یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

معنای عملی بیانیه حزب دمکرات ایران و کومله چیست؟ - عیسی صفا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : عیسی صفا

عنوان : باران بی موقع
اولین تاثیر منفی بیانیه حزب دمکرات کردستان و کومله تفرقه بین نیروهای ضد رژیم ولایت فقیه است و این تشتت اکنون روبروی ما است. چرا حزب دمکرات و کومله که وحدت خود را این همه موثر می دانند با حزب دمکرات کردستان جدا شده از حزب دمکرات کردستان ایران و چند کومله دیگر وحدت نمی کنند؟ چه موانعی در برابر اتحاد آنان وجود دارد؟
ایران کشوری چند ملیتی است و ستم ملی حقیقتی انکار ناپذیر است. اما این « علت» ، یعنی ستم ملی علیه ملیتهای دیگر نظیر خلق کرد فقط یک معلول نخواهد داشت و حکم یک طرفه مستقل از مجموعی شرایط سیاسی ایران بی معنا خواهد بود. معلول های دیگر هم می تواند بوجد بیاید ، مانند تقویت رووش های خطرناک آلترناتیو سازی از طرف نیروهای ارتجاعی که خود به علت تفرقه افکنی در اتحاد نیروهای مترقی ایران در برابر جمهوری اسلامی منجر می شود. باران بی موقع باعث نابودی گندمزارها می شود ، در حالیکه همیشه به رشد مزارع برنج کمک می کند. موضوع ستم ملی شاید پیچیده ترین مشکل جنبش مردمی در این مرحله از مبارزه باشد و نمی توان آنها را با فورمولهای ساده مطرح کرد.
۴٨۲٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایرانی

عنوان : ایران برای ایرانیان
با توجیحات روشنفکری حاشیه نمیروم ما در ایرانیم هر کس به هر بهانه ای بخواهد دنبال تجزیه و جدایی باشد تحمل نخواهد شد . دیگر اجازه تجزیه نمی دهیم . انگلیس و روسیه تزاری خیلی از ایران کندند .
۴٨۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف رستمی

