از : رضا سالاری
عنوان : برنده اصلی زمان است − فقط زمان است که احمق و بیسواد نیست!
علوم ریاضی و فیزیک فقط روش و وسیله ای هستند برای تبیین پدیده ها تئوریها، آزمایشات، مشاهدات و تبیین کائنات و جهان هستی با خلق یک الگو و مدلی از واقعیات مدروک و مشهود، ولی خودشان هدف غایی نیستند! نه تنها اختلاف نظر در تبیین ها و روشها وجود دارد، بلکه باید پذیرفت که حتی در میان متخصصین این علوم هم اختلاف نظرها و مناقشات بسیار است! معمولاً هر فیلسوفی بدون شناختی قابل ملاحظه نمیتواند وارد این حوضه های تخصصی شود. اگر هم بشود وارد مباحث خیلی کلی میشوند. مثلاً برتراند راسل می توانست چون هم ریاضیدان و هم فیلسوف بود. فیلسوف و فلسفه در این رهگذر کارش پر کردن شکافها و تعارضات و مناقشات علمی با تبیین ها و مناقشات متفاوت است.
پوپر اگرچه دیدگاه و تسلط برعلوم ریاضی−فیزیک در حد جزیئات راسل را نداشت، ولی مهم اینست که ذهنی بسیار نقاد داشت و همین باعث شهرتش شد. نقد کار باعث راهگشایی و خلق روشهای نو میشود.
نقد و انتقاد آسان تر از اختراع و اکتشاف و خلق دانش و فلسفه است. آنقدر که سروش از پوپر تأثیر گرفته، پوپر از فلاسفه ماقبل و هم عصر خود تأثیر نگرفته. باید کارهای پوپر را بیشتر ارزیابی و مطالعه کرد تا نقدی ناعجولانه و ناشتابان فراهم شود که موجب آموزش فراگیر شود.
تمام دانشمندان در دوره ای از عمر خود توسط سایر همردیفان، همکاران و هم پیالگان احمق و بیسواد خطاب میشوند و شده اند. پس صرف احمق و بیسواد نامیده شدن، دلیل بر رد و یا قبول نظریه ها نمیشود!
برنده اصلی زمان است − فقط زمان است که احمق و بیسواد نیست! تمام افکار و نظریات علمی و فلسفی تولید شده تابع زمان هستند و با زمان تغییر میکنند. امروز کسی احتمال مشهور شدن دارد که به نقد گذشتگان بپردازد و کاری نو و با اعتبار ارائه دهد، اگرچه خود این هم بزودی زیر چکمه نقدی دیگر در زمانی دیگر له و بی اعتبار میشود!
۴۶۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۱
|
از : میم حجری
عنوان : بحث های بی ثمر
بهتر است که ایرانی جماعت به جای بحث بی ثمر بر سر سواد این و آن و فضلفروشی، به بحث روی نظرات این و ان بپردازند و وقت عزیز خود و خواننده را تلف نکنند.
و کسانی که مغزشان کار نمی کند، به جای نوشتن و انتشار یاوه، بخوانند و بیاموزند.
هر طبقه اجتماعی دانشمندان و اندیشمندان (ایدئولوگ های) خود را دارد.
نظرات پوپر برای بورژوازی نوشدارو بوده، بی خودی نیست که جمهوری کذائی ایران به انتشار وسیع نظرات او پرداخته است.
در نقد نظرات پوپر پژوهشی در حال ترجمه است و بخشی از آن تحت عنوان «سیری در منویات کارل پوپر » منتشر شده است.
با معذرت
۴۶۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۱
|
از : قارا داشششاخلی
عنوان : اشتراوس پوپر را احمق می دانست
متفکر و فیلسوف بزرگ لئو اشتراوس پوپر را احمق نامیده است.
۴۶۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۱
|
از : ض. ق.
عنوان : نظر
بسیاری از اهل سیاست در اروپا هستند که عضو بیش از بیست آکادمی علمی و فرهنگی دنیا هستند و بیسواد اند. عضویت پوپر در این مجامع معلوم الحال به جهت سرسپردگی سیاسی او به سرمایه داری بود و نه سواد او. شاه ایران هم چون به هاروارد کمک مالی کرده بود، دکتری افتخاری از هاروارد گرفت، و به این خاطر برتراند راسل فیلسوف برجسته که مدرس هاروارد بود دکتر افتخاری خودش را از هاروارد پس داد. حاشیه نروید. باسوادان اروپا پوپر را بیسواد میدانستند باین جهت به او استادی در دانشگاه های اروپائی داده نشد چون مدرک تحصیل علم یا فلسفه نداشت و تنها مدرک تحصیل "آموزش و پرورش" داشت. و به این دلیل پوپر تنها در مدرسه سیاسی اقتصاد لندن اجازه کار یافت که مرکز تبلیغات سیاسی به نفع سرمایه داری است. مکتب وین که مرکز علما و فلاسفه اروپا در دوران پیش از جنگ جهانی بود پوپر را از جلسات خود بیرون کرد، چون بیسواد بود! کسی که علما و فلاسفه به او اجازه تدریس رسمی در دانشگاه ندهند عضو هزار آکادمی هم که باشد باز جز کادر علمی دانشگاهی نیست.
۴۶۰٨۹ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۱
|
از : زواره یی
عنوان : پوپر و سواد
آقای قابوسی واقعا که نوبرش را آوردید.پوپر عضو هفده آکادمی معتبر علمی وفلسفی جهان بود.پس بگویید همه آنها بیسوادند وشما که حتا دیکته کلماترا بلد نیستید با سواد!
خجالت هم خوب چیزی ست.
۴۶۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۱
|
از : الف ف
عنوان : اشتباه تایپی و ایرادات حاشیه ای
چون مقاله استاد قابوسی را که بوسیله تلفن دیکته شده بود من در کمپیوتر تایپ کرده ام، لذا اشکالات تایپی از من است. ترجمه "فوق" القاء هم باتوجه به تاکید ایشان در تاثیر میدان مغناطیسی در این اثر از اصطلاح انگلیسی "سوپر کانداکتیویتی" آن از طرف من بود، ایشان گفتند "فوق هدایت" باید ترجمه میشد. ولی این ایرادات بنی اسرائیلی تاثیری در اصل مطلب ندارند. ایراد به "بیسواد شمردن پوپر" در رابطه با نظرات وی در مورد هگل هم نادرست است، چون در مقاله استاد مشخصا یاد آوری شده است که این پوپر است که نه تنها به هگل بلکه به افلاطون و مارکس نسبت های نارواتر از بیسوادی داده است. لذا در رد این نظر پوپر است که پوپر مثلا بیسواد نامیده شده است. آقای کبیری کتاب پوپر را نخوانده و اگر خوانده متوجه غلطهای اساسی ان نشده است. و چون نسبت به رد نظرات پوپر جوابی ندارد به حاشیه می رود. باهمه این ها باز اصل مسئله که اثبات غلط بودن ایرادات پوپر به هگل است، بر سر جای خود باقی است، و بحث بر سر آنهاست.
۴۶۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : نه هرکه سر بتراشد، قلندری داند!
جناب قابوسیِ پروفسور،
این کمترین به بیسوادی خود اقراردارد. چون همسان پروفسور گرامی، "تخطئه" را در سه مورد، "تختئه" ننوشته و نیز "مرئی" را هرگز مرعی نمینویسد.
اما "ابله" خواندن چند باره ی پوپردر مقاله ی کذائی شما، دلیلی بر "رابله" بودن جنابعالی نیست. مگر نشنیده اید که در "فرهنگ ادب گرا و شعرزده ایرانی!!" گفته اند:
بزرگش نخوانند اهل خِرَد/که نام بزرگان به زشتی بَرَد
نمیدانم سرکار تا چه اندازه به منطق احاطه دارید. ولی اگر به منطق آگاهی داشتید، هیچگاه در مقاله ی نیمچه تخصصی و نیمچه عمومیتان، دست به مغالطه ی "ستیزه جوئی" یا Abusive Ad Hominem با تأکید بر ابله خواندن پوپر پیش از اثبات خردمندانه ی بی پایگی استدلال او، نمیزدید. اصولاً هیچ خردمند منتقدی، از کلمات زشت استفاده نمیکند. مگر آنکه چیزی در چنته نداشته و شریعتمداری وار، هرکه را که بااونیست، بر او فحش وناسزا نثار کند. این طرز برخورد با عقائد دیگران، شایسته ی پروفسور عالیمقامی چون جنابعالی، نیست.
با احترام به وقت خوانندگان وبسایت اخبار روز، تنها به یک مورد از بیسوادی شما در مورد علم اشاره کرده وسخن را به پایان میبرم. میفرمائید که
«...در رابطه با آنچه که خاصیت "فوق القا" (سوپر کانداکتیویتی) نامیده میشود...»
همین مورد فوق، دالّ بر بیسوادی شما میباشد. به سبب آنکه شما تفاوت بین اثر القائی ( Inductive ) و قابلیت هدایت ( Conductivity ) اجسام را نمیدانید. به همین سبب هم Super Conductivity را به فوق القا ترجمه کرده اید.
لطفاً از ورود به مباحثی که بالاتر از دیپلم است، خودداری فرمائید. شاید این تصور باطل در ذهن شما ایجاد شده است که اینجا شهر کورها است و شُمای یک چشمی پادشاه اینجائید. بسی تصور باطل. زهی خیال محال. امیدوارم روزی به گوهر خرد آراسته شوید!
۴۶۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۱
|
از : میم نون
عنوان : مائده آسمانی برای عوامفریبان
تجربه نشان داده که انتقاد عقب مانده تری از عقب مانده ای برای عقب مانده مائده ای آسمانی است.
چون بدین طریق میدان برای فضلفروشی اش فراختر و پهناورتر می شود.
روزگار غریبی است!
۴۶۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۱
|
از : قابوسی
عنوان : اشاره
آقای م. آزاد تشکر، اما سعی کنید همین نظرات را با استدلالهای جنبی تکمیل و بصورت مقاله مستقل به نشریات بفرستید تا بحث در این موارد بیشتر و از این طریق مردم آگاه شوند.
آقای کبیری "پریشانگو"، شما سواد علمی و دانش لازم در منطق را برای بحث در این موارد ندارید:
دوچیز طیره عقل است، دم فروبستن بوقت گفتن و گفتن بوقت خاموشی.
۴۶۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۱
|
از : م آزاد
عنوان : پاره ای از بدعت هایِ فردریش هگل
یاد داشت خوبی بود ، حال من نیز اشاره می کنم که نظرات پوپر در مواجهه با هگل شاید به سان هابرماس باشد که او نیز در واکنش به سخنان گادامر ( از سیانتیست های برجسته ، و باور مند به فلسفه ی تحلیلِ منطقی بود و به نوعی هم از مخالفان و از تمجید کنندگانِ هگل بود ) مبنی بر این که هگل از سوبژکتیویته عبور کرده است ( یا به فراسوی سوبژکتیویته می رود ) ، سخنانی از جنس پوپر بیان می دارد ، البته من هابرماس را از نظر بار فلسفی بسی پر بارتر از کسی چُنان پوپر می دانم . هگل با انکار " سوبژکتیویته ی استعلایی " فلسفه ی یونان را به سبک خود ترمیم نمود و در ضمن گسستی نیز میان آن و " متافیزیک مدرن " ایجاد کرد . هگل همان گونه که شاگرد بر حقّش کارل مارکس گفت در جست - و - جوی راهی برای متلاشی کردن تسلّطِ سوبژکتیویته بود که کسی چُنان هایدگر نیز این امر را تصدیق کرد ، هایدگری که در نهایت باور به یک " شِمای کلّی از سوژه - اُبژه " پیدا کرد و از حالت متقدّم خود که به شدّت انتزاعی می نمود برون جست ، یعنی هایدگری که به اشتباه هگل را در " اوج مرحله ی دکارتی متافیزیک " ( یعنی غافل وجود یا همان " ساین " در زبان آلمانی ) می دید . نکته ی دیگر در مورد هگل این که او دست به انکار " فرمالیسم " و بنانهادن یک سیستمِ فکریِ تاریخی - اجتماعی برد ، شاید در " هرمنوتیک " درگیری با هگل در کانون توجّهات باشد ولی همچنان از او در برابر نقدهای کانتی دفاع می شود و به نوعی تلقّی هگل از روح را همچنان پایه و اساسی برای نقد سوبژکتیویته می دانند ( قصد من مقایسه ی هگل و مارکس و جهش مارکسیِ فکر هگل نیست ، بلکه شماری از دست آوردهای عظیم هگل را بیان می دارم ) ، شاهکار دیگر هگل " نشاندن سوژه های انسانی در زمان بود " که کارل مارکسِ بزرگ نیز به نیکی از این طُرفه بهره جست و " ماتریالیسم تاریخی " را بنا نهاد ( به همراه " ماتریالیسم دیالکتیک " که دست آورد اعتقاد به پویاییِ تاریخ و انسان بود ) ، یعنی دست آوردی بسیار عظیم که موجب شد بی مایگانِ وابسته ای مانند پوپر این گونه برآشفته شوند و به هگل و مارکس به منظور کوبیدن " فهم انتراعی " حمله برند ، البته حمله ای کودکانه . دیالتیک هگل هم که جای خود را دارد ، هر چند به بیان بسیاری انکار هگلی سوبژکتیویته چون ناقص بود از درونش اندیشه ی مارکس زاده شد ، زیرا بسیاری باور داشتند که آن انکار هگلی صرفا انکارِ شکل و صورت من محور ( اگولوژیکال ) سوبژکتیویته است ، توجّهِ هگل به پویایی و در نتیجه از خود فراروی شناخت هم از اهمیّت بالایی برخوردار است . باری ، از دیدن این یاد داشت خوشحال شدم و معتقد می باشم شاه بیتش این است که نقد های امثال پوپر " فلسفی نما می باشد " و صرفا قصد کوبیدن بُعد سیاسی فکر هگل و مارکس را دارد که به شدّت نیز ناموفّق است ، حالا در ایران چرا طرفدار دارد واقعا نمی دانم ، من خودم وقتی با پوپری ها در دانشگاه های ایران و رشته ی فلسفه رو به رو می شوم ، هم خندیده ام می گیرد و هم دلم برایشان می سوزد ، چون هیچ استدلال قذرتمندی از کوزه ی سخنان پوپر علیه هگل و مارکس به خصوص در کتاب نابخردانه ی " جامعه ی باز و دشمنان آن " به برون نمی تراود . " بهروز و پیروز باشید "
۴۶۰٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۱
|