چهار دوره سرکوب و کشتار در جمهوری اسلامی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : کمال حسینی
عنوان : از دهه اول انقلاب صحبت می کنیم
آقای کوشا ،
۱- ما در اینجا از دهه اول انقلاب صحبت می کنیم ، نباید آن را با جریانات سال ۸۸ مخلوط کرد ، صحبت از اکثریت و اقلیت مطلق برداشت من بوده و هست ولی آیا می توان منکر این شد که آیت الله خمینی از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار بود ؟ به یاد دارید که در مراسم استقبال از او از میدان امام حسین تا آزادی جای سوزن انداختن نبود ؟ از آرای ۱۴ میلیونی بنی صدر می گویید ، آقای بنی صدر فرد شناخته شده ای نبود ، پشوانه او حمایت خمینی از او بود و دیدیم که وقتی از چشم رهبر انقلاب افتاد چگونه این ۱۴ میلیون رای دود شد و به هوا رفت ، کجا بودند این توده های میلیونی هوادار او وقتی که از بیم اعدام شدن به خارج از کشور فرار می کرد ؟ آقای منتظری هم تا قبل از بروز اختلافات بر سر کشتارزندانیان سیاسی در جبهه آقای خمینی قرار داشت ، میدانیم که منتظری خود از مبتکران اصلی تز ولایت فقیه بود .
۲-شما به نکته کلیدی در نوشته من اشاره نکردید و آن نگاه به قدرت از طرف جریان چپ و مجاهدین خلق بود که سر انجامی جز درگیری با حاکمان نمیتوانست داشته باشد .اگر کردستان و ترکمن صحرا را بخشی از خاک ایران می دانیم وظیفه تغیرمنا سبات مالکیت بر زمین به عهده چه کسی است ؟ مصادره زمین های بزرگ ملکان و تقسیم آنها بین کشاورزان از طرف سازمان های منطقه ای بدون اینکه دولت مرکزی نقشی در آن داشته باشد را چه می توان نامید ؟ احزاب حق دارند که به مالکیت اشتراکی باور داشته باشند ولی آیا این حق را هم دارند که بدون حضور در حاکمیت در مناطقی که مستعد می بینند قانون خودشان را اجرا کنند ؟ اگر اینطور است چرا نباید کشا ورزان تهران و کرج دست به مصادره زمین های بزرگ ملکان زده و آنها را بین خود تقسیم کنند ؟ پس می بینید که در یک چنین شهر آشوبی دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود . از سرکوب نهضت آزادی می گویید و اینکه این نظام به آنها هم رحم نکرد ، من هم قبول دارم ولی چند نفر از آنها اعدام شدند ؟ من هنوز بر این باورم که در فردای برقراری دموکراسی در ایران رسیدگی و ریشه یابی فجایع دهه اول انقلاب بدون رسیدگی به ناپختگی ها و تند روی های سازمان های مخالف به نتیجه عادلانه ای نخواهد رسید ، اگر ما با "خود " برخورد نکنیم راه برای تکرار آن فجایع همچنان باز خواهد ماند . حاکمیت اقتدار گرا یکی از موانع برقراری دموکراسی و مهم ترین آن است ولی این همه داستان نیست ، اگر سازمانی همچون مجاهدین خلق به کمک سازمان های جاسوسی اسرائیل دانشمندان هسته ای کشور خود را ترور می کند این به دور از انصاف است که مشگلاتی که این گونه اقدامات در برابر دموکراسی ایجاد می کند را نادیده بگیریم ، نمیتوان بین حکومت ها و بدنه جامعه دیوار چین برقرار کرد ، هر دو عناصری از یک مجموعه هستند .صدام حسین ، سرهنگ قذافی و طالبان از قدرت ساقط شدند ولی آن کشور ها هیچ شباهتی به یک نظام دموکراتیک ندارند ، روح آن حاکمان مستبد هنوز در جسم میلیون ها شهروند آن کشور ها در حال ادامه زندگی است ، در ایران ما هم اگر نتوانیم دموکراسی را به یک فرهنگ تبدیل کنیم با سرنگونی این حکومت سرنوشتی بهتر از عراق ، لیبی و غیره نخواهیم داشت .
۳-در مطلبی که اخیرا از طرف سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت ) در برخورد با گذشته منتشر شده است برخورد های ماجرا جویانه و به دور از شرایط واقعی جامعه به عنوان یکی از علل تشدید سرکوب ها معرفی شده است ، مطالب مهمی از شرایط آن سالها در این نوشته وجود دارد که دانستن آنها به ریشه یابی و چرایی آن وقایع کمک میکنند
۴٨٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : محسن کوشا
عنوان : «اقلیت مطلق» و «اکثریت مطلق » چه صیغه ایست؟
آقای کمال حسینی ، امروز دیگر بسیار نادقیق و یک جانبه ست که بگوئیم : « از نظر من اشتباه مهلک سازمان های چپ و مجاهدین خلق از همان فردای پیروزی انقلاب این بود که نگاه به قدرت داشتند آن هم در شرایطی که در توازن قوا در کشور در اقلیت مطلق قرار داشتند و حکومت بر آمده از انقلاب از پشتیبانی اکثریت مطلق مردم برخوردار بود .چپ در فردای انقلاب بر این باور بود..»
این فرمولهای بی اعتبار را از کجا قرض گرفته اید ؟ «اقلیت مطلق» و «اکثریت مطلق » چه صیغه ایست؟ مگر با جامعه ی ایرانِ در حالِ توسعه ، که در آن ، مدرن ترین نهادهای اجتماعی با عقب مانده ترین مناسبات به موازات هم همزیستی داشته اند این گونه برخورد می توان کرد ؟
آری در فردای انقلاب در دانشگاها، موسسات و بنگاههای مدرن و پیشرفته «برادران» حزب الله در شوراهای انقلابی راه نمی یافتند.
استراتژی حکومت نیز تشکیل انجمن های اسلامی و کسب «قدرت مطلق» در سراسر ایران بود. این سیاست اعمال شد و همه با پوست و گوشت خود حس کردیم و جانهای عزیزی از مردم را گرفتند. اگر انسانهای شریفی همچون آیت الله طالقانی حضور نداشت معلوم نبود چه بر سر گنبد و کردستان در همان ماههای اول انقلاب میامد و فاجعه تا کجا افزایش می یافت.
۱- مگر در فردای انقلاب مجلس موسسان تشکیل شده بود که همه بتوانند در آن کاندید شوند؟ و معلوم شود هر نیرو چقدر پشتوانه ی مردمی دارد. مثل زمان مصدق یا کشورهائی که انتخابات آزاد دارند. مردم انقلاب نکردند که کمبود های زمان شاه تامین گردد از جمله انتخاب بجای انتصاب !
۲- مگر مجلس خبرگان ِآخوندانِ مُعمم و مُکلّا یک نهاد مدنی بود که همه در آن کاندید داشته باشند تا اقلیت و اکثریت معلوم شود؟
۳- مگر اولین رئیس جمهور بنی صدر ۱۴ میلیون رای نداشت ؟ چپ بود ؟ سکولار بود؟ چرا تحملش نکردند؟
۴- در اولین مجلس شورای اسلامی دریادار مدنی ، دکتر قاسملو و خسرو قشقائی از حوزه های انتخاباتی خود بالا آمدند ؟چه بر سر آنها آمد؟
همینطور مهندس بازرگان و عده ای دیگر از شخصیت های ملی و مذهبی . آیا بخاطر میاورید؟
از برخورد رئیس مجلس ؛ هاشمی رفسنجانی تا گروههای فشار همه از یک سیاست یعنی «حذف » دگراندیشان پیروی میشد. این همه خودخواهی و نخوت نیروهای مذهبی را بحساب مردم و «اکثریت مطلق» نگذارید. پس موضوع به چپ و راست بودن بستگی نداشت.
۵ - فضاحت انتخابات ۸۸ و تبعات نکبت بار آن و رفتار ضد انسانی حکومت با بخشی از همراهان خود از قبل از انقلاب تا امروز ، تردیدی در شناخت ماهیت پلید و اقتدارگرایانه خامنه ای و نیروهای معینی که برای حفظ قدرت مطلق دست بهر جنایتی میزنند باقی نمی گذارد..
۶- برخورد با آیت الله منتظری را چگونه توجیه میکنید ؟
نتیجه: ایران می توانست از فردای انقلاب با انتخابات آزاد و قبول برگزیدگان مردم از سراسر کشور در تمام محلات و محیط های کار تا مجلس و با مصونیت پارلمانی تا امروز ۸ دوره ی مجلس مردمی مثل بسیاری از کشور ها ( اقلیت و اکثریت ) داشته باشد و بسیاری از ضایعات جانی ، مادی و معنوی جلوگیری می شد. مردم از یک آزمون بزرگ تاریخی و تمرین منش های دموکراتیک محروم شدند.
سرکوب و کشتار تنها وسیله ی رسیدن این حکومت به « قدرت مطلق» بود
متاسفانه شما این نکته ی مهم که هنوز جانگیر می باشد را بعداز ۳۴ سال در ماهیت حکومت نمی بینید و به مسائل دیگری که گره ای از مشکلات امروز باز نمی کند می پردازید.
در دموکراسی ها حقوق و وظایف اکثریت و اقلیت تعریف شده ولی ما چون دموکراسی نداشتم و نداریم : حزب الهی ها فریاد میزدند : کسی که رای نداده حق نظر نداره! یا روسری یا توسری و بقیه ی شعارهای مبتذل
۴٨٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : کمال حسینی
عنوان : انتقاد و انتقاد از خود
آقای سماکار ،
۱-در فرهنگ جریان چپ اصل "انتقاد و انتقاد از خود " به عنوان اصلی مهم پذیرفته شده است ، امروز پس از گذشت ۳۴ سال از انقلاب من امیدوار بودم که در نوشته شما به اصل پایه ای انتقاد و انتقاد از خود هم پرداخته شود ولی اثری از آن نیافتم .آیا شما به عنوان یکی از فعالان سیاسی قدیمی بر این باورید که در این ۳۴ سال هر آنچه شما انجام داده اید درست بوده است ؟ در این صورت خدا وکیلی باید برای شما جایگاهی در حد امامان معصوم شیعه قائل شد و اگر غیر از این است چرا به اشتبا هات خود در این سخنرانی اشاره ای نکرده اید ؟ از نظر من اشتباه مهلک سازمان های چپ و مجاهدین خلق از همان فردای پیروزی انقلاب این بود که نگاه به قدرت داشتند آن هم در شرایطی که در توازن قوا در کشور در اقلیت مطلق قرار داشتند و حکومت بر آمده از انقلاب از پشتیبانی اکثریت مطلق مردم برخوردار بود .چپ در فردای انقلاب بر این باور بود که قدرتی بر روی زمین افتاده است و فقط کسی باید باشد که این قدرت را ازروی زمین بردارد .آنچه در کردستان و گنبد گذشت دقیقا از همین زاویه قابل بر رسی است یعنی نگاه به قدرت که سر انجامی جز تصادم با حاکمان نمی توانست داشته باشد .امروز خوشبختانه بخشی از رهبران چپ در ایران نشان داده اند که همچنان به اصل "انتقاد و انتقاد از خود " باور دارند ولی ظاهرا دیگرانی هنوز هستند که برای خود مقامی روحانی و بری از خطا قائل هستند .در مورد وقایع و اعدام های سالهای پس از انقلاب من مسولیت آن فجایع را بیش از همه بر عهده حکومت می دانم ولی به اصل ببخش و فراموش نکن باور دارم .من برای خودم به عنوان فعال سیاسی چپ در گذشته مقام روحانی و به دوراز خطا قائل نیستم .من باور ندارم که سازمان های سیاسی پس از انقلاب تنها نظاره گرانی بی اراده بوده و نمی توانستند هیچ نقشی در کاستن از رنج ها و آمال مردم داشته باشند .
۲-شما از گسترش مبارزات کارگری در ایران می گویید ، مبارزاتی که جنبه بیرونی پیدا کرده است مطالبه محور هستند ، آنها از همین حکومت خواهان رسیدگی به خواسته هایشان هستند ، رهبران آنها در مقابل مجلس همین حکومت تظاهرات میکنند و در موارد ی هم به خواسته های خود می رسند ، رهبران آنها از ایران با رادیو ندا مصاحبه می کنند و خواسته های خود را بیان می کنند ، این که کارگران قادر به مبارزه در این سطح هستند تنها به خاطر مطالبه محور بودن خصلت مبارزات آنها دارد .اگر نگاه این کارگران به قدرت بود رهبران آنها هم امروز به خارج فرار می کردند و خودشان هم یا در زندان بودند و یا در درگیریهای خیابانی کشته می شدند و بقیه هم نا امید شده به کنج خانه ها می خزیدند .مبارزه مطالبه محور است که شرایطی را فراهم کرده است که زندانیان سیاسی در ایران از درون زندان با بیرون در تماس هستند و در مبارزه برای فردایی بهتر برای ایران نقشی بسزا ایفا می کنند .در سخنرانی شما به خصلت این مبارزات کارگری اشاره ای نشده است .
۴٨۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|