از : نصرت
عنوان : ترس
بله مقاله بسیار خوبی ست. دلسوزی بی چشمداشت نویسنده به مردمش و به عدالت، بیزاریش از زورگوئی و گردن کلفتی، در سلول به سلول نوشته هویداست. سینهی نازکش را سپر کرده نویسنده تا نگذارد وطنش صحنهی تجاوز نامردان شود.
دوستی مقاله را بسیار پسندیده بود ولی نمیخواست نظرش را بگذارد. میگفت سوژ ه ایست که میترسم پاپیچم بشوند. فکر میکنم همین است که نظرات کمی گذاشته شده
۴۷۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱
|
از : Victory
عنوان : درست ترین استفاده از پویایی منطق دیالکتیک
در سراسر این مقاله آقای اصفهانی مثل همه تحلیل های سیاسی دیگری که از این نویسنده فرهیخته خوانده ام منطق دیالکتیک به ماهرانه ترین صورت به کار رفته است. از شماره یک تا شماره ده هر بخشی بخش دیگر را مثل عناصری که یک موجود زنده را تشکیل می دهند با هم در یک روند تکاملی پیوند می دهد.
از "دمشق تا تهران" بوش و "درد های زایمان خاورمیانه بزرگ" بوش و رایس در لبنان شروع می کند و به "از دمشق تا تهران" جدید و به درد های دوباره زایمان خاورمیانه بزرگ که این بار نصیب لیبی و سوریه شده است می رسد. نقش اسراییل و جنگ طلبان حامی آن در ایالات متحده و هراس شیوخ عرب و اردن و سعودی از انقلاب مردمی در کشور های خودشان و خطری که ان ها در الگوگیری مردم سوریه از جنبش های تونس و مصر متوجه آینده حودشان می بینند را توضیح می دهد و با مثال خیلی پر معنی گانگستر های تحت امر پدر حوانده های محلات مجاور با گانگستر های محله و کشته شدن مردم محله و نوحه خوانی گانگستر های محلات مجاور برای آت ها فضای فعلی سوریه را ترسیم می کند که مردم و جنبش مردمی چگونه به وسیله مشتی "گانگستر جدید الظهور" به نام "ارتش آزادی" به یغما رفته و اگر نابود نشده باشد کاملا بی رنگ شده است.
بعد با ظرافت تمام چگونگی طرح گسترش جنگ به ایران با علمداری اسرییل را تشریح می کند. نشان می دهد که به قول او " چه طور یک تشکیلات اپوزیسون ایرانی" ( مجاهدین خلق ) تبدیل به یکی از مهره های این بازی کثیف شده است. به آن ها یادآوری می کند که در صورت بروز جنگ هرگز خیانت آن ها بخشیده نخواهد شد و برای همیشه در آتشی که خودشان روشن کرده اند خواهند سوخت و "این بزرگترین خیانت آن ها آخرین خیانتشان هم خواهد بود. "
حساب رهبرانشان را از حساب افراد اسیر آن ها در زندان های رژیم جدا می کند و از آرزوی رهبران مجاهدین به اعدام شدن این ها می گوید و سود هایی که اعدام این ها برای رهبران مجاهدین دار و از حمافت امیخته با شقاوت رژیم در انتقام گیری هایی که بهترین هدیه به رهبران مجاهدین هستند.
قسمت "نگاهی به زنجیره اتصال" و نقش این زنجیره در خاور میانه و استراتژی و هدف های مرحله ای و... تمام اجزای قبلی مقاله را کنار هم می گذارد.
به عواقب وحشتناک بمباران مراکز اتمی ایران برای مردم و نسل های آینده اشاره می کند و با گزیده ترین و سنچیده ترین کلمات به اسراییل هشدار می دهد که: ((اسراییل، آنچنان کینه یی نسبت به خود در اعماق روح جمعی معاصر و آینده ی ایرانیان باقی خواهد گذاشت، که اگر خود بتواند از معرکه ی کنونی به طور موقت جان به در ببرد (و اصلاً معلوم نیست که اینطور شود) باید خیال هر نوع مصالحه یی در هر زمانی با مردم ایران را از سر به در کند.
دهه ها و دهه ها، قربانیان تشعشات اتمی بمباران های او، نسل در پی نسل، چشم در چشم هم میهنان خود خواهند دوخت و به آن ها خواهند گفت: نگاهمان کنید! ما را اسراییل به این شکل درآورده است))
یک حسن بزرگ دیگر مقاله ارایه راه حل جلوگیری از فاجعه است که در بخش های نهم و دهم آمده است.
دلم می خواهد تمام مقاله را در این نظر تکرار کنم چون تمام مقاله نظر من هم هست. اگر کسی مثل من عادت دارد قبل از خواندن مقاله ها نظرات را بخواند توصیه می کنم دوباره به خود مقاله برگردد و یک بار با دقت این مقاله را مطالعه کنند.
۴۷۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱
|
از : محمد علی اصفهانی
عنوان : چند توضیح مختصر ـ و شاید نه چندان ضروری ـ برای خوانندگان گرامی
۱ ـ در شرح مختصر یکی از مجموعه مقالات متعددی که در پاورقی به آن ها لینک داده ام نوشته ام که «برای داشتن تصویری کلی از آنچه احتمالاً در پی بمباران تأسیسات اتمی ایران بر سر مردم خواهد آمد» مقاله ی مورد اشاره را می توان خواند.
آن مقاله، حاوی نظر یکی از کارشناسان آمریکایی و از مشاوران سابق پنتاگون است، و در دو روزنامه ی «معتبر» اسراییلی منتشر شده است.
شخص مزبور به عنوان سرپرست گروه تحقیق مرکز آمریکایی «مطالعات استراتژیک و انترناسیونال»، مقاله ی خود را به گفته ی خود بر مبنای «مطالعه ی تئوریک یک جنگ اتمی» احنمالی که با حمله ی اسراییل به ایران آغاز شود و کشور های مختلف خاورمیانه را در خود درگیر کند نوشته است.
او معتقد است که در چنان صورتی، بین ۱۸ تا ۲۸ میلیون ایرانی در آن جنگ احتمالی فراگیر شونده در کل منطقه، ممکن است کشته شوند.
من از آنچه این کارشناس از آن به عنوان «مطالعه ی تئوریک یک جنگ اتمی» یاد می کند چیزی سر در نمی آورم؛ و بنابر این از آنجا که آدم باید در کادر تخصص های خودش حرف بزند، به خودم احازه نداده ام که وارد کم و کیف «مطالعه ی تئوریک یک جنگ اتمی» بشوم؛ و فقط گفته ی او را به صورت نقل قول آورده ام.
خود فاصله ی بسیار زیاد ۱۰ میلیون، میان ۱۸ میلیون تا ۲۸ میلیون، کافی است که مشخص کند که کارشناس مزبور هم نظری قطعی ابراز نکرده است.
۲ ـ شخصاً معتقدم که با این همه ستم ها که بر خلق های ایران در دو نظام سابق و فعلی رفته است تجزیه ی ایران در صورت جنگ داخلی، و نه انقلاب مردمی، قطعی است. حتی بدون دخالت خارجی.
به نظر من، اگر به ایران حمله ی نظامی شود چنین اتفاقی حتماً خواهد افتاد. مخصوصاً با توجه به آنچه در کل مقاله توضیح داده ام.
۳ ـ فکر می کنم که باید همانطور که نوشته ام، به فکر تشکیل یک جبهه ی واحد ضد جنگ متشکل از نیرو های اپوزیسیون مردمی بود که طبعاً لازم است رژیم را جزو صف مقابل، و در کنار متجاوزین به حساب بیاورد، و تحت هیچ عنوانی این مرز خاص را مخدوش نکند. موضوعی که متأسفانه بر سر آن، پای بعضی ها می لغزد.
این که این مقاله و مقالات دیگر من تا چه اندازه از انسجام منطقی برخوردار هستند یا نیستند، موضوعی است که هر خواننده یی به فراخور حال خود می تواند در باره اش قضاوت کند.
کار من، نوشتن است و کار خوانندگان مقاله هم به خرد خود مراجعه کردن!
با سپاس
۴۷٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : ایکاروس
عنوان : جنبش دموکراتیک سوریه، جنگ با اسرائیل و تجزیه ایران
آقای اصفهانی
از خواندن چندین مقاله شما نتوانستم بفهمم که بالاخره جایگاه جنبش دموکراتیک مردم سوریه در این تحولات در کجاست؟ آیا به چنین جنبشی اساسا" باور دارید؟ اگر آری، پس لطفا" نقش آن را در این تحولات نشانمان دهید. آیا فقط نظاره گر است و دست روی دست فعالیت "تروریست ها" را تماشا می کند یا فعال است؟ اگر نظاره گر است، پس اساسا" جنبش نیست و مرده است و اگر فعال است، بگویید که چه می کند و نمود فعالیتش را نشان دهید.
ثانیا" اگر استدلالتان در مورد مخالفت با جنگ و بسیج نیروی ضد جنگ ضعیف است، چرا دست به اغراق زده و آمار آن چنانی از کشته ها می دهید(حال نقل قول از هر که می خواهد باشد). ۱۸ تا ۲۸ میلیون کشته!!!!!! از مردم ایران توسط اسرائیل؟آمریکا و تمام متحدانش جرات ایجاد چنین کشتاری در هیچ کجا را ندارند، آن وقت اسرائیل آن را انجام می دهد؟برای بسیج مردم بر علیه جنگ راه هایی دیگر به جز ترساندن از طریق چنین کشتاری وجود دارد.
ثالثا" این داستان تجزیه ایران، حدود ۳۵ سال است که تکرار می شود. یادم می آید در اوایل انقلاب بهمن پدرانمان و سالخوردگان برای جلوگیری از ورود مردم و جوانان به انقلاب، دائم آنها را از خطر تجزیه ایران می ترساندند. آخر هر چیزی باید بر مبنای تحلیلی و دلیلی باشد. تحلیل و دلایل شما در مورد قصد غرب (در معادلات بین المللی تنها غرب قدرت ایجادچنین امری را دارد) در این زمینه چیست؟براساس کدام داده ها غرب خواهان تبدیل ایران به چند کشور است؟ آیا از نظر ژئوپولیتیک منطقه ای چنین چیزی امکان دارد؟
۴۷٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣۹۱
|