عنوان : موافقم
من هم به حق تعیین سرنوشت تا هر حدی که به بهبود زندگی همه جانبهٔ مردم بینجامد معتقدم. به نظر می رسد همهٔ احزاب مترقی چپ جمهوری فدراتیو را بعنوان آلترناتیو وضعیت موجود پذیرفته اند. دو حزب دمکرات و کومله هم هنوز از چنین شعاری فراتر نرفته اند پس «جدایی کامل» را که آرزوی ایجاد کشور متحد کردستان توسط بسیاری از کردها عزیز ماست بگذاریم برای روزی که این نه یک آرزو بلکه به مشی واقعبینانهٔ سیاسی ای تبدیل شده باشد. (چنین سیاستی هنوز از طرف احزاب کرد عراقی که مرحلهٔ اول را طی کرده اند نیز خیلی تبلیغ نمی شود).
آنچه مهم است آن است که به چه شیوه ای به جمهوری فدارتیو باید رسید؟ متاسفانه بسیاری از رفقای کرد ما در این دو حزب دیگر برایشان مهم نیست این شیوه چه باشد. و حتی بخش بزرگی رسیدن به این هدف را از طریق همراهی با نیروهای ناتو در تجاوز به کشورمان مشروع، مطلوب و گاه تنها راه حلی «واقعبینانه» می بینند. آن ها مسئولیت این جنگ را که حداقل در صحنهٔ آشکار دو طرف دارد (ناتو و سپاه در جلو صحنه و شرکت های غولپیکر امنیتی نظامی جهان در پشت پرده) به گردن جمهوری اسلامی به صورتی یکجانبه می اندازند تا همراهی با ناتو را توجیه کنند.
اگر کسی با جنگ مخالف باشد نمی تواند این شیوهٔ عمل احزاب کرد را دشمنی با تمامی ملت های ایران نبیند.
چرا رفقای کرد ما از وارد شدن به این بحث خودداری می کنند و بر بخش اول که به نظر می رسد تفاوت چندانی در دیدگاه های موجود نیست (همه جمهوری فدراتیو را پذیرفته اند) تاکیدی یک سویه دارند؟
به همین علت من خواستار اضافه شدن یک بند مبنی بر عدم همراهی با نیروهای ناتو در جنگ شده ام و مطمئن هستم دو حزب هم به برای همراهی با دیگر نیروهای صلحدوست به این نتیجه خواهند رسید و از روش و مدل عراقی برای رسیدن به اهدافشان فاصله خواهند گرفت.
ایران شبیه عراق نیست. اجرای مدل عراقی در ایران به نابودی استقلال ملی و بسیاری از مردم ما منجر می شود.
دفاع از حقوق خود به قیمت نابودی دیگران هر چه باشد یک مشی مترقی نیست.
۴٨۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : توهم قدرت
جناب صفا
با درود
راستش من تصمیم نداشتم در این هیاهوی تازه شرکت کنم. این هیاهو را من همان ریگی میدانم که در لیوان آب خوری برخی از دوستان افتاده است. فزون بر همه آنچه شما در نوشتار خودتان گفته‌اید، من در اینجا به چند نکته کوتاه اشاره می‌کنم:
۱- متاسفانه، در بین انبوه کسانی که این روزها پیرامون اتحاد حزب دموکرات کردستان ایران و گروه کومله ستیزه گویی کرده‌اند، هیچ دریافت روشنی از مفهوم حق تعیین سرنوشت، جایگاه تاریخی آن، و مصادیق آن که از سوی لنین، استالین و ویلسون بر زبان آمده، دیده نمی‌شود.
۲- بیش از کژفهمی درمورد مفهوم حق تعیین سرنوشت، آشفتگی تأسف باری درمورد مفهوم ملت و مفهوم گروه قومی در این ستیزه گوییها دیده می‌شود. در آثار و اسناد سازمانی برخی از گروههای قومی نیز، آنچه به چشم می‌خورد، نوعی ناسیونالیسم قومی و بنیادگرایی قومی است.
۳- من از اینکه حزب دراز پیشینه و خوشنامی مانند حزب دموکرات کردستان ایران را دچار نوعی توهم دستیابی به قدرت و دوری از دیگر مبارزین اپوزیسیون ایران می‌بینم، اندوهگین می‌شوم. و از اینکه امروز کسانی برجای دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی نشسته اند، که به گمان من، به هیچ روی شایستگی چنین جایگاهی را ندارند. من می توانم پیش بینی کنم که این موضعگیری رهبری کنونی حزب دموکرات، به دسته بندیهای بیشتری در آن حزب بیانجامد. برای این حدس، نیازی نیست که انسان غیب‌گو باشد. دیشب، در برنامه صفحه ۲ بی بی سی، موضعگیری سرکار خانم شرفکندی و لحن دوستانه ایشان در همبستگی با دیگر اپوزیسیون سیاسی ایران، حکایت از چنین چیزی داشت. چیزی که کاملاً با ژست دیپلمات مآبانه و دیپلمات نمایانه خانم بهمنی در برنامه پیشین همان رسانه، بسیار متفاوت بود.
۴- آگاهی من از وضعیت اقلیم کردستان عراق، به برخی گزارشها، مقاله‌ها، و مصاحبه‌های مطبوعاتی محدود است. اما از شیفتگی برخی از میهنان کرد ایرانی به سرابی که در آن سوی مرز ایجاد شده، بسی بیمناکم. من این شیفتگی را چیزی همانند شیفتگی نسل خودم به جمهوریهای شوروی پیش از فروپاشی همانند می‌دانم. با این تفاوت که در آنجا دولتی بود که می توانست پنجه در پنجه امریکا بیندازد اما امروز، حاکمان اقلیم کردستان، ماندگاری خود را بر سریر قدرت کردستان، و حکومت خانخانی بر آن، در گرو همنوایی نه تنها قدرتهای غربی، بلکه دوستی جمهوری اسلامی با خود می‌دانند.
۵- به نظر می‌رسد که حزب دموکرات کردستان ایران و گروه کومله، اتحاد کاغذین خود را بسی بیش از چیزی که واقعاً هست پنداشته و آن را دوران ساز می‌دانند. اما همانگونه که شما هم گفته اید، این توهم بیش از ۳۰ سال است که وجود دارد، اما هنوز چیزی تغییر نکرده است. راستی آنست که این اعلامیه، نه تنها در سطح مردم ایران در بیرون از کردستان هیچ انعکاسی نداشته، بلکه در بازتاب گسترده آن در میان هم میهنان کرد نیز جای بسی دودلی وجود دارد. البته حزب دموکرات کردستان ایران، یک حزب منطقه‌ای شناخته شده و نسبتاً ریشه دار است که روزگاری چهره‌هایی برجسته و ملی (به معنای سراسری نه قومی) آن را رهبری کرده اند. از این بابت، من واقعاً از موضعگیری این حزب غمگین شدم. اما اعلام موضع گروه کومله که در گروه گراییهای پر حاشیه و گاه پرسش برانگیز پس از انقلاب پدید آمده، از دید من، جای هیچگونه نگرانی وجود ندارد. نه بیشینه کنشگران سیاسی پیشتر روی این گروه حسابی باز کرده بودند، و نه جایگاه برجسته ای در میان مردمان سراسر ایران و شاید کردستان دارد. اگر بخواهم حرف دلم را بزنم، من نیز مانند بیشینه کنشگران سیاسی ایران، از اتحاد این دو جریان سیاسی ناراحت نشدم. این خود آنها هستندکه انتقاد دیگران به روش خود را، انتقاد به اتحاد آنها می دانند. اما از اینکه حزب دموکرات کردستان ایران چنان موضعی گرفته، و به جای اینکه با دریای دموکراسی خواهی مردم ایران همسو شود به همسویی با جریانی که جایگاه برجسته‌ای ندارد قناعت کرده، بسیار متاسفم.
غرور و نزدیک بینی، و شیفتگی به چیزی که هنوز بسیار مانده است تا برادری و یا شایستگی خود را ثابت کند، بسی غم انگیز است. هنوز از درگیریها و کشتارهای دو گروه اصلی کردهای عراقی، زمان زیادی نمیگذرد. باشد که بیشتر بیندیشیم.
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
۲۴ شهریور ۱۳۹۱
۴٨۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایکاروس

عنوان : ماهیت "تمامیت ارضی"
دوست عزیز، جناب رستمی

متاسفانه حل این مسئله با گفتن این یا آن جمله میسر نمی گردد. به استدلالات آقای عیسی صفا نظری بیندازید: حق ندارید از "افول جنبش سبز" بگویید چون حکومت اسلامی این را می گوید، حق ندارید بگویید"خارج کشوری" چون شریعتمداری آن را می گوید، حق ندارید از "حق تعیین سرنوشت" خلق خود دفاع کنید چون متجاوزین امپریالیست به این بهانه ممکن است به "تمامیت ارضی"حمله کنند و نتیجتا" اگر ادامه میدادند، نباید از دموکراسی صحبت کرد چرا که همانگونه که شاهدید امپریالیست ها تحت عنوان استقرار دموکراسی به کشورها حمله می کنند لذا مبارزه برای دموکراسی را تعطیل کنید. حال فکر می کنید با این استدلال ها می توان کنار آمد؟ فکر می کنید در فردای یه قدرت رسیدن چنین افکاری، کسی یا گروهی می تواند درخواست حق تعیین سرنوشت و یا خواهان آزادی و دموکراسی باشد؟ متاسفانه حاکمیت و شوونیسم ملت "برتر" در وجودمان نهادینه شده است. مفاهیمی مثل "خاک مقدس" و یا تقدس "تمامیت ارضی" به هر قیمتی چیزی جز نشان از این شووینیسم نیست. تنها چیزی که باید برایمان مقدس باشد انسان و بهبود زندگی انسان هاست و همه چیز در خدمت این هدف است. به همین دلیل است که انسان ها "خاک مقدس" و "تمامیت ارضی" خود را ترک کرده و جهت بهبود وضعیت زندگی خود به کشورهای دیگر رفته و تابعیت خود را ترک می کنند. "تمامیت ارضی" وقتی دوام دارد که بر مبنای احترام متقابل همه ساکنین آن باشد و در آن ستمی و ستمگری حاکم نباشد. چه کسی باور ندارد که حکومت اسلامی بزرگترین خطر برای "تمامیت ارضی" ایران نیست؟ کمونیست ها ضمن اعتقاد به همبستگی مبارزات کارگران و زحمتکشان و دفاع از آن، باید "حق تعیین سرنوشت ملل تا سر حد جدایی" را صراحتا" به رسمیت شناخته و هر حکومت دموکراتیک دیگری نیز باید چنین کند تا همه ملل درون یک کشور با احساس آزادی و احترام متقابل با یکدیگر زندگی کنند. بدون این امر حفظ "تمامیت ارضی" نمی تواند تحقق یابد.
۴٨۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف رستمی

عنوان : درخواست
شاید بد نباشد از آن ها خواست بندی را هم به توافقنامه شان اضافه کنند که در آن نوشته شده :
این دو حزب هیچگاه در کنار نیروهای متجاوز به کشورمان هم قرار نخواند گرفت و نخواهند جنگید ...
با چنین تدبیری تکلیف همه روشن می شود.
۴٨۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست