تجربی که از آسمان نازل نمی شود تا عوامفریبانه تجلیل شود و بر تخت انتزاعی خدایان نشانده شود.

مراجعه کیند به دیالک تیک حسی و عقلی، دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی) در تارنمای دایره المعارف روشنگری

فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار

«تجربه مکرر و قابل تکرار» دیگر چه اصطلاحی است.
چیزی که بکرات تجربه می شود، مثلا آتشی که بکرات دست بنی بشر را می سوزاند، چگونه می شود در «قابلیت تکرار» آنها تردید کرد؟
و اگر چنین است، پس برای چه باید میان تجربه مکرر و قابل تکرار فرق گذاشت و به بهانه این دگم (جزم) به انکار علمیت تجارب مزاحم پرداخت؟
فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی)

حضرات پوزیتیویست اکنون تعریف «علمی و منطقی» خاص خود را از مقوله «عینی» ارئه می دهند:
عینی بزعم حضرت فرهاد به چیزی اطلاق می شود که قابل تکرار باشد.
میم با اجازه حضرت فرهاد تعریف دایره المعارفی مختصری از مقوله عینی (اوبژکتیف) ارائه می دهد:

عینی (ابژکتیف) به چیزی اطلاق می شود که مستقل از سوبژکت منفرد باشد و مستقل از شعور او وجود داشته باشد.
عینی (ابژکتیف) در فلسفه مارکسیستی به دو معنی مختلف بکار می رود:

۱
به معنی وجود عینی

وجود عینی داشتن چیزی و یا پدیده ای به این معنی است که آن چیز و یا پدیده مستقل از سوبژکت منفرد و مستقل از شعور او وجود دارد.
بنا بر این تعریف، مثلا قوانین طبیعی و یا مناسبات اقتصادی هر فرماسیون اجتماعی معین، وجود عینی دارند.

۲
مفهوم «عینی» در تئوری شناخت

ما در رابطه با شناخت انسانی از محتوا و خصلت عینی آن، از عینیت (ابژکتیویته) آن صحبت می کنیم.
عینیت شناخت در آن است، که سوبژکت شناخت واقعیت عینی را بطور عینی (اوبژکت) منعکس می کند، به عبارت دیگر شناخت با ابژکت شناخت (شناخت سیب با خود سیب انطباق دارد) انطباق دارد.

فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی) می تواند در صورت تأیید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمداد شوند.
چیزی که بکرات تجربه می شود، به عنوان مثال، آتشی که بکرات دست بنی بشر را می سوزاند، « می تواند در صورت تأیید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمداد شوند.»

حضرات پوزیتیوست که با لغات «تجربه مکرر و قابل تکرار و تجربه مرتب» قصد لغت بازی ندارند، بلکه در نهایت حسن نیت، فقط می خواهند به تفکر علمی اشتغال ورزند!

خوب فرق تجربه مکرر با تجربه مرتب چیست؟
تجربه سوزش با آتش تجربه مکرر است و یا تجربه مرتب؟

خوب تجربه مکرر سوزش آتش برای اثبات سوزانندگی آن کافی نیست؟
سوزانندگی آتش حتما باید با تجربه مرتب تأیید شود تا علمی تلقی شود؟

فرهاد آگاه
رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی) می تواند در صورت تأیید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمداد شوند.

تجربه مرتب یعنی آزمایش علمی؟
آزمایش در قاموس حضرات پوزیتیویست به چه معنی است؟

میم با اجازه حضرت فرهاد تعریف دایره المعارفی مختصری از مقوله آزمایش ارائه می دهد:

آزمایش عبارت از روشی است که طی آن بر روندهای واقعیت عینی بطور سیستماتیک و منظم تأثیر گذاشته می شود و با تحلیل نظری شرایط تأثیرگذاری و نتایج حاصل از تأثیرگذاری، معارف جدیدی کسب می شود و یا معارف جدید بطور قانع کننده ای اثبات می شود.
این تأثیرگذاری ها می توانند بسته به اوضاع و احوال مربوطه، بی واسطه و یا با واسطه (یعنی بوسیله لوازم آزمایشگاهی و یا روندهای عینی ـ واقعی دیگر) صورت گیرند.
هر آزمایشی ـ در هر حال ـ تأثیرگذاری بر واقعیت و تغییر آن را در بر دارد.
تأثیرگذاری می تواند یکبار صورت گیرد و یا از انواع استوشاستیکی و یا قانونمند تأثیرگذاری تشکیل یابد.
معلوم نیست که علمای پوزیتیویست وطنی از قبیل حضرت فرهاد، اعتنائی هم هر از گاهی به فرهنگ فلسفی دارند و یا تنها از یاوه های محفل وین تغذیه معنوی می کنند؟

فرهاد آگاه
خامسا علم همواره ترکیبی "دیالکتیکی" (محتوی اضداد اما نه متناقض!) از تجربه و نظریه است اما تجربه نه انفرادی بلکه "اجتماعی" و مکرر و قابل تکرار باید باشد و نظریه باید محتوی انسجام منطقی و هم در خود و هم نسبت به نتایج تجربی دیگر نامتناقض باشد.
اول در مقدمات منطق و علم تعمق کنید بعدا انتقاد بکنید تا نقد شما مفید و سازنده باشد.

این حکم حضرت فرها را هم باید نخست تجزیه و بعد تحلیل کرد:
فرهاد آگاه
علم همواره ترکیبی "دیالکتیکی" (محتوی اضداد اما نه متناقض!) از تجربه و نظریه است

علم چیست؟
علم عبارت است از سیستم معارف دم به دم توسعه یابنده که از پراتیک اجتماعی سرچشمه می گیرد.
معارف علمی به خواص ماهوی، پیوندهای علی (علت و معلولی) و قانونمندی های طبیعت، جامعه و تفکر مربوط می شوند و در فرم مفاهیم، مقوله ها، تعاریف مقداری ، قوانین، تئوری ها و فرضیه ها تثبیت می شوند.

خوب به زعم حضرت فرهاد، علم ترکیبی دیالک تیکی از تجربه و نظریه (تئوری) است.
اکنون باز این سوال پیش می آید که در ادعای ایشان مبنی بر اینکه «نقد علمی متکی بر استدلال تجربی است»، نظریه (استدلال نظری و یا تئوریکی و یا عقلی منطی) کجا می ماند؟
شناخت نظری و یا تئوریکی خطه خاص خود را دارد و جفت دیالک تیکی شناخت تجربی است.
به هما نسان که شناخت عقلی جفت دیالک تیکی شناخت حسی است.
حضرت فرهاد ظاهرا معنی دیالک تیک را هم نمی دانند.

فرهاد آگاه
خامسا علم همواره ترکیبی "دیالکتیکی" (محتوی اضداد اما نه متناقض!) از تجربه و نظریه است

«دیالک تیکی» بنظر حضرت فرهاد محتوای اضدادی است، که متناقض نیستند!
خواننده افکار پوزیتیویست ها اگر محتاط نباشد، می تواند جنون بگیرد.
«اضدادی که متناقض نباشند»، کجا یافت می شوند:
دیالک تیک یعنی همزیستی ستیزمند اضداد!
دیالک تیک یعنی وحدت و «مبارزه» همزمان اضداد!
وقتی از دیالک تیک فرم و محتوا سخن می رود، منظور همبائی ستیزمند فرم و محتوا ست.

فقط احکام اند که نباید بلحاظ منطق، متناقض باشند و گرنه هستی جولانگاه ووسیع دیالک تیک است:
تناقضی که در منطق بدرستی ممنوع است، در طبیعت، منطقی ترین چیزها ست.
مثلا دو حکم زیر متناقضند و بلحاظ منطق فقط یکی از آندو می تواند درست باشد:
بلندی برج وین ۸۰ متر است!
بلندی برج وین ۱۸۰ متر است!

اما تضاد پروتون و الکترون در هر ذره اتمی، به عنوان مثال، امری عینی و اجتناب ناپذیر است.
ببرکت همین تضاد دیالک تیکی است که هستی تحول می یابد.
تضاد دیالک تیکی موتور حرکت هر چیز است!

فرهاد آگاه
اما تجربه نه انفرادی بلکه "اجتماعی" و مکرر و قابل تکرار باید باشد.

درد و بدبختی کم داشتیم، اینهم بدان اضافه شد:
اولا ضد منفرد نه اجتماعی، بلکه عام است:
مثال:
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام!

ثانیا ضد اجتماعی نه انفرادی، بلکه خصوصی است:
مثال:
مالکیت اجتماعی و مالکیت خصوصی!

بزعم حضرت فرهاد، تجربه نباید انفرادی باشد، بلکه باید اجتماعی باشد و ضمنا مکرر باشد و علاوه بر آن، قابل تکرار باشد تا مورد قبول حضرات پوزیتیویست قرار گیرد.

وقتی از عوامفریبی پوزیتیویستی و نئو پوزیتیویستی سخن می رود، منظور همین است:
فردی (انفرادی، به زعم حضرت فرهاد) و اجتماعی همیشه دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند:
دیالک تیک فرد و جامع را.

هرکس به تنهائی چیزی را تجربه می کند و چون جامعه بشری از افراد منفرد تشکیل می یابد، بدین طریق جامعه هم همان چیز را خواه و ناخواه تجربه می کند:

تجربه ای وجود ندارد که از گردنه دیالک تیک فرد و جامعه نگذرد.
یعنی بزعم حضرت فرهاد، فردی محض و یا اجتماعی محض باشد.
کسانی که مرتب از مبارزه بر ضد متافیزیک دم می زنند، هنری جز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) ندارند:
اجتماعی را بدون انفرادی تصور می کنند و مرتب از تفکر علمی دم می زنند!
فرهاد آگاه
و نظریه باید محتوی انسجام منطقی و هم در خود و هم نسبت به نتایج تجربی دیگر نامتناقض باشد.

فرمولبندی منظور خویش از سوی حضرات پوزیتیویست نه ردخور دارد و نه معنی روشن.
این جمله آشفته و پریشان بی معنی است.
پیش شرط معنامندی احکام، فرملبندی گرامری (دستور زبانی) درست انها ست!
به احتمال قوی حضرت فرهاد معنی تئوری (نظریه) را هم نمی دانند.
فرهاد آگاه
اول در مقدمات منطق و علم تعمق کنید بعدا انتقاد بکنید تا نقد شما مفید و سازنده باشد.

خیلی ممنون از نصایح تئوریکی حضرات پوزیتیویست!
ولی بهتر است که لطف کنند و علم را تعریف کنند تا مردم در دکه شان گنجشک خرافه را به عنوان بلبل نخرند و از عجر بلبل شان به چهجه، جنون نگیرند!
واپسین سخن:
شما اگر واقعا اهل علم اید و به تجارب بشری ارزش قائلید، ایرادات مطروحه از سوی میم را مشخصا رد کنید:
اساس دین چیست و کجاست؟
در علم و ایمان است و یا در جامعه؟
چرا دین قابل نقد علمی نیست؟
اصطلاح من درآوردی تجربی عینی یعنی چی؟
شعور تعیین کننده وجود است و یا برعکس؟
چرا طرز تفکر در کاخ و کوخ متفاوت و متضاد است؟
استدلال تجربی به چه معنی است و فرقش با استدلال علمی چیست؟
آیا استدلال تجربی کشکی پوزیتیویستی قادر به توضیح چیزها و پدیده ها ست و یا به استدلال تئوریکی (نظری) نیاز مبرم دارد؟
با تحقیر حریف که نمی توان حق به جانب از بحث بیرون رفت.
۴۵۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۱       

    از : آگاه

عنوان : تذکر آخر
خواننده محترم اگر آنچنانکه مینویسد "حوصله و فرصت خواندن اینگونه مطالب را ندارم" با اظهار نظر آبکی ( برای اینکه با طرز فکر و اصطلاحات شما مناسب است) مزاحم وقت من نشوید، چون بحث علمی (!) در صورتی میسر است که طرفین بحث پیشاپیش فرصت تعمق در علم را داشته و باین واسطه مسلط بر علم باشند. اصطلاحات بکار برده شده در نظرات شما نشان میدهند که از علم سررشته ای ندارید. لذا مزاحم علم و تجربه علمی و دیالکتیک و پوزیتیویسم نشوید. اول معانی این اصطلاحات را بخوانید و یاد بگیرید، بعد در بحث دخالت کنید
۴۵۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : مغلطه شبه علمی!
خیلی ممنون از واکنش به نظرات مطروحه از سوی من
من احکام و مفاهیمی از فرازی از نوشته شما را مورد تأمل قرار داده ام.
حوصله و فرصت خواندن این جور مطالب را ندارم.
شما اگر واقعا اهل علم اید و به تجارب بشری ارزش قائلید، ایرادات مطروحه از سوی من را مشخصا رد کنید.
اساس دین چیست و کجاست؟
در علم و ایمان است و یا در جامعه؟
چرا دین قابل نقد علمی نیست؟
اصطلاح من دراوردی تجربی عینی یعنی چی؟
شعور تعیین کننده وجود است و یا برعکس؟
چرا طرز تفکر در کاخ و کوخ متفاوت و متضاد است؟
استدلال تجربی به چه معنی است و فرقش با استدلال علمی چیست؟
آیا استدلال تجربی کشکی پوزیتیویستی قادر به توضیح چیزها و پدیده ها ست و یا به استدلال تئوریکی (نظری) نیاز مبرم دارد؟
با تحقیر حریف که نمی توان حق به جانب از بحث بیرون رفت.
۴۵۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

    از : ف. آگاه

عنوان : متاسفم
خواننده محترم که از فریب عوام سخن میگویید: اولا متاسفم که نتوانستم "شما را بفریبم".

ثانیا ابتدا مقاله را دوباره بخوانید و بپذیرید که صرفا در صورت منطقی بودن معقولات هر عقلی است که میتوان به آن عقل اعتماد کرد و نیز در تعریف اصطلاحاتی که بکار برده اید تعمق کنید و بعد آنها را در ایراد به مقاله من بکار ببرید. با لغت بازی بدون تخصص در علم نمیتوان دعوی علمی نوشتن کرد!

ثالثا شالوده و ... مصطلحات فارسی و فوندامنت معنی لاتین "اساس" اند!

رابعا حس در علم معتبر نیست بلکه تجربه مکرر و قابل تکرار (عینی) میتواند در صورت تایید آن بواسطه تجربه مرتب (آزمایش علمی) علمی قلمدادشوند.

خامسا علم همواره ترکیبی "دیالکتیکی" (محتوی اضداد اما نه متناقض!) از تجربه و نظریه است اما تجربه نه انفرادی بلکه "اجتماعی" و مکرر و قابل تکرار باید باشد و نظریه باید محتوی انسجام منطقی و هم در خود و هم نسبت به نتایج تجربی دیگر نامتناقض باشد.

اول در مقدمات منطق و علم تعمق کنید بعدا انتقاد بکنید تا نقد شما مفید و سازنده باشد.
۴۵۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

    از : مازیار تبری

عنوان : نقد دین
۱-درود برشما آقای آگاه. نوشته ی کوتاهتان بسیار مستدل و دیدگاه هایتان بسیار علمی است. شما پرسش اساسی را در رابطه با مساله ی دین مطرح کرده اید: آیا دین نقد پذیر است؟ خوب است آقای سروش اگر صداقت دارند به این پرسش اساسی پاسخ دهند.
۲- به نظر من دین اصلاح پذیراست، نه نقد پذیر. بهتر است " آقایان روشنفکران دینی" فقرات و احکام عتیق آنرا حک و اصلاح کنند و اگر از آن چیزی بناند آنرا به "آقایان علما" سپرد که در واتیکان شیعی خود مورد استعمال قرار دهند.
۳- این آقایان محترم که اضداد را جمع و واژه های متقابل را با هم ترکیب می کنند و خودرا روشنفکر مذهبی یا ملی مذهبی می نامند هرگز تفاوت نظرات خودرا با امثال خمینی و خامنه ای و ملا هادی و دیگران توضیح نداده اند و بعضی ازآنان بر تدوین قانون اساسی ج.الف. نظارت داشته اند و امروز هم بر آن موضع " انتقادی" دارند و مثل شریعتی روز عاشورا سیاه می پوشند!!؟.
آقایان سروش ها، آیا بهتر نیست که شما به جای پرداختن با این مغالطات، رساله ای در باره تشیع کاربردی بنویسید و نظرات خودرا درباره چگونگی ترکیب دین و دولت ( که در اسلام حکومت است) توضیح دهید؟
۴- آقای سروش هرچند گاه وارد میدان مباحثات سیاسی می شوند و با طرح مغالطات و با ذکر نام فلاسفه و دانشمندان مختلف سعی می کنند مراتب اعتبار علمی - فلسفی خودرا به اطلاع جامعه ی ایرانی برسانند. حضور آقای سروش در صحنه دو نتیجه ی عمده دارد:
الف: مراتب نادانی ایشان روشن می شود ( که بخشی از آنرا که در مقاله ی اخیر ایشان عنوان شده بود شما آقای آکاه عزیز، روشن کردید)
ب:جامعه روشنفکری متلاطم می شود و جماعت به "نقد" حرفهای صد تا یک غازایشان می پردازند. واقعیت این است که بر خورد سلبی "نیم بند" با آقای سروش و دیگر همکاران سابق رژیم، آنهارا عمده می کنند وحیات سیاسی طفیلی وار اینان در سایه ی همین عمدگی کاذب و عکس العمل جنجالی جامعه روشنفکری ادامه پیدا می کند.
۵- جماعت " روشنفکران ملی مذهبی" (!؟) و حتی بسیاری از روشنفکران چپ و راست و میانه از گفت و گو می پرهیزند و فقط به گفت باور دارند. نظریه ای را مطرح می کنند و هرگز با پرسشهایی که در رابطه به نظرشان مطرح می شود مسئولیتی حس نمی کنند و پاسخی نمی گویند.
۶- آقای سروش شما که با درایت مذهبی (خدعه) پای هربرماس را بعنوان فیلسوف خدا شناس به میان می کشید چه خوب است نظرات خودرا درباره نقد پذیری مساله دین و علل تقابل علوم عقلی را با "علوم نقلی" ( با فتح نون نه ضم آن!) براساس نظرات دریدا توضیح دهند! با امید رهایی میهن در بند.
۴۵۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۱       

    از : behtash makan

عنوان : ertebat
dorood
maghaleh jalebi darid doos dashtam bahatoon ashena sham.
behtash.makan@gmail.com
pirooz bashid
bedroud
۴۵۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : نفی خرافه به نیت اثبات خرافه
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمیتواند باشد و کسی که مثل آقای سروش بر آن اصرار کند حداقل (!) یکی از آنها و یعنی یا علم و یا دین و علی الاصول هردوی آنهارا نفهمیده است .

من آقای سروش را نمی شناسم، چون چیزی از ایشان نخوانده ام و فکر نمی کنم که حوصله و توان خواندن چیزی از ایشان را به ترفندی پیدا کنم.
فقط می خواهم همین حکم منتخب از این مقاله آقای فرهاد آگاه را مورد تأمل قرار دهم:
۱
اساس دین، علمی (تجربی عینی) نیست، ایمانی است!

اساس اصولا به چه معنی است؟

اساس (شالوده، پایه، زیربنا، فوندامنت) دین و شعور بالاعم و شعور اجتماعی بالاخص چگونه می تواند علمی و یا ایمانی باشد؟
اساس علمی کذائی به چه دلیل باید فقط تجربی عینی باشد و نه دیالک تیکی از تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)، حسی و عقلی؟
مفهوم من در آوردی «تجربی عینی» به چه معنی است؟
چیزی که تجربی است، یعنی بنی بشر آن را تجربه کرده، یعنی از کله خویش گذرانده، یعنی مورد آزمون و آزمایش و تجربه عملی توأم با تفکر مدام و بی امان قرار داده، چگونه و به چه دلیل باید عینی (اوبژکتیف) محض باشد و نه آمیزه ای از اوبژکتیف (عینی) ـ سوبژکتیف؟
شعور (روح، تفکر) هرگز نمی تواند متکی به نفس محض باشد!
شعور (روح، تفکر) همیشه منشاء مادی دارد.
درست به همین دلیل است که از دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، طبیعت و تفکر سخن می رود.
آقای آگاه برای دین (به مثابه فرمی از شعور اجتماعی) اساس و شالوده ایمانی قائل می شوند و عملا منکر شالوده مادی، واقعی ـ عینی دین و شعور اجتماعی بطور کلی می شوند.
این همان ایدئالیسم دیرآشنا ست که عبدالکریم هم احتمالا نمایندگی می کنند.
این نظر اما بر خلاف قوانین و قانونمندی های همه علوم است.
وجود روح، وجود ماده را، وجود شعور، وجود «وجود» را، وجود تفکر، وجود طبیعت (طبیعت اول و طبیعت دوم و یا انسان) را پیش شرط قرار می دهد.
بدون انسان، تفکری نمی تواند به وجود آید.
دین مثل هر فرم دیگر شعور اجتماعی (هنر، فلسفه، علم، اخلاق و غیره) منشاء مادی (طبیعی، اجتماعی) دارد.
اگر امپراطوران مستبد مطلق العنان وجود نمی داشتند، برای ایده و اندیشه خدای واحد، اساس مادی و اجتماعی پدید نمی آمد.
خدای واحد چیزی جز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان زمینی نیست.
حتی موجودات روحی مطلق موسوم به اجنه و ملائکه و قضا و غیره انعکاس آسمانی ـ انتزاعی غلامان و نوکران و مباشران و غیره دربارهای فئودالی اند.

۲
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمی تواند باشد.

از این رو، این ادعای آقای فرهاد آگاه که دین قابل نقد علمی نیست، مطلقا غیرعلمی است.
دین که جای خود دارد، هر خرافه دیگری هم حتی قابل نقد علمی است.
به عبارت روشنتر، علم در ستیز بی امان با خرافه است که پا به عرصه وجود نهاده و توسعه یافته است.
آقای فرهاد آگاه حداقل باید بدانند که هستی جولانگاه دیالک تیک عینی است:
علم جفت دیالک تیکی خود را در خرافه دارد.
علم آنتی تز خرافه (به مثابه تز) است!
۳
نقد علمی متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است!

این ادعای آقای فرهاد آگاه نیز از ناآگاهی ایشان به مفاهیمی حکایت دارد که بکار می برند:
استدلال تجربیبه چه معنی است؟
استدلال تجربی نداریم!
استدلال علمی داریم که از گردنه دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی ـ تئوریکی) و از گردنه های دیالک تیکی دیگر می گذرد.
شناخت حسی و شناخت تجربی همیشه با شناخت عقلی و شناخت تئوریکی (نظری) دست در دست، شانه به شانه و نفس به نفس می رود.
آقای فرهاد اگاه احتمالا پوزیتیویستی «می اندیشند» که یکی از فرقه های ایدئالیسم است.
پوزیتیویست ها برای عوامفریبی به خرافه های غیرقابل دفاع حمله ور می شوند تا خرافه های مستور خود را به خورد خلایق دهند.
با پوزش
۴۵۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست