سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دلباختگان تراژدی ۶۷ و دلایل کشتار - رضا علوی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزبه صالحی

عنوان : یدداشتی بر مقال آقای رضا علوی
سپاس بیکران بر شما آقای رضا علوی
برای رفع خستگی روان قلمت با تکه ای از غزل مولوی(فارغ از وجه عرفانی، هرچند که عرفان ایرانی وادی جدا از عرفان مولوی است):
خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو. من نیز تحسین میکنم ارزشیابی غیرجانبدارانه و منصفانه ات را. انتظار سهم از تحسین نسبت به مقاله ات ندارم؛ می نویسم تا اگر از منجیق سطحی نگران به مقاله ات سنگ هایی باریدن گرفت یکی از آنها نیز به قلم نحیفم بخورد.تا از درد آن حظی برم که به حمایت رویکرد بی سابقه اهل قلمی برخاسته ام. به سر سطر متن خود بازگردم
با شما در دسته بندی ۴گانه رویکرد جماعت اهل قلم وسیاست به خشونت ر‍ژیم جمهوری اسلامی موافقم. جامعه روشنفکری نقاد قدرت و بخش طالب تسخیر قدرت آن که حسابشان روشن وجدال شان بی حاصل،متاثر ازفهم شخصی و گروهی خودهستند.بخش دیگر ساکنین کوی سکوت نیز علت خشونت را خشونت های فراوان و کشتارهای وسیع می دانستند.اما از تبیین و تشریح خشونت فراوان که مصداقش چه بود و چه جریانی را هدف قرار داد پرهیز کردند به دلائل خودارضایی سیاسی خویش یاجهت دلخور نکردن کنشگران خشونت در پوزیسیون یا اپوزیسیون.اشاره ای کرده اید به حمله فروغ جاودان سازمان مسعود رجوی داشته اید که قربانی کردن ۳۰۰۰زندانی سیاسی دربند را کمترین هزینه در برابر تسخیر تهران می دانست.اما اشاره به ترورهای خیابانی پیشا۳۰ تیر و پسا۳۰ تیر سال۶۰ سازمان مجاهدین هم هستند. رویدادهای دیگربسیارند. حرکت آمل گروهی از چریک های فدایی خلق رفته با رفیق اشرف دهقان (که بعد او را نیز برنتافته و) به جنگل های شمال زدندآنان جان ستاندند از بسیجی و پاسدار و مردم عادی و خود جان باختند. دیگر حرکات رادیکالیستی حتی سازمان فداییان نیز بودند . پس شما تاثیرات سیاسی، رویدادی تاریخی و انعکاس آن بر روانشناسی بخشی از قربانیان خشونت را که دوستان چپ ما بودند و بخش دیگر که خانواده های مردم عادی دادخواه از مجاهدین هستند را نیاورده اید. علم تاریخ فارغ از سیاسی کاری است. شما پررنگ در مقاله بکارش نبرده ای؛می توانستی. زیرا ردای بلند تاریخ تحلیلی را بر تن قلم کرده ای. در میان ما چپ ها نیز بودند کسانی که از رادیکالیسم راضی نبودند و کاری نتوانستند بکنند. در میان دولت مردان رژیم جمهوری اسلامی نیز.آنها هم عصبیت و خشم سیاسی همراهان خودرا مهار نتوانستند. نتیجه آن شددر این کارزار چپ های اسلامی اصلح طلب و بعد سبز شده هم بودند، که در سال های نخست نهادهای امنیتی را بنا کردند ودر وزارت اطلاعات به مزیری ریشهری جای خوش کرده بودند. در بررسی تاریخی علل و عوامل خشونت های بعد از انقلاب اینان نیز همراه بقیه ذیسهم هستند. صرف اصلاح گرایی و سبز منشی تاکتیکی کنونی عملکرد گذشته آنها نباید فراموش شود . حتی جناب آقای میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امامش در سال ۱۳۶۷ در مصاحبه با رادیو بلژیک بی پرده و صریح کشتار و سرکوب ها را تایید کرده و گلایه از عدم سرعت در اجرای فتوا می کند. آخر نخست وزیر امام خمینی بود، حامی مدام مهندس موسوی.بنابراین کلیشه سازی امروزین در برابر دیگر مدارک جهانیان از بار و سهم آقای میرحسین موسوی نمی کاهد.
راجع به رابطه دین و خشونت که گفته اید.بررسی های تاریخی در زمینه رفتار فرهنگی ایرانیان وجود خشونت در ایران پیش از اسلام را ثابت کرده است.اساسا خشونت ذاتی انسان و قدرت است. فراموش نکنیم. حال ورود دین به ایران و تسری آموزه های دینی به ایرانیان "فست فود" خشونت را سنگینتر کرد.و نکته آخر اینکه در وجود بهترین انسان ها که ماییم ذره ای خشونت و بدی و پلیدی هست. همچنانکه در وجود بدترین آدم ها نیز ذره ای انسانیت وجود دارد.اگر همراهان ما زمینه رشد ذره رادیکالیسم رافراهم نمی کردند(که فراهم کردند) عقلای چپ می توانستند از رشد ذره انسانیت عناصر رژیم گام هایی در راستای زدودن بی اعتمادی نیروهای اسلامی در قدرت نهایت بهره را ببرند. در مشروطیت شیخ فضل الله نوری منتقد و متشرع با ذهنی پنداری مکلا ها بر سر دار رفت. در آن روزگار معمم نماد مرجعیت مردم بود.درست از بعد مشروعیت بذر بی اعتمادی نسبت به دگراندیش پاشیده شد.
روزبه صالحی
۴۷۷۶۰ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : احمد صلاحی

عنوان : چند نکته بنظرم آمد
از این مطلب بسیار آموختم و چند نکته نیز بنظرم آمد که عرض می کنم:

- بازتاب کشتار در آثار هنرمندان و نویسندگان ؛اولین بار فرج الله سرکوهی نظرش را در این باره به صورت دیگری با مقاله ای در خبرنامهٌ گویا گذاشت : " واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ ، برخوردی ناگزیر با بار منفی در کارنامه ائی درخشان ؟ " ( تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۳۸۵ - خبرنامه ی گویا )
- نمیدانم چرا اشاره ای به آیت الله منتظری و نقش او نشده ست که مهم ست .
- برعکس ، ایرج مصداقی بین فعال حقوق بشری و کنشگر سیاسی مردد ست و بهتربود به اطلاعات او اشاره نمیشد.
۴۷۷۵۶ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی قدیمی

عنوان : پیامدهای یک حکومت دینی
با سپاس از نویسنده محترم که با این مقال زوایای تاریک گشتار سال ۶۷ را روشن میکند.
در این فاجعه ملی که متاسفانه پیامد ان انقلاب بود مقصر اصلی و یا انگیزه گشتار اصلی همان دین خواهی و ایمان مذهبی مسلیمن بود.
دین اسلام بشما این دستور و این خواست را از شما دارد که دشمنان دین و مخالفان انرا از بین ببرید و این یک اصل است.سراسر تاریخ اسلام مملواز گشتار و خونریزی و بربریت فرقه ها و مکاتب مختلف است.زنده نگاه داشتن عاشورا نیز به همین منظور است.
برای ما ایرانیان گشتار سال ۶۷ وحشت افرین بود ولی این گشتار برای متولیان دین یک فریضه دینی و الهی محسوب میشود و انها از این گشتار عذاب وجدانی نخواهند داشت.مسلیمن با وضو زندانی را شلاق میزدند و میزنند.
وقتی خود خمینی میگوید چرا ایات قتال و یا مکی را بکار نمیبرید یعنی از قتل عام هیچ ترس و وحشتی ندارد و خود را عامل اجرای دستور الله و رسولش میداند.

از نقش افرینی خشونت بار سازمان مجاهدین نباید غافل شد ویا به نوعی و یا ملاحظاتی انرا نادیده گرفت.
مخالفان نظام نه تنها برنامه مشترکی برای جلوگیری از رشد استبداد دینی نداشتند بلکه در تقابل با یکدیگر و بدنبال کسب قدرت حریف را به خیال خود از میدان بدر میبردند تا انجا که در حسینه زندان شعار مرک برمخالف سر میداند.
انفجار بمب های مجاهد در تهران حتا بدون اطلاع دادن به سازمانهای مخالف نظام صورت میگرفت و بسیار ی از اعضا دیگر سازمانها در این رابطه دستگیر شدند.

عقل سالم بما میگوید وقتیکه نظام جام زهر را نوش جان کرده و سازمان مجاهد و دیگر سازمانها و حزبها در زندانها زندانی یعنی گروگان دارند چرا باید به ایران حمله کرد؟
ایا رهبر سازمان مجاهد اقای رجوی نمیتوانست باز تاب حمله به ایران و سرنوشت زندانیان خود و دیگران را حدس بزند؟

واقعیت این است که اقای رجوی همانند خمینی و از همان منطق نظام مسلط دینی به کسب قدرت نگاه میکند و هر دوی این افراد نگاهی اسلامی به قضایا دارند.

بسیاری از افراد ارتش رجوی شب قبل از حمله مخالفت خود را با حمله ابزار کردند ولی با چاچول بازی و فریب کاری رجوی و تهدید روبرو شدند.

پس از حمله رجوی به ایران و گشته شدن بیش از سه هزار نفر از مجاهدین
در پرسش و پاسخی در باره گشتار زندانیان اقای رجو ی گفته بود که ما با حمله به ایران قید زندانیان سیاسی را زده بودیم. به همین سادگی رجوی سند قتل این زندانیان را امضا میکند.باید در نظر داشت که هزاران ایرانی در سپاه و ارتش جان خود را از دست دادند.
مخالفت ما با نظام درست ولی چرا باید این افراد در حالیکه یک جنگ سنگین ۸ساله را پشت سر داشتند گشته میشدند؟

خفه کردن دمکراسی و ازادی های سیاسی از سوی نظام گذشته و اسلامی کنونی و عدم درک ونیاز مبرم اجتماع به ازادی های سیاسی از سوی مخالفان دو نظام منجربه رویدادهای تلخ و وحشتناک امروز ایران شد.

گناه گشتار سال ۶۷ را میتوان به حساب کسانی نوشت که راه ازادی و دمکراسی را در این کشور بستندو بجای تبلیغ ازادی اندیشه پیشرفت اقتصادی کشور اعتدال و لییرالیسم دین و ایده لوژی را در جامعه ایرانی کسترش دادند.

با چشمی به گذشته و نگاهی به اینده باید در تاریخ کشور ما ایران هرگز و هرگز جنایتی دیگر روی ندهد و این فقط در چهار چوب یک نظام قانونی و غیر دینی میسر است.
۴۷۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : یک خاطره
اقای علوی گرامی مقاله شما را خواندم در یک مورد میتوان انرا متمایز از دیگر مقالات در این زمینه دانست. شما برای نخستین بار اشاره ای به بی نقشی و یا نقش سکوت هنرمندان در طرح افرینش های خود به کشتار ۶۷ نمودید . و این اورده شما البته درست میباشد . اجازه بدهید من به مثابه یک هنرمند و کنشگر سیاسی که نقشی به اعتراض در همین زمینه داشت خاطره خود را سندی بر ادعای شما ارائه دهم. کشتار ۶۷ هنگامی رخ داده بود که احزاب و سازمانهای سیاسی فرایند پسا انشعابات و فروپاشی های عدیده تشکیلاتی را تجربه مینمودند.از سوی دیگر دخالت جمهوری اسلامی در سامانه تبعیدیان از طریق کانونهای عدیده فرهنگی-هنری اغازی در پنهانی های رفتاری خود یافته بود. کانونهایی که در برابر افرینش های سیاسی و اجتماعی هنر تاکید بر مباحث جمالشناسانه از بعد بیطرفی هنر میداشتند. در چنین شرایطی من پس از کلنجار رفتن با همکاران هنری و فرهنگیم برای یک اعتراض جمعی به کشتار و بی نتیجه ماندن این گفتگوها، تصمیم گرفتم به عنوان اعتراض به کشتار ۶۷ اعتصاب غذای خود را اغاز نمایم . مهمترین نکته و دلیل اعتصاب غذای من نیز سکوت فرهیختگان ایرانی و جهانی بود. اعتصاب غذای من در دفتر حزب الترناتیو لیسته در برلین اغاز شد و تعدادی از هنرمندان نیز با امضای خود پای نامه شکواییه من علیه این کشتار همراهی نمودند. متاسفانه کانون نویسندگان به علت وابسته بودن بخش اعظمی از اعضایش به احزاب و سازمانها نتوانست تصمیم بر حمایت را اتخاذ نموده و سکوت چندش اوری را گزینه خود نمود. نامه اسماعیل خویی به من که در نشریه کاوه نیز چاپ گردید نشان از تنها ماندگی من توسط یاران فرهیخته ام میداد. اعتصاب غذای من به دلیل بروز بیماری عفونت ریه نتوانست بیش از ۱۰ روز به درازا بکشد اما در همان اندک زمان خود دستاوردهایی چند همراه داشت. دانشگاه هنر برلین ضمن همبستگی پیوند اکادمیک خود را با جمهوری اسلامی رد نمود. شخصیتهای مطرح مانند پروفسور دکتر کلپه اسلام شناس معروف المانی ضمن همبستگی به دیدارم امد و در جمع یاران سخنرانی نمود. پروفسور دکتر هارتموت فلات از اساتید دانشگاه موسیقی و برنده ۱۷ جایزه بینالمللی موسیقی شبی را به سخنرانی پیرامون هنر اعتراضی در موسیقی علمی اختصاص داد. همچنین میتوان از همکاری دکتر البرشت دوملینگ و تنی چند از نمایندگان مجلس از حزب الترناتیو لیسته سخن راند. احزاب سیاسی و سازمانها یکی پس از دیگری با ارسال هیئتی در این اعتصاب غذا حضور یافتند و هر یک با اوردن متنی مایل بودند که من پیوند خود را با ان متون اعلام داشته و اعتصاب غذای خود را با انان پیوندی البته تشکیلاتی و هژمونی جویانه دهم. من همچنان بر استقلال خود اصرار نموده و در نتیجه دوستان عزیز یکی پس از دیگری سیاست سکوت را در برابر این اکسیون برگزیدند. این را هم باید بگویم که تنها دو جریان سیاسی بدون چشم داشت با ارسال هیئتی همبستگی خود را اعلام نمودند عبارت بودند از سازمان توفان و خزب کمونیست کارگری. و البته حضور صدها تن انسان ازاده و فارغ از هژمونی و وابستگی تشکیلاتی را نباید فراموش نمود ، بدون این پشتیبانی هرگز قادر نبودم با بروز بیماریم حتی یک روز هم ادامه دهم .اعتصاب غذای من با اصرار شخصیتهایی چون ، پروفسور هارتموت فلات، پروفسور کلپه و دکتر البرشت دوملینگ به علت حاد شدن بیماریم و استفاده اجباری از انتی بیوتیکهای قوی با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی اما بدون حضور هیچ کنشگر و نیروی سیاسی ایرانی به پایان رسید . اینرا هم اضافه نمایم که انانی که سکوت را گزینه خود نمودند از سال های بعد در بزرگداشت چنین روزی همت بسیاری نمودند ، اما همواره در بیان این اعتصاب غذا سکوت نموده و یا انرا بدون ذکر مشخصات در زمره مبارزات و کارنامه خود قرار دادند .در ضمن برای اطلاع دوست گرامیم اقای علوی نیز باید بگویم قصه های اوین عنوان اثریست که در دهه هشتاد در محافل هنری بارها اجرا گردید و خود عاملی در بیان بیداری نسبت به توحش و کشتار نظام بود. این اثر را من در سال ۶۷ ساختم و البرتو روزا شاعر پرتقالی به زبان انگلیسی بر روی ان کلماتی نشاند. یک اثر برای گیتار و اواز بود که سالها توسط خوانندگان اپرا مانند الیزابت نایمن (امریکایی) و انتونیتا دو برگمن به روی صحنه اورده شده بود. رویکرد جامعه تبعیدی به نوستالژی و هویت جویی از سویی و نفوذ و اقتدار وزارت ارشاد در صحنه ارایی تبعید تا انجا که جمشید میرطاووسی بشارت فتح محافل تبعیدیان را در صحنه ارایی های هنری میدهد پایان کار هنر اعتراضی را فراهم اورد . از این پس هنر اعتراضی در تنگناهای حضور خود بیشتر بیانگر لجاجت میشد و با چنین دریافتی روشنفکران سیاسی نگاه و توجه خود را به ما هنرمندان معترض میدوختند. جالب است که بدانید انعکاس اعتصاب غذای من در رسانه های نوشتاری و شنیداری انزمان همراه با سکون و یا تقلیل بخشی همراه بود. در این مورد سخنها بسیارند شاید در نوبت و فرصتی دیگر بتوان شرح کاملتری را اورد .
۴۷۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : یاد اوری

عنوان : برای اطلاع و یاد آوری
ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، خود در کتاب خاطراتش نوشته است که انتخاب وزیر اطلاعات به عهده خمینی بود و نخست وزیر می بایست نظرشخص خمینی را در مورد انتخاب (انتصاب از سوی خمینی) اِعمال کند.
در استعفا نامه موسوی هم که سال گذشته علنی شد می بینیم که او از بسیاری سیاست ها و کارهای حکومت در سطح داخل و خارج کشور، که بر مبنای قانون لازم بود که با آگاهی رییس کابینه (نخست وزیر) و با کسب موافقت او انجام بگیرند، مطلقا بی خبر بوده است.
او یکی از دلایل اسعتفای خود را همین موضوع معین معرفی کرده بود. متن استعفای او در رسانه های معتبر اپوزیسیون همره با کلیشه استعفانامه منتشر شده است، و هیچکس حتی سرسخت ترین دشمنان موسوی هم آن را تکذیب نکرده است و خدشه پذیر بودن آن را هم محتمل ندانسته است.
برای اطلاع و یاد آوری نوشته شد.
۴۷۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست