یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بیانیه ی مشترک ۹ حزب و سازمان اپوزیسیون

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آشنا ...

عنوان : جنبش خودجوش۲۲ خرداد... (جنبش سبز...!)
"...جنبش خودجوش۲۲ خرداد، جنبشی فاقد رهبری که با مسالمت به میدان آمد و شعارهای نادرست خویش را طرح کرد . این جنبش اعتراضی از برخی جهات با جنبش۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ قابل قیاس است.نخست اینکه این جنبش نیز طغیان خشم سرکوفت شده و نهفته مردمی بود، که ده ها سال به آنها توهین و تحقیر روا شده بود. بهانه تقلب در انتخابات زمینه خروج آتشین این خشم بود. این جنبش در مضمون خویش بر ضد نظام جمهوری اسلامی بود. این جنبش که در بدو امر شکل مسالمت آمیز بخود داشت و می خواست به زبانی به غیر از زبان گلوله با حاکمیت به سخن بنشیند در حرکت تکاملی خویش با دستگاه سرکوب خشن و وحشیانه درندگانِ نشسته بر مسند حاکمیت روبرو شد و ناچار شد، این توهمات خویش را که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی میتوان به یک تحول دموکراتیک دل بست و قدرت مافیای حاکم را مهار زد، بدور اندازد. مخالفان تئوری مسخره عدم توسل به خشونت، خودشان در اثر خشونت بربرمنشانه دستگاه دولتی به خون کشیده شدند و آشکارا دیدند، که قهر یک امر طبقاتی است و فریب مردم با تقویت و ایجاد روحیه آرامش طلبی در آنها، باز گذاردن دست پلنگ تیز دندان است،تا آنها را در بی سلاحی خویش پاره کند. واعظان تئوری عدم توسل به زور که میخواستند مردم را در آرامش، بیک عامل فشار برای ساخت و پاخت در بالا بدل کنند، وقتی جنبش خیابانی از آنها پیشی گرفت،خانه نشینی را ترجیح دادند.
جنبش ۲۲ خرداد به یک جنبش تغییرات اجتماعی بدل نشد و علیرغم طرح شعارهای
سازشکارانه در بدو امر یک جنبش خودجوش دموکراتیک بود که ماهیتا بر ضد رژیم
جمهوری اسلامی جبهه گیری داشت. صدها قربانی و مصدوم و جانباخته گواهی بر
آن بود که با زبان مسالمت دیگر نمی توان با این رژیم سخن گفت . در همین تجربه اندوزی بود که خامنه ای به عنوان آخرین مهره رژیم به میدان آمد و رسما اعلام کرد که جانبدارانه از تقلب در انتخابات حمایت می کند. در ۲۲ خرداد ۸۸ ولی فقیه نه تنها اعتبار دینی،بلکه اعتبار سیاسی خویش را نیز از دست داد.مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور هرگونه وجاهت وی را پایمال ساخت. خامنه ای سال ۱۳۸۸همان محمد رضا شاه سال ۱۳۴۲ گردید. جنبش ۲۲ خرداد شکست خورد زیرا این حقیقت بار دیگر ثابت شد که بدون حزب انقلابی هیچ جنبش و یا قیام انقلابی نمی تواند به پیروزی رسد. جنبش ۲۲ خرداد نشان داد که یک جنبش خود بخودی و بدون برنامه بوده است و نتوانسته اعتراض مردم را سازماندهی کند. بدون سازمان نمی توان با سازمان حاکمیت به مبارزه موثر برخاست . طبیعتا در داخل این جنبش نیز نظیر جنبش ۱۵خرداد، شما با شعارهای انحرافی و خواستهای ارتجاعی نیز روبرو بودید، ولی ماهیت کل جنبش را این نکات فرعی بیان نمی کرد، بلکه روح حرکتی بیان می کرد، که در پی کسب آزادی و دموکراسی بود. مردم حاضر بودند برای کسب حقوق خودشان قربانی های سنگین بدهند. ضربه ایکه از آن تاریخ به رژیم جمهوری اسلامی خورده است، دیگر قابل درمان نیست و روز به روز بیشتر این رژیم را در تناقضات داخلی خود سرگردان می کند.در درون همین جنبش نیز عمال امپریالیسم و صهیونیسم و دشمنان بشریت در پی منحرف کردن جنبش بودند و می خواستند با طرح شعارهای انحرافی نظیر مبارزه علیه چین و روسیه و فلسطین و لبنان جهت ملی و دموکراتیک این مبارزه را منحرف کنند، زمینه تجاوز امپریالیستها را به ایران فراهم آورند و امپریالیست آمریکا و صهیونیستهای اسرائیل را از زیر باران گلوله مردم ایران بدر برند. ولی این تلاشهای بیهوده ارتجاع مخملی، با شکست کامل روبرو شد و مردم ایران به آن تن ندادند.
هم اکنون فعالان جنبش دموکراتیک ۲۲ خرداد، در تحول خویش به دو جناح تقسیم شده اند و یا در حال شدن اند. جناحی که چشم امیدش به خود فروختگی، دریافت کمک مالی از محافل امنیتی خارجی و تکیه برامپریالیستها برای تجاوز به ایران و تحریم مردم میهن ماست و جناحی که حاضر نیست سرتعظیم در مقابل امپریالیستها خم کند و به جیره مواجب بگیر آنها بدل شود. ولی همین جناح اخیر نیز بر سر لزوم سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تکیه به قدرت مردم، دیدگاه روشنی ارائه نمی دهد. وضعیت کنونی،همه و همه ناشی از کمبود نفوذ یک حزب قدرتمند انقلابی است، تا بتواند با تکیه بر نیروی خویش به عنوان عامل مهمی در محاسبات سیاسی ایران نقش داشته باشد و از امکان مانور برخوردار باشد. خرداد برای ما ماه آموزنده ای است. در این ماه نطفه های سرنگونی دو رژیم بسته شده اند. فاصله خرداد
خونین ۴۲ تا سال ۵۷ ، سال انقلاب شکوهمند بهمن، فقط ۱۵ سال بود."
۴۵۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۱       

    از : پیروز پیروزی

عنوان : تنها دعوتی برای اظهار وجود است؟
ما احزاب و سازمان های سیاسی جمهوری خواه مدافع آزادی و برابری، جدایی دین و دولت، دموکراسی، حقوق بشر، و رفع هرگونه تبعیض، همه نیروهای دمکرات و آزادیخواه را به همگامی در کارزار برای آزادی زندانیان سیاسی و اعتراض علیه نقض حقوق بشر در ایران دعوت می کنیم
دعوت بسیار خوبیست ، آیا تمام این خواسته ها با ماندگاری رژیم و یا پس از سرنگونی رژیم میسر خواهد بود؟
آیا برای خالی نبودن عریضه دعوت بعمل آمده؟
اگر امیدی به اصلاحات و همچنین اجراء بلا منازع دوران طلائی خواستار اجراء چنین نسخه ای هستیم ، که حساب پاک است و نتیجه مشخص!!!
۴۵۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

    از : رضا فانی یزدی

عنوان : چه وحشتی؟ چرا از بردن نام جنبش سبز خودداری می کنید
دوستان دست اندرکار این ۹ گروه انگار توجه نکرده اند که ما در خلاء زندگی نمی کنیم ، جنبش اعتراضی که شما از آن نام برده اید نه فقط در میان مردمی که در آن شرکت داشتند و نه در مطبوعات و رسانه ها ، بلکه در همه محافل جهانی نیز به جنبش سبز شناخته شده است ، همنطور که جنبش اصلاحات به جنبش اصلاحات و انقلاب بهمن به انقلاب بهمن و قیام پانزده خرداد به پانزده خرداد و نهضت ملی و انقلاب مشروطه به نهضت ملی و انقلاب مشروطه شناخته شده هستند ، پس چه اسراری دارید که از نام جنبش سبز دوری می کنید و حتی وقتی نام رهبران آن را می برید از دو کاندیدای ریاست جمهوری نام می برید
جنبش سبز ، جنبش سبز است ، مستفل از اراده شما و تا زمانی که مطالبات آن وجود دارد و رهبری آن ایستاده است و مقاومت می کند و طرفدارانش در ایران و خارج از کشور از آن به نام جنبش سبز نام می برند ، جنبش سبز باقی خواهد بود ، حتی در بررسی تاریخی در آینده نیز به همین نام از آن ذکر خواهد شد
شما می توانید بگویید آن جنبش در حال حاضر نیرو ندارد یا حضور ندارد ولی وقتی سه سالگی آن را پاس می دارید باید از همان جنبش با نام آن سخن بگویید
با احترام

رضا فانی یزدی
۴۵۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

    از : آشنا ...

عنوان : تشدید کنترل زنان " بد حجاب " یا کنترل سیاسی جامعه؟
"هر ساله با فرارسیدن فصل تابستان خون جمهوری اسلامی به جوش می آید. حجاب زنان به یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی و مشغله ی فکری خلفای اسلامی تبدیل می شود. مردم ایران با چهره ھا و منش و رفتار کثیف این مدافعان "عفت" عمومی آشنائی دارند. ھر کس یکبار با آنها روبرو شده و صحبت کرده باشد از لحن و شیوه ی بیان آنها پی به خاستگاه اجتماعی آنها برده، این را می فهمد که "حزب الله" چه درقالب نیروی سیاه پوش انتظامی ھمراه با چهرهای پوشیده از ماسک و چه در قالب لباس شخصی پوشھا و یا نیروی ثارالله.... چیزی جز جمع اخلاف قداره بندانی نظیر"حسین رمضان یخی" و "شعبان بی مخ" و"طیب خان" و انگلھای دیگری از این دست، نیست.
روزگاری آنها به اتفاق نوچه ھا و امثال شمس قنات آبادی ھا برای کاشانی و اسلامش سینه خالکوبی شده ی خودرا چاک می دادند و امروز اینها که خود سوابق طولانی در ترویج فحشا و تغذیه از چنین لجن زاری را دارند برای احمدی
نژاد و اسلامش و نظام "ناموس پرست" جمهوری اسلامی یقه درانده دست به ضرب و شتم زنان و جوانان می زنند.
لمپن حزب الله که این روزھا در ھیبت نیروی انتظامی ظاھر گشته و با جامه ی سیاه به ترکتازی مشغول است ، پوسیده ترین و عقب مانده ترین گروه اجتماعی در جامعه ای سرمایه داری و محصول تعفن و گندیدن تدریجی تحتانی ترین لایه ھای اجتماعی یعنی خرده بورژواھای ورشکست شده و کارگران از تولید جدا مانده و دھقانان مهاجر و به ولگردی کشیده شده است. کسانی که ھیچ نقش ثابت اجتماعی در تولید و توزیع نداشته محل گذران زندگیشان غیر مشخص و مشکوک است و بسیاری از این جماعت به استخدام دولت لمپن جمهوری اسلامی در آمده اند. این تیپ فاقد شخصیت اجتماعی، مستعد ترین گروه برای جمع شدن حول کیسه ی پول نفت، کثیف ترین و مرتجع ترین و فاشیست ترین جناح بورژوازی است. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به راحتی می تواند آنها را بخرد و به خدمت گیرد. زیرا ھر جا که دولت احساس خطر کند او آمادگی کامل برای دست زدن به ھر جنایتی را دارد. زمانی به دست سرلشکر زاھدی و اشرف پهلوی و با وسوسه ی دلارھای آمریکائی عامل "قیام ملی" علیه ی مصدق و جنبش ملی و دموکراتیک مردم ایران می شود و زمانی دیگر به دست کسانی نظیر بهشتی، رفسنجانی و امروز احمدی نژاد به انتقام کشی از مردم می پردازند. دزدھا، جیب برھا، قاچاقچیان، قوادان، باج خواران( نظیر ماشاالله قصاب)، دوره گردان و.... به این تیپ اجتماعی تعلق دارند. انقلابی که طبیعتا می بایست به عمر چنین مشاغل و تیپھائی خاتمه دھد با فروغلطیدنش به زیر رھبری بورژوازی تجاری بهترین زمینه ھا را برای رشد آنها فراھم ساخت. بحران عمیق اقتصادی، ناامنی سیاسی و فرھنگی نه تنها پس از ۳۳ سال فروکش نکرد بلکه بر اثر سیاستھا و عملکردھای ناگزیر نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی، زمینه ی تقویت " لمپنیسم" را فراھم نمود.
سرکوب و بی حرمتی به زنان در خیابانھا در قالب مبارزه با "بدحجابی" گوشه ای از عملکرد ضد بشری جمهوری اسلامی علیه مردم به ویژه زنان است که با فرا رسیدن فصل تابستان به منظور کنترل سیاسی جامعه، تمرین و سان دادن نیروھای سرکوب نظام صورت می گیرد. رژیم لمپن اسلامی که نا امن ترین و اسفناک ترین شرایط اقتصادی و سیاسی را برای عموم مردم زحمتکش آفریده و ھشتاد درصد را به زیر خط فقر رانده است، نمی تواند مدعی دفاع از"عفت و امنیت اجتماعی" باشد. فحشا، اعتیاد و ھمه ی مفاسد دیگر اجتماعی یک ریشه دارند و این روشن است
که ریشه ی این پدیده ھا بی حجابی و یا "بد حجابی" نیست. ریشه ی مشترک فحشا، دزدی و جنایت و کلاھبرداری در سیستم بحران زده ی سرمایه داری جمهوری اسلامی است که با شیوه ی مافیائی و غارت و چپاول نفت کشور، فقر عظیمی
در جامعه ایجاد کرده به طوری که از کشور"عفیف اسلامی" صدھا دختر زیر پانزده سال به ممالک شیخ نشین صادر می گردد و فحشا در چنین ابعاد گستردهای در صد سال اخیر در ایران بی سابقه بوده است. از سوئی مگر تعدد زوجات و صیغه ی موقت مشروعیت بخشیدن به فحشا نیست ؟ حقیقت این است که برای روحانیت حاکم و آیت الله ھا با شیوه ی تفکر اسلامی، زن , چیزی جز پاسخگوی نیازھای جنسی مردان و تولید کننده ی صرف فرزندان و برده ی خانگی نیست.
مبارزه با فحشا در حرف اما مشروعیت دادن به فحشا در قالب صیغه ی موقت چیزی جز انحصار دلالی معاملات پر رونق و پر درآمد در دست ملایان نیست. ملاھای ما حاضرند ھر امر "حرامی" را با یک ورد حلال کنند. اما این نه نشانه ی محبت آنان به "مومنینی" ھرزه بلکه نشانه ی حرص و ولع سیری ناپذیر آنها در کسب پول بیشتر حتا از طریق انحصار قوادی است ".
۴۵۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

    از : مرتضی صادقی

عنوان : آیا در این نوشته انصاف رعایت شده است
اگر چه باید از همگرائی و همکاریهای مشترک نیروهای سیاسی استقبال کرد.اما این بیانیه از نظر من آنچنان سئوال بر انگیز است که باید این استقبال را دوباره مورد بررسی قرار دهم که البته این موضوعی است درونی و باید خودم در درون خود به دنبال پاسخ برای آن بگردم. اما سئوال من از مسئولین سازمان اکثریت، اتحاد جمهوری خواهان و شورای همآهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران. که می دانم در درونشان جامعه شناس و کارشناسان اجتماعی هستند(در مورد دیگر جریانات بنده آشنائی ندارم)این است که بنده نفهمیدم که بلآخره آنچه در سه سال پیش در ایران اتفاق افتاد چه بود؟جنبش بود یا فقط یک سری اعتراضات بود.چون برای خواننده گویا نیست.
اگر جنبش بود آیا مشخصه های پنج گانه جنبش که عبارتند:
۱- نیرو
۲-هدف و خواسته
۳-تداوم
۴-رهبری
۵-ایجاد همگرائی بین نیروها
را دارد.یا خیر.اگر دارد نام این جنبش چه بود،کدام نیرو را داشت، تداومش چگونه است و در کجا قابل نشان است. رهبری آن با چه کسی است اگر رهبر ندارد اتوریته دارترین فرد یا افراد در درون آن چه کسانی هستند.آیا توانسته ایڤاد همگرائی بین نیروها کند.اما اگر همه اینها فقط اعتراضات ملیونی مردم بود این اعتراضات به چه خاطر است.آیا در ک من درست است که این بیانیه هم با بکار بردن کلمه جنبش سبز فاصله دارد.من بعنوان یکی از همراهان جنبش سبز و قبل از ان بعنوان یکی از اعضای فعال سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در ساعت اینده این مطلب را تکمیل کرده و برای پاسخ یافتن به سئوالاتم انتشار می دهم. من فکر می کنم نویسندگانی که حتی از بکار بردن کلمه معترض پیش از نام رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی و همچنین از بکار بردن نام خانم رهنورد سرباززده اند در بهترین شرایط بی دقتتند که بی دقتان را راهبری مردم مباد!
۴۵۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست