از : peerooz
عنوان : سرزنش و سوء تفاهم
من جناب نادر کاکاوند ، هم وطن و هم قوم و قبیله خود را نمیشناسم. ایشان
ظاهرا ساکن کانادا میباشند و احتمالا بعلت دوری از وطن وبا تکیه بر اخباری
که میخوانند بنظر من تاسف خود را از اینکه یک قهرمان ملی باید جایزه خود
را به احمدی نژاد تقدیم کند ابراز داشته اند. البته معیار ما در این سنجش ها
تختی ست و این بدان میماند که ما هر پهلوانی را با رستم مقایسه نمائیم. نمیدانم
دلیل سکوت ایشان چیست و گلایه بحق دوستان نیز قبل درک است ولی باتوجه
به توضیح من ، گمان میکنم وزنه سرزنش سنگین تراز سوء تفاهم ایشان گردیده و
امیدوارم جناب ایشان در این باره توضیحاتی مرقوم دارند.
۴۷۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۱
|
از : دوستدار چپ
عنوان : زنده باد سوریان
جناب کاکاوند
چقدر از نوشته شما متاسف شدم. نمیدانم در روزمرگی های دنیای مجازی غرق شده ای یا این گونه خصومت ورزی ها عادتت شده است. وقتی دبیرستانی بودم فکر می کردم همه مبارزان عاشق مردم کشورشان هستند و برای این عشق از خود می گذرند. تجربه سال های فشار و زندان و بعد از آن مرا متوجه کرد که بخشی از کسانی که در زیر پرچم های گوناگون گرد آمده اند بیشتر به خود مشغولند تا سرنوشت مردم . در واقع کاری به امر واقعی جامعه ندارند و غیرمسولانه و برای ثبت در تاریخ و شاید برای دیده شدن می نویسند.
دوست عزیز، اگر در تهران بودی، همان تهران که سه میلیونش در سال ۸۸ به اعتراض برخاستند، همان تهران که مردمش بیش از تو مدعی سرکوب و نامردمی های آن روزها هستند، بله اگر در تهران می بودی و فریادهایی که در جریان مسابقه سوریان و بقیه ورزشکاران المپیکی عزیزمان از خانه ها در محله های مختلف شهر به آسمان برخاست و شادی های آنها را حس می کردی نه تنها از سوریان، که جوانی مظلوم و خودباور است، بلکه از تمام این ورزشکاران که با کمترین امکانات از خود می گذرند و بدون پشتوانه مبارزه می کنند و واقعا به مردم شور زندگی و زنده بودن و توانستن می دهند از تمام آنها ممنون و متشکر می شدی. می دانی که همه آنها می گویند که ای کاش که بتوانیم دل مردم را شاد کنیم. برای مردم غمزده و مضطرب که در وحشت گرانی و تهدید جنگ و عدم امنیت زندگی می کنند این حرف خیلی معنا دارد. سوریان دل مردم را شاد کرد و این کاری است که تو و امثال تو نتوانستید. به عنوان یک چپ، به عنوان یک زندانی سابق و به عنوان یک ایرانی دست سوریان را می بوسم. فارغ از این که چه عقیده سیاسی دارد یا ندارد. این عرصه ورزش است و رقابت ورزشی. ما برای این مبارزه می کنیم تا امثال سوریان هم به حق خود برسند نه آن که با بایکوت و خط قرمز و بد و خوب کردن مدام حلقه را تنگ و تنگ تر کنیم. ورزشکاران ما به اندازه کافی در فشار هستند ما به آنها فشار مضاعف وارد نکنیم. روا نیست. یادمان باشد که در عرصه مبارزه هم همه یکسان نیستند و کارنامه های مشابهی ندارند انتظار نداشته باشیم که همه ورزشکاران هم مانند کریمی برخورد کنند یا تختی باشند.
سربلند باشید
۴۷۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۱
|
از : عباس
عنوان : مدال طلای المپیک تشکیل شده از نقره و مس با یک روکش طلا به وزن ۶ گرم. (وزن کل مدال ۴۰۰ گرم است)
جناب کاکاوند مثل اینکه در یک دنیای خیالی و رویایی به سر میبرند و ظاهرا اطلاعی از ایران و شرایط زندگی ایرانیان در بند ج اسلامی که ندارند هیچ از مدال المپیک هم چیزی نمیدانند. ( آقای کاکاوند تحقیق کنید ببینید برنده مدال طلا چقدر پول میگیرد )
حمید سوریان جوانی است ۲۰ یا ۲۵ ساله و ساکن شهر ری. به عبارتی یک جوان خیلی معمولی و بدون تحصیلات آنچنانی که در یک خانواده زحمتکش و در یک محله فقیر نشین زندگی میکند و مانند بسیاری از مردم در تار و تله حکومت ج اسلامی گرفتار و مورد سو استفاده.
چه انتظاری از او دارید؟
متاسفانه خیلی از ماها وقتی کاری نداریم یا کاری از دستمان بر نمی آید شروع میکنیم به ایراد گرفتن از دیگران.
۴۷۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۱
|
از : سعید
عنوان : سوریان , قهرمانی که اشتباهش را جبران کرد.
من سوریان را از نزدیک می شناسم
او اصلا اهل سیاست نیست و راستش را بخواهید از سیاست اصلا سر در نمی اورد.
ماجرای تقدیم مدالهایش در دور قبل به احمدی نزاد همانست که یکی از دوستان دقیقا در کامنت پایین به ان اشاره کرده.
پس از ان ماجرا شما در هیچ گجا وهیچ محفلی چیزی از سوریان در مورد حمایت از این نظام شنیده اید ؟ اگر شنیده اید سند بیاورید.
و مهمتر اینکه این بار او بجای اینکه مدالش را به احمدی نژاد یا مقام معظم رهبری!یا حتی خانواده شهدا و..تقدیم کند فقط به مادرش تقدیم کرد!
واین البته از رنگی اوست. آیا او نمی توانست این بار مدالش را به خامنه ای تقدیم کند..که البته کلی هم پاداش بگیرد. چرا اینک ار ا نکرد؟
برای اینکه حقیقت همانست که گفتیم.
دوست عزیز قهرمانان ملی ما را بخاطر یک اشتباه که خودشان هم متوجه ان شده و درصدد جبران ان هستند نباید اینگونه از دست بدیهم
موفق باشید.
۴۷۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : احتیاج بتوضیح دارد
جناب دادمان شما با بیان اینکه شادروان تختی « دارای خانه ۱۰۰۰ متری در خیابان فرشته و قباله زمین چند هزار متری اهدائی ملوکانه را رد نکرد» در چه رابطه مطرح نمودید و احتیاج بتوضیح «ماهرانه» از جانب شما نسبت بقتل وی باز هم بدستور ملوکانه دارد. شما با حمله و بقول خودتان « لجن مالی» بغلامرضا تختی میخواهید چه چیزی را با توجیه گری «زیریکانه» کتمان نمائید؟. نوشته شما در مورد تختی کپی برداری از « مواضع» سلطنت طلبان دیکتاتوری پهلوی است و بس. آن یک بیت «شعر» را که در کامنت آورده ام چندباره بخوانید تا مفهوم گردد.
۴۷۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : دادمان
عنوان : گر امر شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند
دوست دیگری در مورد اوضاع اپوزیسیون در همینجا نوشته است چیزی ندارم که به آن بیافزائم.
دوست عزیز جهت اطلاعتان مرحوم تختی احتیاج مالی نداشت خانه ۱۰۰۰ متری در خیابان فرشته داشت با اینحال قباله زمین چند هزار متری اهدائی ملوکانه را رد نکرد.
این طفلک را چهار پنج سال باد می زنند بعد باید در گدائی و فقر بمیرد ایرانی ها را که خوب می شناسید؟. فدائی خلق هم نیست که قصد فدا کردن خودش برای مردم را داشته باشد البته اگر چنین چیزی را دیگر یافتید یک طلای المپیک در انتظارتان است . منطق حکم می کند در مملکتی که تا خرخره می توان کشت وخورد و دزدید و سپس با تغییر در اوضاع یک شبه انقلابی شد و تا حتی رهبری اپوزیسیون ارتقاء هم یافت از تنور گرم در اسرع وقت نان خورد.
دوست من به نخست وزیر سوریه توجه کن ۱۷ ماه از هیچ توحشی دریغ نکرد حرف های امروزش را بشنوید گویا اسد با دو تا دختر نازنازیش و خانم شیک اروپائیش به تنهائی همه قساوت ها را مرتکب می شود. قول می دهم در رهبری آتی سوریه هم خواهد بود این تیپی است که دنیا را می گرداند.
اساسأ باید درویش باشی واز دنیا اعراض کنی تا اخلاق داشته باشی .هزینه زیستن با استاندارد بالا گران است و در این دنیا هم همه چیز برای فروش است که عامترین کالا برای فروش شرافت انسانی است. در همین سایت مقاله ای را بخوان طرف در دوران شاه چریک فدائی بوده حالا بوی کباب شنیده چنان سلطنت طلب شده که به والاحضرت اشرف پهلوی می گوید آی .... بذار این جوان هم در فقر و گشنگی نمیرد قدری گذشت داشته باشید
۴۷۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۱
|
از : رضا کامیاب
عنوان : سوریان
مهدی رستم پور مفسر ورزشی:
وقتی چهارمین طلا را در دانمارک گرفت و به ایران بازگشت، فقط سه ماه از انتخابات پر حادثه خرداد ۸۸ میگذشت و معترضین همچنان در خیابان بودند. آن ها از تلویزیون، تصویر اهدای مدال به رییس جمهور را دیدند.
دو سال بعد در جریان مسابقات جهانی استانبول، ناگفته های آن ماجرا را از زبان دو نفر از همراهان تیم ملی شنیدم که ذیلاً نقل می کنم.
به محض بازگشت و مطابق معمول، مدال آوران را نزد مسئولین مختلف می برند. به سوریان می گویند کت و شلوار بپوش که جای مهمی قرار است برویم. اتومبیل تشریفات آمده دنبالت.
وارد سالنی می شود که دو تا صندلی هست و دوربین فیلمبرداری. از مسئولین و مربیان کشتی، هیچ کس اینجا نیست. او را روی یکی از صندلی ها می نشانند. کاغذی به دستش می دهند. می گویند زود حفظ کن الان آقای دکتر میاد.
سوریان می گوید نمی توانم حفظ کنم. پاسخ می دهند که عیبی ندارد از رو بخوان.
همزمان محمود احمدی نژاد وارد می شود. از حیث جلب حمایت رهبری و ارگان های نظامی، سیاسی و رسانه ای، در بهترین روزهای دوران ریاست جمهوری اش قرار دارد. با سوریان دست می دهد، به او تبریک می گوید و می نشیند روی صندلی مقابل. سوریان بی آنکه چشم از روی کاغذ بردارد، آنچه نوشته شده بود را رو خوانی می کند.
یکی از مسئولان تیم ملی می گفت: "آن ها که معترض اند و در خیابان یا اینترنت به حمید فحش می دهند، اگر خودشان روزی قهرمان جهان شدند و در چنین موقعیتی قرار گرفتند، این اختیار را دارند که متن را پاره کنند!"
۴۷۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۱
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : جناب کاکاوند در « حافظه» شما، نقش خودتان را نادیده گرفتید.
البته اینجا دفاع از «افاضات» اقای سوریان در مورد احمدی نژاد نیست ولی خودمانی، چند نفر ار این خیل «اپوزیسیون» فعلی خارج نشین در محضر آقا در پاریس حضور یافته تا از «رهنمودهای» امامانه آنحضرت مستفیض گردند و چه کسانی چه در خارج و یا چه در داخل ایران در اوایل انقلاب زیر منبر ایشان به «احادیث» گوش فرا میدادند و روز بعد اعلامیه در تائید فرمایشات ایشان مثل نقل و نبات پخش میشد. و پاره ای آنان هنوز در «کنفرانسها» برحسب عادت زیر منبری گوش به شخصیتی مثل اتو لانگی برای شنیدن لاطائلات ایشان راجع بحمله نظامی و بمباران ایران حضور بهم میرسانند. و باحتمال فراوان برای نویسنده مقاله، با رجوع به «حافظه خود» هیچ موارد «بحثی» نیست و قابل اغماض است. اغلب ورزشکاران مورد سوء استفاده حکام وقت قرار میگیرند و همه هم مثل شادروان جهان پهلوان تختی نیستند. ورزشکاران ایرانی و خصوصآ خانمها در شرایطی بس نامناسب خود را برای زور آزمایی در سطح جهانی آماده میسازند. کاشکی قدری خودمان و اعمالمان را در آینه صداقت بازنگری مینمودیم و باین نکته میرسیدیم که « گر امر شود که شریک جرم گیرند ـ در شهر هر آنکه هست گیرند».
۴۷۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۱
|