یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامِ عام آمدمان"روشنفکر"! - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حسین محبی

عنوان : درود برشاعر بزرگ ایران
درود بر شاعرآزادیخواه وروشنفکر که شجاعت وجسارتی سر آمد دارد. جان کلام را گفتید
۴۷۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۱       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : دکتر خویی عزیز راه چاره‍ی درد را رهبر باش!
به دکتر خویی نازنین: چشم و چراغ ما، دستتان درد نکند. درد را گفتید، کاش درمانش را رهبری کنید، که این است خصیصه‍ی تاریخ ما. ما ایرانیان به شخصیت وجیه‌المله‌ای نیاز داریم تا درد را درمان و راه را رهبری کند!
اما به آقای حجری: در این شعر «پرگویی و بی‌ هوده‌ گویی» مورد انتقاد است. می‌خواستم به همین دلیل سکوت کنم. اما نوشته‍ی جناب شما، آقای حجری، وادارم کرد نکته‌ای را تذکر دهم:
جان کلام دیده‍ی روشن‌بینمان، شاعر عزیزمان، اجتناب از حرافی و اقدام به ایجاد تشکلی واحد برای ایجاد نظامی دموکراتیک و مردمی است. شعرش ۲۲۲ کلمه بیش نیست و عمیق چون اقیانوس؛ و شما "فقط در یکی از بخش‌های نوشته‌تان" نه تنها موضوع اصلی را فراموش کرده‌اید، بلکه ۸۸۸ کلمه حاشیه رفته‌اید!! عزیزم! درد این است: گمراهی، پراکندگی، نداشتن وحدت و عمل هماهنگ، و درد مزمن حرافی!
به نقادی آنچنانی نیازی نبود!
۴۷۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : فرمالیسم ـ به مثابه بیماری فرهنگی تمام ارضی
بخش چهارم تحلیل این شعر نغز آقای خوئی:
تحلیل واره ای از شین میم شین

ادامه تلاش در جهت تحلیل شعر

بیت نهم
هرچه گوییم، به معنا، هیچ است:
گرچه استادِ کلام ایم همه

• معنی تحت اللفظی بیت:
• هرچه بر زبان می رانیم، یاوه ای بیش نیست.
• اگرچه در سخنوری کسی به گردمان هم حتی نمی رسد.

• شاعر در این بیت، بطور مسکوت، دیالک تیک قرم و محتوا را به شکل دیالک تیک کلام و معنی بسط و تعمیم می دهند و از وارونگی دیالک تیک یاد شده پرده برمی دارند.
• اشاره موکد شاعر به وارونه سازی، وارونه نمائی و وارونه بینی، حدس پیشین ما را جامه یقین می پوشاند:
• در جامعه وارونه، همیشه و همه جا شعور وارونه حاکم است.
• در جامعه وارونه همه دیالک تیک ها وارونه اند.

• چرا و به چه دلیل از وارونگی دیالک تیک فرم و محتوا سخن می گوییم؟

• به این دلیل که در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده از آن محتوا (معنی) است، در حالیکه روشنفکران کشور شاعر، اعتنائی به محتوا (معنی آنچه که بر زبان می رانند) ندارند، ولی در عوض، استاد سخنوری اند و تا دل تان بخواهد واژه بازی ـ واژه سازی بلدند.

• آنچه که شاعر در این بیت به نقد می کشند، دامنه بمراتب وسیع تر و فجیع تری در مقیاس ملی و بین المللی دارد.
• ما به این فاجعه تمام ارضی نام فرمالیسم داده ایم.
• جهان معاصر انگار فریفته بی چون و چرای فرم است.
• دختری که هیکل تر و تمیزی دارد، یک میلیون بار بیشتر درآمد دارد تا دانشمندی و یا صنعتگری.
• تنها هنر او فرم اندام او ست.
• این فقط مثالی در زمینه بیماری فرهنگی موسوم به فرمالیسم است.
• تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

• حق در هر صورت با شاعر است.
• اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران کشور یاوه سرایان درجه اول اند.
• درد فقط این است که ظاهرا خود به «هنر» خویش وقوف ندارند.
• و گرنه بی محابا نمی گفتند:
• «همه واژه های جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که بکار آید.
• ما نگفتیم، تو تصویرش کن!» (احمد شاملو)

بیت دهم
به عمل پیروِ مردم، هرچند
پیشروشان به مرام ایم همه.

• معنی تحت اللفظی بیت:
• اگرچه عملا دنباله رو مردم هستیم، مراما پیشروشان محسوب می شویم.

• شاعر در این بیت، دیالک تیک تئوری و پراتیک را برای بار سوم، این بار به شکل دیالک تیک مرام و عمل بسط و تعمیم می دهند و برای بار سوم از وارونگی این دیالک تیک غول آسا پرده برمی دارند.
• همانطور که قبلا اشاره شد، در دیالک تیک تئوری و پراتیک، نقش تعیین کننده از آن پراتیک (عمل) است، ولی روشنفکران کشور شاعر، اعتنائی به پراتیک (عمل) ندارند و برای شان تئوری (حرف، ایدئال، آرمان، مرام) مقدم، تعیین کننده و مهم است.

• حق باز هم با شاعر است:
• تعداد بیشماری احزاب پیشرو و پیشاهنگ و پیشگام و هر چه دل تان بخواهد، وجود دارد.
• همه در حرف رهبر توده اند، ولی در عمل فرسنگ ها عقب تر از توده اند.
• حتی برخی از رهبران سبزاللهی از این نقص و عیب، فضیلت و فخری سر هم بندی می کنند و اعلام می دارند:

میهن جزنی
« نبود بر سر آتش میسّرم، که نجوشم»
(۳ دسامبر ۲۰۰۹)
موسوی بارها به این نکته اشاره کرده که
این ما نیستیم که جلوی مردم حرکت می‌ کنیم، بلکه ما پشت سر مردم ایستاده‌ایم.

• همین گفتار میهن جزنی را می توان ترجمه دقیقی از این بیت شاعر محسوب داشت:
• رهبران در عمل دنباله رو توده اند، فقط در مرام پیشرو آنها هستند.
• یعنی انجام همه کارهای کثیف را بدون استثناء به توده محول می کنند، تا پس از قبضه قدرت، افسار توده را بدست گیرند و سوارش شوند.

• مرکب همان می ماند که از دیرباز بوده است، سواره سیاهپوش جای خود را به سواره سبزپوش می دهد.
• همین و بس.

بیت یازدهم
به دغل کاری و در خدعه گری،
از مریدانِ امام ایم همه.
• معنی تحت اللفظی بیت:
• در مکر و حیله از مریدان امامیم.

• شاعر در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک امام و مرید بسط و تعمیم می دهند و با تأکید بر مکاری و حیله گری امام از مکاری و حیله گری روشنفکران کشور پرده برمی دارند.
• منظور شاعر اشاره بر این نکته مهم است که در کردوکار روشنفکران صداقتی به چشم نمی خورد.

• همه این مسائل قابل بحث اند.
• در دغلبازی طبقات انگل و ایدئولوگ های آنها تردیدی نیست.
• مسئله فقط این است که عوامفریب فقط در دیالک تیک عوام واره و عوامفریب معنی پیدا می کند و وارد عمل می شود.

• اینکه کسی خیل عظیم روشنفکران کشوری را می فریبد، آلت دست قرار می دهد و زیر پرچم خویش گرد می آورد، خود دلیل بر عوام وارگی روشنفکران کشور است.

• حتما خواننده در این صورت به تناقضی پی خواهد برد:
• چگونه می توان عوام واره ی پیرو عوامفریب را دغلکار و خدعه گر نام داد؟

• آنچه بلحاظ منطقی تناقضی است، در عالم واقع، دیالک تیکی بی چون و چرا ست:
• خودفریبی همیشه و همه جا با عوامفریبی دست در دست می رود.

• از این رو ست که ما همیشه با دیالک تیک خودفریبی و عوامفریبی سر و کار داریم:

هر عوامفریبی همزمان خودفریبی است.
فرق هم نمی کند که ساکن واتیکان باشد و یا جماران، کاخ سفید باشد و یا حوزه علمیه قم.
ادامه دارد
۴۷۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : تحلیل واره ای بر این شعر زیبا
لینک بخش سوم تحلیل بر این شعر آقای خوئی:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/۳_۵.html
۴۷۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : تحلیل واره ای بر این شعر زیبا
بخش دوم تحلیلی بر این شعر آقای خوئی:
لینک:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/۲_۵.html
۴۶۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : تحلیل واره ای بر این شعر زیبا
بر این شعر آقای اسماعیل خوئی تحلیل واره ای نوشته می شود:
لینک بخش نخست آن:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/۱_۴.html
۴۶۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : مازیار طبری

عنوان : پرسش از استاد
استاد، آیا واقعا می شود همه ی روشنفکران میهن را با یک چوب راند؟ قصیده ی جانانه ی شما حیرت مرا برانگیخت . همیشه فکر می کردم شما با ارانی، بهرنگی و پویان و جزنی از یک تبارید و بار رنج روشنفکرانی که در آن سالهای سیاه "مرگ را سرودی" کردند بر دوش جان می کشید. استاد شما بهتر از من میدانید که روشنفکری فضا می خواهد، کتاب می خواهد، بحث و فحص می خواهد، آرامش می خواهد. در شرایط رضا شاهی و محمد رضا شاهی ژان پل سارتر ما آیا می تواند موجودی غیر از آل احمد باشد؟ ما پرواز نکردیم، پرپر زدیم (شاملو).
ما امروز از پشت عینکی متفاوت به دنیا نگاه می کنیم. روح زمان عوض شده است، پارادایم ها تغییر کرده اند ولی نسل من، نسلی که شما هم یکی از حماسه سرایان برجسته ی آن به شما می آیید، سر فراز از آزمون تاریخی بیرون آمده است. سست عنصران منفعلی هم البته بودند که خود را در سلک روشنفکران جا زدند، اما آیا باید ورشکستگی سیاسی و اندیشگی آنان را به حساب گلسرخی ها، مفتاحی ها، تره گل ها و صدها روشنفکر راستین دیگر گذاشت؟ به شما درود می فرستم استاد!
۴۶۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست