یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بیانیه کنشگران ملی- مذهبی خارج از کشوردر باره توافقنامه اخیر حزب دموکرات و کومله

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ا. اذری

عنوان : لیثی گرامی
سلامی دو باره بر دوست عزیز جناب لیثی خوب نگار ونیک اندیش.ما با هم فکر میکنم در کل هم اندیش هستیم و تضادی به ان صورت انتاگونستی نداریم. من وشما خواهان خوشبختی تمامی انسانهای کره خاکی هستیم.دوست عزیز من از انجائیکه یک ایرانی اذربایجانی تورک زبان هستم حقیقتا با نوشتن حرف دلم بخصوص اندیشه ام به زبان فارسی مشکل دارم واحیانا ویا حتما ان طوریکه دلم واندشه ام میخواهد نمی توانم تفکرات خودم را بیان بکنم ویا بنویسم. چون اکثر ما اذربایجانیها به علت تورک زبان بودن تورکی فکر میکنبم اما مجبور هستیم فارسی بنویسیم. به همین خاطر همیشه نمی توانیم حرف دلمان وفکرمان را به راحتی بیان بکنیم.حالا بگذریم از شکوه و گلایه این هم از تقدیر ماست که باید خودمان به این مشکل چاره اندیشی بکنیم. برای مثال برایتان یک مصره را می نویسم : "دیل اچاندا انام منه سو ددی اب کی یوخ " یعنی میگوید که وقتی که زبان باز کردم مادرم برایم سو گفت اب که نه. خلاصه سرتان را به درد نیارماین مسائل است که کمی با فارسی نوشتن مشگل داریم. در هر صورت برسیم به اصل مطلب در مورد ادبیات فارسی شما حق دارید نه تنها به فردوسی بلکه به حافظ وسعدی غیره وحتابه خاقانی شیروانی ونظامی گنجوی و صائب تبریزی که در که در اصل اذربایجانی وتورک زبان بودند افتخار بکنید. اما باید این مهم را هم قبول به کنید که پان ایرانیسم وپان اریانیسم خوراک تبلیغاتی خود را از گوروش وفردوسی گرفته ونزدیک یک قرن است که زبان دیگر ملل غیر فارس را ممنوع کرده وفرهنگ واداب و زبان انها را تا استانه نابودی قرار داده است. به همین خاطر است که ایجانب معتقد هستم همه ما انسان ها باید اعلامیه جهانی حقوق بشر را مد نظر قرار دهیم و از روی همین اعلامیه قوانین خود را بنویسیم. در این صورت است که حق هیچ فرد وگروه وقوم وملتی پایمال نمی شود. با تشگر از شما وسایت وزین اخبار روز .
۴٨۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : من در کل با شما عزیز موافقم. یعنی پیغمبر سازی و بت سازی را نه فقط نمی پسندم، بلکه با آن می رزمم. زندگی من شاهد من است.
یعنی به هیچ رو در پی این نیستم، زشت کسی را زیبا جلوه دهم؛ یا پنهان سازم. زشتی ی گذشته، دیگر گذشته و با تلاش هیچ کسی زیبا نگردد. و کسی که در پی آن است که زشتی خود یا کسی را زیبا جلوه دهد، بیشک از گمراهان تاریخ است.

به قول خواجه ی شیراز:
گر دلی از غمزه ی دلدار، باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت

حرف من در باب فردوسی اهل قلم چیز دیگری است۱. حرف من این است که: بیایید نیک و بد انسان ها را با هم بنگریم. ما ایرانیان بدی بزرگی داریم. یا بلندش می کنیم بر آسمان، یا زمین اش می زنیم در این جهان. یعنی یا رومی رومیم و یا زنگی زنگ؛ و من ازینم دل تنگ.

باری، در کل با شما دوست عزیز، موافقم. اما اگر حقی زیر پا افتد آن را نیز تحمل نمی کنم. نام کوروش را شما به میان کشیدید، و من با اینکه با زشتی سردمداران گذشته و امروزین جهان نیک آشنایم، از زیبایی وجود آن بزرگ تاریخ نیز گفتم. کوروش فقط برده آزاد نکرد، بلکه همه را آزاد گذاشت تا هر حرفه و شغل و آیینی که می پسندند، انتخاب کنند. اینها در آن زمان بسیار مهم بود و اهمیتی عظیم و تاریخی داشت. هنوز در هندوستان اثرات فاشیزم قبیله ای و نژادی دیده می شود دلخراش. مثلاً اگر کسی از قوم نجس باشد، حق ورود به رستوران هندو ها را ندارد. کوروش دیکتاتور، حمله کننده، تسخیر گر، اما این را شکست. و در زمانی شکست که باور کردنی نبود. و من شما متأسفانه با دید امروزین خود دیروز را می نگریم. و این اشتباهی گمراه کننده است.
در آن زمان هر کس بر دیگری برتری می یافت، صاحب او می گشت. چنانکه محمود غزنوی بعد از قتل و غارت بی حساب در هندوستان و اسیر کردن شاه هند، او را به میدانگاه شهر آورد و به بردگی فروخت. هر حادثه ای را باید با شرایط زمان اش سنجید. وگرنه برای گله ی نور در دشت اندیشه بز گَر می گردد. یعنی همیشه زمان با تاریخ رابطه ای مستقیم دارد.
اما در باب فردوسی باید عرض کنم که او از نوادر و نوابغ تاریخ بشری است، و بسیار مظلوم. گرچه او نیز انسان است و مثل من و شما نیکی ها و بدی های خود را دارد. اگر از این زاویه - همه جانبه - به شخصیت فردوسی کم نظیر در جهان نگاه شود، من نه فقط مخالف نیستم، بلکه لازم می دانم که نیک و بد آدمیان انطور که بوده اند مورد بررسی قرار گیرد، تا به قول شما در دوران ما پیامبر آفرینی نشود.
واژه ی تازی، را فردوسی ایجاد نکرده. این واژه ی پهلوی بُن در هزاره ها دارد و مترادف عرب استفاده می شده و می شود. البته خیلی از واژه ها بعداً معنی کنایه ای یافته اند. گاهی نیک بد پنداشته شده، و گه بد نیک. این در واقع نوعی قرار داد مقطع ای است از این واژه ها. که متأسفانه امروزه در ایران و بخصوص در تهران ما، بین مردم اندک اندیشه ی کوچه، رواجی بسیار کریه یافته. به عبارت دیگر یعنی واژه ها به یک "مفهومی" غیر از مفهوم خود، مُد شده اند.
وگرنه از دیر باز گفته اند تازی. و حتی سگ و اسب عربی نیز به این نام مشهور است. مثل این است که بگوییم واده = باده ی پارسی. مثل واژه ی معرب شده ی مجوس پهلوی، که در اصل مَگُگ است. هنوز از این واژه در جهان اَسترولوگی برای انرژی های مفید و مثبت سود می جویند. که مگ یا مغ ایرانی نیز در همین واژه ریشه دارد. این واژه ها گاه به فتح اول و گه به ضم اول اند. بَغداد = بغ داد = شهر خدا. همین واژه در پارسی کهن بَگ یا بُگ است. هنوز در زبان های سلاویان شرق به خدا = بَغ، بُگ گفته می شود.
ولی صدام فاشیست برای توهین به ایرانیان این واژه معرب شده را بار ها در رادیوی خود طوری تکرار می کرد که گویی چیزی وحشتناک است. در حالی که مگُگ یعنی زرتشتی، یعنی گبر. یعنی ایرانی.

فردوسی انسانی است که با همه ضعف های انسانی خود، عمیقاً خرد گراست. اتفافی نیست که او این واژه را سد ها بار در شاهنامه ی جاودان بکار برده است. هم در حالات کلی و هم در جنگیدن با خرافات دوران خود بکارش برده.
کنون ای خردمند! ارج خرد
بدین جایگه، گفتن اندر خورَد
خرد بهتر از هرچه ایزدت داد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی وزویت غم است
وز اویت فزونی و هم زو کم است
و ...

و از این دست در شاهنامه ی جاودان بسیار است.

۱ - سخن من چیز دیگری است. من تعصب به هیچ کسی ندارم. انسان متعصب اندک اندیشه و بی ریشه است؛ یعنی جان خیال اش به هیاهو و هیچ بند است.
ولی متأسفانه بخاطر بر خورد شاملوی بسیار ارجمند و اهل قلم، با فردوسی عزیز و اهل قلم، نوعی زهر پاشی بر علیه آن بزرگ تاریخ و فرهنگ در بین کسانی رواج یافت که حتی یکبار شاهنامه را شاید در دست نگرفته باشند. و این حق نیست. و بسیاری از "سیاسیون" از آن استفاده ی بد کردند و می کنند. من بعد از آن ماجرا پیوسته از نیکی و زیبایی وجود فردوسی بزرگ نیز گفته ام، تا نسل نوین ما یکسویه به آن انسان اهل قلم و رنجدیده و مظلوم تاریخ ننگرد. این است افشره ی سخن و نگرانی من. نه بی عیبی فردوسی. مگر می تواند انسانیی بی عیب باشد!؟
شاد باشید
۴٨۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : ا. اذری

عنوان : حقوق بشر
دوست عزیز جناب لیثی:ابتدا باید بگویم که اینجانب فکر نکنید که ضد فردوسی و یا ضدگوروش میباشم.منظور اصلی من این است که دوباره تورا بخدا برایمان پیغمبر و قرانی دیگر نسارید.هر انسانی دارای خصائل نیک وبد می باشد.فردوسی وگوروش هم انسان بودند ودارای خصائل انسانی.انها هم به دنبال مصاله ومنافع خود بودند.بطوریکه جناب فردوسی بخاطر مثلا احیا زبان فارسی چقدر به دیگر ملل اگر توهین هم نگویم پرت وپلا نوشته است.مانند تازی تورک وغیره که انهارا وحشی سوسمار خوار قلمداد کرده که هماکنون هم متاسفانه فرهنگ غالب جامعه فارس زبان میباشد. اقای لیثی عزیز لازم است توضیح دهم که در دنیا هیچ امپراتوری بدون خون ریزی ویا نابود کردن دیگر تمدنها بوجود نیامده است. مانند گوروش واسکندر و چنگیز و تیمور وغیره.هر کدام از این افراد نام برده در منطقه خود قهرمان ملی هستند ولی در پیش ملتهای مغلوب یک خون ریز و قاتل فرهنگ ان ملت مغلوب.اگر شما ازادی برده گان یهودی بابل را برای گوروش مثال اورید باید بگویم که یهودیان متحدینهخامنشیان برای فتح بابل بودند چون بیش از چهل سال ویا بیشتر اسیر بابلیان بودند که داستاناسارت یهودیان در بابل را در عهد عتیق نوشته اند.جناب لیثی دوست عزیز منظور بنده همانطور که در سطور اول این کامنت عر ض کردم ضدیت با فردوسی ویا گوروش نیست فقت بادرست کردن پیغمبری دیگر وقران جدید مخالف هستم. امروز عصر جدید است وبایدقوانین عصر جدید را مطاله کنیم و خودمان را با ان قوانین تطبیق بدهیم. برای مثال اعلامیه جهانی خقوق بشر را برای خود همیشه یاد اوری بکنیم که در ان هیچ انسانی بر انسان دی گر در مقابل قانون برتری ندارد. همه ملتهاحق ارادی تغیین سر نوشت خودرا دارند وهیچ ملتی بر دیگر ملل بر تری ندارد. با تشگر از شما وسایت وزین اخبار روز.
۴٨۴۶۶ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : دوست عزیز "ا- آذری"، سلام
آنچه شما مطرح کرده اید، جوابش را در چند خط نمی توان داد. باید با شعر خود فردوسی در چند ده صفحه فاکت آورد که آن بزرگ کم نظیر تاریخ بشری زن ستیز نیست.
در این پایگاه مجازی چنین کاری شدنی نیست.
پس تلاش کردم که حد اقل در کامنتی مفصل به شما جوابی نسبی بدهم. متأسفانه دوستان مسئول «اخبار روز» از انتشار آن سر باز زدند. با این حساب چون شما را نمی شناسم، این بحث را به آینده و شانس در دیدار دیگری وا می گذارم.
در آن کامنت دلایلی از جمله از یک شاهنامه شناس و محقق آذربایجانی آورده بودم. و هم فاکت های دیگری را در بر داشت. بسیاری از شاهنامه شناسان اعتقاد دارند که آن ابیات وارد شاهنامه شده. ولی من از زاویه ی دیگری به آن پرداخته بودم.
یعنی فرض را بر این گرفته بودم که در برابر توطئه و ناجوانی سودابه ی دام گستر، خود فردوسی آن را سروده. و بعد به بر رسی سخن نشسته بودم.
ازجمله رابطه ی بسیار رفیقانه ی او و زن اش را در بیش از هزار سال پیش به رخ کشیده بودم. خودش در این باب در مقدمه ی داستان بیژن منیژه اینگونه می سراید که در زیر می آید.

نظر واقعی فردوسی در باب زن آنجا بیان می شود که او خود را مدیون زن هنرمند خود می داند که چنگ می نواخت و پهلوی نیک می دانست.
سودابه وقتی با ترفند سیاوش را به آتشگاه می کشاند، فردوسی در خشم و خروش از بی عدالتی، پَرپَرزنِ تاوه ی تاریخ می گردد. با این همه همانطور که پیشتر نوشتم، بسیاری را عقیده بر این است که آن چند بیت، بعد ها وارد شاهنامه شده، و از آنِِ فردوسی توسی نیست.


بگذار از احترام آن یگانه مرد کم نظیر، به زن اندکی برایت بگویم: همسر فردوسی، چنانکه از سر آغاز داستان بیژن و منیژه بر می آید زنی با سواد و هنرمند بوده و زبان پهلوی می دانسته و از روی کتاب های پهلوی داستان بیژن و منیژه را برای فردوسی می خوانده تا او به نظم در آورد
.........
«مرا گفت کز من سخن بشنوی
به شعر آواز این دفتر پهلوی
بگفتم بیارای بت مهر چهر
بخوان داستان و بیفزای مهر
ز تو گشت طبع من آراسته
ایا مهربان سرو پیراسته
چنان چون ز تو بشنوم در به در
به شعر آورم داستان سر به سر»
............
درجه ی رفاقت با زن در هزار و اندی سال پیش را می بینی! بسیاری از مردم مدرن دوران ما هنوز نتوانسته اند چنین رفاقتی با زن خود داشته باشند.
اینگونه آسان حق بزرگمرد خرد گرای ایران و جهان را زیر پا نیدازید، او بزرگتر از این ها است که به شما شناسانده اند.

این اندکی از آن کامنت بلند بود که دوستان گرداننده ی اخبار روز بی توجه به توهین تاریخی ای که به یکی از نوادر و نوابغ مظلوم جهان شده، آن را منتشر نکردند.
فردوسی وقتی زنده بود در به در شد. و وقتی در رنج و بیداد جان سپرد، حتی اجازه ندادند که جسد اش در قبرستان مسلمانان دفن گردد. پس او را به «خاوران» باغش بردند و آنجا به خاک سپردند که امروز زیارتگاه عاشقان است.
فردوسی بزرگتر از اینهاست که بتوان به او توهین نمود.

دوستی که "ا - آذری" امضا کرده ای! دنیا را چه دیده ای، گرد است، شاید روزی به رسیدیم و از نزدیک گفتگویی داشتیم با هم گرم. آنوقت برایتان ده ها فاکت می آورم که دانای بزرگ توس زن ستیز نبوده.
حال که اینجا گفتگو مقدور نیست، به امید آن روز، دستتان را از دور گرم می فشارم.

در ضمن من اهل توجیه زشتی ها نیستم، همیشه در پی حقیقت بوده ام. زیرا اگر غیر از این گردم به زیبایی پشت کرده و به زشتی و دروغ سلام گفته ام. و جریان این پروسه در آدمی، یعنی رو به سوی نیستی نهادن در درون.
اگر کسانی از نام کوروش بزرگ و فردوسی بزرگ بد استفاده کرده اند؛ از بزرگی آن دو هیچ کاسته نمی شود.
کوروش وقتی وارد بابل شد، گفت: همه آزادند، هر دین و آیینی که دارند از آن پیروی کنند. هزاران برده را آزاد ساخت و حقوق تدوین شده ی بشر را بنیاد نهاد.

تا دوباره مورد سانسور "دوستان" قرار نگیریم، به همین اندک بسنده می کنم. تا روز و روزگاری دیگر بدرود.
۴٨۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۱       

    از : ا. اذری

عنوان : حقوق بشر
خدمت جناب لیثی عزیز: وطن پرستی و حقوق بشرتان نشعت گرفته از وطن پرستی و حقوق بشر گوروش وفردوسی است که رزیمشاهنشاهی اریامهری به نمایندگی از انها توانست یک ملت را بر دیگر ملل ایران مستولی بکند.نزدیک یک قرن است که زبان وسایرحقوق ترک وکرد ولر وبلوچ در ایران را سرکوب میکنند. اگر هم از طرف این خلقها اعترازی بشود مهر تجزیه طلب میخورد و لابود باید سر کوب بشود وگر نه مام میهن از هم پاشیده میشود.راستی اقای لیثی نظرتان در مورد این شعرحقوق بشری جناب فردوسی طوسی چیست که می فرماید: زن و ازدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به زنان را ستائی سکان را ستا که یک سک به از صد زن پارسا البته نباید فراموش نکنیم که خداوند فرمود که انگاه افریدیم توجبه را.
۴٨۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : پاینده باشید...
لیثی حبیبی گرامی - فقط اینجا می خواهم بگویم که درود بر شما... و فراوان نیز از شما می آموزیم... سلامتی و سبزی و سرور قرینتان باد... و قرین همه دوستان بس گرامی مردم و میهن .
۴٨٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام. خسته ام از بی رمق هایی چون آب ولرم، دستتان را می فشارم گرم گرم ...
گشته اید بهر وطن خوشتر نماد
آفتاب مهر تان پر شعله باد!
از سر عشق است و هم مستانه است،
چینه دان این سخن، پر دانه است
دست مریزادم به پیش پایتان
بس دل عاشق بُوَد همراهتان
..............................

فقط به بعضی نکات باید با دقت بیشتری نگاه کرد. خود مختاری یک کلمه گله گشاد است که از داشتن حقوق منطقه ای در زیر پرچم و با نظارت مجلس و دولت مرکزی شروع می شود تا جدایی طلبی از نوع کردستان عراق و ... به این موضوع باید با دقت زیادی نگریست. من نه فقط دوستدار کردستان و عمیقاً همدرد مردم کردم؛ بلکه خود نیز مشکل مردم کرد را دارم. در «جنبش پاکیزه خوی تالش» ما بار ها و بار ها به این مشکلات قومی پرداخته ایم و باز خواهیم پرداخت. ما اعتقاد داریم که مشکل اقوام ایرانی، مشکل کل ایران نیز هست. حتی از نظر فرهنگی نیز این سخن صدق می کند. به عنوان نمونه زبان های پهلوی که در ایران منسوخ شده و مادر فارسی دری به حساب می آیند، خواهران زبان های پهلوی هنوز در ایران زنده اند که برای فارسی دری می توانند نقشی مادرانه داشته باشند. به عنوان نمونه در زبان تالشی و تاتی استان اردبیل، حتی در زبان ترکی آذربایجانی، ده ها واژه ی اصیل ایرانی یافت می شود که در فارسی دری دیگر منسوخ شده است؛ و یا اینکه اصلاً وارد آن نشده. به همین خاطر امروزه فارسی زبان به «وَشتَن»، رقص، به «شکست»، معلول، و به «وَرزنش» مسابقه می گوید. و از این دست، بسیار است۱.

من یک ایرانی غیر فارسم. ولی این غیر فارس بودن از عشقم به مادر مشترک همه ی ما - ایران کهن - هیچ نمی کاهد. من قبل از اینکه غیر فارس باشم، ایرانیم. بیداد مرکزی نمی تواند عشق به ایران را از من بگیرد. من خود را صاحب ایران می دانم.
داشتن حقوق منطقه ای حق اقوام داخل ایران است. ولی این حقوق نباید به حقوق یک کشور در کشور دیگری بدل گردد.
به عنوان نمونه من اعتقاد دارم که این دارندگان حقوق به هیچ رو نباید دارای ارتش، نیروی انتظامی و پرچم باشند. این موارد همه ایرانی و سرتاسری است و نباید لوث گردد. در غیر این صورت احتمال در گیری و خون ریزی و ایجاد خرابکاری و خرابی بسیار است. چون هیچ کسی نمی تواند گارانتی بدهد که از این اختیارات، دوست بد استفاده نکند. و یا اینکه مغرض و دشمن سو استفاده نکند.

بر قرار باد اتحاد همه خلق های ایران در راه صلح، عدالت و آزادی!
جاودان ایران کهن، قدرتمند و یکپارچه!

۱ - این سخن را بار ها نوشته ام، بگذار یک بار دیگر تکرار کنم: من ضد عربی و ضد عرب نیستم. عربی یکی از پر بار ترین و ریشه ای ترین زبان های جهان است. خوش به حال کسی که این زبان سرشار را خوب می داند. سخن من چیز دیگری است. سخن من همان است که دانای بزرگ توس گفته. یعنی آقا آش درست نکن!
فردوسی بزرگ نه ناسیونالیست است و نه ضد هیچ قوم دیگری. او نه فقط با کشتن یک انسانی مخالف است، بلکه حتی به آدمیان هشدار می دهد که مبادا موری را بکشید؛ «که جان دارد و جان شیرین خوش است» ۲ و همین بزرگی اندیشمند توس است که سعدی را در برابر او به زانو می نشاند این چنین:
چنین گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد!
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

حرف من در باب عربی نیست، بلکه در باب عربی زدگی است. دانای بزرگ توس آن را اینچنین بیان می دارد که در زیر می آید. اتفاقاً در همین بیان او از حقوق همه ی خلق ها، از جمله ترک و عرب نیز دفاع شده است.

ز ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بُوَد
سخن ها به کردار بازی بُوَد

یعنی همین بلایی که حالا بر سر ما ریخته.
یعنی آقا آش درست نکن!

زیر نویس ۲ - در واقع می توان فردوسی را یکی از کهن ترین مدافعان واقعی حقوق بشر دانست. او نه فقط با کشتن انسانی به شدت مخالفت می کند، بلکه حتی کشتن موری را جنایت می داند.
پس می توان او را کهن ترین انسانی نامید که از حقوق جانوران و حتی حشرات نیز دفاع کرده است.

بسیاری بی آنکه شاهنامه را خوانده باشند، متأسفانه با حرف هایی که از این و آن شنیده اند، در باب آن مرد بزرگ کم نظیر تاریخ به قضاوت می نشینند شتابزده؛ و افسوس!
۴٨٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : قدر و ارزش...
قدر و قیمت ملی- مذهبی ها متاسفانه عموما بسیار کم دانسته شده است...
۴٨۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ناصر ایرانپور

عنوان : متنی موزون و متین
من علیرغم اینکه‌ فاصله‌ی فکری ـ سیاسی زیادی با "ملی ـ مذهبی‌"ها دارم، اقرار می‌دارم آنچه‌ آنها در این نوشته‌ طرح کرده‌ام را قابل بحث می‌دانم. پرسشهایی مطرح کرده‌اند که‌ جملگی پاسخ دارند. به‌ نظر من نقطه‌ قوت این متن متانت آن است. متن آقای بابک‌امیرخسروی اما خصمانه‌ و تحریک‌آمیز بود. ایشان عزم جزم کرده‌اند، با این دستاویز خصومت خود را با مردم کردستان تا ابد ادامه‌ دهند. آین از آن چپ دیروز و سخنگوی پان‌ایرانیسم امروز و این هم از "ملی ـ مذهبی‌"ها.
با سپاس
ناصر ایرانپور
۴٨۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست